سه شنبه 10 مرداد 1396 22:39 ساعت
شناسه خبر : 274294
تاریخچه تفصیلی و خواندنی حزبالله (از 1974 تا 2010)/ 45
وقتی جتهای اف-16 اسرائیلی فرمانده بدون دفاع حزب الله را با چند موشک هدف قرار داده و فیلمش را هم پخش کردند، و فرمانده دو روز بعد، زنده مصاحبه کرد!
هواپیمای شناسایی، حرکت رزمندهی تنها را در چند مزرعهی دیگر نیز زیر نظر گرفته بود که یک هواپیمای f-16 (که یکی از جتهای پرشماری بود که در آسمان منطقه پرواز میکردند) موشکی به سمت آن رزمنده شلیک کرد و انفجاری بزرگ به بار آورد. ظاهرا عملیات تعقیب با موفقیت به پایان رسیده بود.
گروه تاریخ رجانیوز: آنچه در پی میآید، قسمت دیگری از تاریخچهی حزب الله است. این سلسله مطالب، ترجمهای است از ترجمهی عربی کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشتهی نیکلاس بلانفورد؛ که در عین نوشته شدن توسط یک پژوهشگر غربی (که بعضا با مواضع حزب زوایای جدی داشته و گاهی در درک عمق ایدئولوژی اسلامی ناتوان بوده و در برخی موارد نیز تحت تاثیر شایعات ضد مقاومت واقع شده) مجموعا اطلاعات مفید و ذیقیمتی دربارهی تاریخچهی حزب الله ارائه میکند. قسمت چهل و پنجم را میخوانیم:
حملات هوایی امن، جایگزین عملیاتهای زمینی پرخطر
در یکی از صبحهای بهار سال 1999 با ماشینم در حال عبور از روستای جبال البطم بودم که مشرف بر خطوط درگیری بود. صدای عبور دو هواپیمای f-16 که در ارتفاع پایین در آسمان روستا پرواز میکردند، و ستون دودی که درحال برخاستن بود و گرد و خاک زیادی که بالای یکی از تپهها به چشم میخورد، همه؛ خبر از یک حملهی هوایی دیگر میداد.
وسط روستا (که عبارت بود از یک سری خانهی سنگی و سیمانی کوچک روی یک تپه با شیب تند) یکی از نیروهای حزب الله بیسیم را نزدیک صورتش آورده و حملهی هوایی را زیر نظر گرفته بود. یک زن مسن هم در کنارش روی زیراندازی نشسته بود، از آفتاب صبحگاهی لذت میبرد و یک دسته آویشن تازه چیده شده را پاک میکرد. حزب الله یک مرکز مقدم اسرائیلی که در نزدیکی روستا بود را نیم ساعت پیش با توپ زده بود و اسرائیل در پاسخ داشت حملهی هوایی میکرد.
دو جت اسرائیلی با بیحوصلگی و به صورت دایرهای در آسمان میچرخیدند [...] هرکدامشان یک بمب میانداخت و بعد اوج میگرفتند و پشت سرشان بالونهای حرارتی ضد موشک بیرون میانداختند.
نیروی حزب الله بدون نگرانی، از طریق بیسیمش هر بمبی که در وادی کناری پرتاب میشد را میشمرد. در همان حال، پیرزن هم با لبخند رضایتی بر لب، کارش را میکرد و کلا حملهی هوایی را نادیده گرفته بود.
روش ریتمیک این بمبارانها و بیخیالی آن پیرزن و آن نیروی حزب الله باعث شده بود این حملهی هوایی، مسخره به نظر برسد.
از سال 1998 به بعد که نظامیان اسرائیلی وقت بیشتری را با نشستن در مراکز محافظتشدهشان در بالای تپهها میگذراندند، حملات هوایی بیشتر شده بود. در آن سال، اسرائیل 150 حملهی هوایی انجام داد (در حالیکه در سال 1990 تنها 21 حمله صورت داده بود) ولی اکثر این حملات منحصر میشد به پرتاب بمب از هواپیما روی درههایی که نیروهای حزب الله [پیش از رسیدن هواپیماها] آنجا را خالی کرده بودند. نیروهای یونیفل، برای دستانداختن، به این حملات هوایی نام «صخره برانداز» داده بودند؛ اشارهای به اینکه این حملات به هیچ کدام از نیروهای حزب الله صدمهای نمیزد.
اما این حملات هوایی؛ باعث تسریع در زمانِ پاسخِ حزب الله، از طریق حملاتی در منطقهی اشغالی شده و ضمنا تجربهی مفیدی برای کادرهای پروازی فراهم کرد چون آنها در این جریان اقدام به پرواز بر روی خاک دشمن طبق یک سناریوی جنگی میکردند.
ترورهای هوایی اسرائیل که گاهی تبدیل به «افتضاح» میشدند
علاوه بر پروازهای روتین، اسرائیلیها برای حملات هوایی و ترورهای مشخص و دقیق از بالگردهای جنگی هم استفاده میکردند. آنها همچنین برای شناسایی و یا منفجر کردن از راه دورِ بمبهای کنارجادهای، از پهپادها هم استفاده میبردند. جنگ در جنوب لبنان به اسرائیل کمک رساند که در زمینهی فناوری هواپیماهای بدون سرنشین شناسایی، پس از آمریکا، در رتبهی دوم پیشروان [این صنعت] قرار گیرد.
در اکتبر 1999، دو بالگرد کبرا، به منزلی در نزدیکی قبریخا که بالای یک چمنزار، در بخش مرکزی منطقهی اشغالی، واقع بود حمله بردند. آن روز من در همان روستا بودم و داشتم با اهالی صحبت میکردم که صدای دو بالگردی که نزدیک میشدند، صحبتمان را قطع کرد. یک انفجار قوی روستا را لرزاند، بعد دو بالگرد زیتونی رنگ را دیدیم که از پشت تپهها پیدا شدند. [...] بالگردها در حالیکه بالونهای حرارتی پرتاب میکردند، دور زده و چند متری به سمت شرق روستا رفته و بعد به سمت تپهی کم ارتفاعی که در افق به چشم میخورد (و نشانگر مرزها بود) راهی شدند.
دو ماشین، در حالیکه مدام بوق میزدند، با بالاترین سرعت ممکن در راه تنگ [روستایی] شروع به حرکت کردند. در صندلی پشتی مردی نشسته و صورتش را بین دستهایش گرفته بود. انفجار به خاطر شلیک موشک توسط یکی از بالگردها به یک خانهی نیمهساخته صورت گرفته بود. [...]
تعداد زیادی از مردم در مرکز روستا جمع شده بودند: زنانی با چهرههای نگران و مردان مسنی که تسبیح در دستشان داشتند. تعدادی از نیروهای حزب الله، با چهرهای عبوس، خانهای که به آن حمله شده بود را احاطه کرده و تعدادی از همکارانشان آوارها را بررسی میکردند.
تکههایی از موشک شلیک شده، در باغچه افتاده بود ولی نمیشد از شدت داغی به برخی تکههایش دست زد. پهپادهای شناسایی هم آن روز صبح، دائما بالای سرمان در آسمان روستا پرواز میکردند و از محل، پس از حملهی دو بالگرد، تصویر برداری میکردند و صدای زوزهشان شنیده میشد.
در اواسط آگوست 1999 بود که از یک پهباد شناسایی برای کشتن یکی از فرماندههان نظامی عالی رتبه حزب الله استفاده شد. این یکی از عملیاتهای تروری بود که اسرائیل در جنوب لبنان انجام داد و با بیشترین موفقیت صورت گرفت. علی دیب، که به اسم خضر ابی حسن سلامة هم شناخته میشد، همان کسی که چهار دیپلمات روس را در سال 1985 ربود، و رئیس واحد عملیات ویژه در جنوب لبنان در اواخر دههی نود میلادی، هنگامی که داشت ماشین بی ام و قدیمیاش را در اطراف صیدا میراند با انفجار دو بمب در کنار ماشینش به شهادت رسید (بمبها توسط [امواجی ارسالی از] پهپادی که در آسمان منطقه در حال پرواز بود، منفجر شدند.
هرچند اسرائیلیها در آن زمان دست داشتنشان در ترور را انکار کردند، اما تعیین محل فرمانده حزب الله، با این درجه از توانمندی [و دقت]، یک عملیات اطلاعاتی بسیار با اهمیت محسوب میشود [که از کسی جز اسرائیل در آنجا ساخته نبود].
اسرائیلیها همین موفقیتشان را شش ماه بعد هم تکرار کرده و تلاش کردند ابراهیم عقیل (معاون بسیار نزدیک عماد مغنیه و یکی از فرماندهان عالی رتبه [حزب الله]) را توسط بالگردها ترور کنند. [آن روز] 4 بالگرد آپاچی با سرعت زیاد در آسمان منطقه به پرواز در آمده و شروع به تعقیب یک ماشین مرسدس سیاه رنگ کردند که عقیل و یک تن دیگر سوار بر آن بودند. یکی از بالگردها موشکی به سمت ماشین او شلیک کرد، اما موشک نتوانست به هدف بخورد و با ساختمان مجاور برخورد کرد. عقیل خودش را از ماشین به بیرون پرتاب کرد. موشک دوم به ماشین خورد. موشک سوم هم در کنار او روی جاده افتاد ولی منفجر نشد. عقیل بلند شده و به داخل ساختمان دوید، بالگردها دست از حمله برداشته و به اسرائیل بازگشتند.
با توجه به اینکه او یک فرمانده عالی رتبه بود، نجاتش، توضیح مفصلی از سوی حزب الله در پی نداشت. اما یک واقعهی مشابه چند روز پیش از ترور عقیل رخ داده و پوشش خبری گستردهای پیدا کرد: یک گروه چهار نفره از نیروهای حزب الله، با نفوذ به بخش میانی منطقهی اشغالی، در نزدیکی روستای مرکبا با یک گشتی ارتش لبنان جنوبی درگیر شده بودند. یکی از نیروهای حزب الله به رفقایش میگوید برای آنها پوشش آتش فراهم میکند تا آنها بتوانند از منطقه[ی اشغالی] خارج شوند. وقتی تنها میشود، یک پهپاد شناسایی اسرائیلی او را میبیند و او را موقع راه رفتن کنار یک خانه و عبور از یک زمین زراعی و حرکت در یک جاده در مرکبا دنبال میکند. این شخص وارد یک منزل خالی شده و البته به سرعت از درب پشت، بیرون میرود و در همین لحظه بالگردی که از آن پهباد شناسایی، اشارهای دریافت کرده بود موشکی به سمت آن منزل شلیک مینماید.
هواپیمای شناسایی، حرکت رزمندهی تنها را در چند مزرعهی دیگر نیز زیر نظر گرفته بود که یک هواپیمای f-16 (که یکی از جتهای پرشماری بود که در آسمان منطقه پرواز میکردند) موشکی به سمت آن رزمنده شلیک کرد و انفجاری بزرگ به بار آورد. ظاهرا عملیات تعقیب با موفقیت به پایان رسیده بود. نیروی هوایی اسرائیل هم، در یک حرکت نادر، نسخهای از فیلمی که پهپاد شناسایی ضبط کرده بود به شبکههای تلویزیونی اسرائیلی تحویل داد.
روز قبل از آن، سه نفر از چتربازان تیپ شناسایی [ارتش صهیونیستی] در کمینی که حزب الله برایشان گذاشته بود کشته شده بودند. ظاهرا تحویل دادن تصاویری که پهباد شناسایی ضبط کرده بود، تلاشی بود برای اینکه ارتش اسرائیل به افکار عمومی اسرائیل ثابت کند با وجود مشکلاتی که بر سر راهش قرار دارد، در لبنان در حال کسب موفقیتهایی است.
اما دو روز بعد، سر و کلهی ستارهی این فیلم ویدئویی [همان رزمندهای که پهبادها و جتهای اسرائیلی تعقیبش کرده بودند] در یکی از بیمارستانهای صیدا، زنده، و تنها با جراحتهایی متوسط، پیدا شد و اعلام کرد موشکی که هواپیمای F-16شلیک کرده بود، در چند قدمی او به زمین اصابت کرده و او تنها یک ترکش خورده و برای مدت کوتاهی نیز [در اثر موج انفجار] شنواییاش را از دست داده بود. و وقتی هم که هوش و حواسش به سر جایش آمده بود، حرکتش را ادامه داده تا به خاک امن رسیده و به واحد خودش ملحق شده بود.
«دیگر از چه سلاحی ضد رزمندگان پاک استفاده خواهید کرد؟» این را گویندهی رادیوی حزب الله گفت و ادامه داد: «دستگاههای جاسوسی الکترونیک، و هواپیماهای شناسایی، و دستگاههای تصویربرداری مجهز به اشعهی مادون قرمز، و هواپیماهای جت، و بالگردها و و و و را استفاده کردند. این تصاویر را پخش کردند تا نشان دهند ارتش درماندهشان موفقیت بزرگی به دست آورده. ولی عجب سیلیای به صورت صهیونیستها خورد.»
اهمیت حفظ لبنان برای نیروی هوایی اسرائیل
برای اسرائیلی که به خوبی میدانست تلفات دادن یعنی چه و چه اهمیتی دارد، خطرات از دست دادن کادر پروازی به واسطهی آتش ضد هوایی تقریبا وجود نداشت، با وجود اینکه بستهی متنوعی از تاکتیکهای هوایی را در لبنان به کار میبست: پروازهای رزمی، پهبادهای شناسایی و ترور به وسیلهی بالگردهای جنگی. و سیستمهای دفاع هوایی اصلی حزب الله (یعنی توپهای 23 و 57 میلی متری و موشکهای دوش پرتاب سام 7) هیچ تهدیدی برای جتهای اسرائیلی به بار نمیآورد. ولی بالگردهایی که در ارتفاع پایینتری پرواز میکردند بیشتر در معرض آتش این سلاحها قرار داشتند. خصوصا از سال 1998 به بعد که در پاسخ به استفاده مفرط اسرائیل از قدرت هواییاش در لبنان، سلاحهای ضد هوایی حزب الله هم شروع به ایفای نقش بارزی کردند.
اما کادرهای پروازی بالگردهای اسرائیلی هم به سرعت تدابیرشان را برای مقابله با آتش ضدهوایی و تهدیدگر حزب الله، بهبود دادند. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل اعلام میکنند که چندین بار دیدهاند که بالگردهای جنگی اسرائیلی، درحالیکه خارج از تیررس سلاحهای حزب الله پرواز میکردند، آتش ضدهوایی حزب الله را به سمت خود جلب میکردند و در همین زمان، بالگردهای دیگری که در ارتفاع پایینتر در حال پرواز بودهاند، به محل استقرار این سلاحهای ضد هوایی یورش میبردهاند.
در دههی نود میلادی هیچ جتی در آسمان لبنان سرنگون نشد. فقط یک بالگرد کبرا در ژوئن 1999 و بعد از آنکه ملخ عقبیاش هدف گلولهی توپ 23 میلیمتری قرار گرفت، در داخل منطقهی اشغالی سرنگون گردید.
اگر به امنیت نسبیای که ماموریت های رزمی هوایی در لبنان در بر داشت و تجربهی عظیمی که می شد در آنها کسب کرد نگاهی بیندازیم، در آن صورت میتوانیم بفهمیم چرا فرماندهان نیروهای هوایی اسرائیل نمیخواستند از منطقهی اشغالی دست بکشند [و به عقب نشینی از جنوب لبنان، گردن بگذارند]. پس از از دست دادن شبهجزیرهی وسیع سینا پس از امضای معاهدهی صلح با مصر در سال 1979، آسمان لبنان تبدیل به میدان اصلی تمرین نیروهای هوایی اسرائیل و «بهشت»ی برای خلبانان این نیرو شده بود. این را گال لوفت، یک فرمانده تیپ سابقِ حاضر در جنوب لبنان، نوشته و افزوده بود: «از این بیشتر هم هست: در طول 15 سال، خلبانان اسرائیلی توانستهاند تجربهی انجام حملات هوایی دقیق به اهداف حقیقی، با مهمات جنگی را کسب کنند. و در نتیجه، خلبانهای اسرائیلی در بین با تجربهترین و تمریندیدهترین خلبانان جهان جای گرفتهاند.» [منطقهی امنیت اسرائیل در لبنان: مصیبت؟؛ نوشتهی گال لوفت؛ میدل ایست کوآرترلی؛ سپتامبر 2000]
ادامه دارد ...
مترجم: وحید خضاب
[مطالب مندرج در این سلسله مطالب لزوما مورد تأیید رجانیوز و مترجم نیست و تنها به جهت حفظ امانت به صورت کامل نقل شده است. خصوصا مطالب مرتبط با نیروهای ایرانی و یا سران مقاومت، نیازمند تأیید از سوی مراجع ذی صلاح است.]
قسمتهای قبل:

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/274294
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »