راوی فتح و ظفر و شور و حال/ شانه زنِ زلفِ قلم با خیال
ساقی میخانۀِ عشق و ولا/ محرمِ اسرارِ غمِ کربلا
راوی افسانۀِ حُسنُ القَضا/ خاطره ساز شهدا، مرتضی
ای که تو را جان و تن از عشق بود/ بودی با تو سخن از عشق بود
بودی و با تو سخن از جنگ بود/ لحن خوشت فاطمه آهنگ بود
ای قلمت کرب و بلا غم نویس/ دفترت از خون جگر کرده خیس
بیرق حق بر سر دوشت علم/ بر شرفت داده شهادت قلم
غرقهبهخون پیکر پوشیده را/ اشک قلم بی تو روان دیده را
رفتی و بعد از تو قلم دل شکست/ دفتر عشق تو غریبانه بست
های علمدار بلای حسین/ ای قلمت کرده به پا شور و شِین
راوی اسرار شهادت به عشق/ جای تو خالی است به جنگ دمشق
ای به قلم اَشترِ سید علی/ جای تو خالی به کنار ولی
در سفر کرب و بلایِ دمشق/ جای تو خالی، غزل آشوبِ عشق
ای قلمت تیغ دودم حیدری/ نیستی آنجا تو کُنی دلبری
راویِ فتاحی عباسها/ شور بخوانی غزل از یاسها
آینه گردی به شهیدانی عشق/ قصه بگویی ز دیار دمشق
در حلب و حُمص بخوانی نما/ خاطرۀ عشق بگویی تو باز
ساقی میخانۀِ عشق علی/ جلوۀِ حق از قلمت منجلی
ای قلمت راوی حسن القضا/ سید اهلقلم، ای مرتضی
کاش نمیرفتی و بودی کنون/ تا بسرایی غزلی از جنون
تا که روایت کنی از فتحِ نور/ قصۀِ پرشور سپاه ظهور
آی برادر جگرم خون تو / عاشق لیلایی مجنون تو
ای قلمت چشمۀِ خورشید عشق/ راه تو پاینده و جاوید عشق
تا سحر از دیده چو باران روان/ اشک غزل در غمت ای مهربان
کرب و بلا آینه آرای ما/ یاد تو پاینده به دل های ما
راوی فتح و شرف و عشق و شور/ وعدۀِ ما با تو به صبح ظهور
تا که بیایی ز ره رفته باز/ در پس مهدی تو بخوانی نماز
به امید ظهور حضرت یار ...
21 فروردین 1395 – منصور نظری
