دوشنبه 3 خرداد 1395 12:45 ساعت
شناسه خبر : 242650

بازنشر سخنراني سرلشكرغلامعلي رشيد در سال روز آزادي خرمشهر
پاسخ جالب به وابسته نظامی ایتالیا درباره ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر / ماجراجو و متوهم نبودیم ولی توکل به خدا داشتیم
در آخر جلسه وابسته نظامي ايتاليا به گمانم كه ارشد آنها بود يك سؤالي مطرح كرد و پرسيد كه شما در اين جلسه براي ما از دو عمليات حرف زديد و با آمار و ارقام ثابت كرديد كه دو سپاه ارتش عراق را متلاشي كردهايد و نزديك چهلهزار نفر اسير گرفتيد. همين مقدار هم كشته و مجروح كرديد. پس چرا جنگ به پایان نرسید؟
گروه تاریخ انقلاب رجانیوز: سردار سرلشكر غلامعلي رشيد از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوران 8 سال دفاع مقدس است.وي در دوران جنگ ايران و عراق همراه با سرداران محسن رضايي، سيد يحيي صفوي وعلي شمخاني از فرماندهان اصلي و تصميمگير جنگ بهشمار ميرفت.
ايشان در تاريخ 1386/3/1 به درخواست سردار شمخاني، به مناسبت سالگرد آزادسازي خرمشهر از اشغال ارتش متجاوز بعثي، در مسجد وليعصر(عج) سخنراني ايراد مي نمايند كه محور سخنراني ايشان، عمليات بيت المقدس و نقش و جايگاه اين عمليات در تحولات جنگ بوده است.
با توجه به نقش سرلشكر رشيد در عمليات بيت المقدس و از آنجا كه در اين عمليات وي فرماندهي قرارگاه فتح را مشتركا با شهيد نياكي از طرف ارتش جمهوري اسلامي ايران برعهده داشت و در سخنراني خود، عمليات بيت المقدس را از جنبه هاي ديگري واكاوي نموده اند، ما به شرح زير اقدام به بازنشر سخنراني ايشان در سالگرد عمليات بيت المقدس مي نماييم:
سرلشكر غلامعلي رشيد: آقاي شمخاني به من فرمودند كه شما از ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر حرف بزنيد. اين جمع نشستهاند كه ما از عمليات بيتالمقدس و فتح خرمشهر حرف بزنيم و شايد صورت خوشي نداشته باشد. من به ايشان گفتم: «اجازه بدهيد در يك مجلس جداگانهاي اين بحث مطرح شود و در اين جلسه به خود عمليات بيتالمقدس بپردازيم و موضوع را بايد جدا از هم ببينيم. چرا ما سايۀ اين موضوع را بر عمليات بيتالمقدس مياندازيم و عمليات بيتالمقدس و فتح خرمشهر را كمرنگ ميكنيم».
عمليات بيتالمقدس يكي از 12 عمليات بزرگ و گستردۀ ما در طول 8 سال دفاع مقدس بود. اين عملياتها ثامنالائمه، طريقالقدس، فتحالمبين، بيتالمقدس، والفجر مقدماتي و يكم، عمليات رمضان، خيبر، بدر، فاو، كربلاي 5 و والفجر 10 بود.
در عمليات بيتالمقدس، انصافاً همۀ نيروهاي ارتش و سپاه بودند. شايد دوسوم نيروي زميني ارتش بود؛ لشكر 92 و 21 و 77 و 16 تيپهاي متعدد مثل 55 هوابرد و 23 نوهد، 58 ذوالفقار و 37 زرهي و يگانهاي سپاه هم همينطور، تمام يگانهاي سپاه هم در اين عمليات بودند: 31 عاشورا، 41 ثارالله، 43 نور به فرماندهي شهيد بزرگوار علي هاشمي، 21 امام رضا (ع)، 8 نجف، 14 امام حسين (ع)، 25 كربلا، 7 وليعصر، 27 حضرت رسول، 19 فجر، 33 المهدي و 46 فجر و 22 بدر. خيلي از يگانها، هوانيروز و نيروي هوايي ارتش و حتي نيروي دريايي ارتش و كل تجهيزات مهندسي جهاد سازندگي در اين صحنهها حضور داشتند. من دربارۀ اهميت فتح خرمشهر در عمليات بيتالمقدس ميخواهم به نكاتي بپردازم.

براي بيان اهميت فتح خرمشهر، ميتوان عمليات بيتالمقدس را از زواياي مختلفي موردبررسي قرارداد. ما ميخواهيم به اين سؤال پاسخ دهيم كه فتح خرمشهر چه نقش و جايگاهي در تحولات جنگ داشته است؟ ما ميتوانيم براي پاسخ به اين سؤال به چند نكته اشاره كنيم:
فتح خرمشهر پايان يك دورۀ و آغاز يك دوره جديد است و ماهيت جنگ را تغيير داد. بههرحال دشمن، در آغاز تجاوز از مرزها عبور كرد و شهرهاي زيادي از ما به اشغال دشمن درآمد و 15 تا 20 هزار كيلومترمربع از خاك ما را دشمن تصرف كرد و در سال اول جنگ موفق نشديم هيچ نقطهاي از سرزمينهاي اشغالي را آزاد كنيم ولي در سال دوم جنگ يك تحول بزرگي اتفاق افتاد و با يك استراتژي نظامي و عملياتهاي موفق و سلسهوار دشمن را باقدرت به عقب رانديم تا به مرزها رسيديم.
عمده عملياتهاي ما در استان خوزستان بود و نيمۀ جنوبي استان ايلام. دشمن در مرز خوزستان و انتهاي جنوبي استان ايلام كه جمعاً 300 كيلومتر مرزداريم، ده هزار كيلومترمربع از سرزمينهاي ما اشغال كرده بود و در مابقي مرز كه حدود 1000 كيلومتر است، پنجتا 6 هزار كيلومترمربع را اشغال كرده بود و اين اهميت مناطق اشغالي را در خوزستان ميرساند ما با چهار عمليات پيدرپي در سال دوم جنگ، نزديك 10 هزار كيلومترمربع را آزاد كرديم. دوره جديد با فتح خرمشهر آغاز شد و يك تصميم استراتژيك توسط امام و شوراي عالي دفاع گرفته شد و ما وارد خاك عراق شديم و جنگ به مدت 6 سال ادامه پيدا كرد.
با فتح خرمشهر ماهيت جنگ عوض شد، يعني تا قبل از فتح خرمشهر اگر اهداف صدام و رهبران بعثي عراق براندازي و سقوط نظام و تهديد جدي انقلاب اسلامي و نابودي انقلاب و لغو قرارداد سال 1975 بود، با فتح خرمشهر همۀ اين اهداف از بين رفت و ايران را به قله پيروزي رساند و برعكس عراق در آستانه سقوط قرار گرفت. قدرت نظامي عراق را كه توانسته بود ظرف 1 تا 2 سال قدرتهاي جهان و حتي قدرتهاي منطقه را متقاعد سازد كه قدرت نظامي عراق قدرت بزرگي است و توانست ايران را شكست بدهد و ايرانيها توانستند او را شكست دهند و همه اينها با فتح خرمشهر از بين رفت و صدام در آستانه سقوط قرار گرفت.
نكته مهم ديگر اينكه خطري كه آمريكاييها با پيروزي انقلاب اسلامي احساس كردند، مجدداً براي آنها با آزادي خرمشهر پيدا شد. چونكه دشمنان ما با جنگ آمده بودند قدرت انقلاب را در مرزهاي ايران مهار كنند، حالا بعد از فتح خرمشهر، مجدداً اين امكان براي انقلاب اسلامي به وجود آمد كه قدرت تأثيرگذار بر همه مسائل منطقه باشد. نكته دوم ميتوان در پاسخ به سؤال موردنظر گفت اين است كه موازنه نظامي به سود ايران به شكل تعيينكنندهاي تغيير كرد و ايران بهعنوان يك ايران برتر كه غلبه كرده بر يك قدرت نظامي كه همه قدرتها پشت سر او هستند، در برابر ديدگان ملتها قرار گرفت درحاليكه تا قبل از اين، عراق بهعنوان قدرت برتر منطقه محسوب ميشد، اما با فتح خرمشهر اين موازنه نظامي به سود ايران و ملت و نيروهاي مسلح تغيير كرد. همچنين منزلت ايران در عرصه نظام بينالمللي ارتقاء پيدا كرد.
و نكته بعدي اينكه همه مبارزين و ملتهاي كه علاقه به انقلاب اسلامي داشتند مثل فلسطين، لبنان، مصر و مردم افغانستان مطمئن شدند كه انقلاب اسلامي شكستناپذير است و خيلي خوشحال شدند و اميد پيدا كردند به مبارزه و در فرداي پيروزي فتح خرمشهر، حزبالله لبنان متولد شد كه 25 سال از مبارزات آنها ميگذرد و قدرت بسيار تأثيرگذاري هستند. همچنين در داخل كشور مردم اطمينان پيدا كردند كه اين قدرت نظامي قادر است منافع ملت ايران دفاع كند و تهديد را دور كند و شكست بدهد.
نكته بعدي كه ميتوان گفت [اين است كه] با فتح خرمشهر ابعاد و ماهيت قدرت نظامي ايران آشكار شد. دشمن پيشازاين باور نميكرد كه قدرت جديد شكل گرفته است و يك نيروي جديدي تحولات را ايجاد كرده و اينها خرمشهر را فتح كردند. تا فتح خرمشهر، قدرت اين نيرو را نديده بودند، ارزيابي نكرده بودند ولي با اين پيروزي، قدرت اين نيرو آشكار شد و آنها بهشدت وحشت كردند.
و نكته آخر، نگراني صدام و كساني كه پشت سر صدام بودند يعني حاميان منطقهاي و جهاني صدام از فتح خرمشهر نبود بلكه پيامدهاي فتح خرمشهر بود كه بر موازنه منطقهاي تأثير گذاشت و موازنه را به سود ايران تغيير داد. با فتح خرمشهر، علائم شكست عراق براي همه آشكار شد و ظهور قدرت نظامي ايران، مهمترين نقطه نگراني دشمن بود. من يادم هست در آن روزهاي پيروزي عمليات بيتالمقدس، نخستوزير اسرائيل «بگين» گفت: «اگر نيروهاي ايران از دجله عبور كنند، ما با آنها مقابله خواهيم كرد» و حقيقتاً نگران بودند كه اين قدرت، سرزمين عراق را در هم كوبد و بهطرف قدس حركت كند.
اين ملاحظات باعث شد كه دشمنان ايران، آمريكاييها و بهويژه اسرائيليها به اين فكر افتادند كه اين قدرت را مهار كنند. بهشدت وحشت كردند و شروع كردند به تلاش همهجانبه براي مقابله با اين قدرت نظامي و تقويت عراق در همه زمينههاي مختلف. سه روز پيش گزارشهاي خبري را نگاه ميكردم يك ژنرال عراقي كه سخنگوي صدام بوده، با تلويزيون الشرقيه مصاحبه كرده و گفته بود: «سفارتخانههاي روسيه، آمريكا، فرانسه و عربستان همه عراق را در كشف نيروهاي نظامي ايران كه ميخواهند حمله كنند» كمك ميكردند.
يك سال قبل فكر ميكنم اسفند 84 بود، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس، كل وابستگان كشورهاي بيگانه در تهران، از كشورهاي اروپايي و آفريقايي و آسيايي و آمريكايي را جمع كردند و ميخواستند يك بازديدي از جبهههاي جنگ ببرند و به من گفتند يك توضيحي پيرامون جنگ به آنها بدهم. من آنها را جمع كردم و داخل يك سالن و عمليات فتحالمبين و بيتالمقدس را توضيح دادم.

نميخواستم وارد جزئيات بشوم. يكي از وابستههاي نظامي كشورهاي عربي يكجاهايي ترديد كرده بود و سؤالاتي كرد كه من وارد جزئيات شدم و چون خودم درصحنه جنگ حضور داشتم و فرمانده قرارگاه فتح بودم، عبور از رودخانه كارون را خيلي ريزتر توضيح دادم و يا عبور از تنگه دليجان در كوه ميشداغ و دورزدن تنگه رقابيه و محاصره دشمن را با جزئيات توضيح دادم.
با اين توضيحات هيچ ترديدي در ذهن آنها نماند. در آخر جلسه وابسته نظامي ايتاليا به گمانم كه ارشد آنها بود يك سؤالي مطرح كرد و پرسيد كه شما در اين جلسه براي ما از دو عمليات حرف زديد و با آمار و ارقام ثابت كرديد كه دو سپاه ارتش عراق را متلاشي كردهايد و نزديك چهلهزار نفر اسير گرفتيد. همين مقدار هم كشته و مجروح كرديد. (برادران ميدانند كه در همان موقع، ارتش عراق داراي چهار سپاه بود و عمده ارتش عراق همان سپاه دوم بود و سپاه چهارم غرب كرخه و سپاه سوم در شرق بصره و سپاه يكم فقط يك لشكر پياده داشت در اطراف كركوك) ايشان گفت شما دو سپاه را نابود و متلاشي كرديد، صد دستگاه تانك منهدم كرديد و همين ميزان تانك، نفربر و خودرو به غنيمت گرفته شد پس چرا جنگ به پايان نرسيد؟
من به ايشان گفتم كه شما از زاويه خوبي نگاه كرديد. در هر جنگ متعارف ديگري اگر چنين حادثهاي اتفاق ميافتاد، قطعاً متجاوز شكست ميخورد و اگر پشت سر صدام قدرتها وجود نداشتند، يقيناً جنگ در خرداد 61 با فتح خرمشهر و با پيروزي ملت ايران و شكست ارتش عراق به پايان ميانجاميد، ولي آمريكاييها و روسها و شما اروپاييها و تمام اعراب آمديد پشت سر صدام مانع از سقوط او شديد. بله بايد جنگ تمام ميشد و دشمن شكستخورده بود. قبل از جنگ 30 ميليارد دلار ذخيره ارزي داشت و 100 ميليارد دلار هم خودش در طي 8 سال جنگ خرج كرد. شصت الي 70 ميليارد دلار هم اعراب كمك او كردند و جمعاً صدام نزديك به 200 ميليارد دلار هزينه كرد و با تجهيزات بسيار مدرني در مقابل ما صفآرايي شده بود و بهاضافه اينكه تمام سيستمهاي اطلاعاتي به كمك او آمده بودند.
سؤال دوم كه در همين زمينه ميتوان مطرح كرد اين است كه اين پيروزي (فتح خرمشهر) چگونه حاصل شد؟ بعضي از عزيزان احساس ميكنم هنوز نميخواهند باور كنند كه در سال دوم جنگ اتفاق بزرگي رخ داد. يك تفكر خلاقي آمد و روند جنگ را به اين شكل درآورد. صحنه جنگ، صحنه رويارويي استراتژيها و افكار و اراده فرماندهان است، يعني تفكرات باهم ميجنگند. در دو سوي صحنه نبرد علاوه بر تانك و توپ و هواپيما، نيروي انساني و سرباز در يكطرف با نيروي كم و طرف ديگر با نيروي زياد كه اينها فيزيك جنگ است قرار دارد. تفكر در جنگ حرف اول را ميزند. در كدام طرف جنگ تفكر برتري وجود دارد؟ تفكر خلاقي وجود دارد؟ آنكه استراتژي خلق ميكند، راهبرد تعيين ميكند، راهكار تعيين ميكند. چگونگي جنگ را تفكر فرماندهان معلوم ميكند.
من دو سال پيش مصاحبهاي از يك فرمانده ديدم كه گفته بود ما يك سال صبر كرديم تا توانستيم به دشمن نزديك شويم و بعد مناطق اشغالي را آزاد كرديم. واقعاً مشكل ما همين بود! بعد كه نزديك شديم، غلبه پيدا كرديم. ما كه در سال اول و از روزهاي اول به دشمن نزديك بوديم و خط تماس ما برقرار بود. ما همان سال اول در بعضي جاها تا 100 متر با دشمن فاصله داشتيم. چرا آزادسازي انجام نشد؟ ما بايد قبول كنيم كه در سال دوم يك تحول انجام شد، يعني در هر صحنه كه فرماندهاني باايمان تر و فكورتر و هوشمندتر باشند، ميتوانند به بهترين شكلي از امكانات استفاده كنند.
در سال اول جنگ ماها (آقايان حسني سعدي، قاسم سليماني، شمخاني و موسوي قويدلها و عزيز جعفري و سوداگر و ديگر عزيزان) بوديم؛ اما آن تفكر خلاق نبود كه ماها را جمع كند. شهيد صياد شيرازي هم بود و آقا محسن هم بود ولي اينها در رأس قدرت سپاه و ارتش نبودند و خيلي از فرماندهان ديگر. البته ما نقش فرماندهان و اين دو بزرگوار و فرماندهاني كه همراه آنها بودند و اين همراهي را نبايد فراموش كنيم. تفكر خلاق را اينها عرضه كردند. در سال دوم جنگ، ما با همان امكاناتي كه داشتيم دشمن را موردحمله قرارداديم و پيروز شديم در سال دوم يقيناً امكانات ما از سال اول جنگ كمتر بود. ابزار و امكانات ارتش ما در سال اول جنگ بيشتر بود. تانك، هليكوپتر و توپخانه بيشتري داشتيم و در چندين عمليات ناموفق، بخشي از امكانات ما از بين رفته بود.
بنابراين تفكر خلاق در سالهاي اوليه جنگ وجود نداشت. همچنين در خيلي از عملياتها كه ما شكست خورديم، از عدم شناخت ما نسبت به دشمن بود و بهرهگيري از اتمام امكانات و منابع در چارچوب يك استراتژي موفق وجود نداشت. سال دوم جنگ بود كه ما همه امكانات را بكار گرفتيم. آيا در اين كشور، سپاه و نيروهاي مردمي جهاد در سال اول نبودند و اينها جزء منابع كشور نبودند؟ بودند اما يك عدهاي مانع حضور اينها در جنگ در كنار ارتش ميشدند.
در خاطرات شهيد صياد نكات خيلي خوبي وجود دارد. ايشان در كتاب «ناگفتههاي جنگ» هم ميگويد: «در سال دوم يك تحول بزرگي اتفاق افتاد»؛ و اين ويژگيهاي يك استراتژي موفق بود كه من عرض كردم همه، در سال دوم جنگ اتفاق افتاد. بهرهگيري از همه امكانات و منابع و اعتمادبهنفس و خلاقيت و شناخت دقيق از دشمن و انطباق با واقعيات، ويژگيهاي استراتژي ما در سال دوم جنگ بود؛ بنابراين تفكر برتر و خلاقيت و تركيب جديد نيروها كه برادران ارتش و سپاه و جهاد سازندگي و بسيجيها بودند، يد واحد شدند عليه دشمن و حمله كردند و آن عملياتها پيروز شد. ارتش عراق در همه سطوح، غافلگير شد و نفهميد و درك نكرد كه اين قدرت، چگونه شكل گرفت؟ ارتش همان ارتش است ولي نيروهاي مردمي و جهادي و سپاه آمدند و يك تركيب جديد شكل گرفت و اين پيروزيها به دست آمد.
ارتش عراق در تمام سطوح، هم در سطح استراتژيك و تاكتيك و هم در سطح عمليات، غافلگير شد و تا آخر هم نتوانست تاكتيك ما را بفهمد؛ بنابراين روندي كه با مقاومت در برابر ارتش عراق در حمله به ايران شكلگرفته بود، اين جريان جديد فرصت پيدا كرد و مجال يافت، رشد و بسط پيدا كرد و اين پيروزي، حاصل شكلگيري و تكامل همان قدرت دفاعي جديد بود. ماهيت اين پيروزيها، ريسك فرماندهي، روش دستيابي به پيروزيها، فرماندهي و كنترل، ابتكار عمل و خلاقيت، هدايت نيروها در شب، آموزش حين جنگ و تدبيرهاي عالي فرماندهان در همه ابعاد نيروي انساني، لجستيك، اطلاعات و بسياري از موضوعات ديگر، بايد بررسي شود تا اهميت اين موضوع روشن شود.
بهعنوانمثال شما برگرديد به شب عمليات بيتالمقدس ببينيد كداميك از شما جرئت دارد دوسوم نيروهاي خود را از رودخانه كارون عبور دهد و اگر نشد چه؟ شما تصميم گرفتهايد دوسوم اين قوا را از رودخانه عبور دهيد و يك منطقه به اين بزرگي را تصرف كنيد، اين خيلي ريسك ميخواهد اين خيلي قدرت و دلبزرگي ميخواهد. اينها بايد بررسي شود تا ابعاد اين عملياتها مثل فتح خرمشهر معلوم شود.

سؤال آخري كه من در اين زمينهدارم اين است كه روش مواجهه با اين پيروزيها چگونه است؟ ما امروز شاهد اين هستيم كه روش درستي در پيش نميگيريم. بهعنوانمثال: به من پيشنهادشده در اين جلسه درباره علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر صحبت كنم. چرا بايد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر صحبت كنم. چرا بايد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر كه اين سؤال را اپوزيسيون داخلي توليد كرد، همزمان با فتح خرمشهر طرح شود؟ بله به اين سؤال هم بايد پاسخ داد ولي نه به اين شكل كه بايد اين پرسش، بر اين پيروزي بزرگ سايه بيندازد و اين دو مسئله جدا از هم هستند. بله بايد پاسخ داد و پاسخ دارد ولي در زمان و شرايط مناسب.
ماهیت این پیروزی و تحول بزرگی که در ابعاد سیاسی و نظامی ایجاد کرد هنوز روشن نیست و ناشناخته مانده است و ما بیشتر در ایام سوم خرداد تبلیغات میکنیم. دشمنان به اعتقاد من درک بهتری از آزادسازی خرمشهر دارند. آنها فهمیدند چه شد و چه اتفاق مهمی رخ داد. نکته مهم بعدی این است که ما بیاییم بهجای مناقشه درباره نقش نیروهای ارتش یا سپاه در جنگ، این تفکر را موردتوجه قرار دهیم که پیروزی چگونه حاصل شد؟ این تفکر جدید نظامی، فقط متعلق به سپاه یا ارتش نیست؛ متعلق به همه است. درعینحال ما نباید بگوییم اتفاقی نیفتاده بلکه یکروند طبیعی بوده است.
نکته آخر این است که ما همیشه با وجه اثباتی میآییم خرمشهر را موردبررسی قرار میدهیم. یکبار این سؤال پرسش را از خودمان بپرسیم که اگر نمیتوانستیم خرمشهر را متکی بر قدرت نظامی آزاد کنیم، جنگ چه سرانجامی پیدا میکرد؟ بیاییم یکبار اینطور بررسی کنیم، آن موقع اهمیت فتح خرمشهر معلوم میشود. حقیقت این عملیات روشن میشود و وزن این فتح معلوم خواهد شد.
شما فکر میکنید دشمن قبل از تهاجم ما میآمد به تمام حاشیه غربی رودخانه کارون میچسبید، یعنی مثل گوشه شمال شرق خرمشهر؛ آیا ما میتوانستیم به این راحتی عبور کنیم؟ یا اینکه از خرمشهر عقبنشینی میکرد. یکی از نگرانیهای آقا محسن در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس این بود که نکند ارتش عراق خرمشهر را رها کند و ما برویم در خرمشهر بدون کوبیدن دشمن و شکست او؟
این، یکی از نگرانیها بود و یا قطعنامهای نوشته میشد مثل قطعنامهای که در 48 ساعت قبل از عملیات رمضان به نام 514 نوشته شد و به تصویب رسید. در این قطعنامه است که آتشبس و خاتمه فوری عملیاتها و عقبنشینی نیروها آمده است کنید این قطعنامه مثلاً 5 اردیبهشت نوشته میشد و عراق هم عقبنشینی میکرد؛ یا فکر کنید عملیات بیتالمقدس مثل عملیات رمضان میشد؛ ما عملیات میکردیم ولی فتحی در کار نبود و موفق نمیشدیم دشمن را شکست دهیم؛ در این صورت چه میشد؟
بنابراین از این زاویه اگر ما عملیات بیتالمقدس را موردبحث قرار دهیم، اهمیت فتح خرمشهر برای ما روشن میشود و اما چند کلمه در مورد عملیات بیتالمقدس همعرض کنم: ما شرایط دشواری داشتیم. کسی تصور نکند ما شرایط آسانی داشتیم، خیلی دشوار بود و در اضطراب بودیم. دشمن هیچ کمبودی به لحاظ نفرات و تجهیزات نداشت، احساس هم میکردیم حمله به این دشمن خیلی دشوار و سخت است و حتی احتمال شکست هم میدادیم. نقطه قوت ما، فرماندهان و رزمندگان ما بودند. انسانهایی صادق، باایمان و بادلها و روحهای بزرگ، شجاع، باتدبیر، هوشمند و به خدا امیدوار. من شهادت میدهم والله فرماندهان ما نه ماجراجو بودند و نه توهم داشتند و نه اینکه بدون کار و بررسی و طراحی و شناسایی عمیق و بحثهای فراوان و تفکر، همینطوری، خشکوخالی توکل بر خدا کنند.

اگر فرصت باشد من سیر کامل را شرح بدهم، معلوم میشود. برای این دو عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس ماهها کار صورت گرفت چون دشمن هیچ کمبودی نداشت و همه تجهیزات را داشت و ما فکر میکردیم حمله به دشمن خیلی دشوار و سخت است. اولین جلسه را با برادران ارتش در تاریخ 61/1/10 گرفتیم بعد از عملیات فتحالمبین و بلافاصله آماده شدیم برای عملیات بعدی. من حساب کردم حداقل 200 نفر روزی 15 ساعت کار در حدود یک ماه میکردند. این را حساب کنیم، کار بسیار سنگین بود. وسعتی که ما میخواستیم عملیات بکنیم 30 برابر عملیات ثامنالائمه 10 برابر عملیات طریقالقدس و بیش از نیمی از سرزمین لبنان بود.
ما حدود 6 هزار کیلومترمربع عملیات کردیم و شما از هرجایی که میخواستید عملیات بکنید باید از رودخانه عبور کنید. در شمال، رودخانه کرخه و در شرق، رودخانه کارون و در جنوب، رودخانه اروند بود و آنطرف هم هور الهویزه بود؛ یعنی محصور بود بین این آبها و به مدت 22 ماه زمان در اختیار دشمن بود و در حد کافی میدان مین و استحکامات و سنگر درست کرده بود و این موانع طبیعی هم موانع غیرقابلعبور بودند و ما باید از تمام موانع طبیعی و مصنوعی عبور میکردیم. طرحریزی عملیات، یک کار بسیار مهمی بود و ما با برادران ارتش در تمام امور هماهنگی داشتیم، اما در بحث طرحریزی، جداگانه عمل میکردیم.
تیمی را آقای رضایی آماده کرده بود که من و شهید باقری و آقا رحیم و آقای عزیز جعفری و آقای غلام پور بودیم و یک تیم هم شهید صیاد شیرازی آماده کرده بود شامل: امیر موسوی قویدل، امیر شاهان، امیر معین وزیری، امیر بختیاری، امیر مفید و امیر نوابی باهم کار میکردند و نزدیک 20 روز طول کشید. بعد اعضا دو تیم میآمدند در یک جای مشترکی در قرارگاه مرکزی پیش آقای رضایی و شهید صیاد شیرازی توضیح میدادند.
آنجا در انتخاب راهکار اختلاف بسیار شدید داشتیم یکی از راهکارها این بود که متکی بر معبر زمین استفاده کنیم همان جاده اهواز به خرمشهر و باید 120 کیلومتر میرفتیم تا برسیم به خرمشهر. راهکار دوم مثل عملیات هویزه بود؛ هم از زمین و هم از رودخانه عبور کنیم. در راهکار سوم عبور از رودخانه کارون با حداکثر قوا بود که موردتوجه قرار گرفت. دشمن دو آرایش داشت. یک آرایش عمومی و یکی هم خاص خرمشهر داشت و یک عمده قوایی در جنوب کرخه کور داشت و یک عمده قوایی هم در درون شهر خرمشهر یعنی یک آرایش خاص در شهر خرمشهر و حتی شمال خرمشهر را کانال زده بود که اگر قوای ایران آمدند، لااقل از طرف شمال بهآسانی وارد خرمشهر نشوند و نقطهضعف دشمن همین مقابل «هالوب» و «دارخوین» در غرب کارون بود.
آقای رضایی همیشه با یک آنتن یک دایره مجازی روی نقشه میکشید و میگفت: «اینجا قلب منطقه است، اگر به اینجا دست پیدا کردیم، موفق میشویم». این دایره از گوشه کوشک بود تا ایستگاه حسینیه و تا مرز و یک دایرهای به وسعت 500 کیلومترمربع و میگفت: «اگر ما اینجا را از دشمن بگیریم و به این منطقه برسیم، موقعیت دشمن به خطر میافتد و چهار خطر احساس میکند احساس میکند که لشکر 5 و 6 محاصره میشوند، نشوه و بصره درخطر قرار میگیرد و چهارم: تصرف خرمشهر را احساس میکند و بین این چهار ابهام و تردید، سردرگم میشود».
موضوع دوم که بسیار بحثانگیز بود. سرپل گیری بود آیا ما باید یک سرپل کوچک بگیریم یا بزرگ؟ حالا که راهکار عبور از کارون تثبیت شد یک عده میگفتند: «سرپل کوچک بگیریم.» میگفتیم: «چرا؟» میگفتند: «برای اینکه ما یکدفعه نمیتوانیم یک خیز بلند برداریم و یکباره از کارون به جاده، یعنی 25 کیلومتر پیش برویم»
عمده قوای ما هم پیاده بود؛ نه اینکه تانک و نفربر نداشتیم، چون ما گردان تانکمان نسبت به عراق بسیار کمتر بود. استعداد گردان تانک ما در ارتش بین 17 تا 20 دستگاه بود آنهم در بهمنماه سال 60 نه سال 61، درحالیکه گردان تانک عراق 43 دستگاه بود و به دلیل این کمکهای خارجی، همیشه کامل بود.
تأکید فرماندهان این بود که منطقه سرپل وسیع و بزرگ باید تصرف شود و سرزمین 800 کیلومترمربعی را تصرف کنیم. بنابراین، معنای مانور نظامی ما در عملیات بیتالمقدس و انتخاب راهکار عبور از کارون با استفاده از دو قرارگاه فتح و نصر (عمده قوا)، یعنی پرهیز از نقاط قوت و زدن به نقطه آسیبپذیر و ضعف دشمن بود. این دکترین عملیاتی ما بود که 8 سال عمل کردیم. حالا دوستان ما در ستاد مشترک سپاه آمدهاند این را در زرورق پیچیدهاند و نامی عاریهای و تقلیدی و ترجمه یک لغت لاتینی را بر روی این دکترین ما گذاشتهاند بنام «دکترین نامتقارن» که ترجمه لغت «اسه متریک» است. میگوییم معنی این نامتقارن چیست؟ میگویند پرهیز از نقاط قوت دشمن و حمله به نقاط ضعف و آسیبپذیر دشمن. میگوییم اینکه همان دکترین عملیاتی ما در طی 8 سال جنگ است. البته جمله اضافهای هم میگویند، پرهیز از قرینهسازی که در ذات همان جمله اول است.
عملیات ثبت شد و ما با قرارگاههای متعددی که درست کرده بودیم، حمله کردیم؛ با قرارگاههای فتح، نصر و قدس. نیروی زمینی ارتش، 3 لشکر و 5 تیپ شامل 60 گردان و نیروهای سپاه، 14 تیپ بودند شامل 120 گردان. بحث تجهیزات ارتش بحث جداگانهای است که باید موردتوجه قرار گیرد و تجهیزات ارتش کمک فوقالعادهای به ما کرد از قبیل توپخانه، خمپاره 120 مم، کاتیوشا و غیره و هوانیروز که از امکانات خوبی برخوردار بود شامل 24 فروند کبری، 22 فروند 214، 15 فروند شنوک و نیروی هوایی ارتش که برای روز اول عملیات و پدافند هوایی ارتش و ترابری هواپیماها در عقب جبهه روزی 20 سورتی پرواز میکرد و روزهای بعد 6 سورتی پشتیبانی میکرد و جهاد سازندگی که بیشتر از ما و ارتش، ماشینآلات مهندسی کمک کرد و بیشتر از سپاه، وسایل و امکانات در میدان جنگ آورده بود. ارتش 36 دستگاه ماشینآلات داشت، سپاه 60 دستگاه و جهاد سازندگی90 الی 100 دستگاه به میدان آورده بود.
در مقابل، لشکرهای بسیار زیادی از دشمن سر راه ما بود: لشکر 5 و 6 و 15 و 11 در خط درگیر بودند. لشکرهای احتیاط شامل 3 و 12 و 7 و 9 و تیپ 10 زرهی گارد، به همراه 15 تیپ (از قبیل 31، 32، 605، 417، 109، 601 و ...). دشمن 41 گردان تانک داشت و هر گردان 43 تانک در اختیار داشت معادل 1400 تانک بود. 38 گردان مکانیزه داشت قریب 1300 دستگاه گه سرجمع 2700 دستگاه تانک و نفربر داشت و40 گردان پیاده با پشتیبانی هواپیما و هلیکوپتر. 30 گردان توپخانه داشت معادل 500 قبضه.
با این توضیحات حمله برای ما بسیار دشوار بود. خود پیچیدگی رودخانه کارون بحث زیادی دارد: فقدان آموزش و تجربه برای یگانهای عبور کننده ما از رودخانه. بحث این بود که 4 تا 5 لشکر را عبور دهیم که حداقل نیاز به 6 تا 7 پل داشت درحالیکه تعداد پل ما 3 عدد بود. محدودیت در زمینه امکانات عبور و امکانات مهندسی و تأمین، هوشیاری دشمن، نداشتن عارضه بین رودخانه تا جاده، همه اینها برای ما یک مشکل بود.
همچنین دشمن از مکان عملیات اطلاع داشت و میدانست ما میخواهیم در این منطقه عملیات کنیم زیرا این آخرین عملیات برای تصرف باقیمانده مناطق اشغالی در خوزستان بود.ما با بهترین درک و فهم، مانور عملیات را انجام دادیم و ویژگیهای عملیات ما؛ غافلگیری در تاکتیک، تهاجم به جناح دشمن و نقطهضعف دشمن از طریق عبور از کارون، شناسایی دقیق و برآورد صحیح از توان و استعداد دشمن و طرحریزی عالی بود.
عملیات ساعت 12/5 شب و در روز دهم اردیبهشت سال 61 با رمز یا علی بن ابیطالب آغاز شد.مرحله اول را ما بهسرعت عمل کردیم و رسیدیم به جاده اهواز- خرمشهر و توانستیم بین 30 تا 35 کیلومتر از جاده را تصرف کنیم. شب دوم و شب سوم با یک تلاش فراوان توانستیم اهداف باقیمانده را تصرف کنیم.
مرحله دوم را 17 اردیبهشت آغاز کردیم و رسیدیم به مرز، فرمانده یگانهای قرارگاه فتح از طرف ارتش، شهید نیاکی بود و از طرف سپاه، من فرمانده بودم و یگانهای تحت امر سپاه در قرارگاه فتح، شامل تیپ 25 کربلا به فرماندهی مرتضی قربانی بود و تیپ 8 نجف به فرماندهی شهید احمد کاظمی و تیپ 14 امام حسین به فرماندهی شهید حسین خرازی.
در مرحله دوم با یک بحران عجیبی گرفتار شدیم. دشمن، از جنوب، از همان منطقه شلمچه رو به شمال حمله کرد به قرارگاه نصر و بخش زیادی از منطقه قرارگاه نصر را تصرف کرد. همه فرماندهان قرارگاه کربلا و قرارگاه فتح جمع شدیم در سنگر فرماندهی قرارگاه نصر و وقتیکه من خطر را احساس کردم بهسرعت خود را رساندم به نزد شهید احمد کاظمی و در طول راه نیز مرتباً فریاد میزدیم توی بیسیم که رو به جنوب آرایش بگیرید. چون آرایش یگانهای قرارگاه فتح رو به غرب بود روی دژ مرز.
بههرحال وقتی رسیدم پیش احمد کاظمی، ایشان با سرعت دستور داد خاکریزی عمود بر مرز رو به جنوب بزنند و برادران جهاد سازندگی یک خاکریز عصا شکل زدند و احمد با بلندگو دستی فریاد میزد و بچههای تیپ را پشت خاکریز کشاند. یک برادر استوار ارتشی هم موشک تاوی داشت آورد به کمک. تانکهای دشمن رسیدند به خاکریز ما و بچهها با آر.پی.جی و تاو حمله کردند و 10، 15 تانک زدند و دشمن از حرکت ایستاد و قرارگاه نصر نیز شب و روز بعد منطقه را ترمیم کرد و موضع ازدسترفته را پس گرفت.
مرحله سوم را ما با تأخیر شروع کردیم و ما 13 روز ماندیم و میاندیشیدیم که چه کاری انجام دهیم و بحران کشف راهکار داشتیم. آیا از حاشیه کارون برویم؟ آیا از دروازه خرمشهر وارد شهر بشویم؟ آیا مجدداً تاکتیک شلمچه را انجام دهیم؟در آخر به این نتیجه رسیدیم که کل مانور را تمرکز دهیم بین جاده و مرز و کمبود نیرو هم داشتیم. به قرارگاه فجر هم گفتیم شما یک قرارگاه کوچک درست کنید. دو تیپ آمد از لشکر 77 و آمدیم یک قرارگاه درست کردیم بین فتح و فجر و دیگر لشکر 92 با ما نبود. چون منطقه قرارگاه فتح در مرز را به او واگذار کردیم.

روز 2 خرداد حمله صورت گرفت و من از 10 صبح یادم است که تماس گرفتیم با شهید احمد کاظمی و به ما گفتند خرمشهر آزاد شد و به آقای رضایی بگویید و من رفتم پیش احمد کاظمی همان ساعت 10 صبح در خرمشهر و رفتیم داخل خانهها و دیدیم دشمن از آنجا رفته است و گروه گروه در حال تسلیم شدن هستند و ساعت 3/5 بعدازظهر این پیروزی اعلام شد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/242650
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »