سه شنبه 13 خرداد 1404 19:15 ساعت
شناسه خبر : 385330

محمدمهدی محمدی
بوی مدیریتمان مردم را آزار میدهد
در چنین فضایی، جامعه دیگر نه به کیفر مجرم دل میبندد و نه به بازگشت سرمایه؛ بلکه با دیده تردید به هر روایت رسمی مینگرد. وقتی مرز میان اعدام و قرارداد، چنین لغزان و مبهم میشود، مردم بهحق میپرسند: کدام را باید باور کنیم؟
رجانیوز: در هیچ سطحی، مدیریت نمیکنیم. آسیبی که پرونده های بسته نشده با منشا داخلی، در زایش تفکر ضدیت برای مردم ایران دارند، عوامل خارجی ندارند. نامدیریتی در سطوح مختلف چنان خودنمایی میکنند که گویی مدیران برای منع حل چالش ها منصوب میشوند. هر یک از عناصر این جامعه با اتکا به تجربه زیسته خود در این سالیان، مهر تاییدی بر این مهماند.
علاالدین؛ زخم کهنه
از میانههای دهه ۹۰ تاکنون، مسألهای بهظاهر ساده اما در عمل پیچیده و سمج، همواره در صدر اخبار شهری پایتخت قرار داشته است: ساماندهی پاساژ علاالدین. از سال ۱۳۹۳ ، این موضوع چنان زخمی که التیام نمییابد، مدام سر باز کرده و مردم را با این سوال که «چرا این موضوع تعیین تکلیف نمیشود؟» مواجه میکند. چگونه ممکن است نهادی چون شهرداری تهران و شورای شهر آن، با تمام منابع، اختیارات و سازوکارهای قانونیاش، طی بیش از یک دهه نتواند وضعیت یک ساختمان تجاری را در قلب پایتخت مدیریت و مهار کند؟ سخن از پروژهای پیچیده یا طرحی فراملی نیست؛ موضوع، صرفاً اداره یک ملک پرتردد شهریست که بیتدبیری در قبال آن میتواند به فاجعهای نظیر پلاسکو بیانجامد.
این ناتوانی صرفاً نشانه ناکارآمدی نیست، بلکه نمادیست از بحران ساختاری در حکمرانی شهری؛ جایی که اراده، تخصص و شفافیت در یک اتحاد نامقدس با مصلحتاندیشیها و منافع متقاطع، راه را بر حل مسائل ساده میبندند.
از صف اعدام تا صف قرارداد
در فضای عمومی ایران، اسامی خاصی چون زنجانی و انصاری، فراتر از هویت فردیشان، به نمادهایی از بحران عدالت اقتصادی و بیاعتمادی اجتماعی بدل شدهاند. این افراد، که زمانی بهعنوان "ابرمتهمان" نظام اقتصادی معرفی میشدند، چگونه امروز در قامت تصمیمسازان زیرساختی ظاهر میشوند و پروژههای ملی را مدیریت میکنند؟
آیا این نوسانهای حیرتآور، نتیجه فرآیندهای شفاف قضایی و حکمرانی پاسخگو است یا آنکه شاهد نوعی بازی پشتپرده هستیم که مردم هرگز قرار نبوده از قواعدش آگاه باشند؟
در چنین فضایی، جامعه دیگر نه به کیفر مجرم دل میبندد و نه به بازگشت سرمایه؛ بلکه با دیده تردید به هر روایت رسمی مینگرد. وقتی مرز میان اعدام و قرارداد، چنین لغزان و مبهم میشود، مردم بهحق میپرسند: کدام را باید باور کنیم؟
غنیسازی حقیقت
این روزها سیاست خارجی ما صحنهای از تناقضهای عیان و بازیهای بیپرده است. در یک سو، رئیسجمهور آمریکا با صراحت اعلام میکند که برنامه هستهای ایران به نقطه "غنیسازی صفر" نزدیک شده است.
در سوی دیگر، وزیر خارجه ایران در دیداری خلق الساعه با مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در قاهره! تأکید میکند که «بدون غنیسازی، توافقی در کار نخواهد بود».
در همین حال، روزشمار خبرگزاریها برای اعلام توافق نهایی آغاز شده و فضای رسانهای از وقوع نزدیک یک تحول بزرگ حکایت دارد.
در این میان، نه مردم از خطوط قرمز کشورشان اطمینان دارند، نه از صداقت گفتار طرفهای داخلی و خارجی. تناقض، دیگر نه یک خطای ارتباطی که خود، بخشی از راهبرد رسمی شده است. سیاستورزیای که نه بر پایه اعتماد عمومی که بر مدیریت لحظهای بحرانها استوار است، بیش از هر دشمن خارجی، سرمایه اجتماعی را فرسوده میسازد. اگر از ماهیت افکار امروز مردم میپرسید، این چنین است.
انتهای پیام/

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/385330
لینک کوتاه کپی شد