سه شنبه 31 تير 1404 14:36 ساعت
شناسه خبر : 385803

موضعگیریهای میرحسین موسوی، چه در قامت نخستوزیر در ۱۳۶۷ و چه در مقام یک معترض بیمسئولیت در ۱۴۰۴، نشاندهنده یک الگوی ثابت از رفتار سیاسی زماننشناس، تکرو و غیرهمافزا در بزنگاههای ملی است.
دکتر عشقآبادی-رجانیوز: موضعگیریهای سیاسی در شرایط بحران، یکی از حساسترین میدانهای آزمون برای شخصیتهاست. آنجا که ملت نیاز به انسجام، صبر، و عقلانیت دارد، گاه برخی سیاستپیشگان با رفتارهای واکنشی و زماننشناس، نهتنها به حل بحران کمکی نمیکنند، بلکه به افزایش شکاف اجتماعی، ناامیدی عمومی و بهرهبرداری دشمنان خارجی دامن میزنند.
میرحسین موسوی، نخستوزیر سالهای سخت جنگ تحمیلی، از جمله افرادی است که در دو مقطع مهم ــ شهریور ۱۳۶۷ و تیر ۱۴۰۴ ــ با مواضعی آشکارا متناقض با مصالح راهبردی کشور، بهعنوان نمونهای کلاسیک از رفتار سیاسی نامسئولانه در تاریخ معاصر ایران شناخته شده است.
بخش اول: تابستان ۱۳۶۷؛ هنگامه عبور از جنگ و خطای استعفا
پذیرش قطعنامه و التهاب سیاسی
در ۲۷ تیر ۱۳۶۷، جمهوری اسلامی ایران پس از هشت سال جنگ تحمیلی، قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت . امام خمینی (ره) در پیامی تاریخی، این تصمیم را به نوشیدن «جام زهر» تشبیه کردند، و مرقوم کردند : خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى کنم. در چنین وضعیتی، کشور نیازمند همبستگی سیاسی، بازسازی اقتصادی، و حمایت کامل از فرماندهی کل قوا بود. متعاقب پذیرش قطع نامه مذاکرات پایان جنگ در ژنو با حضور وزیر خارجه وقت کشور در ژنو در شهریور ماه سال 67 در حال آماده سازی بود . درست در نیمه شبی که فردای آن از یک سو میبایست مذاکرات آغاز میشد ،و از سوی دیگر بنا بود جلسه رای اعتماد به دولت در مجلس برگزار گردد ، نخست وزیر وقت استعفا داد . میرحسین موسوی در تاریخ 14 شهریور ۱۳۶۷ استعفای خود را طی نامهای به حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای، رئیسجمهور وقت، ارائه کرد. در متن این استعفا آمده بود:
"فضای سیاسی کشور پس از تحولات اخیر بهویژه پذیرش قطعنامه، وارد مرحلهای تازه شده و ادامه مسئولیت برای اینجانب دشوار گردیده است" در متن به دخالت رییس مجلس شورای اسلامی وقت مرحوم آیه الله هاشمی رفسنجانی در امور اشاره شده و اینکه اختیارات دولت محدود گردیده است و احتمال عدم رای اعتماد به تعدادی از وزرا هست . پیام به دستور نخست وزیر همان شب رسانه ای میشود و تیتر یک روزنامه جمهوری اسلامی میشود . رییس جمهور وقت حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ، بهصراحت استعفا را رد کردند و در پاسخ نوشتند "در شرایط حساس کنونی و در حالی که مذاکرات ژنو در جریان است و لازم است همه در برابر ترفندهای دشمنان آماده و از مسائل داخلی فارغالبال باشیم، استعفای دولت بر خلاف مصلحت کشور و انقلاب است و ضربهای بر مصالح نظام جمهوری اسلامی است" .
ولی نخست وزیر غیب میشود . مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود اشاره میکنند که ساعت ده شب چهاردهم شهریور از طریق مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی از ماجرا با خبر میشوند ولی هر چه تلاش میکنند نخست وزیر را پیدا نمیکنند تا اورا از استعفا منصرف کنند . در این بین خبر استعفا به حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه میرسد . امام با سرزنش شدید نسبت به این استعفا مرقوم کردند : " در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند چه وقت گله و استعفا است. ... همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت".
این موضع قاطع، عملاً بر این نکته تأکید داشت که هیچگونه فاصلهگذاری یا انفعال سیاسی از سوی مسئولان پذیرفتنی نیست و در تاریخ انقلاب بهعنوان خط قرمز رهبری نظام در زمان بحران ثبت شد.
بخش دوم: تیر ۱۴۰۴؛ بازتکرار همان خطا، اینبار بدون مسئولیت رسمی
در تیرماه ۱۴۰۴، بیانیهای از سوی میرحسین موسوی منتشر شد که در آن، با لحنی ساختارشکن، کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران زیر سوال رفت. او در این بیانیه، بدون ارائه راهکار مشخص، به نفی ارکان حاکمیت (رهبری، شورای نگهبان، نهادهای امنیتی، سپاه و حتی فرآیندهای انتخاباتی) پرداخت و نوعی دعوت تلویحی به تغییر بنیادی ساختار نظام را مطرح کرد.
این بیانیه، بلافاصله در رسانههای فارسیزبان معاند مانند BBC فارسی، ایران اینترنشنال و صدای آمریکا بازتاب یافت و موسوی را “چهره مقاومت” یا “رهبر نمادین اعتراض” معرفی کردند.
بخش سوم: تطبیق دو مقطع تاریخی – یک الگوی ثابت از خطای محاسبه سیاسی
موضعگیریهای میرحسین موسوی، چه در قامت نخستوزیر در ۱۳۶۷ و چه در مقام یک معترض بیمسئولیت در ۱۴۰۴، نشاندهنده یک الگوی ثابت از رفتار سیاسی زماننشناس، تکرو و غیرهمافزا در بزنگاههای ملی است.
این الگوی رفتاری در دو بزنگاه تارخی بهجای ایستادن در کنار ملت برای عبور از بحرانها، مسیر تضعیف انسجام و فروکاست اقتدارملی و تقویت جبهه دشمنان را ترویج میکند.
استعفای سال ۶۷ به همین دلیل با پاسخ صریح امام و رئیسجمهور وقت خنثی شد. بیانیه ۱۴۰۴ هم بهدلیل بیپشتوانه بودن و قرار گرفتن خارج از مدار مشروعیت، اثری جز بهرهبرداری رسانه های دشمن نداشت و نظیر نوبت قبل تنها چند روز خوراک تبلیغاتی برای بوقهای صهیونیسم جهانی و دشمنان این ملت فراهم کرد .
در زمانهای که ایران نیازمند عقلانیت، همگرایی و بازتعریف حکمرانی کارآمد است، بازتولید گفتمانهای سیاهنگر، بریده از واقعیت، نهتنها “اصلاحطلبی” نیست، بلکه دقیقاً نقطه مقابل آن است.
انتهای پیام/

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/385803
لینک کوتاه کپی شد