چهارشنبه 5 اسفند 1394 16:02 ساعت
شناسه خبر : 235665

حجتالاسلام آقاتهرانی در گفتگوی تفصیلی با رجانیوز:
جای افراد مورد حمایت رسانه انگلیسی باشم اعلام برائت میکنم/ با وجود دعوت آقای موحدی، لاریجانی در جلسات حاضر نمیشد/ فردا اگر جنگ شود همین «افراطیها» از ناموستان دفاع می کنند
ائتلاف آقای لاریجانی را چند بار دعوت کرد. آقای موحدی کرمانی به ویژه حضور ایشان و یا نماینده ایشان اصرار داشتند ولی ایشان نیامدند. در فراکسیون خودشان هم در مجلس مطرح کردند و آنها رأی دادند که حتی نماینده هم در ائتلاف نفرستند. بیش از این روشن بود که با اعتدالیون هستند ولی این روزها نشان داده اند که با اصلاحطلبها هم هماهنگ هستند.
گروه سیاسی رجانیوز: حجتالاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و نماینده تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی ایران است. او علاوه بر نمایندگی در دوره هشتم مجلس، امامت جمعه و سرپرستی مؤسسه اسلامی نیویورک را نیز بر عهده داشته و از شاگردان مبرز حضرت آیتالله مصباح یزدی است. حجتالاسلام آقاتهرانی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، فارغالتحصیل مقطع کارشناسیارشد در رشته فلسفه غرب از آمریکا، کارشناسیارشد در رشته عرفان از کانادا و دکترای فلسفه عرفان از دانشگاه سونی بینگ همتون نیویورک است. با حجتالاسلام آقاتهرانی در باره سازوکار ائتلاف اصولگرایان و همچنین علت حمایت رسانه انگلیسی از یک لیست خاص به گفتوگو نشستیم. رجانیوز مشروح این گفتوگو را منتشر میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطاهرین لاسيّما بقيّهالله في الارضين. نکتهای که وجود دارد این است که گاهی اوقات اگر بخواهیم برد کاری را بفهمیم بد نیست به کسانی نگاه کنیم که آن کار به آنها مرتبط میشود و باید ببینیم چطور رفتار میکنند. یادم نرفته است که امام(ره) عزیز در جایی میفرمودند گاهی ما یک کاری را انجام میدهیم و میخواهیم ببینم چقدر این کار درست بوده یا نه، نگاه میکنیم که غربیها و اروپاییها و آنهایی که با اسلام و اسلامیت نظام مشکل دارند، آنها چطور میبینند و چطور برآورد میکنند. وقتی میبینم ناراحت شدند کار درست بوده است، اما وقتی خوشحال شدند باید تحقیق کنیم چرا خوشحال شدند. این روش، یک معیار و میزان برای سنجش عملمان است.
میخواهند انقلاب را از محتوا خالی کنند!
ما واقعاً در برابر دنیا ایستادیم و همه دنیا در برابر ما بودند. اگر بیاییم از شعارهای انقلاب دست برداریم، فکر نمیکنم کسی دیگر با ما مشکلی داشته باشد، یعنی اسلام را هم بدهیم، جمهوری اسلامی را هم بدهیم ایرادی ندارد. بله، اگر بتوانند نام اسلام و انقلاب را برای ما نگهدارند ولی نظام و مردم آن را از محتوا خالی کنند، چنین خواهند در حالی که حساسیت هم ایجاد نشود، این است که اصل درگیری با مبانی اسلام و حامیان واقعی آن است. الان ببینید دشمن با استفاده از دایره واژگانی خوب و مثبت دست به سرکوب انسانهای سالم و وارسته میزند. واژگانی مثل حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، دموکراسی، آزادیخواهی و استقلال و ... برخی افراد ساده اندیش هم بعضاً اشتباه کرده و در دام آنها میافتند.
بعد از حوادث سال 88 اتفاقاتی افتاد که قدری غربیها به کشور و مردم طمع کردند. بالاخره مدتی طول کشید، تا جایگاه خود را بازیابیم. از شرح صدری که رهبر معظم انقلاب داشتند و مهلت مردم، در آن فتنه برخی سوءاستفاده کردند. بعضی دگراندیش های خارج نشین هم به بیگانگان وعده های پیروزی علیه نظام را میدادند، اما تنها فشارها به مردم بیشتر میشد و بعد از آن آثار محسوسی از فشارهایی که روزبهروز زیاد میشد به جا مانده است.
بعد از برجام که دولتمردان پای میز مذاکره رفتند و نشستند، احساس بر این است که آنطرفیها فکر میکنند ما داریم کوتاه میآییم و دیگر حرفهایمان، حرفهای اول انقلاب نیست و یا اینکه توانمان را از دست داده ایم. بیرونی ها چنین توهمات و شناخت اشتباهی از ما دارند. ممکن است در داخل کشور برخی اقدامات صورت بگیرد و به آنها علامت بدهد تا آنها را بر ادامه این تصور تحریک کند.
الان انگلیس احساس میکند میتواند در انتخابات ما مداخله کند، اما بعد انقلاب تا به حال به این صراحت و آشکاری مداخله نکرده بودند. البته روحیه مداخله گری آنها همواره بوده و هست. در دورههای قبل میگفتند که پای صندوق نروید و در اصل انتخابات شبههافکنی میکردند و یا گزارشی که از انتخابات ما میدادند غیر واقعی بود. برای مثال حضور مردم را همواره کمرنگ جلوه میدادند. سابقاً میگفتند مردم برای ناهار به راهپیمایی 22 بهمن میروند، اما امروز دیگر توصیه به رأی به عدهای و عدم رأی به عدهای دیگر میکند. امروز دیگر مصداقی وارد شدند. به نظر میرسد یک مقداری هول کردند و زود خودشان را لو دادند. جوانها، بزرگترها و کوچکترها حواسشان باشد و دقت کنند. حواسشان به مقام ولایت باشد که ایشان گفتند که این انگلیسیها هوس کردند در کشور ما دخالت کنند. اینجا دیگر این بیگانگان خیلی ورود کردند و مشخصاً اسم میبرند که به آقایان مصباح، جنتی و یزدی رأی ندهید.

از منظر دیپلماسی این حرفها قاعده و معمول نیست. به نظر من قدری هول کردند. ولی طوری نیست. مردم و جوانان ما متوجه میشوند. آنها فکر کردهاند با این صحبتی که میکنند به غرب تمایل پیدا کردهایم، پس رأی ها به سمت مشخصی میرود! اما آنها حدس نمیزنند که مردم حساس میشوند و رأی مخالف میدهند. آنها فکر میکنند که میخواهند به برخی از افرادی که به آنها تمایل دارند خوشخدمتی کنند.
ولی در انتخابات خواهید دید که مردم و جوانان چگونه عمل میکنند و امیدوارم این سه بزرگوار بهترین رأی را نسبت به همه افراد داشته باشند. گرچه سایر خبرگانی که شورای نگهبان نیز تائیدشان کردهاند در انتخابات هم ورود میکنند. اما انشاءلله این بزرگواران رأی خوبی خواهند داشت.
برخی دیگر از نامزدها هم هستند که آقای هاشمی آنها را در لیست خود گذاشته است و عملاً مورد حمایت انگلیس واقع شدهاند. در این موقع حساس چه رفتاری نسبت به آنها باید داشته باشیم؟ چون بالاخره موقع حساسی است، ولی برخی از آنها تاکنون هیچ موضعی نسبت به این مسئله بیان نکردهاند.
بنده اگر جای آنها باشم برائت خود را از این مسئله بیان میکنم. اما برخی اینگونه فکر نمیکنند. هم میخواهند این طرف و هم میخواهند آن طرف را داشته باشند. احساس میشود برخیها حق و باطلی قائل نیستند. البته این نگاه خوشبینانه به آنها است. نگاه بدبینانه هم این میشود که نه، اصلاً آنطرفی فکر میکنند و آنطرفی هستند و به آنطرف تمایل پیدا کردهاند. بعضی در سیاست میخواهند همه را داشته باشند و وسط تشک میخوابند تا دو طرف را داشته باشند که شاید رأی بیشتری کسب کنند. چرا که یک عدهای خاکستری هستند و آنهایی که به طیف خاکستری نزدیک میشوند طیف وسیعتری از آرا را کسب میکنند، اما ما یک حق و باطلی داریم، که حق مداری یاری کردن خداوند است و او به حتم یاری کننده اش را یاری خواهد کرد. این وعده الهی است که «ان تنصرالله ینصر الله و یثبت اقدامکم».
یادم هست وقتی هندوستان رفته بودیم از بالیوود بازدید کردیم. برخی از دوستان فکر میکردند که بنده چون طلبه هستم مخالفم. اما گفتم نه، برویم ببینیم چه کار میکنند! چون اطلاعاتی درباره هالیوود داشتم، خواستم بببنم بالیوود چگونه است. فردی که آنجا توضیح میداد علت موفقیت را اینگونه بیان می کرد که «ما همه را راه میدهیم و همین الان جناب اکبرخان که یکی از کارگردانهای متدین مطرح بالیوود است، اینجا است و نمازش ترک نمیشود، افرادی هم که هیچ دینی ندارند هم اینجا هستند.» این یک مرامی است. اما آیا ما هم میخواهیم همین مسیر را برویم؟ یعنی به اینجا رسیدهایم که تسامح و تساهل همه دارایی ما را به هم بریزد؟
بد نیست که به فرمایشات پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین هم نگاهی بیاندازیم. بد نیست که به «لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ» یک نگاهی داشته باشیم. ملامت ملامتگران تأثیری در آنها نمیگذاشت و به حق و باطلی قائل بودند. قطعاً این افراد اگر کربلا بودند قاعدتاً داستان یزید و امام حسین(ع) را هم جوش میدادند، ولی آیا میشود؟ برای همین هم دیدید که بعضیها وقتی بحث مذاکره را مطرح کردند خیال میکردند که مذاکره یعنی برویم و داشته های خود را با هیچ آن ها مبادله کنیم. اینها دیدگاه هایی هست که گهگاه به غلط مطرح میشود. اسلام را باید شناخت. یک بازنگری مجددی باید نسبت به اسلام و دیدگاههای آن داشته باشیم که خودمان با دست خودمان یک اسلام غربی را ارائه ندهیم. مسئلهای که امام فرمودند همین بود که مراقب باشیم به اسلام امریکایی و اسلام لیبرالیستی دچار نشویم و به اسلام فقاهتی، جواهری و ناب محمدی قائل بودند. این ویژگیهای خاصی بود که امام بیان میکردند.
افراد لیست هاشمی جواب دهند
بالاخره جامعه روحانیت به خاطر آقای هاشمی لیست خود را با جامعه مدرسین جدا کرده است؟
آقای هاشمی مواضع خود را روشن کرده است. بنده در این جهت ابهامی نمیبینم. او گفته است که چگونه فکر میکند. افرادی که ایشان را در لیستهای خود قرار دادهاند باید جواب دهند که بر چه حساب و چه مبنایی این تصمیم را گرفتهاند. بد نیست با اینها هم گفتوگویی انجام داد که تا کجا میتوان جلو رفت و هیچ اتفاقی هم رخ ندهد؟ بعضی گویا یک دیدگاهی دارند مبنی بر اینکه «اگر طرف هر کاری بکند باز هم طوری نیست» این تا کجا ادامه دارد؟ این برای همه اینطور است یا باید استثناء قائل شد؟ نکند ما به یک ویژهخواری مبتلا شدهایم که برای اشخاص خاصی یک حریم خاصی قائل شویم؟ آیا این شیوه درست است؟ بد نیست این افراد پاسخ دهند. بنده خودم شخصاً علاقه دارم از این دوستانی که این تصمیم را گرفتهاند، بپرسم که بر چه حسابی این تصمیم را گرفتهاند؟ گاهاً دیدهام که می گویند ما آقای هاشمی را قبول نداریم، اما باز میبینیم که مصلحتاندیشی آن در راستای تقویت او جهت دهی شده است.
یک بحثی در باره عملکرد سری قبل جبهه پایداری در مقایسه با عملکرد حال حاضر آن وجود دارد که دفعه قبل، وحدت را قبول نکرد، ولی ایندفعه قبول کرد؛ در این باره توضیح بفرمایید.
دوره گذشته اصلاحات به عنوان رقیب اصولگرایان نبوده است، فقط خود اصولگراها بودهاند. رقابت داخل خانه بود. طبیعی بود که رقابت باید باشد و ما به دنبال این باشیم که اصلح را انتخاب کنیم، اما الان جبههگیریها طور دیگری شده است، یعنی حتی انگلیس هم وارد معرکه شده است و احساس میکند که میتواند ورود پیدا کند.تقریباً از یک سالونیم پیش دوستان ما صحبت را شروع کردند. بین سه جبهه، یعنی جمعیت ایثارگران، حزب مؤتلفه و جبهه پایداری نشستهای سهگانه گذاشته شد. صحبتها اول خیلی تنشزا بود، چون وجوه اتحاد کمتر دیده میشد و بیشتر به موارد اختلاف نظر پرداخته میشد و با همدیگر تند میشدند. یکمقدار که پیش رفتند گفتند اگر بنا داریم باهم دیگر بنشینیم، بیائیم یک منطقی برای بحثها انتخاب کنیم. چطور جلسات را برگزار کنیم؟ حتی رسید به اینجا که چه کسی دعوت کننده باشد. بنا شد که هر دفعه به دفتر یکی از دبیرها از جبهههای دیگر دعوت کنند و آنها نیز همراه با اعضایشان بیایند. هر کدام با چهار، پنج نفر میآمدند. مثلاً امروز دفتر بنده بود که قاعدتاً جلسه را اداره میکردم. دفعه دیگر میرفتیم دفتر آقای نبیحبیبی و ایشان جلسه را اداره میکردند و بعد هم به دفتر آقای فدائی میرفتیم.
همان اول که آمدیم شروع کنیم، خیلیها از خودیها و غیرخودی ها گفتند که پایداری زیرش میزند! در صورتیکه ما هیچوقت اهل «زیر میز زدن» نبودیم. آن اول هم وحدت نکردیم که بعد زیرش بزنیم. اول کار چهارکلمه صحبت کردیم و متوجه شدیم به هم نمیخوریم. گفتیم نمیتوانیم. جبهه هیچوقت با کسی ائتلاف نکرده بود که بعد به هم زده باشد، یک موردش را بگوئید! وقتی هم گفتیم میایستیم، ایستادیم و اصلاً پایداری یعنی همین. ما به یک اصولی معتقد هستیم و با آن اصول وارد میشویم. اگر دیدیم طرف مقابل با این اصول میخواند با او جلو میآییم. اینکه گفته میشود ما ضابطه را به هم زدیم درست نیست، ما ضابطه را به هم نمیزنیم، ما با اصول خود میآئیم. ما معتقدیم. من اینکارهای سیاستمدارها را قبول ندارم که به راحتی دروغ میگویند. الان میآیند یک حرفی میزنند و فردا میگویند نزدم! الان میگویند ما هستیم، فردا میگویند نیستیم! اینها خلاف شرع است. مگر ما نمیگوییم دیانت ما عین سیاست ماست؟ بالاخره باید پای آنچیزی که میگوئیم بایستیم، یا نیاییم یا درست بیاییم تا ببینیم چه میگویند، یعنی قولی ندهیم و بعد ببینیم چه میشود. اگر ببنیم میتوانیم کاری را درست انجام دهیم، میآییم.
چند کار انجام شد که ائتلاف جواب داد و معتقدم اگر اینها نبود، جواب نمیداد. برای همین بنده این انتقاد جدی را نسبت به بعضی خبرگزاریها و خبرنگارها و رسانههای خبری دارم که برای چه دروغ میگویید؟ مگر چه چیزی گیرتان میآید؟ تحلیلی که برپایه خبر دروغ استوار شود، آن تحلیل هم غلط است. میخواهید بگوئید پایداری بد است؟ هر چه میخواهید نسبت میدهید؟ ما هم این کار را انجام بدهیم؟ این درست است که بنده هم نسبتهایی به کسانی بدهم که آن کار را انجام ندادند؟ بگویم چون باید از صحنه کنار بروند، پس به هر شکلی باید بروند! تو مسلمانی؟ نماز میخوانید و این کار را هم انجام میدهید؟ این چه کاری است؟ این نقد را به عنوان یک مسلمان هنوز هم به بعضی افراد دارم که آیا این کارها مسلمانی است؟ البته به افرادی که بگویند سیاست به دیانت ارتباطی ندارد و ما در سیاست هر کاری بخواهیم انجام میدهیم کاری ندارم که این حرف دیگری است. اگر چنین چیزی باشد نشستن با چنین فردی و یا اشخاصی اصلاً معنا ندارد، چون منطق و تعهدی وجود ندارد که بتوانم با او صحبت کنم.
اول گفتیم ببینیم منطق آن چگونه است. تقریباً جلسات اول اینطور بود که هر بار بحث تمام میشد، کاغذی نوشته شده و هر صفحه از مصوبات امضاء میشد. همه امضاء میکردند. آرام آرام دوستان به جایی رسیدند که جاهایی که باهم وحدت و یک حرف داریم دعوا نکنیم. بالاخره در اصول میگوئیم که با هم وحدت داریم. حالا ممکن است درک بنده از اصول چیز دیگری باشد و فرد بعدی درک دیگری داشته باشد. بنده میگویم ولی فقیه را قبول دارم، شما هم میگویید ولی فقیه را قبول دارید، ما میگوئیم حضرت آقا را قبول دارم، شما هم میگوئید قبول دارید، پس دعوای ما کجاست؟ دعوا در فهم بیانات حضرت آقا است که بنده اینطور میفهمم، شما طور دیگری میفهمید. گفتیم مسائلی که وجه تسالم ما است نوشته شود. ما اینها را قبول داریم.
اصولی را حضرت امام فرموده بودند. ما مخلص هرچیزی هستیم که امام آن را به عنوان اصل گفته اند. به یکی از دوستان مأموریت داده شد که با چند نفر دیگر از دوستان، اصولی را که حضرت امام گفتهاند جمعآوری کنند و بیاورند. اصولی را هم حضرت آقا بیان فرمودند که اینها اصل است و در صحبتها و نوشتههایشان موجود است، اینها همه جمعآوری شد.
بالاخره اصول معلوم شد. گفتند اصولی هم جامعتین دارند که برگرفته از صحبتهای حضرت آقا است. گفتیم ما هم قبول داریم. رسیدیم به جایی که گفتیم ما قطعاً در تحلیل ها اختلاف نظر پیدا میکنیم، در این صورت باید چکار بکنیم؟ ما تجربه بسیار خوبی داشتیم که متعلق به پایداری است. بنده چون اهل اصفهان هستم در خاطرم هست که صمدیه لباف، شریفواقفی و ... مجاهدین خلق را راه انداخته و پایه گذاری کردند. بچههای خوبی هم بودند. اهل نماز و روزه هم بودند. پس چه اتفاقی افتاد که به این روز افتاد که الان افراد خجالت میکشند بگویند مریم رجویای است؟ آدم احساس بسیار بدی پیدا میکند و میگوید اینها چه کسانی هستند. به نظر می رسد که اول هر کاری ممکن است خوب شروع شود. ممکن است اول پایداری هم خوب شروع شود، ولی پس از چهارسال دیگر ممکن است از جای دیگری سر در آورد. مانند احزاب دیگر که کموبیش همینطورند. پس وجه تضمین برای سلامتی این جبهه و تشکل چه چیزی میتواند باشد؟ دیدیم در خود انقلاب یک اتفاقی افتاده و آمدند یک تمهیدی کردند و شورای نگهبانی تشکیل دادند که کسانی را که میخواهند به مجلس بروند مواظبت کرده و رصد کنند و ببینند آیا التزام عملی به اسلام دارد؟ نسبت به قانون اساسی، انقلاب، تعهدی دارد؟ ... گفتیم پس ما بیائیم برای جبهه خودمان چنین کاری انجام دهیم و چند نفر فقیه روی تصمیمات نظر بدهند. مرحوم آیتالله خوشوقت(ره) و حضرت آیتالله مصباح و یکی دیگر از آقایان فقها را انتخاب کردیم و گفتیم هر جایی هر مصوبهای داریم به این آقایان بدهیم، اگر قبول نکنند این مصوبه نیست، اگر قبول کردند، مصوبه میشود. خیلی هم خوب شد. گرچه ما در پایداری چند روحانی مثل آقایان بیریا، روانبخش، نبویان و جلالی داریم که صاحبنظر هستند، ولی معالوصف تصمیم گرفتیم سه نفر باشند که هیچ نفسانیتی نسبت به این موضوع نداشته باشند، امام و انقلاب را بهتر از ما بشناسند، متعهد باشند و هر جایی که دیدند یکدفعه به سمت چپ یا راست میرویم جلوی آن را بگیرند.
اینجا هم همین بحث مطرح شد که چه تضمینی هست. فردا اتفاقی میافتد و همه چیز بهم نخورد. در رسانه ها هم مدام میگفتند اعضای پایداری شب عملیات زیر میز میزنند. خدا را شکر دروغگو از آب در آمدند البته بنده خیلی خوشحالم که وقتی چیزی را گفتیم پای آن میایستیم و مثل برخی نیستیم که تا دیروز فتنه را رد می کردند و امروز در لیست فتنهگرها هستند. بعد هم فتنه را کم می گیرند و وقتی میگوییم چرا رفتید؟ میگویند چون فلانی به جبهه پایداری رفت! بعد از این همه عمر و استفاده از برکات انقلاب، تحصیلات و درس خواندن این منطق شماست! واقعاً جای تعجب نیست. قضاوت با مردم.
رسیدیم به اینجا که چند فقیه بالای سرمان باشند، کار بهتر جلو میرود. بعضی از دوستان اصرار داشتند که جامعتین باشد. جامعتین که یکی دو نفر نیستند،آقایان مختلفی هستند که مختلف فکر میکنند. گفتیم پس بیاییم کار دیگری کنیم. رئیس جامعه روحانیت مبارز، آیتالله موحدی کرمانی، رئیس جامعه مدرسین، آیتالله یزدی و آیتالله مصباح هم به عنوان استاد حوزه علمیه، کسی که دانشگاهیها و دانشجوها و جوانها و حزباللهیها نسبت به ایشان احترام قائلند، باشند. این سه نفر را بپذیریم. البته این تصمیم در یک جلسه گرفته نشد، چند جلسه طول کشید.
به عنوان جایگاهشان یا به عنوان شخص حقیقیشان؟
ما به عنوان شخص حقیقی پذیرفتیم، ولی بعضی از اضلاع گفتند، نه! ما این افراد را به عنوان جایگاه قبول داریم و فعلاً روی این افراد تسالم داریم، آن ها هم پذیرفتند.
رسیدیم به اینجا که هر وقت در هر مسئلهای خودمان توانستیم آن را حل کنیم و اختلاف نکنیم که هیچ، ولی هرجا اختلاف و دعوا و تردید شد و نتوانستیم با توافق کار را به جلو ببریم، آن را به فقها ارجاع میدهیم و هر موضوعی که این سه بزرگوار به عنوان محور، داور و فصلالخطاب گفتند مورد قبول همه هست. این مکتوب شد و همه اضلاع آن را امضاء کردند. پس این افراد محور، داور و فصل الخطاب شدند و قرار شد این سه فقیه هر چه بگویند قبول کنیم، حتی اگر مخالف نظر افراد باشد. یکبار هم همینطور شد. در مسئلهای برخوردیم و به این سه بزرگوار نامه نوشتیم و اصولی را که با هم توافق کرده بودیم گفتیم، رسیدیم به این اصل، این اصل را هم در نامه آوردیم و آن را امضاء کردیم. همه هشت نفر که در جلسه بودند، نامه را امضاء کردند. در نامه همچنین آوردیم که سئوالی داریم. سئوال هم مبنی بر این بود که باید ائتلاف را فراگیرتر کنیم. ما که همه جریان اصولگرا نیستیم. پس بقیه افراد چطور؟ راهکار ما هم این است که آنها را دعوت کنیم. برای دعوت آنها، یک کسی باید آنها را دعوت کند. آن کسی هم که میخواهد دعوت کند، حتماً رئیس مؤتلفه نباید باشد، چون فقط مؤتلفهایها میآیند. بنده نباشم، چون فقط پایداریها میآیند. پس یک کسی باشد که بالاتر و بهتر از ما باشد. نظر ما این بود که شاید فقها به این نتیجه برسند که خودشان دعوتنامهای تنظیم کنند و همه را زیر چتر اصولگرایی دعوت کنند.
بعد یک هفته جواب نامه به صورت کتبی دریافت شد که به اختیار خودتان باشد، یعنی همان که به توافق رسیدید خوب است و ما هم قبول داریم. توافقتان هم خوب است، هر وقت به اختلاف رسیدید به ما مراجعه کنید. ما هم گفتیم الحمدلله، علما هم پذیرفتند و جواب دادند و کار محکمتر جلو رفت. البته موارد اختلاف در این زمان را رها کنید چون فرصت کم است و به امور توافق شده بپردازند.
آنجا دوباره بحث کردیم که چه کسی دعوتکننده باشد. به این رسیدیم که آیتالله موحدی کرمانی در تهران هستند و نسبت به آن دو بزرگوار دم دستتر هستند و ارتباطاتشان با آقایان اصولگرا خوب است، ایشان شخصاً دعوت کند. از ایشان درخواست کردیم که ایشان دعوت کنند و ایشان هم قبول کردند.
ایشان هم از افراد و احزاب مختلف دعوت کردند که به جلسه اصولگرایی بیایند. خیلیها آمدند. گفتیم هر گروه و دسته از اصولگراها یک لیست 30 نفره ارائه کند. سه کمیته داخلی درست شد. کمیته لیست، کمیته محتوا و کمیته اجرایی. بعداً هم بنا شد این نشست ها گسترش داده شود و همه اصولگرایان نام 30 نفر را بنویسند و کمیته جمع بندی کند. آخرالامر، کار به اینجا کشید که به این لیست 30 نفر رسید و همه بر روی آن تسالم داشتند و چیزی نشد که دوباره مجبور شوند به فقها ارجاع دهند، البته پس از توسعه بیشتر آیتالله موحدی کرمانی در جلسات شرکت میکردند. جلساتی در دفتر ایشان در جامعه روحانیت مبارز برگزار میشد تا کار به نهایت رسید.
بعد هم در همان جلسات، از افرادی که در جلسات حضور داشتند خواستند که شما اگر در لیست نیامدید از کاندیداتوری انصراف دهید. بعضیها این میثاق نامه را نوشته و امضا کردند و بعضیها هم ننوشته اند. آنهایی که نوشتند توقع میرود به قول خود عمل کنند، از آنهایی هم که انصراف دادند تشکر میکنیم. تقریباً از اصولگراها کسی برنامه را به هم نزد. چرا این را میگویم، چون اخیراً شنیدم لیستی را به نام ما پخش کردند و بعد عدهای گفتند نگفتیم اینها زیرش میزنند؟! ما هم اعلام کردیم که نه، ما این لیست را ننوشتیم و این لیست را قبول نداریم. لیست ما همان لیست ائتلاف است که انشاءالله همین لیست کارش جلو برود. این تقریباً تاریخچهای از ائتلاف بود که تا به اینجا رسید. تا انتهای کار چیزی هم پیش نیامد که به هم بخورد. اختلاف نظرها به ویژه در مصادیق بود، ولی بحث میکردیم و حل میشد.

و داستان بی پایان لاریجانی!
داستان کسانی که به ائتلاف اصولگرایان نپیوستند به چه صورت میشود؟
ائتلاف آقای لاریجانی را چند بار دعوت کرد. آقای موحدی کرمانی به ویژه حضور ایشان و یا نماینده ایشان اصرار داشتند ولی ایشان نیامدند. در فراکسیون خودشان هم در مجلس مطرح کردند و آنها رأی دادند که حتی نماینده هم در ائتلاف نفرستند. بیش از این روشن بود که با اعتدالیون هستند ولی این روزها نشان داده اند که با اصلاحطلبها هم هماهنگ هستند. چون رئیس فراکسیون رهروان در آن لیست خود را معرفی کرد. جواب آقای جلالی عجیب است. میگوید چون اصولگراها به سمت پایداری رفتند ما هم به جناح مقابل میرویم! نمی دانم چه عنادی با پایداری دارند، بیعلاقگی و یا دشمنی با بچههای اصولگرا برای چه؟ تا آن جا که ما را افراطی مینامند. باور کنید فردا اگر جنگی پیش بیاید، همین بچه ها می ایستند و از ناموس شما دفاع میکنند، ما هستیم، این را بدانید. لااقل این را به خانواده هایتان، جوانانتان و همه ناموس پرست ها و وطن دوست ها میگویم که ما از اسلام، وطن و ناموس شما دفاع میکنیم. به ما بچه مسلمان میگویند. با اینگونه تسامحها اسلام و انقلاب را از بین نبرید که چیزی برایتان باقی نمیماند، شک نکنید. وادادگان به غرب بیش از این نشان داده اند که آنهایی که اینگونه رفتار را داشته اند و بر روی اصول پافشاری نکرده اند عاقبت کارشان به جایی رسید که به انگلیس و آمریکا پناه بردند و الان در آنجا زندگی میکنند و هیچگاه به چیزی نرسیدند و نمیرسند. راهش هم این نیست. راهش این است که باید بر شعارهای اسلامی و اصول به ویژه ولایت فقیه اطاعت کرد و تا آخر محکم ایستاد. بگذرم. دوستان پس از همفکری بر اصول، چند قرار دیگر نیز داشتند، گفته شد که کسی به دنبال سهم خواهی نباشد و سهمخواهی نشود و برای اینکه سهمخواهی نشود، افرادی انتخاب شوند تا که بررسی کنند. شاید نظر بنده این باشد که فلانی داخل لیست بیاید یا فلانی نباشد، اینها وجود دارد، ولی وقتی با هم نشستیم و به یک توافقی جامع رسیدیم دیگر نباید بعد از آن دم از اختلاف بزنیم یا لیست جدائی بدهیم. اینها را به نفع اصولگرایی نمیدانم، بله، اگر کسی تعهدی نداده اختیارش با خودش است، ولی عقل اقتضا میکند در چنین شرایطی همه با هم باشیم. من نمیگویم این لیست، آرمانی است و همه عالیترین هستند، خود بنده شاید صلاحیتم پایین باشد و اصلح نباشم، ادعایی هم ندارم، ولی وقتی دوستان در جمع به این رسیدند نباید به هم بزنیم.
فرق این مدل ائتلاف این دوره با دوره قبل از نظر مبنایی چه چیزی است؟
در دوره قبل مثلاً سه نفر باهم ائتلاف کرده بودند و هیچوقت هم ائتلاف جواب نداده بود و به هم زدند. تکیه ائتلاف بر آمار و اکثریت آراء اشخاص بود که خودش قابل اثبات نیست، آنوقت چگونه این علت بقاء ائتلاف شود؟ قبلتر از آن هم ائتلاف ها به هم می خورد. این اولین بار است که اینطور جلو میرود. آن چیزی که بنده میفهمم این است که اولاً ما به عنوان اصولگراها باهم شدیم و بر روی یک چیزی توافق داریم که اینها اصلهای درستی است، البته ممکن است در تفسیرش هم اشتباه کنیم؛ اما در اصول باهم هستیم. ان شاء الله.
مبنایش اصول است.
مبنا اصول است و اصول را همه قبول داریم. بعدش هم چند نفر را به عنوان حَکَم گذاشتیم که اگر چیزی شد حرفشان را بپذیریم. به عنوان فقیهی که میدانیم باید از آنها حمایت کنیم و میدانیم درست میگویند و دنبال نفسانیات نیستند. می بینید که تا الان هم جواب داده است، یعنی حتی الان هم اگر اختلاف نظری بین ما پیش آید، مراجعه به فقیه راه گشاترین مسیری است که دنبال میکنیم تا مسئله حل شود و اگر هم به اختلاف نخوردیم جلو میرویم.
از این مسئله که عبور کنیم در باره کسانی که انگلستان سعی بر رأی آوردن آنها ندارد، یعنی حضرات آیات یزدی، جنتی و مصباح یزدی اگر نکتهای دارید بفرمائید؟
بنده از قدیم این بزرگواران را میشناختم. آیتالله یزدی جزو مجاهدین هستند، آیتالله جنتی قبل از انقلاب جزو آدمهای بسیار انقلابی در برابر نظام شاهنشاهی ایستادند و همیشه در تبعید بودند. من یادم هست، وقتی به مدرسه حقانی برای طلبگی آمدم نه آقای جنتی، نه آقای خزعلی، نه آقای مشکینی و نه آقای یزدی هیچکدام نبودند. همه اینها در تبعید بودند، چهار نفری هم بودند مثل مرحوم شهید قدوسی و ... که فراری بودند، و یا هر روز به ساواک احضار می شدند.
اینها از اول بودند. آیتالله جنتی هم مواضعش پیدا است. البته ممکن است که من را هم رد کنند، حالا چه اشکالی دارد؟ بالاخره وقتی با هم زندگی میکنیم، طبق ضوابط میآئیم، طبق ضوابط اعتراض کنید، ایشان هم طبق ضوابط رد یا قبول کند، بپذیریم، قانونمدار باشیم. خیلی از ما زندگی جمعی را بلد نیستیم. وقتیکه با هم زندگی میکنیم شکل خاص خودش را هم دارد و با زمانی که تنها هستیم فرق میکند.
آیتالله مصباح هم که جایگاه خاص خودشان را داشته و دارند. از همان زمان، وقتی که در سال 42 امام(ره) قیام را شروع کردند، جزو کسانی بودند که با امام (ره) مکاتبه میکردند آن وقتی که امام در تهران در حصر بودند از بیرون به امام اطلاعات و خبر بدهند. که پس از آزادی امام عزیز از ایشان تشکر کرده اند. وقتی هم که امام آزاد شدند ایشان جزو کسانی بودند که مواظب بلندگوی امام بودند که کسی نگیرد و امام بتوانند صحبت کنند. جزو جوانهای آن موقع بودند که ما آنها را ندیدیم و فقط شنیدیم که اینطوری بودند. بعداً هم مواضع جناب آقای مصباح را دیدیم. چه کسی تاحالا چون ایشان نسبت به مواضع اسلام و انقلاب دویده، جوانان دانشگاهی را در سخت ترین شرائط یاری فکری داده، چه کس چون ایشان از ولایت فقیه اینطور حمایت کرده است؟ اگر امثال مصباح و شاگردانشان حذف شوند واقعاً چه کسی را داریم؟ ما قدر اینها را نمیدانیم، اشتباه هم میکنیم. این واقعیت را به جوانان عزیز میگویم. نه تنها آیت الله مصباح مرد مجاهدی است که از نظر علمی هم جزء برترین ها هستند. ایشان یک بحثی را در باره حرکت جوهریه در دانشگاه بینگهمتون که سمینار فلسفه سالانه دارند مطرح کردند، نمیدانید اینها چه احساسی داشتند؛ خود چیرمن دانشگاه که کارشناس قوی آنجا در بحث فلسفه است، میگفت میدانید با چه کسی اینطوری میکنند؟ در دنیا دومی ندارد. برای همین حضرت آقا فرمودند که اگر علامه طباطبائی و شهید مطهری نیستند، چشمان ما به حضور مبارک ایشان روشن است. سرمایه های نظام را عزیزان قدر بدانید.
همین که انگلستان آمد در مخالفت این شخصیتها صحبت میکند چه معنایی دارد؟
معلوم میشود اینها بدجوری مقابل انگلستان ایستادهاند. مردم ما انگلیسی نبودهاند و نیستند و رأی به کسانی که انگلیس گفته است نمیدهند و حتماً هم به کسی رأی میدهند که مخالف با انگلستان است، این واقعیت است و این را خواهید دید. این سه بزرگوار اگر در دفعات قبل مثلاً تا یک حدنصابی رأی میآوردند الآن بهترین رأی را خواهند آورد، چون قصه این سه بزرگوار حالت ناموسی پیدا کرده که البته دلدادگان به انقلاب نسبت به این سه بزرگوار حساسیت بیشتری نشان خواهند داد. نمونهاش را در 22 بهمن ندیدید؟ کسانی که در 22 بهمن میآیند چه کسانی هستند؟ برخی فکر می کردند که این 22 بهمن شور و حال سابق را نخواهد داشت و مردم دیگر مرگ بر آمریکا نمی گویند، ولی چنین چیزی اصلاً واقعیت نداشت و ندارد. مردم مقابل این فکر عمل میکنند و مثل برخی غرب زده ها نخواهند بود. مردم دوست و دشمن را میدانند و میشناسند. مردم ما خیلی چوب استعمار انگلیس و آمریکا را خورده اند. مردم میفهمند و پاسخ خیلی خوبی هم به حضرت آقا و یارانشان خواهند داد.
اگر در پایان نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
در کمیسیون فرهنگی چند کار داشتیم که تا حدود زیادی انجام شد. یکی تمام کردن لوایح و طرحهایی بود که از قبل باقی مانده بود که تقریباً تمامش کردیم، مانند قانون صداوسیما، بعد هم مطالبات رهبری در مباحث فرهنگی را هر چه بود وسط بیاوریم و آنها را عملیاتی کنیم، این طرح پایان یافته و در نوبت است که در صحن علنی مطرح شود.
دیگر طرح مسئله امر به معروف و نهی از منکر بود که قانونش را نوشتیم و بنده رئیس کمیسیون مشترک فرهنگی و قوه قضائیه شدم و از صفر تا صد آن را به لطف الهی پای کار ایستادم. بعد هم که بنا شد دولت ابلاغ کند، مسئول دولت آن را ابلاغ نکرد ولی رئیس مجلس آن را ابلاغ کرد و بعد هم کار به شورای حل اختلاف کشیده شد که بنده شرکت کردم و جواب سئوالاتی را که دولت داشت دادم. بعد از آن حضرت آقا حرف آخر را زدند که امر به فراهم سازی مقتضیات اجرائی اش داده شد. الان هم کار امر بمعروف و نهی از منکر راه افتاده و آئیننامه آن را هم که باید سه ماهه تهیه می شد نوشتند و کار به جلو رفته است. امیدوارم دوستان موفق باشند و این فریضه الهی در جامعه نهادینه شود.
بحث مسجد هم از دیگر کارهای کمیسیون فرهنگی بود. این طرح نوشته شده و کارش تمام شده است، منتظر نوبت است که به صحن علنی مجلس بیاید.
دیگر بحث کار شده در مجلس طرح رسانه و قوانین آن بود. متأسفانه دولت قول داد که ما چیزی را آماده کردیم، ولی در عمل چیزی ارائه ندادند. به همین جهت دیگر کارش از این دوره گذشته است.
و در آخر طرح جمعیت بود که آن را هم نوشتیم و تقریباً کار آن تمام شده است، منتهی این طرح ایراد هفتادوپنجی دارد، یعنی باید برای آن ردیف بودجه ای تعریف شود که مجلس نمی تواند به دولت بودجه ای تحمیل کند. در دولت چند بار با آقای نوبخت صحبت شده و ایشان هم گفته اند بودجه ای را بدین منظور اختصاص میدهیم، ولی وقتی پای کار آمده اند در بودجه، عملاً هیچ کاری انجام نداده اند که امیدوارم خود مجلس نسبت به مطالبات رهبری وارد عمل شود و در کمیسیون تلفیق بودجه مناسبی بر این امر بگذارد که شرمنده خواست امام خود نباشیم.
چند نفر در کمیسیون فرهنگی برای طرحها و لایحهها خیلی فعال بودند و چند کمیته فعال داشتیم و امیدواریم در آینده افرادی که میآیند قوی باشند و بتوانند کاری درست و قوی انجام دهند. چون متأسفانه تعدادمان در کمیسیون کم است و هم اینکه کار فرهنگ کار نرمافزاری است که سخت است و آدم خودش را می خواهد.
برنامهای هم داریم که جزو مطالبات رهبر معظم انقلاب است که تلاش زیادی برای آن شده است. حدود 12 سال پیش حضرت آقا بحث قرارگاه فرهنگی را مطرح فرموده اند. کارهایی به صورت جزیرهای انجام شده که خوب است ولی کافی نیست و الان داریم کارهای شده را جمعبندی میکنیم. امیدوارم تلاش ما در این جهت به ثمردهی برسد، جلساتی با صدا و سیما، با عزیزان سپاه، با وزارت کشور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ... داشته ایم که هنوز گزارش آن را به کمیسیون نداده ام.
با سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/235665
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »