هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
شنبه، 27 ارديبهشت 1404
ساعت 07:10
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

يكشنبه 6 ارديبهشت 1394 ساعت 14:04
يكشنبه 6 ارديبهشت 1394 13:56 ساعت
2015-4-26 14:04:41
شناسه خبر : 209345
دور و بری­‌ها که دور او دیوار ­شده بودند، همراه با آهنگ تکانی به خود دادند. از پشت دیوار، مردم دیده نمی­‌شدند. گاه که منفذی از لای تکان­‌ها ایجاد می­‌شد، کلیددار افراد پلیس را می­‌دید. یک بار با تیزی کلید، آن­ها را خطاب کرد و گفت: «باید فقر را از بین برد.»...
داستانک انتقادی «موج مردم» به قلم «رحیم مخدومی»؛

ولی کلید دست شماست!...

دور و بری­‌ها که دور او دیوار ­شده بودند، همراه با آهنگ تکانی به خود دادند. از پشت دیوار، مردم دیده نمی­‌شدند. گاه که منفذی از لای تکان­‌ها ایجاد می­‌شد، کلیددار افراد پلیس را می­‌دید. یک بار با تیزی کلید، آن­ها را خطاب کرد و گفت: «باید فقر را از بین برد.»...
گروه فرهنگی-رجانیوز: جدیدترین داستانک رحیم مخدومی با نام «موج مردم» پیرامون مسئله بیکاری و شرایط اقتصادی منتشر شد.
 
به گزارش رجانیوز، رحیم مخدومی نویسنده ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، داستانکی با عنوان «موج مردم» را به تازگی منتشر کرده که در ادامه آن را می‌خوانید:
 
 
«گرسنه‌ها جلوی گاو صندوق صف بسته بودند و بیکارها جلوی کارخانه.
 
منتظر کلید بودند.
 
پلیس ضد شورش با طلق و باطوم - آماده باش - ایستاده بود.
 
نزدیک غروب، امید گرسنه‌ها و بیکارها در حال ناامیدی بود که، کلیددار آمد. همه از خوشحالی جیغ کشیدند.
 
کلیددار با کلیدش گاو صندوق را نشان داد و گفت: «این را ...»
 
گرسنه‌ها منتظر نماندند جمله کامل شود. از عمق وجود جیغ کشیدند و کف زدند.
 
کلیددار ادامه داد: «بگذاریدش جلوی در کارخانه.»
 
این بار بیکارها نعره­ای کیفور زدند.
 
پلیس ضد شورش منتظر اشاره­ کلیددار بود.
 
گاوصندوق راه ورود کارخانه را بست.
 
هر لحظه بر تعداد گرسنه‌ها و بیکارها اضافه می­‌شد. همه منتظر چرخیدن کلید در قفل گاوصندوق و کارخانه بودند؛ هم مردم و هم پلیس؛ که رفته رفته داشت از ازدحام مردم احساس خطر می­‌کرد.
 
کلیددار نشست روی سطح صیقلی گاوصندوق و با کلید روی آن ضرب گرفت.
 
دور و بری­‌ها که دور او دیوار ­شده بودند، همراه با آهنگ تکانی به خود دادند. از پشت دیوار، مردم دیده نمی­‌شدند. گاه که منفذی از لای تکان­‌ها ایجاد می­‌شد، کلیددار افراد پلیس را می­‌دید. یک بار با تیزی کلید، آن­ها را خطاب کرد و گفت: «باید فقر را از بین برد.»
 
- برد؟!
 
یکی از آن­‌ها بود که پرسید.
 
- باید بیکاری را هم از بین برد.
 
- ما؟! ولی کلید دست شماست!
 
کلیددار - نشنیده - ادامه داد: «و فساد را هم.»
 
یک لحظه دستش را دید؛ خالی از کلید!
 
و اطرافش را، از دور و بری­‌ها!
 
سر و صدایی از توی صندوق و کارخانه می­‌آمد.
 
در صف مردم موج افتاده بود.»
 
رحیم مخدومی - 94/2/5
 
منبع: فارس


دیدگاه کاربران

-