يكشنبه 22 شهريور 1394 23:54 ساعت
شناسه خبر : 222126

حسینیه رجانیوز به مناسبت شهادت حضرت جوادالائمه امام محمدتقی(ع)؛
امام جواد علیهالسلام مبتکر «بحث آزاد اجتماعی»/ گزارشی از ولادت تا شهادت امام جواد علیهالسلام/ جلوه هایی از علم گسترده امام؛ فتوای قضایی امام و شکست فقهای درباری/ صوت: سخنرانی و مرثیهسرایی
مامون گفت: شما اين خاندان را نمىشناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.
گروه معارف - رجانیوز: در محفل سوگ تو، اشکها زودتر از هر دعایی به سویِ آسمان میروند، لحظهها به انتظار دیدار جمالِ دل آرایت در بغضِ ثانیهها میتپند، گلهای سجّادهات، محراب را بوسه میزنند، جبرییل، چون شمع، بیقرارانه میسوزد و صدایِ گریههای مداوم، در و دیوار را غرق در ماتم میکند.
پله پله تا خدا رفتنت را ستارهها در گوش زمین نجوا کردند؛ آنگاه که عرش، تو را در هالهای از نور، به سوی معراج دلباختگان بُرد. جواد الائمه! بعد از تو، دنیا سرگردان است و شادمانی رنگباخته، شهادت به مقامِ والایت غبطه میخورد و دلهای سوگوار، جز اشک و آه، حرفی ندارند. شانه های آسمان، از یاد آوری سیمای روحانی ات میلرزد و بغضِ ناشناخته ای گلوی زمین را میفشارد و دوریِ تو، چونان رعد، افلاک را به آتش میکشد.
مولا جان! بی تو، روح تشنه ی هستی، با کدامین زمزم سیراب شوند و ضمیرهای مشتاق، با شمیمِ کدامین نسیم رحمت، آکنده از روحِ عبادت گردند؟
افسوس که از بارِ سنگین مظلومیتِ تو آینه زمان در هم شکست و کشتیِ ایثار و گذشت، در دریایِ وجود تو به اشک نشست. ای که دعایت در سحرگاهانِ نیایش موجب نزول برکات است و عبادتت در دلِ شبهایِ اِستغاثه، مایه ی پراکندگی نفحات قدسی!
محراب خالی، اشکهای آسمان و بغض فرو خورده افلاکیان، بهانه سوگوارای داغداران تو است.
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
حاج محمود کریمی- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل***
گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب پیرامون حضرت امام محمدتقی؛ جوادالائمه(ع)
جوادالائمه علیهالسلام مبتکر بحث آزاد اجتماعی
بحث آزاد کار خوبی است، من موافقم با بحث آزاد؛ از اول هم موافق بودم. این نکتهی اول که بحث آزاد را ما رد نمیکنیم بلکه استقبال هم میکنیم .مبتکر بحث آزاد اجتماعی امام جواد صلواتاللهعلیه است. البته قبل از امام جواد هم در زمان ائمه بحث زیاد میشد، اما اینیکه حالا بنشینند جمعا صحبت کنند امام جواد اول بار این کار را کردند.(1)
او امام و پیشاهنگ حرکت ملت ایران بود
خاطرهی خونین 17 شهریور؛ دنبالهی درس جاوید فراموشنشدنی است که امام جواد به ما داده است. چرا یک امام بزرگوار در 25 سالگی به شهادت میرسد؟ و دستگاه جبار زمان این ذریهی پیغمبر را بیش از آن تحمل نمیکند؟ پاسخ به این سخن را زندگی و شخصیت امام جواد به ما میدهد. او مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرتها نمیترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند.(2)
زندگی امام جواد علیهالسلام، الگویی برای جوانان
زندگی امام جواد علیهالسلام هم الگوست. امام جواد علیهالسلام -امامی با آن همه مقامات، با آن همه عظمت- در بیستوپنج سالگی از دنیا رفت. این نیست که ما بگوییم؛ تاریخ میگوید؛ تاریخی که غیر شیعه آن را نوشته است. آن بزرگوار، در دوران جوانی و خردسالی و نوجوانی، در چشم مأمون و در چشم همه، عظمتی پیدا کرد. اینها چیزهای خیلی مهمی است؛ اینها میتواند برای ما الگو باشد.(3)
درس بزرگ امام جواد(ع)
امام جواد مانند دیگر ائمهی معصومین برای ما اسوه و مقتدا و نمونه است. زندگی کوتاه این بندهی شایستهی خدا، به جهاد با کفر و طغیان گذشت. در نوجوانی به رهبری امت اسلام منصوب شد و در سالهایی کوتاه، جهادی فشرده، با دشمن خدا کرد به طوری که در سن 25 سالگی یعنی هنوز در جوانی، وجودش برای دشمنان خدا غیر قابل تحمل شد و او را با زهر شهید کردند. همانطوری که ائمهی دیگر ما علیهمالسلام با جهاد خودشان هر کدام برگی بر تاریخ پر افتخار اسلام افزودند، این امام بزرگوار هم گوشهی مهمی از جهاد همه جانبهی اسلام را در عمل خود پیاده کرد و درس بزرگی را به ما آموخت. آن درس بزرگ این است که در هنگامی که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار قرار میگیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابلهی با این قدرتها برانگیزیم. اگر دشمن، صریح و آشکار دشمنی بکند و اگر ادعا و ریاکاری نداشته باشد، کار او آسانتر است. اما وقتی دشمنی مانند مأمون عباسی چهرهای از قداست و طرفداری از اسلام برای خود میآراید، شناختن او برای مردم مشکل است. در دوران ما و در همهی دورانهای تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کردهاند وقتی از مقابلهی رویاروی با مردم عاجز شدند دست به حیلهی ریاکاری و نفاق بزنند.(4)
***
طرح گرافیکی
یا جوادالائمه ادرکنی
برای مشاهده طرح در ابعاد بزرگ روی آن کلیک نمایید
***
صوت
بخشی از سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی در باب حیا
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
آیت الله جوادی آملی- حیا در کلام امام جواد.mp3 | دانلود فایل***
گزارشی از ولادت تا شهادت امام جواد علیهالسلام
ولادت حضرت جوادالائمه علیهالسلام
به تصریح تمام منابع، زادگاه آن حضرت مدینه(5) (6) (7) و سال تولد ایشان ۱۹۵ هجری قمری بوده است،(8) (9) (10) (11) (12) اما درباره روز و ماه ولادت اختلاف نظر وجود دارد. قول مشهور و منحصر به فرد، دهم رجب است که شیخ طوسی در مصباح المتهجد(13) (14) (15) (16) نقل کردهاست، ولی بعضی منابع زادروز امام را نیمه ماه رمضان دانستهاند. (17) (18) (19)
نسب امام جواد علیهالسلام
امام جواد تنها فرزند امام رضا علیهالسلام است.(20) (21) (22)
مادر وی از کنیزان امامرضا علیهالسلام بود که در منابع با نامهای گوناگون از او یاد شدهاست. شیخ مفید (23) (24) (25) (26) از او با نام سبیکه، از اهالی نَوْبه، یاد کرده و نام سکینه در برخی منابع، احتمالاً مُصَحَّفِ سبیکه است. (27) (28) (29) همچنین گفتهاند نام وی دُرّه بوده و امام رضا علیهالسلام او را خیزران خوانده است (30) (31) (32) (33) (34) (35) (36) (که همگی صورت مصحَّف اسامی خیزران و دُرّه را نقلکردهاند). او را از خاندان ماریه قبطیه ، همسر رسول خدا، نیز دانستهاند. (37) (38) (39) در دلائل الامامه(40) نام او ریحانه و کنیهاش امالحسن ذکر شدهاست. این تعدد نام چه بسا از آنروست که کنیزان به دلایلی، از جمله تغییر مالکانشان، با اسمها و کنیههای گوناگون خوانده میشدند(41)
مسافرتها امام محمدتقی علیهالسلام
ظاهراً امام سه بار به بغداد سفر کرده است. به نوشته جعفر مرتضی عاملی، (42) سفر نخست بلافاصله پس از ورود مأمون به بغداد در سال ۲۰۴ بوده که وی امامجواد علیهالسلام را از مدینه به بغداد فراخواندهاست. مؤید ایننظر، روایت نعیبی (43) (44) (45) (46) مبنی بر حضور امام در بغداد در کودکی و گفتگوی آن حضرت با مأمون است.
گرچه درباره این روایت مناقشه شده، جعفر مرتضی عاملی (47) کوشیده است که آن را تأیید کند و به اشکالات آن پاسخ گوید. شاهد دیگر، گزارش شیخ مفید (48) از مراسم ازدواج امام جواد علیه السلام در نه سالگی با امفضل است.
در دلائل الامامه (49) نظیر همین گزارش آمده، ولی ذکر شده که امام شانزده ساله بوده، که ظاهراً اشتباه است (50) (که سن امام را در آن زمان ده ساله نوشته، و این با نقل شیخمفید تطبیقپذیر است).
سفر دیگر امام به بغداد در سال ۲۱۵ بوده است.
هنگامی که مأمون عازم جنگ با روم بود، امامجواد علیهالسلام از مدینه به بغداد رسید. وی برای دیدن مأمون به شهر تکریت رفت و در آنجا، ام فضل، با اجازه مأمون، به امام پیوست. امام تا رسیدن موسم حج در بغداد سکنا گزید، سپس با همسرش برای اعمال حج به مکه رفت و از آنجا به منزلش در مدینه بازگشت. (51) (52) (53) آخرین بار، در اواخر محرّم ۲۲۰، معتصم عباسی امام را به بغداد فراخواند و وی به همراه امفضل به بغداد سفر کرد و تا هنگام وفات در آنجا اقامت داشت (54) (55) (56) (57)
ازدواج امام جواد علیهالسلام
مأمون پس از ولایتعهدی امامرضا علیهالسلام، دخترش امحبیب را بهعقد وی و دختر دیگرش، امفضل، را به عقد امامجواد علیهالسلام درآورد. (58) (59)
در اینکه ازدواج حضرت با امفضل، پیش یا پس از وفات امامرضا بوده، اختلاف هست.(60)
در منابعشیعی گزارش مفصّلی وجود دارد که شیخمفید آن را در الارشاد آورده (61) (62) (63) (64) که مؤید ازدواج امام پس از رحلت پدر است. بنابر این گزارش، مأمون به دلیل علاقه بسیارش به حضرتجواد علیهالسلام میخواست دختر خود، امفضل، را به ازدواج وی در آورد، اما عباسیان که از این امر ناخشنود بودند، به بهانه سن کم امام، مأمون را از این کار منع کردند. مأمون برای اقناع آنان پیشنهاد کرد حضرت را امتحان کنند. در روز امتحان، عباسیان قاضی یحیی بن اَکثم را حاضر کردند تا با امام بحث فقهی کند. مأمون بعد از غلبه امامجواد علیهالسلام بر یحیی بن اکثم، در همان مجلس دختر خود را به همسری او در آورد و مراسم بسیار باشکوهی برگزار نمود. در این مراسم، که ظاهراً در سال۲۰۴ بوده، فقط عقد ازدواج صورت گرفته است ولیامفضل را در ۲۱۵ به مدینه بردند. (65)
نحوه شهادت امام جواد علیهالسلام
اغلب منابع کهن به صراحت سخنی از شهادت امام جواد علیهالسلام به میان نیاوردهاند (66) (67) (68) (69) (70) (71) (72) (73) اما در کتاب اثبات الوصیه ، منسوب به مسعودی (74)، درباره مسموم شدن امام به دست همسرش، ام فضل، گزارش مفصّلی آمده است. بنابراین گزارش، امفضل به تحریک معتصم عباسی و جعفر، برادر تنی امفضل، و از روی حسادت به همسر دیگر امام، امام را مسموم کرد، اما بعد پشیمان شد.(75) بنا بر روایاتی دیگر، یکی از وزرای معتصم به دستور خلیفه، امام جواد علیهالسلام را مسموم کرد.(76) (77) برخی نیز خبر مسمومیت امام را به عنوان قول مرجوح ذکر کردهاند (78) (79) (80) اما شیخ مفید(81) و طبرسی (82) تصریح کردهاند که این موضوع نزد آنها به اثبات نرسیده است. با اینکه گفته کسانی چون کلینی، مفید و طوسی را در مورد مرگ طبیعی امام نمیتوان نادیدهگرفت، ولی وجود قراینی چون جوان بودن امام، احضار وی به بغداد به دستور معتصم و فوت ناگهانیاش در آن شهر، شهادت حضرت را محتمل مینماید. (83) (84) مدفن حضرت جواد علیهالسلام مقابر قریش در بغداد، پشت قبر جدّش، موسی بن جعفر علیهماالسلام، است (85) (86) (87) (88) که امروزه کاظمین نامیده میشود. (89) (90)
***
مناظرات امام جواد علیهالسلام
چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خردسالى به منصب امامت رسيد(91)، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخىاز آنها بسيار پر سر و صدا و هيجان انگيز و جالب بوده است. علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملا ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه براساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) ازينرو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مىكردند.
از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مىكرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيتخط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مىكرد. مىدانيم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذير بشرى افراط مىنمود: معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مىكردند و آنچه را كه عقلشان صريحا تاييد مىكرد مىپذيرفتند و بقيه را رد و انكار مىكردند و چون نيل به مقام امامت امت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيدهاى را مطرح مىكردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكست بدهند!
ولى در همه اين بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هر گونه شك و ترديد را در مورد پيشوايى خود از بين مىبرد و امامتخود و نيز اصل امامت را تثبيت مىنمود. به همين دليل بعد از او در دوران امامتحضرت هادى (كه او نيز در سنين كودكى به امامت رسيد) اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد، زيرا ديگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تاثيرى در برخوردارى از اين منصب خدايى ندارد.
مناظره با يحيى بن اكثم (92)
وقتى «مامون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامهاى براى حضرت جواد-عليه السلام-فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.
حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مامون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود «ام الفضل» را به ايشان كرد.
امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد.(93) مامون اين سكوت را نشانه رضايتحضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنى تشكيل دهد، ولى انتشار اين خبر در بين بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آميزى به مامون گفتند: اين چه برنامهاى است؟ اكنون كه على بن موسى از دنيا رفته و خلافتبه عباسيان رسيده باز مىخواهى خلافت را به آل على برگردانى؟ ! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاى چند ساله بين ما را فراموش كردهاى؟ ! مامون پرسيد: حرف شما چيست؟
گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهرهاى ندارد.
مامون گفت: شما اين خاندان را نمىشناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.
عباسيان از ميان دانشمندان، «يحيى بن اكثم» را (به دليل شهرت علمى وى) انتخاب كردند و مامون جلسهاى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد ترتيب داد. در آن مجلس يحيى رو به مامون كرد و گفت: اجازه مىدهى سؤالى از اين جوان بنمايم؟
مامون گفت: از خود او اجازه بگير.
يحيى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مىخواهى بپرس.
يحيى گفت: درباره شخصى كه محرم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مىگوييد؟(94)
امام جواد-عليه السلام-فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حل (خارج از محدوده حرم) كشته استيا در حرم؟ عالم به حكم حرمتشكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمدا كشته يا بخطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا كبير؟ براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خودپشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟ در احرام عمره بوده يا احرام حج؟!
يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام براى اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهرهاش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند.
مامون گفت: خداى را بر اين نعمتسپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد.
سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه نمىپذيرفتيد دانستيد؟!(95)
حكم شكار در حالات گوناگون توسط محرم
آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسى در مجلس نماند. مامون رو به امام جواد-عليه السلام-كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعى را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم. امام جواد-عليه السلام-فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حل (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفارهاش يك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفارهاش دو برابر است;و اگر جوجه پرندهاى را در بيرون حرم بكشد كفارهاش يك بره است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد;و اگر شكار از حيوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفارهاش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفارهاش يك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفارهاش دو برابر مىشود.
و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حجباشد بايد قربانى را در «منى» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد بايد آن را در «مكه» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهل به حكم، يكسان است;منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغير كفاره نيست ولى بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كردهاش پشيمان استبرداشته مىشود، ولى آنكه پشيمان نيست كيفر خواهد شد.(96)
قاضى القضات مات مىشود!
مامون گفت: احسنت اى اباجعفر! خدا به تو نيكى كند! حال خوب استشما نيز از يحيى بن اكثم سؤالى بكنيد همان طور كه او از شما پرسيد. در اين هنگام ابو جعفر-عليه السلام-به يحيى فرمود: بپرسم؟ يحيى گفت: اختيار با شماست فدايت شوم، اگر توانستم پاسخ مىگويم و گرنه از شما بهرهمند مىشوم.
ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاهمىكند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مىآيد آن زن بر او حلال مىشود، و چون ظهر مىشود باز بر او حرام مىشود، و چون وقت عصر مىرسد بر او حلال مىگردد، و چون آفتاب غروب مىكند بر او حرام مىشود، و چون وقت عشاء مىشود بر او حلال مىگردد، و چون شب به نيمه مىرسد بر او حرام مىشود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مىگردد؟ اين چگونه زنى است و با چه چيز حلال و حرام مىشود؟
يحيى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نمىبرم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمىدانم، اگر صلاح مىدانيد از جواب آن، ما را مطلع سازيد.
ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: اين زن، كنيز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بيگانهاى به او نگاه مىكند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مىآيد، كنيز را از صاحبش مىخرد و بر او حلال مىشود، چون ظهر مىشود او را آزاد مىكند و بر او حرام مىگردد، چون عصر فرا مىرسد او را به حباله نكاح خود در مىآورد و بر او حلال مىشود، به هنگام مغرب او را «ظهار» مىكند(97) و بر او حرام مىشود، موقع عشا كفاره ظهار مىدهد و مجددا بر او حلال مىشود چون نيمى از شب مىگذرد او را طلاق مىدهد و بر او حرام مىشود و هنگام طلوع فجر رجوع مىكند و زن بر او حلال مىگردد(98).
***
صوت
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی پیرامون اهتمام امام جواد(ع) به انجام امور مردم
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
اهتمام به امور مردم- استاد رفیعی.mp3 | دانلود فایل***
جلوههايى از علم گسترده امام
1- فتواى قضائى امام و شكست فقهاى دربارى
امام جواد-عليه السلام-غير از مناظراتش كه دو نمونه از آن ياد شد، گاه از راههاى ديگر نيز بيمايگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مىكرد و از اين رهگذر اعتقاد به اصل «امامت» را در افكار عمومى تثبيت مىنمود. از آن جمله فتوايى بود كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد كه تفصيل آن بدين قرار است:
«زرقان» (99)، كه با «ابن ابى دؤاد» (100) دوستى و صميميت داشت، مىگويد: يك روز «ابن ابى دؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه بشدت افسرده و غمگين بود. علت را جويا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيستسال پيش مرده بودم! پرسيدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جريان چه بود؟
گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه (معتصم) خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نيز فرا خواند و از ما پرسيد: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دليل آن چيست؟
گفتم: چون منظور از دست در آيه تيمم: «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم»(101): «صورت و دستهايتان را مسح كنيد» تا مچ دست است.
گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مىگفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود، ولى گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دليل آن را پرسيد، گفتند: منظور از دست در آيه وضو: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق»(102) : «صورتها و دستهايتان را تا آرنجبشوييد» تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مسئله چيست؟
گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد.
محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مىگويم. اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دستبايد باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دليل؟
گفت: زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مىپذيرد: صورت (پيشانى) ، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشتبزرگ پا) . بنا بر اين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نيز خداى متعال مىفرمايد:
«و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» (103): «سجده گاهها (هفت عضوى كهسجده بر آنها انجام مىگيرد) از آن خداست، پس، هيچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانيد (و عبادت نكنيد) » (104) و آنچه براى خداست، قطع نمىشود.
«ابن ابى دؤاد» مىگويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شديم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم!(105)
2- حديثسازان رسوا مىشوند!
نقل شده است كه پس از آنكه مامون دخترش را به امام جواد تزويج كرد (106) در مجلسى كه مامون و امام و يحيى بن اكثم و گروه بسيارى در آن حضور داشتند، يحيىبه امام گفت:
روايتشده است كه جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام مىرساند و مىگويد: «من از ابوبكر راضى هستم، از او بپرس كه آيا او هم از من راضى است؟». نظر شما درباره اين حديث چيست؟ (107)
امام فرمود: من منكر فضيلت ابوبكر نيستم، ولى كسى كه اين خبر را نقل مىكند بايد خبر ديگرى را نيز كه پيامبر اسلام در حجة الوداع بيان كرد، از نظر دور ندارد. پيامبر فرمود: «كسانى كه بر من دروغ مىبندند، بسيار شدهاند و بعد از من نيز بسيار خواهند بود. هر كس بعمد بر من دروغ ببندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثى از من براى شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنيد، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنيد» . امام جواد افزود: اين روايت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و مىدانيم در دلش چه چيز مىگذرد و ما از رگ گردن به او نزديكتريم» (108)
آيا خشنودى و ناخشنودى ابوبكر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟! اين عقلا محال است.
يحيى گفت: روايتشده است كه: «ابوبكر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند»
حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقتشود، چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده استو لحظهاى از دايره اطاعتخدا خارج نشدهاند، ولى ابوبكر و عمر مشرك بودهاند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شدهاند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستى سپرى كردهاند، بنابر اين محال است كه خدا آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند.
يحيى گفت: همچنين روايتشده است كه: «ابو بكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند»(109). درباره اين حديث چه مىگوييد؟
حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است كه درستباشد، زيرا بهشتيان همگى جوانند و پيرى در ميان آنان يافت نمىشود (تا ابو بكر و عمر سرور آنان باشند! ) اين روايت را بنى اميه، در مقابل حديثى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره حسن و حسين-عليهما السلام-نقل شده است كه «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل كردهاند.
يحيى گفت: روايتشده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است» . حضرت فرمود: اين نيز محال است;زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلى الله عليه و آله و سلم و همه انبيا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشتبا نور اينها روشن نمىشود ولى با نور عمر روشن مىگردد؟!
يحيى اظهار داشت: روايتشده است كه «سكينه» به زبان عمر سخن مىگويد (عمر هر چه گويد، از جانب ملك و فرشته مىگويد)
حضرت فرمود: من منكر فضيلت عمر نيستم; ولى ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاى منبر مىگفت: «من شيطانى دارم كه مرا منحرف مىكند، هرگاهديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درستباز آوريد»
يحيى گفت: روايتشده است كه پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبرى مبعوث نمىشدم، حتما عمر مبعوث مىشد» (110)
امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از اين حديث راستتر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح... » (111) . از اين آيه صريحا بر مىآيد كه خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند؟ هيچ يك از پيامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيدهاند، چگونه خدا كسى را به پيامبرى مبعوث مىكند كه بيشتر عمر خود را با شرك به خدا سپرى كرده است؟ ! و نيز پيامبر فرمود: «در حالى كه آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم»
باز يحيى گفت: روايتشده است كه پيامبر فرمود: «هيچگاه وحى از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است» ، يعنى نبوت از من به آنها منتقل شده است.
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امكان ندارد كه پيامبر در نبوت خود شك كند، خداوند مىفرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولانى بر مىگزيند» (112) . (بنابر اين، با گزينش الهى، ديگر جاى شكى براى پيامبر در باب پيامبرى خويش وجود ندارد).
يحيى گفت: روايتشده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل مىشد، كسى جز عمر از آن نجات نمىيافت».
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در ميان آنان هستى، خداوند آنان را عذاب نمىكند و نيز مادام كه استغفار مىكنند، خدا عذابشان نمىكند» (113) . بدين ترتيب تا زمانى كه پيامبر در ميان مردم است و تا زمانى كه مسلمانان استغفار مىكنند، خداوند آنان را عذاب نمىكند (114).
***
صوت
بیان حکایتی از حجت الاسلام والمسلمین استاد هاشمی نژاد
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
حکایت- استاد هاشمی نژاد- امام جواد.mp3 | دانلود فایل***
حركت فرهنگي و سياسي امام جواد (علیه السلام)
امام جواد (علیه السلام) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبههُ سياست و فكر و فرهنگ قرار داشت. موضعگيرها و شبهه افكني هاي فرقه هايي چون زيديه، واقفيه، غلات مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشيع در برابر آنان موضعي شفاف اتخاذ كند.
امام در موضعگيري در برابر فرقه زيديه كه امامت را پس از علي بن حسين زين العابدين (علیه السلام) از آن زيد مي پندارند. در تفسير آيه "وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة" آنها را در رديف ناصبي ها خواندند.(115)
حضرت در برابر فرقه واقفيه كه قائل به غيبت امام موسي كاظم(علیه السلام) بوده و بدين بهانه وجوهات بسياري را مصادره كرده بودند . آنان را نيز مصداق آيه "وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة " به شمار آورده و در بياني فرمودند : شيعيان نبايد پشت سر آنها نماز بخوانند.(116)
حضرت در برابر غلات زمان خويش به رهبري ابوالخطاب كه حضرت علي(علیه السلام) را تا مرز الوهيت و ربوبيت بالا برده بودند، فرمودند : لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و كساني كه درباره لعن او توقف كرده يا ترديد كنند.(117)
موضعگيري تند حضرت درباره اين فرقه تا بدانجا بود كه حضرت در روايتي به اسحاق انباري مي فرمايند: " ابوالمهري و ابن ابي الرزقاء به هر طريقي بايد كشته شوند(118)
حضرت در برابر فرقه مجسمه كه برداشتهاي غلط آنان ازآياتي چون "يدالله فوق ايديهم " و " ان الله علي العرش استوي" خداوند سبحان را جسم مي پنداشتند، فرمودند: " شيعيان نبايد پشت سر كسي كه خدا را جسم مي پندارد نماز گذارده و به او زكات بپردازند.(119)
فرقه كلامي معتزله كه پس از به قدرت رسيدن عباسيون به ميدان آمد و در سده نخست خلافت عباسي به اوج خود رسيد يكي ديگر از جريانهاي فكري و كلامي عصر امام جواد (علیه السلام) است .موضعگيري حضرت امام جواد (علیه السلام) چون پدر بزرگوارشان در اين برهه و در مقابل اين جريان كلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است تا آنجا كه مناظرات حضرت جواد(علیه السلام) با يحيي بن اكثم كه از بزرگترين فقهاي اين دوره به شمار مي رفت ، را مي توان رويارويي تفكر ناب تشيع با مناديان معتزله به تحليل نهاد كه همواره پيروزي باامام جواد (علیه السلام) بوده است.
امام جواد (علیه السلام) در راستاي بسط و گسترش فرهنگ ناب تشيع كارگزاران و وكلايي در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسيان تعيين و يا اعزام نمود . به گونه اي كه امام در مناطقي چون اهواز، همدان، ري، سيستان، بغداد، واسط، سبط، بصره و نيز مناطق شيعه نشيني چون كوفه و قم داراي وكلايي كارآمد بود.
امام جواد (علیه السلام) در راستاي نفوذ نيروهاي شيعي در ساختار حكومتي بني عباس براي ياري شيعيان در مناطق گوناگون به افرادي چون"احمد بن حمزه قمي "اجازه پذيرفتن مناصب دولتي داد، تا جايي كه افرادي چون "نوح بن دراج" كه چندي قاضي بغداد و سپس قاضي كوفه بود، از ياران حضرت(علیه السلام) به شمار ميرفتند كساني از بزرگان و ثقات شيعه چون محمد بن اسماعيل بن بزيع ( نيشابوري ) كه از وزراي خلفاي عباسي به شمار مي رفت به گونه اي با حضرت در ارتباط بودند كه وي از حضرت جواد (علیه السلام) پيراهني درخواست كرد كه به هنگام مرگ به جاي كفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و براي وي پيراهن خويش را فرستاد.
حركت امام جواد (علیه السلام) در چينش نيروهاي فكري و سياسي، خود حركتي كاملاً محرمانه بود، تا جايي كه وقتي به ابراهيم بن محمد نامه مي نويسد به او امر مي كند كه تا وقتي "يحيي بن ابي عمران" (از اصحاب حضرت) زنده است نامه را نگشايد . پس از چند سال كه يحيي از دنيا مي رود ابراهيم بن محمد نامه را مي گشايد كه حضرت در آن به او خطاب كرده : مسئوليتها و كارهايي كه به عهده ( يحيي بن ابي عمران ) بوده از اين پس بر عهده توست.(120)
اين نشانگر آن است كه حضرت در جو اختناق حكومت بني عباس مواظبت و عنايت داشت، تا كسي از جانشيني نمايندگان وي اطلاعي حاصل ننمايد.
دوران دشوار امام جواد (علیه السلام) در نقش و تبليغ شيعي را بايد در هم عصر بودن وي با دو خليفه عباسي نگريست خصوصا مامون عباسي كه به گفته ابن نديم "اعلم تر از همه خلفا نسبت به فقه وكلام بوده است."
دوران هفده ساله امامت حضرت جواد (علیه السلام) همزمان با دو خليفه بني عباسي مامون و معتصم بود، 15 سال در دوره مامون -ازسال 203 ق سال شهادت حضرت رضا (علیه السلام) تا مرگ مامون در 218 - و دو سال در دوره معتصم - (سال مرگ ما مون 218 تا 220) شرايط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همان شرايط پدر بزرگوارش بود كه در مقابل زيركترين و عالم ترين خليفه عباسي قرار داشت.
مامون كه در سال 204 هجري وارد بغداد شد امام جواد (علیه السلام) را كه بنا بر برخي از روايات سن مباركشان در اين دوران10 سال بيش نبود از مدينه به بغداد فرا خواند و سياست پيشين خويش را در محدود ساختن امام رضا (علیه السلام) در خصوص امام جواد (علیه السلام) نيز استمرار داد.
ترس از علويان و محبت اهل بيت در دل مسلمانان از يك سو و متهم بودن وي در به شهادت رساندن امام رضا (علیه السلام) در جهان اسلام از سوي ديگر، وي را بر آن داشت تا با به تزويج در آوردن دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه خويش و استمرار حركت عوامفريبانه در دوست داشتن اهل بيت، پايه هاي حكومت خويش را مستحكم سازد.
اين حركت مامون چون سپردن ولايتعهدي به امام رضا (علیه السلام) 9 مورد اعتراض بزرگان بني عباس قرار گرفت اما مشاهده علم و درايت حضرت جواد(علیه السلام) در همان سن آنانرا به قبول اين ازدواج ترغيب ساخت. امام جواد (علیه السلام) شرايط خود را همان شرايط پدر خويش ديد، از اينرو با پذيرش ازدواج با ام الفضل نقشه پليد مامون در به قتل رساندن وي و شيعيان را از صفحه ذهن مامون زدود.
حضرت(علیه السلام) كه به خوبي از سياستها و نقشه هاي مامون در بهره برداري از جايگاه ديني و اجتماعي خود باخبر بود، پس از ازدواج اقامت در بغداد را رد و به مدينه بازگشت و تا سال شهادت خويش در آنجا مقيم شد.
نامه هاي ام الفضل به پدر خويش مبني بر عدم توجه امام جواد (علیه السلام) به وي، بيانگر اجباري بودن ازدواج وي با ام الفضل و نداشتن فرزندي از ام الفضل از امام جواد (علیه السلام) پرده از هوشمندي امام (ع) برمي دارد؛ چون كه مامون بر آن بود تا با به دنيا آمدن فرزندي از ام الفضل وي را به عنوان يكي از فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه واله) در بين شيعيان، محور حركتهاي آينده خود و بني عباس قرار دهد. مامون در سال 218 ه .ق در مسير حركت به سوي جنگ تا روم درگذشت . علي رغم تمايل سپاه و سران بني عباس به خلافت عباس فرزند مامون ، عباس بنا بر وصيت پدر با عمويش ابو اسحاق معتصم بيعت كرد.
معتصم هشتمين خليفه عباسي پس از ورود به بغداد، امام جواد(علیه السلام) را از مدينه به بغداد فرا خواند.
حضرت در سال 218 پس از معرفي امام هادي(علیه السلام) به جانشيني خود به همراه ام الفضل به بغداد رفت.
در اين سفر حضرت با شخصيتي متفاوت از مامون روبرو شد، شخصيتي با روحيه نظامي گري و فاقد بينش علمي . معتصم كه مايه هاي حيله گري و عوامفريبي هاي مامون را در خود نداشت، موضعگيري متضاد با اهل بيت خود را در بين مردم آشكار ساخت.
امام عليه السلام در دو سال آخر عمر خويش تحت نظارت شديدتر دستگاه امنيتي و نظامي معتصم قرار گرفت.
از اينرو شرايط امام جواد به گونه اي شد كه حضرت توسط معجزات و كرامات و شركت در جلسات علمي، امامت خود را به ديگران به اثبات مي رساند.
امام جواد (علیه السلام) در طول زندگي پربار اما كوتاه خويش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتي در سخت ترين شرايط حفظ كند و با بذل و بخشش به فقرا و مساكين كرامت اهل بيت را به اثبات رساند. وي اين سيره خويش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند . امام رضا (علیه السلام) در يكي از نامه هاي خود به حضرت جواد (علیه السلام) مي نويسد:
"به من خبر رسيده است كه ملازمان تو ، هنگامي كه سوار مي شوي از روي بخل تو را از در كوچك بيرون ميبرند تا از تو خيري به كسي نرسد تو را به حق خودم بر تو، سوگند مي دهم كه از درب بزرگ بيرون آيي و به همراه خود زر و سيم داشته باش تا به نيازمندان و محتاجان عطا كني."
و اين آغاز يك حركت مردمي، معنوي و انساني بود كه به استحكام پايگاه مردمي حضرت منجر شد و دستگاه بني عباس را از نام "جواد" به معناي بخشنده به هراس وا داشت.
***
صوت
روضه خوانی و سینه زنی به مناسبت شهادت امام جواد علیهالسلام
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
روضه خوانی حاج سعید حدادیان- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
روضه خوانی حاج حسن خلج- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
زمینه خوانی- حاج منصور- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
نوحه خوانی جواد مقدم- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
نوحه خوانی مهدی مختاری- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
نوحه خوانی هلالی- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل
.:اشکال در بارگذاری پخش کننده:.
شورخوانی حسین سیب سرخی- شهادت امام جواد.mp3 | دانلود فایل-------------------------------------------------
پینوشتها:
(1) (بیانات در تاریخ 1360/03/02)
(2) (سخنرانی به مناسبت 17 شهریور در مصلی نماز جمعهی تبریز 1362/06/17)
(3) (گفت و شنود در دیدار جمعی از جوانان به مناسبت هفتهی جوان 1377/02/07)
(4) (بیانات در خطبه نماز جمعه 1359/07/18)
(5) محمد بن محمد مفید، المقنعه، ج۱، ص۴۸۲، قم۱۴۱۰.
(6) محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، ج۶، ص۹۰، چاپ حسن موسویخرسان، تهران۱۳۹۰.
(7) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۱، ص۱۲۸، قم۱۴۱۷.
(8) کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
(9) سعد بن عبداللّهاشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۹۹، چاپ محمدجواد مشکور، تهران۱۳۴۱ش.
(10) حسن بن موسینوبختی، فرقالشیعه، ج۱، ص۹۱، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(11) محمد بن محمد مفید، المقنعه، ج۱، ص۴۸۲، قم۱۴۱۰.
(12) محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، ج۶، ص۹۰، چاپ حسن موسویخرسان، تهران۱۳۹۰.
(13) محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ج۱، ص۸۰۴ ـ ۸۰۵، بیروت۱۴۱۱ /۱۹۹۱.
(14) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۲، ص۹۱، قم۱۴۱۷.
(15) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۷۹، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(16) محمد بن طلحه نعیبی، مطالب السؤول فی مناقب الالرسول، ج۲، ص۱۴۰، چاپ ماجد بن احمد عطیه، بیروت۱۴۲۰.
(17) سعد بن عبداللّهاشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۹۹، چاپ محمدجواد مشکور، تهران۱۳۴۱ش.
(18) حسن بن موسینوبختی، فرقالشیعه، ج۱، ص۹۱، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(19) دلائلالامامه، منسوب به محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص ۳۸۳، قم:مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳.
(20) کشّی، ص۵۹۶.
(21) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۷۱، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(22) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۲، ص۸۶، قم۱۴۱۷.
(23) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۷۳، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(24) کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
(25) علی بن حسین مسعودی ، اثباتالوصیه للامام علی بن ابیطالب، ج۱، ص ۲۱۶، قم۱۳۸۲ ش.
(26) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۲، ص۹۱، قم۱۴۱۷.
(27) دلائلالامامه، منسوب به محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۳۹۶، قم:مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳.
(28) ابن ابیالثلج، تاریخالائمه، ج۱، ص۲۵، در مجموعه نفیسه فی تاریخالائمه، چاپ محمود مرعشی، قم: کتابخانه آیهاللّه مرعشینجفی، ۱۴۰۶.
(29) محمد بن طلحه نعیبی، مطالب السؤول فی مناقب الالرسول، ج۲، ص۱۴۰، چاپ ماجد بن احمد عطیه، بیروت۱۴۲۰.
(30) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۲، ص۹۱، قم۱۴۱۷.
(31) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۷۹، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(32) کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
(33) حسن بن موسینوبختی، فرقالشیعه، ج۱، ص۹۱، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(34) سعد بن عبداللّهاشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۹۹، چاپ محمدجواد مشکور، تهران۱۳۴۱ش.
(35) ابن ابیالثلج، تاریخالائمه، ج۱، ص۲۵، در مجموعه نفیسه فی تاریخالائمه، چاپ محمود مرعشی، قم: کتابخانه آیهاللّه مرعشینجفی، ۱۴۰۶.
(36) ابن خشاب، ج۱، ص۱۹۶، تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، در مجموعه نفیسه فی تاریخالائمه.
(37) کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
(38) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۱، ص۱۲۸، قم۱۴۱۷.
(39) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۷۹، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(40) دلائلالامامه، منسوب به محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۳۹۶، قم:مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳.
(41) حسین شاکری، الجواد محمد علیهالسلام، ج۱، ص۲۷، قم ۱۴۱۹.
(42) جعفرمرتضیعاملی، الحیاه السیاسیه للامامالجواد علیهالسلام: نبذه یسیره، ج۱، ص۶۵، بیروت۱۴۰۵/۱۹۸۵
(43) محمد بن طلحه نعیبی، مطالب السؤول فی مناقب الالرسول، ج۲، ص۱۴۱ـ۱۴۲، چاپ ماجد بن احمد عطیه، بیروت۱۴۲۰
(44) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۸ـ ۳۸۹، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(45) علی بن عیسیبهاءالدیناربلی، کشفالغمه فی معرفهالائمه، ج۳، ص۱۳۴، چاپ هاشم رسولیمحلاتی، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱
(46) ابن صباغ، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه علیهمالسلام، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۳، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸
(47) جعفرمرتضیعاملی، الحیاه السیاسیه للامامالجواد علیهالسلام: نبذه یسیره، ج۱، ص۶۸ ـ ۷۵، بیروت۱۴۰۵/۱۹۸۵
(48) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۸۳، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳
(49) دلائلالامامه، منسوب به محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۳۹۱ ۳۹۵، قم:مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳
(50) علی بن حسین مسعودی ، اثباتالوصیه للامام علی بن ابیطالب، ج۱، ص۲۲۳، قم۱۳۸۲ ش
(51) ابن ابیطاهر، کتاببغداد، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۳، چاپ محمد زاهد بن حسن کوثری، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹
(52) طبری، تاریخ طبری، ج۸، ص۶۲۳، (بیروت)
(53) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۱۷
(54) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۸۹ ۲۹۵، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳
(55) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۴، ص۸۸ ـ ۸۹.
(56) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۴، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(57) ابن صباغ، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه علیهمالسلام، ج۱، ص۲۷۲، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸
(58) طبری، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۶۶، (بیروت)
(59) علی بن حسین مسعودی، مروجالذهب و معادنالجوهر، ج۴، ص۳۲۴ـ۳۲۵، چاپ شارلپلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹
(60) سبط ابن جوزی، تذکرهالخواص، ج۱، ص۳۲۱، بیروت۱۴۰۱/۱۹۸۱
(61) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۸۱ ۲۸۸، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳
(62) دلائلالامامه، منسوب به محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۳۹۱۳۹۵، قم:مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳
(63) علی بن حسین مسعودی ، اثباتالوصیه للامام علی بن ابیطالب، ج۱، ص۲۲۳ـ ۲۲۶، قم۱۳۸۲ ش
(64) ابن شعبه، تحف العقول عن آلالرسول، ج۱، ص۴۵۱ـ۴۵۴، چاپعلیاکبر غفاری، قم۱۳۶۳ ش
(65) جعفرمرتضیعاملی، الحیاه السیاسیه للامامالجواد علیهالسلام: نبذه یسیره، ج۱، ص۷۹، بیروت۱۴۰۵/۱۹۸۵
(66) سعد بن عبداللّهاشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۹۹، چاپ محمدجواد مشکور، تهران۱۳۴۱ش.
(67) حسن بن موسینوبختی، فرقالشیعه، ج۱، ص۹۱، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(68) کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
(69) علی بن حسین مسعودی، مروجالذهب و معادنالجوهر، ج۴، ص۳۴۹، چاپ شارلپلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(70) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۷۳، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(71) محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، ج۶، ص۹۰، چاپ حسن موسویخرسان، تهران۱۳۹۰.
(72) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی ، ج۴، ص۹۰.
(73) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۲، ص۱۰۶، قم۱۴۱۷.
(74) علی بن حسین مسعودی ، اثباتالوصیه للامام علی بن ابیطالب، ج۱، ص۲۲۷، قم۱۳۸۲ ش.
(75) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۹۱، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(76) محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۳۱۹، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران.
(77) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۸۴، چاپهاشم رسولی محلاتی، قم.
(78) علی بن حسین مسعودی، مروجالذهب و معادنالجوهر، ج۱، ص ۲۱۶، چاپ شارلپلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(79) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۷۳، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(80) فضل بن حسنطبرسی، اعلام الوری باعلامالهدی، ج۲، ص۱۰۶، قم۱۴۱۷.
(81) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۷۳، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(82) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ص۱۳۴ـ۱۳۵، چاپ محمدباقر موسویخرسان، نجف۱۳۸۶/ ۱۹۶۶ چاپ افست قم.
(83) رسولجعفریان، حیات فکری و سیاسی امامانشیعه علیهمالسلام، ج۱، ص۴۸۰ـ۴۸۱، قم۱۳۸۴ ش.
(84) حسین شاکری، الجواد محمد علیهالسلام، ج۱، ص۵۰ ـ۵۲، قم ۱۴۱۹.
(85)_کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
(86) علی بن حسین مسعودی ، اثباتالوصیه للامام علی بن ابیطالب، ج۱، ص ۲۱۶، قم۱۳۸۲ ش.
(87) محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علی العباد، ج۲، ص۲۷۳، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(88) محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، ج۶، ص۹۰، چاپ حسن موسویخرسان، تهران۱۳۹۰.
(89) محمدحسین حسینیجلالی، مزارات اهلالبیت «ع» و تأریخها، ج۱، ص۱۱۴، بیروت۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(90) محمدحسین حسینیجلالی، مزارات اهلالبیت «ع» و تأریخها، ج۱، ص۱۱۴ ـ۱۱۹، بیروت۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(91) پس از آن حضرت، فرزندش على هادى-عليه السلام-نيز در همين سنين و بلكه كمتر از آن به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى-عليه السلام-نيز، در حالى كه بيش از نجسال نداشت، به اين منصب نائل گرديد.
(92) يحيى يكى از دانشمندان نامدار زمان مامون، خليفه عباسى، بود كه شهرت علمى او در رشتههاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العادهاى داشت و با آنكه مامون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شيفته مقام علمى يحيى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نيز به وى واگذار كرد. يحيى علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگى به فقرا را نيز عهده دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مامون تقرب يافته بود كه گويى نزديكتر از او به مامون كسى نبود.
اما متاسفانه يحيى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصيت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جويى فراگرفته بود. هر دانشمندى به ديدار او مىرفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مىكرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند!
(93) در مورد ازدواج امام جواد، در صفحات آينده توضيح خواهيم داد.
(94) يكى از اعمالى كه براى اشخاص در حال احرام، در جريان اعمال حجيا عمره حرام استشكار كردن است. در ميان احكام فقهى، احكام حج، پيچيدگى خاصى دارد، ازينرو افرادى مثل يحيى بن اكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مىكردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!
(95) مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 75-76-قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق، ص 168-172. راوى اين قضيه «ريان بن شبيب» -دايى معتصم-است كه از ياران امام رضا-عليه السلام-و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است (قزوينى، همان كتاب، ص 168-شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319-321-طبرسى، الاحتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350، ص 245-مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 216-شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية-قم المقدسة، ص 99(.
(96) مجلسى، همان كتاب، ص 77-قزوينى، همان كتاب، ص 174-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 246-مسعودى، همان كتاب، ص 217-شيخ مفيد، الاختصاص، ص 100.
(97) ظهار عبارت از اين است كه مردى به زن خود بگويد: پشت تو براى من يا سبتبه من، مانند پشت مادرم يا خواهرم، يا دخترم هست، و در اين صورت بايد كفاره ظهار بدهد تا همسرش مجددا بر او حلال گردد. ظهار پيش از اسلام در عهد جاهليت نوعى طلاق حساب مىشد و موجب حرمت ابدى مىگشت، ولى حكم آن در اسلام تغيير يافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گرديد.
(98) مجلسى، همان كتاب، ص 78-قزوينى، همان كتاب، ص 175-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 247.
(99) زرقان (بر وزن عثمان) لقب ابو جعفر بوده كه مردى محدث بوده است و فرزندش بنام «عمرو» استاد اصمعى محسوب مىشده است (مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 5، پاورقى
(100) ابن ابى دؤاد (بر وزن غراب) در زمان خلافت مامون، معتصم، واثق و متوكل عباسى، قاضى بغداد بوده است (مجلسى، همان كتاب، ص 5، پاورقى)
(101) سوره مائده: آيه 5
(102) سوره مائده: آيه 5
(103) سوره جن: آيه 18
(104) مسجد (بكسر جيم: بر وزن مجلس، يا بفتح جيم: بر وزن مشعل، جمع آن مساجد) به معناى محل سجده است، و همان طور كه مسجدها و خانه خدا و مكانى كه پيشانى روى آن قرار مىگيرد، محل سجده هستند، خود پيشانى و شش عضو ديگر نيز كه با آنها سجده مىكنيم محل سجده محسوب مىشوند و به همين اعتبار در اين روايت «المساجد» به معناى هفت عضوى كه با آنها سجده مىشود، تفسير شده است. نيز در دو روايت ديگر از امام صادق-عليه السلام-در كتاب كافى و همچنين يك روايت در تفسير على بن ابراهيم قمى «المساجد» به همين هفت عضو تفسير شده است. شيخ صدوق نيز در كتاب «فقيه» ، «المساجد» را به هفت عضو سجده تفسير نموده است. همين معنا را از «سعيد بن جبير» و «زجاج» و «فراء» نيز نقل كردهاند. ضمنا بايد توجه داشت كه اگر تفسير «المساجد» به هفت عضو ياد شده، جاى خدشه داشت، حتما فقهائى كه در مجلس معتصم حاضر و در صدد خردهگيرى بر كلام امام بودند، اشكال مىكردند. بنا بر اين چون هيچ گونه اعتراضى از طرف فقهاى حاضر در مجلس ابراز نشد، معلوم مىشود به نظر آنان نيز «المساجد» به معناى هفت عضو سجده بوده و يا لااقل يكى از معانى آن محسوب مىشده است. (پيشواى نهم حضرت امام محمد تقى-عليه السلام-، مؤسسه در راه حق، ص 26-29، به نقل از: تفسير صافى، ج 2، ص 752-تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 440-تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 372)
(105) پيشواى نهم... ، همان صفحات-طبرسى، مجمع البيان، شركة المعارف الاسلامية، 1379 ه. ق، ج 10، ص 372-عياشى، كتاب التفسير، تصحيح و تعليق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، مطبعة علمية، ج 1، ص 320-سيد هاشم حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، قم، مطبوعاتي اسماعيليان، ج 1، ص 471-مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 1-5-قزوينى، همان كتاب، ص 294-شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 18، ص 490 (ابواب حد السرقة، باب 4( .
(106) در مورد اين ازدواج در صفحات آينده بحثخواهيم كرد.
(107) علامه امينى در كتاب الغدير (ج 5، ص 321) مىنويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول محمد بن بابشاذ است.
(108) و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (سوره ق: 16)
(109) علامه امينى اين حديث را از برساختههاى «يحيى بن عنبسة» شمرده و غير قابل قبول مىداند، زيرا يحيى شخصى جاعل حديث و دغلكار بوده است (الغدير، ج 5، ص 322) . «ذهبى» نيز «يحيى بن عنبسه» را جاعل حديث و دغلكار و دروغگو مىداند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفى مىكند (ميزان الاعتدال، الطبعة الاولى، تحقيق: على محمد البجاوى، دار احياء الكتب العربية، 1382 ه. ق، ج 4، ص 400)
(110) علامه امينى ثابت كرده است كه راويان اين حديث دروغگو بودهاند (الغدير، ج 5، ص 312 و 316)
(111) و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح» (سوره احزاب: 7)
(112) الله يصطفي من الملائكة رسلا و من الناس» (سوره حج: 75)
(113) و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون» (سوره انفال: 33)
(114) طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350 ه. ق، ج 2، ص 247-248-مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 80-83-قرشى، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1368 ه. ش، ص 644-647-مقرم، سيد عبد الرزاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد-عليه السلام-، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370 ه. ش، ص 98-100.
(115) رجال كشي،ص 319 - مسند الامام جواد (علیه السلام)، ص 150
(116) رجال كشي ،ص391 - مسند عطاردي ، ص 150
(117) رجال كشي ،ص 444
(118) مسندالامام جواد ، ص298
(119) تهذيب،ج3،ص283
(120) بحارالانوار، ج 50،ص 37

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/222126
لینک کوتاه کپی شد
اسلام علیک یابن الشموس الطالعه
اسلام علیک یا امام المتقین یا محمد تقی یا امام جواد
و لعنه الله علی اعداءهم اجمعین الی یوم القیامه
یا جواد الائمه ادرکنا