عبداللهت نمُرده ذبيح از قفا شوی...
گروه معارف-رجانیوز:در میان لشکر عمر سعد نیز بسیارند کسانی که به نماز ایستاده اند. وااسفا! چگونه باید به آنان فهماند که این نماز را سودی نیست، اکنون که تو با باطن قبله سر جنگ گرفته ای؟ چگونه باید این جماعت را از بادیه وهمِ میان ظاهر و باطن رهاند؟ امام باطن قبله است و نماز را باید به سوی قبله گزارد، آیا هیچ عاقلی پشت به قبله نماز می گزارد؟!
وای بر شما ای شوربختان! این حسین است ، این خامس آل کساست ، آن کسا که عصمت و رحمت است، آن کسا که مظهریت حق است و ببین، آنجا که جبراییل را بار نمی دهند کجاست! و تو ای خاکستر گمشده در باد هلاکت! تو خود را با او برابر نهاده ای؟! این حسین است سر مستودع فاطمه! همان که خونش خون خداست و اگر بریزد همه عالم تکوین به انتقام برخواهدخاست.[سید مرتضی آوینی]
فیلم:ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن حسن/حضرت آیت الله خامنهای/نمازجمعه سال 64
***
روایت تاریخ کربلا
روز پنجم محرم الحرام/متعلق به حضرت عبداللهبن حسن(ع)
بنا بر آنچه که در منابع اسلامی در رابطه با وقایع مرتبط با حادثه کربلا که در روز پنجم محرم الحرام سال 61 هجری آورده شده است، به موارد ذیل می توان اشاره نمود:
- در این روز عبیداللّه بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا گسیل داد.(1)
-عبیداللّه بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیه السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.(2)
-در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه السلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید. (3)
از آنجایی که در مجالس عزای حسینی مرسوم است که در پنجم ماه محرم به یاد یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام به نام «عبدالله» عزاداری و مرثیه خوانی می کنند، در این نوشتار نگاهی به حماسه بزرگ این مرد کوچک خواهیم داشت.
عبدالله بن حسن، بزرگمردی کوچک
«عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه عموی خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا آمده بود.
از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهلبیت آن حضرت یک به یک و یا بطور دستهجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: « آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ».
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به آن امام مظلوم هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش، ایشان را مورد حمله قرار دادند.
عبدالله که در بین كودكان و زنان، در خیمهگاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام فرمود: «احبسیه یا اختاه؛ ای خواهرم! او را نگهدار.» حضرت زینب علیهاالسلام به دنبالش آمد تا او را بازدارد. ولی آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع میورزید. او به عمهاش گفت: «والله لاافارق عمّی» (4)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمیشوم.» سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام علیه السلام رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
در غوغایی که دور امام علیه السلام ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا میخواهی عمویم را بکشی؟» عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوهی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد نالهای برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه ... »
حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»(5)
امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهرهمند میسازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (6)
در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن ـ که گفته اند «حرملة بن کاهل» بود ـ گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد.(7)
در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.(8)
1.عوالم العلوم، ج17، ص237
2.مقتل الحسین مقرّم، ص199
3.همان
4.الارشاد، ج 2، ص 110
5.همان
6.همان، ص 111
7.مقاتل الطالبیین، ص 89
8.اقبال الاعمال، ج 3، ص 75
فیلم/روضه حضرت عبداللهبن حسن/حاج حیدر خمسه
***
سالها گریه به تو جرم تلقی می شد / گریهی هر شب ما برکت روح الله است
ما باید برای یک شهیدی که از دستمان میرود،فریاد کنیم!

بیانات حضرت امام خمینی(ره) در جمع طلاب و اهالی منبر:
«من چند جمله راجع به تکالیف کلی روحانیون و اهل محراب و منبر باید عرض بکنم، و بعد مشکلاتی که هست. آقایان روحانیون و خصوص اهل منبر، خطبا، اینها سخنگوی اسلام هستند. اگر حکومتی سخنگو میخواهد، سخنگوی اسلام، آقایان خطبا هستند... سیدالشهدا به داد اسلام رسید؛ سیدالشهدا اسلام را نجات داد. روضه سیدالشهدا برای حفظ مکتب سیدالشهداست. کسانی که میگویند روضه سیدالشهدا را نخوانید، اصلاً نمیفهمند مکتب سیدالشهدا چه بوده، و نمیدانند یعنی چه. نمیدانند این گریهها و این روضهها این مکتب را حفظ کرده.
الآن هزار و چهار صد سال است که با این منبرها، با این روضهها و با این مصیبتها و با این سینهزنیها، ما را حفظ کردهاند، و تا حالا اسلام را آوردهاند. این عده از جوانهایی (که این طور نیست که سوءنیت داشته باشند) خیال میکنند که ما باید حرف روز بزنیم، حرف سیدالشهدا حرف روز است، همیشه حرف روز است. اصلاً حرف روز را سیدالشهدا آورده است، و به دست ما داده. سیدالشهدا و مکتبش را این گریهها و این مصیبتها و داد و قالها و این دستجات حفظ کرده است.
اگر فقط ـ آدم ـ مقدسی بود و توی اتاق خانه مینشست و هی برای خودش زیارت عاشورا میخواند و تسبیح میگرداند، چیزی باقی نمیماند. هر مکتبی هیاهو میخواهد. باید پایش سینه بزنند. هر مکتبی تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریه نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود.
اینها اشتباه میکنند. بچهاند اینها نمیدانند که نقش روحانیت و نقش اهل منبر در اسلام چه هست. این نقش یک نقشی است که اسلام را همیشه نگه داشته، این گریهها زنده نگه داشته مکتب سیدالشهدا را، این ذکر مصیبتها نگه داشته مکتب سیدالشهدا را.
ما باید برای یک شهیدی که از دستمان میرود، علَم به پا کنیم، نوحهخوانی کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم، دیگران میکنند، دیگران فریاد میزنند. فرض کنید وقتی یکی از آنها کشته شود، فرض کنید از یک حزبی یکی کشته بشود، میتینگها میدهند، فریادها میکنند، این عزاداریها یک میتینگی است برای احیای مکتب سیدالشهدا، و اینها ملتفت نیستند، توجه به مسائل ندارند. همین گریهها این مکتب را تا اینجا نگه داشته، همینهاست که این نهضت را پیش برده. اگر سیدالشهدا نبود، نهضت هم پیش نمیبرد! سیدالشهدا همه جا هست: «کل ارض کربلا». همه جا محضر سیدالشهداست. همه منبرها محضر سیدالشهداست. همه محرابها از سیدالشهداست.
اگر سیدالشهدا نبود، یزید و پدرش و اعقابشان اسلام را منسی کرده بودند. اگر نسیان شده بود، یک رژیم طاغوتی در خارج منعکس شده بود. معاویه و یزید داشتند یک رژیم طاغوتی را معرفی میکردند. اگر سیدالشهدا نبود اینها این رژیم طاغوتی را تقویت میکردند، و به جاهلیت برمیگرداندند. اگر حالا من و تو هم مُسلم بودیم، مسلم طاغوتی بودیم، نه مسلم امام حسین!
امام حسین اسلام را نجات داد. ما برای آدمی که اسلام را نجات داده و رفته کشته شده، هی سکوت کنیم؟ ما هر روز باید گریه کنیم. ما هر روز باید برای حفظ این مکتب منبر برویم.
ممکن است بعضی از آنها سوءنیت داشته باشند. بعضیها هم روی نقشه کار میکنند. همان طوری که زمان رضاخان بود. منتها او قدری نفهمی کرد، و بعدها روی فهمیدگی، جلو همۀ منبرها را گرفت. نگذاشت کسی منبر برود. محرابها را هم یک جور دیگری گرفت.
***
اشعار/پنجم محرم الحرام
***
سخنرانی مکتوب
اگر جز با كشته شدن نتوان چهره منافقين و دشمنان اسلام را افشا كرد، بايدچنين کاري کرد
آیت الله مصباح یزدی/ایام محرم الحرام/جمع پيش كسوتان انقلاب ـ مشهد مقدس ـ 1384/11/13:
اين ايام مصادف است با سالگرد پيروزي انقلاب از يك سو، و با حماسه حسيني صلوات الله عليه از سوي ديگر كه در واقع، انقلاب اسلامي ايران را هم بايد جلوهاي از خورشيد عاشورا دانست . يكي از نكتههايي كه در اين ايام خوب است به آن توجه بشود اين است كه ما از اين حادثه عاشورا بهترين درسي كه ميتوانيم براي زندگيمان و براي ادامه انقلابمان بگيريم چه هست؟ مقام معظم رهبري در چند روز پيش بحث بسيار جامع، عميق و پرمعنايي را مطرح فرمودند و از جمله فرمودند درس مهمي كه از عاشورا ميگيريم اين است كه انسان هميشه آماده انجام تكليف باشد، هر چند تكليف اقتضا كند كه خطرهاي بزرگي را تحمل كنيم، حتي اگر بزرگترين خطرها، يعني خطر جان و ناموس باشد. تعبير ايشان اين بود كه هنگامي كه شرايط مناسب باشد بايد اقدام به كارهاي خطرناك هم كرد. اما منظور از شرايط مناسب چه هست؟ در چه شرايطي امام حسين(ع) اقدام به چنين كاري كرد كه مقام معظم رهبري فرمودند در شرايط مناسب هر مسلماني بر او واجب است كه چنين اقدامي را انجام بدهد؟
امام حسين(ع) در مقابل دشمناني قيام كرد تا به شهادت رسيد. مقابله كردن با دشمن كه تحت عنوان جهاد واقع ميشود در اسلام بارها اتفاق افتاده است؛ در زمان خود پيغمبر اكرم (ص) جنگهاي زيادي اتفاق افتاد، اميرالمؤمنين (ع) هم جنگهايي با قاسطين و مارقين و ناكثين داشت، برادرش امام حسن (ع) هم با همان قوم جنگيد. خصوصيت جنگ سيدالشهداء (ع) چه بود كه ميفرمايد وقتي شرايط مناسبي باشد بايد چنين اقدامي كرد؟
در جهادي كه با كفار و مشركين انجام ميگيرد، تناسبي بين مجاهدين و رزمندگان اسلام با طرف مقابل و دشمنان در نظر گرفته ميشود. اگر جمعيت كفار و مشركين، عِده و عُدهشان خيلي زياد باشد و مسلمانها در حال ضعف باشند، در چنين شرايطي اقدام به جنگ نخواهد شد. اين همان شرايطي است كه سالها پيغمبر اكرم (ص) با مشركين داشتند و با معاهدات و پيمان عدم تعرض سپري كردند. اما در واقعه عاشورا چيز عجيبي ميبينيم سيدالشهداء (ع) با چند نفر از خانواده؛ و فرزندانش، برادرش و چند نفر از اصحاب در مقابل دست كم سي هزار نفر قرار گفتند. آيا در باب جهاد، ما هيچ نوع جهادي داريم كه حتي اگر دشمن دهها و صدها و هزارها برابر هم باشد باز هم بايد اقدام به جنگ كرد؟ ما در انواع جهادي كه در كتابهاي فقهي ذكر شده چنين جهادي سراغ نداريم. پس اين كار سيدالشهداء (ع) از چه مقولهاي بود؟ اين چه جور جهادي است؟ كدام شرايط بود كه ايجاب ميكرد چنين حركتي انجام بگيرد و مقام معظم رهبري ميفرمايند اگر اين شرايط براي ديگران هم واقع بشود واجب است همان كار را انجام بدهند؟ همين سيدالشهداء (ع) ده سال در زمان معاويه اين وضع را تحمل كرد و لشگر كشي نكرد. اين شرايط چه بود كه در زمان يزيد اتفاق افتاد؟ اين را بايد در يك مقوله ديگري جستجو كرد. بله ميتوان در طرح مسائل جهاد در فقه بهگونهاي تجديد نظر كرد و اگر فقها اجازه بدهند بر اقسام جهاد افزود.
ما در اقسام جهاد، يك جهاد ابتدايي با مشركين داريم كه طبق فتواي بسياري از فقها منوط به حضور امام معصوم و اذن اوست. آن جهاد براي دعوت كفار به اسلام هست كه بعد از اينكه حقانيت اسلام برايشان اثبات شد، اگر عناد ورزيدند و زير بار حق نرفتند، امام معصوم اگر صلاح بداند دستور جهاد ميدهد. يك قسم جهاد هم داريم كه جهاد با اهل بغي است، با كساني كه در داخل حكومت اسلامي سر به شورش برميدارند. يك قسم جهاد هم داريم كه دفاع است. اگر كسي به كشورهاي اسلامي حمله كرد و به اصطلاح، كيان اسلامي به خطر افتاد بايد همه مسلمانها سعي كنند آن خطر را برطرف كنند و دفاع كنند، شبيه جنگي كه هشت سال بر ما تحميل شد و خداي متعال به بركت فداكاريهاي مردم ما اين توفيق را به ايشان داد كه حتي نگذارند يك وجب از خاك ما به دست دشمن بيفتد. جا دارد يك قسم ديگري هم بر جهاد بيافزاييم
ـ هر چند كه اصطلاح معروف نيست ـ و آن دفاع از ارزشهاي اسلامي است. اگر خطري متوجه دين مسلمانها شد، اينجا چطور عكس العملي بايد نشان داد؟
ميدانيم احترام مسلمان در مقابل كافر به اين نيست كه از فلان پدر و مادري متولد شده؛ احترامش به خاطر اسلام اوست. در واقع در موارد دفاع از جان و مال و ناموس مردم هم اسلام مع الواسطه به اين دفاع ارزش بخشيده است؛ يعني مسلمانها كه جانشان و مال و زمينشان محترم است، اين احترامش بالعرض است؛ احترام بالذات مال اسلام است. حالا اگر خود اسلام به خطر افتاد، خود اسلام عزيزتر است يا مسلماني كه بواسطه اسلام عزت پيدا كرده است؟ خود اسلام عزيزتر است يا خاكي كه به بركت نام اسلام عزت پيدا كرده است؟ اگر دفاع از كساني كه بالعرض احترام پيدا كردهاند واجب است، احترام از چيزي كه ارزش بالذات دارد واجب نيست؟ در روايات زيادي وارد شده كه اگر خطري متوجه جانت شد، مالت را فداي جان كن. اما اگر خطري متوجه دينت شد، فرمود «اجعل نفسك دون دينك1»؛ جان فداي دين. هر كاري که ميشود انجام داد تا خطر را از دين رفع كرد اين كار را بايد انجام داد؛ اگر با مال است با مال، اگر با بيان است با بيان، اگر با سياست است با سياست، اگر با قراداد است با قرارداد، اگر خون تو خطر را از دين دفع ميكند خون را بايد داد و افتخار كرد. البته دفع خطر هميشه با جان دادن نيست. مقام معظم رهبري فرمودند هر مسلماني بايد اقدام كند، خواه مستلزم خطري باشد و خواه نباشد. يعني راههاي مختلف را بايد بررسي كرد، از هر راهي ميشود خطر را بايد دفع كرد. آخرين راه، كاري است كه سيدالشهدا (ع) كرد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه بسيار شباهت دارد به انقلاب پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم خطرهايي متوجه دين شد كه بعد از رحلت پيغمبر اكرم (ص) هم سابقه داشت. متأسفانه ما كوتاهي كردهايم در اينكه نقش اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه و خاندان پيغمبر را درست در رفع خطر از دين تبيين كنيم.
شما ببينيد در هيچ مكتب سياسياي توصيه نميشود كه رهبر يك جامعهاي به مردم بگويد كه احتمال دارد شما از اين مرامتان دست برداريد و مخالف من و هدف من بشويد. اين خلاف سياست است. اما قرآن ميفرمايد «؛ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلي؛ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلي؛ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً»2. هشدار است به اينكه چنين خطري آينده جامعه اسلامي را تهديد ميكند. چنين نيست كه اگر كساني چند سال ايمان آوردند، مبارزه كردند، زندان رفتند، در جنگها شرکت کردند، ديگر بيمه شدهاند و خطري آنها را تهديد نميكند. انسان تا زنده هست و نفس ميكشد خطر انحراف برايش هست. گذشته درخشان هيچ ضمانتي براي آينده ندارد، همچنان كه براي اصحاب پيغمبر نداشت.
کار ائمه در صدر اسلام و در مقابل هجمه هايي كه عليه اسلام واقعي انجام گرفت و بعضي هايش هم از طرف كفار و خارج از مرزها حمايت و رهبري ميشد، از يک طرف، تبليغ مثبت و بيان حقايق اسلام بود و از طرف ديگر، افشا كردن چهره منافقين؛ ولي اين كارها هم به آساني انجام نميگرفت. آن خون دلهايي كه علي (ع) خورد همان تدبيري بود كه براي بقاي اسلام كرد. خطر آن روز را با آن تدبير بيست و پنج سالهاش دفع كرد؛ حتي آن وقتي كه مسلمانها عليه خليفه سوم جمع شدند و تصميم بر كشتن او گرفتند اميرالمؤمنين (ع) توسط امام حسن و امام حسين عليهما السلام مشك آب برايش فرستاد، اينها همان تدبيرهايي است كه براي بقاي اسلام كرد تا اينكه نوبت رسيد به روزي كه مردم او را شناختند و حاضر شدند او را حمايت كنند که فرمود لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَي الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَي كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَي غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا»3. علي (ع) در زمان حكومتش مينالد از اينكه كساني عالم نما بر كرسي فتوا و قضاوت تكيه زدهاند و بر خلاف ما انزل اللّه حكم ميكنند.
اينها چه كساني بودند؟ كفار و مشركين بودند؟ همينهايي بودند كه در ركاب پيغمبر در جنگها شركت داشتند. مگر آنهايي كه شمشير بر روي علي (ع) كشيدند كه بودند؟ طلحهها و زبيرها و ديگران با آن سوابق درخشانشان به روي علي (ع) شمشير كشيدند. زبير كسي بود كه پيغمبر براي شمشيرش دعا كرد؛ اما همين شمشير به روي علي (ع) كشيده شد. بعد از چند روز که از حكومت حضرت گذشت، شمشير به روي او كشيد تا در جنگ جمل كشته شد. تاريخ اين صحنهها را فراوان ديده و خواهد ديد.
ما تاريخ امام حسين(ع) را هم درست بلد نيستيم؛ فقط تاريخ ده روز عاشورايش را بلد هستيم. بعد از شهادت امام حسن (ع) تا واقعه عاشورا، امام حسين(ع) چه كار ميكرد؟ به تعبير امروز، بزرگترين كار امام حسين(ع) در اين ده سال، كادرسازي، تبليغ، روشنگري و افشاگري بود، خطرها را براي مردم تبيين ميكرد، خواه در سخنرانيهاي عمومي در منا يا در جاهاي ديگر در ايام حج، خواه به صورت خصوصي و محرمانه با اشخاصي كه مؤثر بودند، نامه مينوشت و دعوتشان ميكرد. اگر اين فعاليتها در آن دوران نبود، امام حسين(ع) موفق نميشد همين حركت را در عاشورا انجام بدهد و اين بركات بر آن مترتب بشود.
نكته اولي که نتيجه ميگيريم اينکه همچنان كه بعد از رحلت پيغمبر (ص) خطر انحراف در جامعه وجود داشت، بعد از رحلت امام (ره) هم خطر انحراف در جامعه وجود داشته و بعد از اين هم وجود خواهد داشت. نكته دوم اينکه جلوگيري از اين انحراف و مبارزه با آن ـ در فرض تحقق ـ بر همه مسلمانها واجب است. اين همان مطلبي است كه مقام معظم رهبري فرمودند که اقدام بر همه مسلمانها واجب است. اما شيوهاش چه هست؟ اول بيان مثبت، يعني تبليغ واقعيت اسلام و نشان دادن راه صحيح. اين يك راه که براي همه واجب است اول خودشان ياد بگيرند، بعد به ديگران بگويند؛ ولي اين كافي نيست، براي اينكه شيطان شبهههايي را ايجاد ميكند كه در اذهان افراد ساده مؤثر واقع ميشود. بايد آنها را هم شناسايي كرد، شبهه افكنها را معرفي كرد، شبهاتشان را پاسخ گفت و ماسكها را از چهرههاي منافقين برداشت.
اما ويژگي قيام امام حسين (ع) و شرايط آن زمان چگونه بود؟ شما ببينيد نسل دوم و سوم انقلاب امام حسين(ع) "صلوات اللّه عليه"؛ نسل جواني از مسلمانها بودند؛ اينها پيغمبر را نديده بودند، معاويه هم يكي از شخصيتهاي برجسته زمان حكومت خلفا بود که از طرف آنها حكومت شام را داشت، پول فراون و انواع وسايل تبليغ را هم در اختيار داشت، با هدايا هم آنچنان ديگران را آبستن كرده بود كه كسي جرأت مخالفت با معاويه را نداشت. امام حسين(ع) ده سال خون دل خورد و تك تك با كساني كه اميدي به هدايتشان داشت گوشه و كنار نشست و آنها را ارشاد كرد، ولي اينها با آن ابزاري كه در دست معاويه بود تكافؤ نميكرد تا اينکه زمان يزيد فرا رسيد. امام حسين(ع) جز اين راهي نديد كه با شهادت خودش چهره بني اميه را افشا كند. صحبت جنگ و جهاد نبود تا بگوييم چند نفر با چند نفر ميجنگند. اگر اين بود، وقتي ديد در مقابل او سي هزار نفر هستند، چرا اقدام به جنگ كرد؟ قرآن ميگويد تا دو برابر، حداكثر ده برابر. پس هفتاد نفر بايد حد اکثر در مقابل هفتصد نفر باشد. چرا در مقابل سي هزار نفر ايستاد و جنگيد؟ چون اين جهاد رسمي نبود؛ اين شهادت، ابزاري بود براي افشاگري. اين يك نوع ديگر از جهاد است؛ جهاد براي حفظ ارزشهاست، براي حفظ دين است نه حفظ دينداران و اموال و متعلقاتشان.
اگر شرايطي پيش آمد كه در آن شرايط چهره منافقين و دشمنان اسلام را جز با كشته شدن نميتوان افشا كرد بايد چنين كاري كرد. اين حساب اين نيست كه ما بسنجيم جمعيت ما چقدر است و مخالفين چقدر هستند. بايد ببينيم با چه راهي ميشود خطر را از اصل دين برطرف كرد.
اينكه ميگوييم اگر خطري متوجه دين شود، به چه معناست؟ سخنراني امام که فرمودند: اي مشهد، اي قم، اي نجف، اعلام خطر ميكنم، من براي اسلام اعلام خطر ميكنم، يعني چه؟ امام از چه ميترسيد؟ يعني ميترسيد در راديو يا در مأذنهها به جاي اشهد ان لا اله الا اللّه بگويند خدا دو تاست؟ مگر شاه ميگفت خدا دو تاست؟ مگر در كاخهايش هر سال مراسم عزاداري برگزار نميكرد؟ چند تا حكم بود که آمريكا دستور داده بود كه اينها را بايد اجرا بكني و اين احکام خلاف اسلام بود؛ امام دادش بلند شد و گفت اعلام خطر ميكنم. چه خطري اسلام را تهديد ميكرد، جز تعطيل احكام اسلام؟ اگر روزگار ديگري ـ كه خدا نياورد چنين روزي را ـ باز بنا گذاشته شد كه احكام اسلام تعطيل بشود، به هر بهانهاي، يا قرائت نويني عرضه شد يا گفتند تاريخ اجراي اين احكام ديگر گذشته و يا گفتند با حقوق بشر سازگار نيست يا گفتند با آزادي نميسازد، به هر دليلي اگر بنا گذاشته شد كه باز احكام اسلام تعطيل بشود، همان كاري را بايد كرد كه امام كرد و امام درسي را كه از امام حسين(ع) فرا گرفته بود عملي كرد.
1؛ يحارالانوار، ج 74، ص 63، باب 3.
2؛ آلعمران، 144.
3؛ نهجالبلاغه، ص 50.
***
طرح گرافیکی

طرح:بین الحرمین
***
نکته ناب
انگیزه ما از گریه براى امام حسین (ع) چیست؟

گفتاری از علامه محمدتقی جعفری درباره امام حسین(ع)
در شادى ها و اندوه ها، خنده ها و گریه ها، با رشد فکرى مى توان یک مقدار خود را بالا کشید. یکى از شعراى بسیار خوش ذوق و با فضل عرب به نام اعثم کوفى، چند بیتى درباره امام حسین (ع) دارد، که فقط یک بیت آن مورد بحث ماست. وی در خطاب به امام حسین (ع) می گوید: «اى پسر پیامبر!، اى پسر على مرتضى، چشمم گریه مى کند (براى تو ناله مى کنم، براى تو مى گریم) اما نه براى پاداش و نه براى این که ثوابى به دست آورم؛ با خودت کار دارم، روحم متوجه خود توست.
* انگیزه اول: احساس مظلومیت
شاید نود درصد آنان که براى امام حسین (ع) گریه مى کنند، به خاطر احساس مظلومیت آن بزرگ است که البته همین طور هم هست؛ و مى توان گفت یکى از ابعاد خیلى مهم است. در حقیقت، با این اشک هایى که مى ریزیم، مدافع مظلوم هستیم و مى خواهیم از مظلوم دفاع و حمایت کنیم. خوشا به حالتان، چنین ملتى دیگر مرگ و نابودى ندارند؛ ملتى که بداند باید از مظلوم طرفدارى کند.
پدر امام حسین (ع)، على بن ابىطالب (ع) پس از آن که ابن ملجم لعنة الله علیه آن حضرت را زد، به امام حسن و امام حسین (ع) چنین وصیت فرمود: «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» همیشه، دشمن ظالم و کمک و یار مظلومان باشید.
حالا به همین مقدار که شما مى گویید ما مظلوم را یارى مى کنیم و این اشک هم براى مظلوم ریخته مى شود، خیلى مقدس و بسیار عالى است. خداوند این یارى از مظلوم را از همه شما قبول کند.
براى این احساسات و براى این گریه ها مى توان گفت؛ که آن هم کمى در درون رشدیافتگان است، این است که به نظرشان عجیب مى رسد، که آنان (یزیدیان) عدالت و حق را (یعنى حمایتگران حق را) تباه کردند، بدون این که کوچک ترین دلیلى بیاورند. خدایا، حق و عدالت را چطور این ها کوچک دیدند! آزادى را چه قدر پست دیدند! این ها در حقیقت، نمادى از بدبختى بشر است.
آخر، یعنى چه؟؛ امام حسین (ع) هم قبل از وقوع فاجعه چندبار صحبت کردند. حتى فرمود: مهلت مى دهم تا بنشینید کمى فکر کنید. من هم از دست شما فرار نمى کنم. حتى روز عاشورا فرمود: من هستم. من که الان از چنگال شما نمى خواهم فرار کنم. نمى خواهم از این ستون به آن ستون بکنم، ولى فکر کنید که شما با چه کسى طرف هستید؟ اگر حسین بن على این جا هم شهید نشود، بالاخره، چند روز دیگر باید (از این دنیا) برود. ولى شما با ارزش ها طرف هستید و من هم یک نفر انسان هستم.
امروز اگر در این میدان سوزان کربلا، جان و کالبدم وداع نکرد، بالاخره روزى فرا مى رسد که چنین شود. 57 سال دارم و هشت سال دیگر هم روى آن.
شبى از این شب هاى حسینى (محرّم) یکى از آقایان دانشجو گفت: اگر على بن ابى طالب (ع) و مردم، به مالک اشتر امان مى دادند، مالک تاریخ را عوض مى کرد. چرا امیرالمؤمنین (ع) رهایش نکرد که داستان معاویه را برچیند؟
فرض کنید على بن ابى طالب (ع) و مردم، به مالک اشتر امان مى دادند و بعد از پیروزى، خلافت الهى برقرار مى شد، اما باز شما بودید و اولاد آدم بود و اختیارش.یا حضرت سیدالشهدا (ع) چند صباح دیگر هم حکومت عادلانه را برقرار مى فرمود. بالاخره کسى مجبور نیست که ابوذر غفارى باشد. ابوذر غفارى با جبر نمى سازد. ما خیال مى کنیم که اگر مثلاً مالک اشتر پیروز مى شد، یا امام حسین (ع) پیروز مى شد، چه مى شد؟ نه! بر بشر اتمام حجت مى شد.
چند روز دیگر هم اتمام حجت بیشتر مى شد. اما باز انسان و اختیار او. چون کمال، بدون اختیار نمى شود.یا مالک اشتر هم پیروز می شد و على بن ابىطالب (ع) پرچم عدالت را چند روز بیشتر به اهتزاز در مى آورد، اما باز شما هستید و غرایزتان، باز انسان است و حالت سودجویى اش، او باید به فکر خودش باشد.
بسیار خوب، ما قرآن را باز مى کنیم و مى بینیم که حضرت ابراهیم (ع) این راه را رفته است. از زمان حضرت ابراهیم (ع) چند هزار سال مى گذرد؟ با این حال؛ «إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا»: او پیامبرى بسیار راستگو بود. ابراهیم (ع) از عهده آزمایش برآمده است. اى اولاد آدم! آزمایش مى شوید. آماده باشید و از آزمایش در آیید! پدر تو ابراهیم چنین از آزمایش در آمد. سه هزار سال پیش هم باشد، چه اشکال دارد. مگر ابراهیم چند سال در این دنیا بود؟
به هرحال، اشک هایى هستند که واقعاً بسیار مقدس، و از آن رشدیافتگان است و آن این است که با یک حال شگفتى و بهت نگاه مى کند. آن بهت و شگفتى، گریه مى آورد. یعنى انسان، به اصطلاح مردم، تو مى زند که این ها چه قیافه اى داشته اند؟ در مقابل مردى که سر تا پا حق و حقیقت بود، چگونه فکر مى کردند؟ بعد هم که یزیدیان را پشیمانى فرا گرفت. معلوم مى شود در آن روز، رنگ عدالت براى آن ها چنان مات شده بود که براى دو روز، تاریخ بشر را روسیاه کردند. واقعاً این هم از مسایلى است که مى توان گفت در بعضى ها مؤثر مى شود و در اشک انسان ها شرکت مى کند. با این تفاوت که این ها مربوط به کسانى است که مقدارى با اصول و عظمت هاى انسانى و ارزش هاى والاى انسانى سروکار دارند.
* انگیزه دوم: اشک شوق
در بعضى دیگر ـ که خیلى استثنایى استـ اشک شوق است. در حقیقت، اشک نشاط است، اشک شوق نهایى که خدایا، تو را سپاس مى گزاریم که براى دفاع از ارزش هاى انسانى و براى دفاع از اسلام، چنین قربانى هایى آماده شدند. بدون کوچک ترین پروا به میدان آمده و می فرماید: من خونم را در این راه مى ریزم. این که تبهکاران و نابکاران نابخرد تاریخ، بالاخره با دست افرادى که از بالا ساخته شده اند به زمین مى خورند، یک هیجان درونى دارد که به صورت اشک بیرون مى آید. «جلّ الخالق؛ عظم سلطانک» خدایا، خودت مى دانى چه کار کنى. لذا، مى توان گفت ـ و بعضى از تحلیل گران تاریخ هم عقیده دارند که ـ امام حسین (ع) به عنوان یک فرد آن روز قیام نکرد.
جوامع اسلامى از شنیدن این که مقابل آن طاغوت نابکار، فردى به این عظمت قیام کرده است، در حقیقت همه انسان هاى آن روز پذیرفته بودند، مگر کسانى که سفره هاى رنگارنگ آل امیه آن ها را گول زده بود. ولى انسان ها، از تهِ دل به وضع امام حسین (ع) رضایت دادند. مثل این که آن حضرت را نماینده کل انسانیت دانستند.
این نشاط دارد که انسان ها ـ اگر هم اکثریت دنیا با نابکاران باشد ـ خوشحال باشند که در ردیف اول، حسین بن على (ع) را دارند. نشاط دارد اگر شما در این گروه هستید. اى کسانى که در این دنیا مى گویید؛ گمشده داریم، در گروه چه کسى هستید؟؛ ما در آن گروهى هستیم که ردیف اولش، امام حسین (ع) بود که حتى نگفتند؛ من پسر فاطمه (س) هستم ـ البته در مواردى استشهاد مى فرمودـ از این به بعد براى اتمام حجت گفتند؛ ولى مطلب این بود که: من بر مبناى حق هستم و اگر کسى اعتراض دارد، اعتراض کند؛ اما هیچ کس اعتراض نکرد.
خدایا! بشر این قدر لجاجت داشته باشد که اعتراض کند. چه اعتراضى بکند؟؛ امام حسین (ع) ایستاد و فرمود: «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا» بیندیشید و یک مقدار دسته جمعى فکر کنید، سپس هر حکمى درباره من مى خواهید، انجام دهید. من هم این جا ایستاده ام، اما آخر بیندیشید.
***
مرثیهسرایی و نوحهخوانی
روضه/حاج محمود کریمی
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
haj mahmoud karimi- shabe 5 moharram 1438 (1).mp3 | دانلود فایل
زمینه/کربلایی امیر عباسی/الهی ای مهربونم...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
amir abbasi- shabe 5 moharram 1438 (1).mp3 | دانلود فایل
زمینه/کربلایی نریمان پناهی/جدایی سخته عمو برا من...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
nariman panahi- shabe 5 moharram 1438 (1).mp3 | دانلود فایل
واحد/کربلایی حسین طاهری/صدات کردم تو همهمه...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
haj mohammad taheri- shabe 5 moharram 1438 (8).mp3 | دانلود فایل
واحد/کربلایی حنیف طاهری/غیرت من از حسنه...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
hanif taheri-shabe 5 moharram 1438 (5).mp3 | دانلود فایل
واحد/حاج مهدی سلحشور/ندارم شکیبایی...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
salahshour- shabe 5 moharram 1438 (6).mp3 | دانلود فایل
دودمه/کربلایی حسین سرخی/من حسین حسنم...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
sibsorkhi- shabe 5 moharram 1438 (12).mp3 | دانلود فایل
شور/کربلایی حسین سیب سرخی/دیوانه ترم اما دیوانه ترم کنم...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
sibsorkhi- shabe 5 moharram 1438 (17).mp3 | دانلود فایل
شور/حاج محمدرضا بذری/به نخ کرمت دلمو پینه بزن...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
bazri-shab5 moharam 94 (8).mp3 | دانلود فایل
شور/کربلایی سید رضا نریمانی/مواظب دلم نبودم...
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
Narimani-Shab 03 Moharam 1396-05.mp3 | دانلود فایل

هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید













