در سال صدها کتاب نوشته میشود ولی راجع به بزرگان چیزی نوشته نمیشود/ادبیات ما به این ژانر و گونه خیلی کملطف بوده است/چهارچوب نظری نخل و نارنج همنشینی طریقت و شریعت است / رُمانی در دست دارم و زمانی که منتشر شود احتمالاً خیلیها تعجب خواهند کرد
دکتر وحید یامینپور فعال فرهنگی و رسانهای که بواسطۀ برنامههای چالشی در صداوسیما در بین مردم شناخته شده است، بعد از 20 سال فعالیتهای مختلف فرهنگی دست به تولید کتابی با موضوع زندگینامۀ شیخ انصاری زده است. کتاب «نخل و نارنج» که در بهمنماه 98 همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی وارد بازار نشر شد، با استقبال کمنظیر مخاطبان روبهرو شد بهطوری که از این کتاب در کمتر از شش ماه، چهلهزار نسخه به فروش رسید. «نخل و نارنج» در مدت کوتاهی توانست نظر اهالی فرهنگ و ادب را به خود جلب کند و بسیاری از فعالان فرهنگی این اثر را ستودهاند.
سوال: اقبالی که به این کتاب شد، نشان میدهد در این حوزه بین جوانان خلأ وجود دارد و اگر در این موضوعات تولیدات خوب وجود داشته باشد، از آن اثر حمایت خواهند کرد. نظر شما چیست؟
بله، همین طور است. یکی از درسهایی که این کتاب برای من داشت، همین نکته بود. نوجوانی پانزدهساله به من پیام داد که نوع نگاهش به زندگی با این کتاب تغییر کرد. حتی برخی از افرادی که بهظاهر ممکن است متدین نباشند، مطالبی راجع به کتاب منتشر کردند و این نشاندهندۀ عطشی است که ما تا به حال پاسخی برای آن نداشتهایم.
در نخل و نارنج نام بیست شخصیت بزرگ تاریخی وجود دارد که دربارۀ هیچکدام کتابی نیست. کسانی که کتاب را میخوانند، از من میخواهند که دربارۀ این شخصیتها بنویسم. مثلاً درخواستهای بسیاری داشتم مبنی بر اینکه دربارۀ سیدعلی شوشتری یا صاحبجواهر یا ملااحمد نراقی و... بنویس. ببینید ما چقدر شخصیت بزرگ داریم که دربارۀ آنها هیچ نگفتهایم؛ در حالی که همۀ آنها شخصیتهای تکاندهندهای هستند. خود من زمانی که وارد قصه شدم، فکر نمیکردم شخصیت شیخ یا سیدعلی شوشتری انقدر جذابیت داشته باشد. حدود 160 سال است که از فوت شیخ گذشته است و این اولین کتاب دربارۀ اوست که به دست مردم رسیده است. البته چیزهایی نوشته شده؛ ولی به مردم نرسیده بود. فردی بیستوچندساله به من پیام داد که بیست سال است در خیابانی زندگی میکنم که به نام شیخ است و عکس شیخ سر خیابان است؛ ولی هیچوقت نمیدانستم او کیست. نصفشب بود که کتاب را خواندم و وقتی تمام شد، رفتم سر کوچه و عکس شیخ را بوسیدم و برگشتم و دلم آرام گرفت. بنده عکس و یادداشتهای بسیاری دارم از کسانی که به نجف رفتند و شیخ را زیارت کردند؛ در حالی که تا سالها شیخ را نمیشناختند. در حجرههای دیگر حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام، بزرگانی چون سیدعلی شوشتری، مقدس اردبیلی، آقای خویی و... هستند که اگر مردم آنها را بشناسند، به زیارتشان خواهند رفت. ادبیات ما به این ژانر و گونه خیلی کملطف بوده است.
در سال صدها کتاب نوشته میشود؛ ولی راجع به این بزرگان چیزی نوشته نمیشود؛ با این توضیح که شاید پسندیده نشود. ببینید کتاب «سلام بر ابراهیم» چقدر غوغا کرده و در کشور دست به دست بین جوانها میگردد. دیگران هم بیایند و بنویسند. بعد از انتشار این کتاب، آدمهای مختلفی با من تماس گرفتند که میخواهند دربارۀ بزرگان بنویسند. مثلاً بچههای ساری گفتند ما دربارۀ سعیدالعلما میخواهیم بنویسیم. بچههای گیلان گفتند ما راجع به میرزا حبیب رشتی و آیتالله بهجت میخواهیم بنویسیم. دوستان اراکی گفتند راجع به آیتالله اراکی میخواهند بنویسند. دوستی گفت راجع به ملاهادی سبزواری میخواهد بنویسد. در واقع، این کتاب برای نوشتن دربارۀ شخصیتهای بزرگ انگیزه ایجاد کرده است. متأسفانه، راجع به بسیاری از بزرگان هیچ کتابی نداریم.
سوال: شما دربارۀ سیدجمال اسدآبادی هم نوشتهاید؛ البته خیلی مجمل. آیا وجود سیدجمال میخواست نظریۀ دیگری در باب ولایت فقیه را معرفی کند؟
این وجه مخاطرهآمیز کتاب بود. من باید دربارۀ چند شخصیت مختلف صحبت میکردم. شیخ بیش از 150 شاگرد مهم دارد که از بین همه، پنج نفر را انتخاب کردم. برای اینکه بتوانم بار قصهگویی را بر دوش عدهای بگذارم، مجبور بودم از چند آدم استفاده کنم که نشود ایراد هم گرفت. مثلاً برخی ایراد گرفتند که چرا شخصیتهای دیگر که خیلی هم بزرگ هستند، در قصه نیستند؛ مانند آخوند خراسانی؛ ولی من نمیتوانستم داستانم را با آخوند خراسانی پیش ببرم. برخی شخصیتها بودند که اگر وارد میشدند، قصه را به جایی دیگر میبردند. بنابراین، این شخصیتها انتخاب شدند. یکی از این شخصیتها سیدجمال بود. باید نشان میدادم که در چه مقطعی از تاریخ قرار داریم و عثمانیها و قاجار چه میکنند. برای ساختن فضا به سیدجمال نیاز داشتم و از طرفی، او چهار سال در محضر شیخ بود و بر این اساس، تحقیقاتم را دربارۀ سیدجمال شروع کردم. دنبال دغدغههای سیدجمال در آن مقطع گشتم و نگاه کردم چه حرفهایی ممکن است رد و بدل شود. نشانهگذاریهایی هم در تاریخ بود. حتی رابطۀ سیدجمال و میرزای شیرازی هم در تاریخ آمده است و این زمینۀ اتفاقات بعدی است؛ زیرا بعد از شیخ، میرزای بزرگ مرجع میشود و ایدۀ سیدجمال را برای تضعیف قاجار و ناصرالدین شاه نمیپذیرد. وقتی سیدجمال بهعنوان یک عالم در جهان اسلام معرفی میشود، میرزای شیرازی مرجع بزرگ شیعه است و نشانههای رفتاری را که میرزای شیرازی با سیدجمال میکند، میشود در داستان دید. وقتی شیخ اعظم میگوید مراقب باشید که ما تکلیف رفع افسد به فاسد داریم نه بالعکس، نقدی است که بر سیدجمال وارد کرده است؛ ولی در کل، از سیدجمال بهعنوان یک جوان پرشور و حرارت که ایدۀ وحدت جهان اسلام و مبارزه با استعمار را دارد، پردهبرداری کردم. حتی جملاتی که از سید نقل شده، همان جملاتی است که در کتابها و سخنرانیهایش گفته است.
سوال: تعبیر «یک روح در دو بدن» که دربارۀ شیخ اعظم و سیدعلی شوشتری مطرح کردید، قصد دارد وحدت بین شریعت و طریقت را به رخ بکشد، یا میخواهید مسیر سومی را پیش روی مخاطب قرار دهید؟
واقعیت این است که چهارچوب نظری کتاب همنشینی طریقت و شریعت است: فقیهی که عارف است و عارفی که فقیه است. میدانید که سیدعلی شوشتری سرسلسلۀ عرفاست و بزرگانی چون ملاحسینقلی همدانی، سیدعلی کربلایی، سیدعلی قاضی، علامه طباطبایی و آیتالله بهجت و بسیاری از عرفا، همه در سلسلهای قرار دارند که استادشان شیخ اعظم است. اینکه سرسلسلۀ این عرفا فقیهی است که هم مرید و هم مراد شیخ است، اتفاق کمنظیر و شاید بینظیری است که خیلی از مشکلات را حل خواهد کرد. آیا ما فقیهی را سراغ داریم که به شیخ ارادت نداشته باشد؟ شیخ اعظم برای همه شیخ اعظم است و آیا کسی میتواند بگوید سیدعلی شوشتری مرید شیخ اعظم نبوده است؟ اگر بگوید، دروغ گفته است؛ چون تاریخ میگوید شیخ به هیچکس همچون سیدعلی شوشتری ارادت نداشته است و در تنها درسی که شرکت میکرده، درس اخلاق سیدعلی شوشتری بوده است؛ در حالی که شیخ اعظم بزرگتر از سیدعلی شوشتری بوده است. با این حال، در تنها خانهای که حضور داشته است، خانۀ سیدعلی شوشتری بود. وصی شیخ، سیدعلی شوشتری است. اینها که انکارشدنی نیست. این میتواند مسئلۀ تقابل عرفان و فقه را خودبهخود حل کند. جالب است بدانید که تعبیر «یک روح در دو بدن» را هم از کتاب زندگینامۀ شیخ انصاری که به قلم نوۀ ایشان است، وام گرفتم. در گذشته، همه این را میگفتند. شیخ به سید میگوید تو بر منبر من بنشین و درس بگو. نشانههای بسیاری وجود دارد که شیخ تأکید کرده بر منش سیدعلی شوشتری؛ اما بسیاری از طلاب از این موضوع آگاه نیستند و خیلی از آنانی که درگیر این تقابل هستند، نمیدانند این شیخ اعظمی که رسائل و مکاسبش را باید بخوانند تا مجتهد شوند، چنین سلوکی داشته است.
سوال: این کتاب معرف سبک زندگی خاصی در زندگی شیخ است. آیا این سبک زندگی را میتوان به جامعه ارائه کرد؟
نخل و نارنج از ابتدایش یک پیشنهاد برای زندگی است. تصویری است از یک زندگی توأم با مجاهدت برای علم و معرفت و رشد معنوی و همراه آن نفی نوع دیگری از سبک زندگی است از قبیل اشرافیگری، تعصب و دنیاگرایی. یک زندگی زاهدانه که شاید دست ما به آن نرسد و بالای نخل باشد؛ ولی دستکم، راه را روشن و شعفی در دل انسانها ایجاد میکند. بله، نخل و نارنج رسماً پیشنهاد یک سبک زندگی است. سبک زندگی طلبگی، زاهدانهزیستن همراه با قناعت و با سختی که در آن شور و شعف و اشتیاق وجود دارد.
سوال: کتاب دیگری هم در دست نگارش است. درست است؟
بله، درست است. رُمانی در دست دارم و زمانی که منتشر شود، احتمالاً خیلیها تعجب خواهند کرد. ایدۀ این کتاب مانند نخل و نارنج از قدیم در ذهن من بود. این ایده را با چند نویسنده و ناشر مطرح کردم که آن را به کتاب تبدیل کنند؛ اما وقتی دیدم کسی این کار را نکرد، بعد از پایان نوشتن نخل و نارنج، نوشتن آن کار را شروع کردم و تا امروز حدود 80درصدش نوشته شده است. آن اثر، رمانی عاشقانه است که در بستر آن، انقلاب رخ داده است. در واقع، عاشقانهای سیاسی است. خیلی هم به این کتاب حساس هستم و امیدوارم کتاب خوبی از آب درآید. بخش تاریخی کتاب مهم است و طرح جدیدی در فهم تاریخ است که اگر موفق نشود، ضربۀ بزرگی است و برای همین نگرانش هستم.
منبع: شیرازۀ کتاب

هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید













