هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 15 آذر 1403
ساعت 07:00
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

چهارشنبه 10 خرداد 1402 ساعت 18:20
چهارشنبه 10 خرداد 1402 18:14 ساعت
2023-5-31 18:20:38
شناسه خبر : 367975
  مساله آب هیرمند در دوره پهلوی اول و دوم بارها محل مذاکره با افغانستان قرار گرفت تا این که در سال ۱۳۵۱ شمسی به قرارداد هیرمند منتهی شد؛ قراردادی که اما و اگرهای زیادی دارد و اختلافات بر سر آب این رودخانه همچنان پابرجا است.
مساله آب هیرمند در دوره پهلوی اول و دوم بارها محل مذاکره با افغانستان قرار گرفت تا این که در سال ۱۳۵۱ شمسی به قرارداد هیرمند منتهی شد؛ قراردادی که اما و اگرهای زیادی دارد و اختلافات بر سر آب این رودخانه همچنان پابرجا است.
گروه تاریخ - رجانیوز:  مساله آب هیرمند در دوره پهلوی اول و دوم بارها محل مذاکره با افغانستان قرار گرفت تا این که در سال ۱۳۵۱ شمسی به قرارداد هیرمند منتهی شد؛ قراردادی که اما و اگرهای زیادی دارد و اختلافات بر سر آب این رودخانه همچنان پابرجا است.
 
به گزارش رجانیوز به نقل از ایرنا، در یک سده اخیر آب هیرمند در مناسبات ایران و افغانستان به عنوان یک مساله اساسی خودنمایی کرده است؛ مساله‌ای که هنوز هم حل نشده و امروز تبدیل به منشا تنش شده است. آب هیرمند نقش مهمی در توسعه و آبادانی سیستان و بلوچستان ایفا می‌کند و هر گاه بستر و آورده این رود تغییر پیدا کرده، خشکسالی‌ها و ویرانی‌هایی به بار آورده است و سیاحان و ماموران بریتانیایی مانند گلد اسمید، مکماهون، تیت، ییت، لندور و... در گزارش‌ها و کتاب‌های خود مفصل به وسعت و عظمت خرابه‌های به جا مانده از آن پرداخته‌اند.
 
پهلوی‌ها با هیرمند چه کردند؟
 
آب هیرمند از چه زمانی به یک مساله تبدیل شد؟
 
آب هیرمند تا دوره قاجاریه مساله خاصی نداشت زیرا سیستان یکپارچه و یکدست بود و ساکنان آن در دو طرف رود براساس عرف و رسم معمول از آب رود هیرمند برای مصارف کشاورزی و آشامیدنی خود استفاده می‌کردند اما زمانی آب هیرمند چالش‌ساز شد که در دوره ناصرالدین شاه (سال ۱۲۸۹قمری) با حکمیت «گلداسمیت»، سیستان به دو بخش تقسیم شد. طی این حکمیت بیش از نیمی از سیستان به وسعت ۱۰۶۴۷.۴ کیلومتر مربع به افغانستان که تحت استیلای انگلستان قرار داشت واگذار شد و ۷۲۹۰.۸۸ کیلومتر مربع به ایران داده شد.
 
سپس در سال ۱۳۱۳ قمری بستر رود هیرمند تغییر پیدا کرد و در ۱۳۲۳ قمری منجر به حکمیت «مکماهون» شد. با حکمیت مکماهون حدود مرزی دو کشور، نقشه‌برداری و مساحی و خطی مرزی از کوه ملک سیاه تا سیاه کوه تعیین شد. بنابراین با تقسیم سیستان میان ایران و افغانستان، ساکنان آن خطه در دو سوی مرزهای سیاسی قرار گرفتند و از این زمان بر سر نحوە استفاده از آب هیرمند دچار اختلاف شدند.
 
مساله آب هیرمند در دوره پهلوی اول
 
روی کار آمدن امان‌الله خان در افغانستان ساز استقلال‌طلبی را کوک کرد، او در میان افغان‌ها محبوب شد و جنگ سوم آنان با انگلیسی‌ها شکل گرفت. اگرچه افغان‌ها در بسیاری از جبهه‌های جنگ شکست خوردند اما در قرارداد کابل و سپس قرارداد راولپندی، استقلال خود را به دست آوردند. در همین زمان نیز در ایران، رضا خان حکومت پهلوی را در ایران بنیان نهاد. در این دوره افغان‌ها به ترکیه و شوروی نزدیک شدند؛ چون از یک طرف ترس این داشتند که ایران مجدداً بر آنجا تسلط پیدا کند و از طرفی دیگر از انگلستان نیز متنفر شده بودند.
 
در ۱۳۰۰ و ۱۳۰۶ شمسی میان رعایای ایران و افغانستان مشاجره شکل گرفت و منجر به آتش زدن بند لخشک شد. در سال ۱۳۰۷ شمسی منازعات بر سر بستن بند لخشک و پریان ادامه پیدا کرد به این صورت که افغان‌ها بند لخشک را دوباره احداث کردند که منجر به قطع شدن آب در بلوک میانکنگی شد و اهالی سیستان هم نهر جدیدی را حفر کردند که برخلاف حکمیت گلداسمید بود و باعث شد تا افغان‌ها شکایت کنند و قرار بر مذاکرات شد که با شورش بچه سقا حکومت امان‌الله خان سقوط کرد و محمد نادر خان روی کار آمد. در این دوره بارقه امیدی وجود داشت که روابط ایران و افغانستان دوستانه شود اما مساله آب هیرمند که میراث به جای مانده از مرزبندی‌های مصنوعی بریتانیا بود، مانع از کار می شد.
 
با شورش بچه سقا حکومت امان‌الله خان سقوط کرد و محمد نادر خان روی کار آمد. در این دوره بارقه امیدی وجود داشت که روابط ایران و افغانستان دوستانه شود اما مساله آب هیرمند که میراث به جای مانده از مرزبندی‌های مصنوعی بریتانیا بود، مانع از کار می‌شد
 
در همین زمان یعنی ۱۳۰۸ شمسی افغان‌ها بند پریان را تصرف کردند و اجاره ندادند که آب به ایران برسد اما یکی نفر از اهالی سیستان ایران به نام محمدعلی خان، قبل از این بند نهری حفر کرد و باز باعث شکایت افغان‌ها شد. همه اینها باعث شد تا در ۱۰ آذر همان سال افغان‌ها به مرزهای ایران حمله کنند. در ۱۳۰۹ شمسی میان دو کشور کمیسیونی تشکیل شد اما به نتیجه نرسیدند و در سال بعد باز کمیسیون جدیدی شکل گرفت و این گفتگوها هم پس از دو ماه بی‌نتیجه ماند.
 
در سال ۱۳۱۲ شمسی طرح قراردادی میان دو کشور تهیه شد اما دولت ایران به ماده اول این طرح اعتراض داشت. در همین زمان هم دولت افغانستان به کمک مهندسان خارجی، سدسازی‌هایی در این مناطق شروع کرده بودند و دولت ایران می‌خواست هر چه زودتر این قرارداد میان دو کشور بسته شود تا از اینگونه سدسازی‌ها جلوگیری شود.
 
در ۱۳۱۲ شمسی محمد نادر شاه در افغانستان کشته شد و محمد ظاهر شاه به حکومت رسید. در ۱۶ اسفند همین سال قراردادی میان دو کشور امضا شد که براساس آن حکمیت به دولت ترکیه واگذار شد. ظرف دو سال مذاکرات ادامه داشت و سرانجام در ۲۷ اردبهشت ۱۳۱۴ شمسی براساس رای صادره ۱۶۰ فرسخ از خاک ایران به افغانستان ضمیمه شد اما باز هم مساله آب هیرمند همچنان باقی ماند.
 
وزارت مالیه ایران برای بازدید از محل مهندس شیرازی را به سیستان فرستاد تا از محل دیدار کند. او در گزارشی پیشنهاد داد که چون قرارداد تهیه شده به زودی تصویب و مبادله نخواهد شد، اجازه داده شود وی به همراه رئیس مالیه سیستان، مأمور عالی تقسیم اراضی سیستان و کمیسر سرحدی از سوی دولت ایران با کنسول افغان در زابل یا نماینده دیگری که افغان‌ها تعیین می‌کردند، مذاکراتی برای انعقاد قرارداد موقت انجام دهند و بدین ترتیب در ۱۳۱۵ شمسی در بندر کوهگ مذاکرات آغاز شد.
 
پهلوی‌ها با هیرمند چه کردند؟
 
در جریان مذاکرات، توهین هیات افغان به مهندس شیرازی و کم شدن آب به یکباره در بند کوهک و جلوگیری از آب در بند لخشک باعث به تعویق افتادن آن شد اما هیات ایرانی باز با لحنی دوستانه مذاکرات را ادامه داد تا اینکه قرارداد موقت آب بین دو کشور منعقد شد که به موجب آن تقسیم آب در بند کمال خان بالمناصفه صورت می‌گرفت اما منابع افغانی معتقدند که براساس آن دو طرف توافق کردند هر مقدار آب که به بند کمال خان می‌رسید از این بند تا بند لخشک به صورت مساوی بین رعایای چخانسور و سیستان تقسیم شود و هریک از طرفین اجازه داشتند که سهم خود را در خاک خود در هر کجا که مورد نیاز بود، منتقل کنند.
 
پهلوی‌ها با هیرمند چه کردند؟
 
با وجود این قرارداد، افغان‌ها به آن پایبند نبودند و دست به ایجاد نهر می‌زدند تا اینکه در ۶ بهمن ۱۳۱۷ شمسی قرارداد آب مشتمل بر ۱۶ ماده و یک اعلامیه در کابل به امضای باقر کاظمی و علیمحمدخان وزیرخارجه افغان رسید اما این قرارداد هم در عین بی‌اعتمادی دو دولت به هم شکل گرفت و این بی‌اعتمادی ادامه پیدا کرد و باز هم بر سر اعلامیه متمم این قرارداد اختلاف پیش آمد و مذاکرات تا سال ۱۳۲۰ شمسی بی‌نتیجه ادامه پیدا کرد.
 
اسدالله علم در نوشته‌های خود نسبت به قرارداد هیرمند به دیده مخالف نگاه می‌کند و معتقد است که «کاملاً به منفعت آن‌ها است»؛ یعنی افغان‌ها، «چون مساله سیلاب‌ها که باید به سیستان برسد در آن نیست و باید در پروتکل علیحده [ای] مبادله می‌شد»
 
پهلوی دوم و مساله آب هیرمند
 
جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، سقوط حکومت رضا شاه را به دنبال داشت. در سال‌های ابتدایی دهه ۲۰ شمسی مساله جنگ، قحطی و ناامنی اجاره نمی‌داد که حکومت پهلوی دوم به مساله آب هیرمند ورود پیدا کند اما از یک طرف وضعیت سیستان بغرنج بود و از طرف دیگر افغان‌ها شروع به احداث کانال و نهر کرده بودند. همه اینها باعث شد تا در سال ۱۳۲۵ شمسی مذاکرات بر سر مسائل لاینحل قبل ادامه پیدا کند که باز بی‌نتیجه ماند و حتی یک سال بعد روابط دو کشور به طور کلی قطع شد و وساطت آمریکا و مذاکرات در واشنگتن هم بی‌نتیجه ماند. در همین حال افغان ها پروژه وادی هلمند و به بهره برداری رسیدن نهر و کانال بغرا و ساخت سد بزرگ کجکی را در دستور کار خود قرار می دهند.
 
همه اینها به علاوه خشکسالی که در ۱۳۴۶ شمسی پدید می‌آید باعث می‌شود تا مذاکرات برای آب هیرمند آغاز شود. در این دوره محمود فروغی به عنوان نماینده ایران چندین سال گفتگو و مذاکره می‌کند. در این زمان محمدرضا پهلوی ترس زیادی از نفوذ کمونیسم در افغانستان داشت به همین دلیل هم تا حدودی بی‌توجه به مذاکرات در پی آن بود که افغان‌ها راضی شوند و قرارداد امضا کنند و حتی می‌گوید: «[به سفیر ایران در کابل] دستور بده اگر واقعاً نیاز است بهشان پول بدهد».
 
سرانجام در ۲۲ اسفند ۱۳۵۱ قرارداد هیرمند مشتمل بر یک مقدمه و دوازده ماده و دو پروتکل‌ ضمیمه به امضا می‌رسد اما برکناری محمدظاهر شاه و ایجاد نظام جمهوری به دست سردار محمد داود خان در ۱۳۵۲ شمسی اجرای قرارداد را تحت شعاع قرار داد.
 
براساس این قرارداد مقرر شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب (معادل ۸۵۰ میلیون مترمکعب در سال) سهم سیستان و دریاچه هامون باشد که جمع ۲۲ متر مکعب آب در ثانیه بر پایه گزارش کمیسیون دلتا و چهار متر مکعب آب در ثانیه به عنوان «حسن نیت و علایق برادرانه» بود.
 
اسدالله علم در نوشته‌های خود نسبت به این قرارداد به دیده مخالف نگاه می‌کند و معتقد است که «کاملاً به منفعت آن‌هاست»؛ یعنی افغان‌ها، «چون مسئله سیلاب‌ها که باید به سیستان برسد در آن نیست و باید در پروتکل علیحده [ای] مبادله می‌شد».
 
علم معتقد است که افغان‌ها «هم جز به متن قرارداد به چیز دیگری اهمیت نمی‌دهند و حالا می‌خواهند جلوی سیلاب‌ها را بگیرند و به گودزره بیندازند». او دولت هویدا را بی توجهی به چنین مسائلی متهم می‌کند و می‌نویسد که «این خبر مثل پتک بر سر من فرود آمد و شب تب کردم، تا فردا یا پس‌فردا عرض کنم با آن‌که در مجلس ما و آن‌ها تصویب شده، قرارداد مبادله نشود تا بعد ببینیم چه خاکی بر سر بریزیم».
 
 
هرچه که بود ترس شاه ایران از نفوذ کمونیست در افغانستان باعث شد تا این قرارداد به امضا برسد اما علم معتقد است که این امر قریب‌الوقوع بود و «به هرحال در دامن روس‌ها افتاده‌اند، زیرا عمر داوود آفتاب لب بام است پس چرا ما سند را مبادله کنیم و یک سند محکمی به دست دولت کمونیست بعدی افغان بدهیم؟». در افغانستان دولت کمونیست بر سر کار آمد، در ایران انقلاب شد و مساله آب هیرمند همچنان باقی و پابرجا است.
 
منابع
 
آرشیو مرکز اسناد و کتابخانه ملی
 
رحمانیان، داریوش، براقی، فضل‌الله (۱۳۸۹). «جایگاه مساله آب هیرمند در مناسبات ایران و افغانستان در دوره رضاشاه»، مجله تاریخ ایران، شماره ۶۴
 
علم، اسدالله (۱۳۹۲). یادداشت‌های علم، ویراستار: علینقی علیخانی، جلد ۶، تهران: کتابسرا
 
مجتهدزاده، پیروز (۱۳۸۶). بازیگران کوچک در بازی بزرگ: استقرار مرزهای شرقی ایران و پیدایش افغانستان. ترجمه: عباس احمدی. تهران: معین


 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home