هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
سه شنبه، 18 شهريور 1404
ساعت 02:17
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

سه شنبه 18 شهريور 1404 ساعت 02:02
سه شنبه 18 شهريور 1404 00:52 ساعت
2025-9-9 02:02:48
شناسه خبر : 386504
یکی از دیگر ادعاهای دیگری که برای پایان دادن جنگ مطرح شده، کاهش اقبال مردمی به جبهه‌ها و به اصطلاح خالی ماندن جبهه‌ها است. در حالی که بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد تعداد داوطلبین در طول جنگ تحمیلی به نسبت ثابت بوده و کاهش خاصی در میزان اقبال عمومی به جبهه ایجاد نشده بود
یکی از دیگر ادعاهای دیگری که برای پایان دادن جنگ مطرح شده، کاهش اقبال مردمی به جبهه‌ها و به اصطلاح خالی ماندن جبهه‌ها است. در حالی که بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد تعداد داوطلبین در طول جنگ تحمیلی به نسبت ثابت بوده و کاهش خاصی در میزان اقبال عمومی به جبهه ایجاد نشده بود
محمدصادق عباسیان-رجانیوز: در بحبوبه نبرد جمهوری اسلامی ایران با متجاوزان به خاک کشور عده‌ای با وارونه جلوه دادن تاریخ و ارائه تحلیل‌های غلط در خصوص نقش عوامل، نظامی، اجتماعی و اقتصادی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سعی در تحمیل صلح و مذاکره به کشور دارند. در حالیکه عامل اصلی پذیرش قطعنامه و پذیرش جام زهر اختلافات سیاسی و عدم حمایت کافی دولت وقت از جنگ بود.
 
پس از انجام عملیات‌های وعده صادق ۳ و بشارت فتح در پاسخ به تجاوزهای رژیم صهیونیستی و آمریکا، برخی جریان‌ها ضمن ارائه تحلیل‌های وارونه در خصوص اتفاقات منتهی به قطعنامه ۵۹۸ تلاش می‌کنند کشور را به ‌سمت صلح تحمیلی سوق دهند. در واقع سال ۶۷ برای ما یادآور رویدادهای پرشماری است؛ اما پذیرش تلخ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل تنها یکی از آنهاست. شدت تلخی این واقعه تا آنجا بود که رهبر کبیر انقلاب اسلامی در پیامی پرسوز و گداز، از پذیرش آن به عنوان نوشیدن جام زهر یاد کردند. سوال این است که رهبر جامعه اسلامی و بنیانگذار انقلاب اسلامی چرا حاضر به پذیرش این قطعنامه و به اصطلاح نوشیدن جام زهر شده است؟ سوالی که ضرورت دارد با توجه به شرایط فعلی کشور به آن پاسخ داده شود. برای پاسخ به این سوال باید شرایط تاریخی آن روزگار را بررسی کرد؛ آیا عامل اصلی پذیرش قطعنامه مشکلات در حوزه نظامی بود؟ آیا مردم از جنگ خسته شده بودند؟ آیا اقتصاد کشور تحمل بر دوش کشیدن بار مالی جنگ را نداشت؟ یا عوامل دیگری زمینه‌ساز پذیرش این قطعنامه شدند؟ 
 
استهلاک قدرت نظامی؟
احتمالاً یکی از اولین گزاره‌هایی که در پاسخ به چرایی پذیرش قطعنامه بیان می‌شود، تحلیل رفتن توان دفاعی و استهلاک تجهیزات نظامی است. در خصوص این گزاره، اشاره به دو نکته برای بطلان آن کافی است:
اول اینکه فرسودگی تجهیزات و کاهش تعداد ادوات نظامی امری نبود که به یکباره و دقیقا در سال پذیرش قطعنامه به‌وجود بیاید و تبدیل به عامل پایان جنگ شده باشد. کما اینکه اجرای موفق عملیات بزرگ کربلای ۵ تقریبا یک سال و سه ماه قبل از پذیرش قطعنامه، بر آمادگی نظامی ایران در سال‌های پایانی جنگ گواهی می‌دهد. علاوه‌بر آن مسئله ضعف تجهیزات از لحظه پیروزی انقلاب اسلامی و خروج مستشاران آمریکایی نیز وجود داشت؛ اما تبدیل به عاملی برای ترک مقاومت و پایان جنگ در لحظات اول نشد. 
دوم باید این نکته را در خصوص تجهیزات نظامی متذکر شد که استهلاک تجهیزات در طول جنگ‌های فرسایشی، جزئی از طبیعت جنگ است. مهم این است که دولت‌ها به فکر بازسازی توان دفاعی و جبران خسارت‌های خود باشند. در دوران دفاع مقدس نیز به رغم وجود همه تحریم‌ها، تا حدی امکان تهیه نیازهای دفاعی کشور ولو با صرف هزینه بیشتر وجود داشت. به‌عنوان مثال، خرید ۱۱ جنگنده اف ۴ و اف ۵ از کشور اتیوپی  نمونه موفقی از قابل جایگزین بودن مورد نیاز جنگ بود. به‌علاوه توان داخلی مناسبی نیز برای ساخت و بازسازی برخی از تجهیزات موردنیاز جنگ با اتکا بر تجربه نیروهای متخصص از ابتدای جنگ فراهم شده بود که از جمله آنها می‌توان به توسعه ظرفیت‌های مهندسی جنگ در جهاد سازندگی و ابداعات و نوآوری‌های جهاد خودکفایی نیروهای مسلح اشاره کرد .
 
خالی‌شدن جبهه‌ها؟
یکی از دیگر ادعاهای دیگری که برای پایان دادن جنگ مطرح شده، کاهش اقبال مردمی به جبهه‌ها و به اصطلاح خالی ماندن جبهه‌ها است. در حالی که بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد تعداد داوطلبین در طول جنگ تحمیلی به نسبت ثابت بوده و کاهش خاصی در میزان اقبال عمومی به جبهه ایجاد نشده بود. در عین حال، پس از پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی (ره)، خیل عظیمی از نیروهای داوطلب راهی جبهه‌های جنگ شدند؛ تا جایی که به گفته سردار محسن رضایی حتی امکان تامین تدارکات آن‌ها وجود نداشت . گذشته از حضور پررنگ مردم در جبهه‌ها که در دفع حملات دشمن پس از پذیرش قطعنامه در دو محور جنوب و غرب به اوج رسید، تداوم کمک‌های نقدی و غیر نقدی مردمی در سال‌های پایانی جنگ، فعالیت‌های پرشور جهاد سازندگی، عدم تزلزل در اراده ملت به رغم حمله آمریکا به چاه‌های نفتی در خلیج فارس و در نهایت تشییع باشکوه امام خمینی، همگی مثال‌های نقضی بر ادعای خستگی مردم از جنگ هستند.
 
وخامت اوضاع اقتصادی؟
وضعیت اقتصادی و وخامت اوضاع معیشتی مردم مسئله دیگری است که به آن برای توجیه پذیرش قطعنامه استناد می‌شود. این در حالی است که بر اساس گزارش‌های موجود، در طول سال‌های دفاع مقدس، هزینه‌های جنگ به صورت میانگین تنها %۱۲.۶ از کل مخارج دولت را به خود اختصاص داده‌اند. برای فهم بهتر این نسبت، کافی است تا این رقم را با سهم %۸۵ درصدی مخارج جنگی از بودجه دولت انگلستان در سال ۱۹۴۲  مقارن با جنگ جهانی دوم مقایسه کنیم. گزارش‌ها حاکی از آن است که در زمان دفاع مقدس بخش‌هایی مانند آموزش و پرورش، سهمی به مراتب بیشتر از جنگ در سبد مخارج دولت داشته است. بنابراین از آنجائیکه اقتصاد کشور به شکل کامل برای جنگ بسیج نشده بود، طرح این ادعا که اقتصاد کشور تحمل بر دوش کشیدن بار جنگ نداشت، فاقد اعتبار است. با این حال در سال پایانی دفاع مقدس، گزارش‌های متعددی در خصوص ناتوانی دولت در تامین هزینه‌های جنگ، به مقامات مسئول، به‌ویژه رهبر انقلاب ارائه می‌شد.
 
بنابراین هیچ یک از گزاره‌های مطرح شده، دلیل قانع‌کننده‌ای بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که شرط‌ها و منافع ایران را تامین نمی‌کرد، به حساب نمی‌آید.
 
اختلاف سیاسی،؛ عامل اصلی پذیرش قطعنامه
باید ریشه اصلی پذیرش این قطعنامه را در اختلاف نظر سیاسی جدی و رقابت‌های گروهی جستجو کرد. در بیان ساده، جریانات سیاسی آن روز ایران را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: طیف پیرو خط امام در یک سو و در سمت دیگر طیف به اصطلاح عملگرایان. طیف عملگرایان که چهره‌هایی مانند حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس وقت و عضو شورای عالی دفاع) و میرحسین موسوی (نخست‌وزیر وقت) آن را نمایندگی می‌کردند، به دنبال اتمام هرچه سریع‌تر جنگ، تقویت روابط با کشورهای جهان از جمله بلوک غرب و گسترش تعاملات اقتصادی با آنها، خصوصی‌سازی سریع اقتصاد و کاهش یارانه‌ها بودند. طیف مقابل اما به مفاهیمی مانند عدالت اجتماعی، مداخله دولت در اقتصاد، ادامه جنگ تا سرنگونی دولت بعثی، پایبندی به سیاست نه شرقی نه غربی، پاسخگو کردن غرب در قبال جنایت‌هایش و حمایت از گروه‌های اسلامی در سرتاسر جهان، معتقد بودند.
 
با توجه به نفوذ گسترده عملگرایان و در اختیار داشتن دولت و ریاست مجلس، این گروه تلاش‌های دامنه‌داری برای پایان جنگ به عمل آورد که در عمل منجر به کاهش توان دفاعی کشور و ضربه به نظام شد. مثلا پس از پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات کربلای ۵ چهره‌های این طیف به صورت علنی بر آمادگی برای مذاکره بر سر پایان جنگ تاکید کردند که این امر باعث کاهش روحیه و انگیزه نیروهای داوطلب در جبهه‌ها شد . به علاوه سیاست‌های اقتصادی کابینه آقای موسوی شباهتی به یک اقتصاد جنگی تمام عیار نداشت؛ زیرا با استدلال عدم فشار به معیشت و رفاه مردم، بخش غیرنظامی به صورت میانگین ۸۷ درصد از کل بودجه دولت را در به خود اختصاص داده بود. مقایسه وضعیت هزینه‌کرد ایران و رژیم بعثی در جنگ تفاوت‌ها را آشکار می‌کند. بر اساس برآوردها و محاسبات نگارنده، رژیم بعثی برای اداره ماشین جنگی خود در بازه هشت سالة جنگ، دستکم ۹۲ میلیارد دلار هزینه کرده است؛ در حالیکه که تمام هزینه‌کرد ایران برای جنگ، بنا به گفته فرماندهان، تنها ۲۲ میلیارد دلار بوده است . 
 
با این وجود، دولتِ میرحسین موسوی که از پشتیبانی هاشمی رفسنجانی برخوردار بود، مکرراً با ارسال گزارش‌هایی بر ناتوانی خود در تامین مالی جنگ تاکید کرده و ادامه جنگ را به صلاح کشور نمی‌دانست. در کنار آن گزارش‌های متعددی با این استدلال که حمایت مردمی از جبهه‌ها در حال کاهش است و مردم از جنگ خسته شده‌اند را تدوین کرده و سعی در تحمیل صلح به کشور داشت. استعفای موسوی در شهریور ۱۳۶۷ که با واکنش شدید رئیس‌جمهور وقت (ایشان در نامه رد استعفانامه، از این عمل با عنوان خیانت یاد کردند ) و امام راحل روبرو شد، نقطه اوج این اختلاف نظرها به حساب می‌آید. تبعات سیاست‌های کابینه وقت تا آنجا بود که تعدادی از فرماندهان میدانی برای تاثیرگذاری بر دولت و پشتیبانی قوی‌تر از جنگ وارد رقابت‌های انتخاباتی مجلس سوم شدند. در نهایت ترکیب فشار سیاسی، نحوه نادرست مدیریت اقتصادی جنگ و ارسال گزارش‌های سیاست‌زده توسط طیف عملگرا باعث شد تا در نهایت امام خمینی (ره)، بر خلاف نظر خود، این جام زهر را بنوشد.
 
بررسی این تجربه تلخ تاریخی و تطابق آن با وضعیت امروز کشور، درس‌های مهمی برای ما به ارمغان دارد که مهم‌ترین آنها خودداری از ایجاد دو دستگی سیاسی در مقابل دشمن و حمایت همه‌جانبه از میدان است. تجربه تلخ تابستان ۱۳۶۷ نشان می‌دهد که تضعیف نیروهای مسلح، ایجاد انشقاق در جامعه و ارسال پیام ضعف برای دشمن، کمترین پیامدهای تشتت سیاسی و دامن‌زدن به اختلافات سیاسی است. همان طور که امام خمینی (ره) فرمود:
«باید همه این‏‎ ‎‏رمز را بفهمیم که وحدت، کلمه رمز پیروزی است »
 
انتهای پیام/


-