چهارشنبه 15 شهريور 1396 08:42 ساعت
شناسه خبر : 276090
مسائل بنیادی/عدالت/3: انحراف از عدالت؛
عدالتخواهی، آنارشیسم نیست/علت چپ کردن برخی عدالتطلبان/طبرزدی که بود؟/رهبر انقلاب: اگر عقلانیت در عدالت نباشد، عدالت به ضد خودش تبدیل میشود
یکی از مهمترین محورهایی که در خصوص عدالت همواره مطرح میشود، نسبت آن با آنارشیسم، عقلانیت و محافظهکاری است. پرسش از این نسبت اصلا پرسش ساده و سهلی نیست.
رجانیوز - گروه سیاسی: یکی از مهمترین محورهایی که در خصوص عدالت همواره مطرح میشود، نسبت آن با آنارشیسم، عقلانیت و محافظهکاری است. پرسش از این نسبت اصلا پرسش ساده و سهلی نیست. رهبرانقلاب از همان نخست از ضرورت عجین بودن عدالت با عقلانیت سخن گفتند و نسبت آن را با آنارشیسم و محافظهکاری به نوعی تبیین کردند.
به گزارش رجانیوز رهبر انقلاب فرمودند:«اگر عقلانیت در عدالت نباشد، گاهی اوقات عدالت به ضد خودش تبدیل میشود؛ اگر درست در باب عدالت محاسبه نباشد. خیلی از کارها را گاهی بعضی از این گروههای تند و افراطی توی این کشور به عنوان عدالت کردهاند، که ضد عدالت شده. اتفاقاً حالا همان تندیهای آن حضرات موجب شده که خود آنها صد و هشتاد درجه گرایشهایشان عوض بشود! جور دیگری حرف بزنند، جور دیگری فکر کنند، جور دیگری عمل بکنند. بنابراین در عدالت، عقلانیت شرط اول است.»(1)
اگر عقل در تشخیص به کار گرفته نشود، انسان خیال میکند چیزهایی عدالت است، در حالیکه نیست
ایشان در جای دیگر تصریح کردند:«من میخواهم این نکته را هم عرض کنم که اگر بخواهیم عدالت به معنای حقیقىِ خودش در جامعه تحقق پیدا کند، با دو مفهوم دیگر بهشدت در هم تنیده است؛ یکی مفهوم عقلانیت است؛ دیگر معنویت. اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی که شما دنبالش هستید، نخواهد بود؛ اصلاً عدالت نخواهد بود. عقلانیت بهخاطر این است که اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت بهکار گرفته نشود، انسان به گمراهی و اشتباه دچار میشود؛ خیال میکند چیزهایی عدالت است، در حالیکه نیست؛ و چیزهایی را هم که عدالت است، گاهی نمیبیند. بنابراین عقلانیت و محاسبه، یکی از شرایط لازمِ رسیدن به عدالت است.»(2)
عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکاری فرق دارد
ایشان بلافاصله فرمودند:«عقلانیت و محاسبه که میگوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معنای محافظهکاری، عقلگرایی و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکاری فرق دارد. محافظه کار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمیتابد و از تحول و دگرگونی میترسد؛ اما عقلانیت اینطور نیست؛ محاسبهی عقلانی گاهی اوقات خودش منشأ تحولات عظیمی میشود. انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک عقلانیت بود. اینطور نبود که مردم همینطور بیحساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیمِ آنچنانی را ساقط کنند؛ محاسبات عقلانی و کار عقلانی و کار فکری شده بود. در طول سالهای متمادی - به تعبیر رایج امروز - یک گفتمان حقطلبی، عدالتخواهی و آزادیخواهی در بین مردم به وجود آمده بود و منتهی شد به اینکه نیروهای مردم را استخدام کند و به میدان جهاد عظیم بیاورد و در مقابل آن دشمن صفآرایی کند و بر آن دشمن پیروز کند. بنابراین عقلانیت گاهی منشأ چنین تحولات عظیمی است.»
ایشان ادامه دادند:«الان هم همینطور است. الان در نظام ما برخی از تحولات هست که مُنتجهی یک نگاه عقلانی و دقیق و موشکافانهی به وضع موجود و وضع دنیاست. من در زمینهی مسائل گوناگون این را دارم مشاهده میکنم. حالت خوابرفتگی و تن دادن به آنچه در جریان عمومىِ سیاسی و اقتصادی دنیا دارد میگذرد و تسلیم شدن به آن، خطر بزرگ جامعهی ماست و اگر کسی درست بفهمد و بیندیشد، میفهمد که باید با یک تحرک و تحول، این وضع را دگرگون کرد؛ هم در زمینهی مسائل اقتصادی، هم در زمینهی مسائل سیاسی. بنابراین عقلانیت با محافظهکاری فرق دارد. محاسبهی عقلانی را با محاسبهی محافظهکارانه به هیچوجه مخلوط نکنید؛ اینها دو چیز است.»(3)
از عقلانیت انقلابی تا عقلانیت محافظهکارانه
ایشان در توضیح عقلانیت محافظهکارانه فرمودند:«تا میگوییم محاسبه و عقلانیت، عدهای میگویند مواظب باشید، دست از پا خطا نکنید، عقل را رعایت کنید؛ نبادا یک حرفِ آنچنانی بزنید که در دنیا آنطوری بشود؛ نبادا یک کارِ آنچنانی بکنید که دنیا صفآرایی کند. اینها عقلانیتِ محافظهکارانه است؛ من به این اصلاً اعتقاد ندارم. بنابراین اگر بخواهید عدالت را بدرستی اجرا کنید، احتیاج دارید به محاسبهی عقلانی و بهکار گرفتن خرد و علم در بخشهای مختلف، تا بفهمید چه چیزی میتواند عدالت را برقرار کند و اعتدالی را که ما بنای زمین و زمان را بر اساس آن اعتدالِ خدادادی میدانیم و مظهرش در زندگی ما عدالت اجتماعی است، تأمین کند.»(4)
مسئلهی تفاوت عقلانیت انقلابی و عقلانیت محافظهکارانه موضوعی بود که رهبرانقلاب امسال نیز در حرم امام به آن پرداختند. ایشان فرمودند:«میشنوم گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان و مفهوم عقلانیّت را مطرح میکنند؛ کأنّه عقلانیّت نقطهی مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطا است؛ عقلانیّت واقعی هم در انقلابیگری است. نگاه انقلابی است که میتواند حقایق را به ما نشان بدهد. ببینید! کِی بود آنوقتی که امام، آمریکا را بهعنوان شیطان بزرگ معرّفی کرد و بهعنوان یک موجود یا دولت غیرقابلاعتماد معرّفی کرد؛ این را سالها پیش امام بزرگوار به ملّت ایران -به ماها- یاد داد؛ امروز بعد از گذشت سالها، رؤسای کشورهای اروپایی میگویند آمریکا غیرقابلاعتماد است. آنچه در آینه جوان بیند/پیر در خشت خام آن بیند. این عقلانیّت است. عقلانیّت این است که این حرف و مطلبی را که امروز رؤسای کشورهای اروپایی دارند میگویند و آمریکا را غیرقابلاعتماد میدانند، امام در سی سال قبل یا سی و چند سال قبل گفت. و ما این را خودمان تجربه کردیم و آزمودیم؛ حقیقتاً آمریکاییها غیرقابلاعتمادند؛ در همهی موضوعات، غیرقابلاعتمادند؛ و من انشاءالله در فرصتهای دیگری در این زمینه ممکن است صحبت بکنم. این عقلانیّت است.»
رهبرانقلاب افزودند:«عقلانیّت معنایش این است که انسان اصالتها را بشناسد؛ عقلانیّت، تکیهی به مردم است؛ عقلانیّت، تکیهی به نیروی داخلی است؛ عقلانیّت، تکیه و توکّل به خدای بزرگ است. عقلانیّت اینها است؛ عقلانیّت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبرهی قدرت آمریکا و استکبار، مجدّداً نزدیک به آنها بکند. اینها عقلانیّت نیست؛ عقلانیّت را امام داشت؛ عقلانیّت را انقلاب به ما میگوید.»
رهبر انقلاب ادامه دادند:«بعضی عقلانیّت را در این میدانند و میگویند که «چالش با قدرتها هزینه دارد» -[البتّه] اشتباه میکنند- بله، چالش هزینه دارد، امّا سازش هم هزینه دارد. شما ملاحظه کنید دولت سعودی برای اینکه با رئیسجمهور جدید آمریکا بتواند سازش بکند، مجبور میشود بیش از نیمی از ذخایرِ موجودی مالی خودش را در خدمت هدفها و طبق میل آمریکا هزینه کند. اینها هزینه نیست؟ سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلائی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبهنفس باشد، هزینهاش بهمراتب کمتر از هزینهی سازش است. من عرض کردم -انشاءالله بعدها [هم] صحبت خواهم کرد- اینجور نیست که قدرتهای توطئهگر و قدرتهای متجاوز به یک حدّی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر مشاهده کردهایم. یک حدّی را مشخّص میکنند، وقتی شما در آن حد عقبنشینی کردید، تازه یک حرف جدید مطرح میکنند، یک ادّعای جدید و یک مطالبهی جدید مطرح میکنند، شما را باز با همان فشارها مجبور میکنند این مطالبهی جدید را هم بهشان بدهید؛ و این سلسله همینطور ادامه پیدا خواهد کرد؛ این متوقّف نمیشود.»(5)
آنارشیسم، مخرب است
آنارشیسم مخرب است و تنها نفس اعتراض را ارزش قلمداد میکند؛ عدالتخواهی اسلامی اما سازنده است و ایجاد بستر گفتمانی در جامعه برای احیا و مطالبهی تمامقد عدالت از سوی آحاد جامعه را جستجو مینماید. در عدالتخواهی اسلامی، صرفِ اعتراض بههیچوجه ارزش نیست. اعتراضی که داشتهها را نیز نابود کند و دشمن را شاد نماید، آنارشیسم است نه عدالتخواهی. عدالتخواهی بهانه دست دشمن نمیدهد و به دنبال اصلاح روندها در کشور و نیز مهندسی ارزشها و هنجارها و مطالبات اجتماعی است.
همین عقلانیت موجب میشود حتی چهرهای چون امیرالمومنین(ع) که پیشوای عدالتخواهان عالم است سالهای سال بنشیند و سکوت کند و نه تنها سکوت که حاکمان وقت را با نصیحت و مشورت خویش یاری دهد؛ چون اسلام را اینگونه پایدار میبیند.
منش عدالتخواهانه حضرت امام حتی با منش فداییان انقلاب متفاوت بود. امام اجرایی شدن عدالت و برپایی انقلاب را نه از بستر حرکتهای تکروانه که از بستر خیزش اجتماعی و مطالبه ملی دنبال میکرد.
نویسنده تفسیر نمونه تعبیر جالبی دارد. او ذیل آیه 25 سوره حدید تصریح میکند:«نكته جالب ديگر در جمله" لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ" اين است كه از" خود جوشى مردم" سخن مىگويد، نمىفرمايد: هدف اين بوده كه انبياء انسانها را وادار به اقامه قسط كنند، بلكه مىگويد: هدف اين بوده كه مردم مجرى قسط و عدل باشند! آرى مهم اين است كه مردم چنان ساخته شوند كه خود مجرى عدالت گردند، و اين راه را با پاى خويش بپويند.»(6)
به این ترتیب نه تنها معنویت که انسانسازی را به عنوان هدف غایی موضوعیت میدهد، به تفسیر متفاوتی از عدالتخواهی میانجامد و حتی مسیر آن را متمایز و ممتاز میکند که عقلانیت نیز این مسیر را متفاوت میکند و گفتمانسازی را موضوعیت میبخشد.
نگاهی مختصر به تطورات طبرزدی
طبرزدی دانشجوی عدالتخواهی است که روزی منتقد سرسخت هاشمی رفسنجانی و دولت سازندگی به شمار میآمد. او چنین مینویسد:«از سال 73 که به مرور... از موضع دفاع از نظام به موضع منتقد و بعداً به موضع مخالف حرکت کردیم، این واقعیت را دریافتیم که حکومت جمهوری اسلامی طی 14-15 سالی که تا آن زمان از عمر آن گذشته بود به یک حکومت کاملا صنفی-باندی و ایدئولوژیک تبدیل شده و باندهای قدرتطلب و منفعتخواه وحشتناکی زمام امور آن را در دست گرفتهاند. این تغییر ماهیت را ناشی از پنهانکاری به بهانهی دفاع از اصول دین و انقلاب تحلیل میکردیم. در واقع به این تحلیل رسیدیم که با پیروزی انقلاب روحانیون در موضع حاکم قرار میگیرند و همهی قدرت را به انحصار خود در میآورند.»
او میافزاید:«ابتدا گمان میکردیم با روشهای اصلاحی و افشاگری و روشنگری میتوان آب رفته را به جوی باز گرداند. اما با اتفاقاتی که طی 5 سال از نزدیک شاهد آن بودیم و به ویژه منافع مالی-سیاسی باند مافیایی قدرت که همهی امور را به قبضهی خود در آورده بود، معلوم میشد که این مافیای قدرت دستبردار نیست و باید فکر دیگری کرد. البته ما از جمهوریت نظام هیچگاه نه پشیمان بودیم و نه نا امید از آن که آن را احیا نماییم، اما ساخت قدرت واقعاً موجود را در تضاد اصلی با محتوای دموکراسی و جمهوریت نظام تشخیص دادیم. این فکر در اتحادیه و جبههی متحد دانشجوی و گروههای نزدیک و همسو وجود داشت. اما بیان آن جسارت خاصی میطلبید که شفاف بگویم هر کس توان بیان آن را نداشت. تا آن زمان میتینگهای زیادی برگزار کرده بودیم، بیانیههای زیادی منتشر کرده و نشریاتی را بیرون داده بودیم و مصاحبههای فراوانی داشتیم. ولی هنوز کسی پیدا نشده بود که بسیار شفاف و بیپرده و صریح، انحراف حاکمیت از اصول جمهوریت و انحراف خامنهای و نهادهای انتصابی از قانون و اصولا بیمعنا بودن حکومت دینی و تضاد آن با دموکراسی یا مردمسالاری را بیان کند.»
طبرزدی عدالتخواهی است که روزگاری به مواجهه با دولت سازندگی برمیخیزد اما دست آخر نه به نقد کاستیهای جمهوری اسلامی که به نفی اصل حکومت دینی تضاد مبنایی آن با دموکراسی یا مردمسالاری میرسد.
پینوشت:
1- بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 16/6/1388
2- بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت، 8/6/1384
3- بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت، 8/6/1384
4- بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت، 8/6/1384
5- بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی(رحمهالله)، 14/3/1396
6- تفسیر نمونه، جلد23، ص372.
مطالب قبلی:
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/276090
لینک کوتاه کپی شد
اي كاش بيشتر از اين ها در مورد آقاي حشمت الله طبرزدي صاحب نشريه پيام دانشجوي بسيجي مي نوشتيد. يادمون نرفته كه ايشون چقدر سنگ بسيج رو به سينه مي زد و سردمدار به اصطلاح بچه ولايتي ها بود و لفظ امام خامنه اي رو به كار ميبرد.حالا سر از كجا درآورده است.عاقبت تندروي بي بصيرتي اين است و خدا به داد من برسد و عبرت بگيرم.لا يحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر.يادم مياد سردار افشار فرمانده وقت نيروي مقاومت بسيج چقدر اصرار داشت كه عبارت بسيجي از روي اين نشريه حذف گردد واين آقا همه رو به خاطر اين موضوع مرتد مي دونست .بعد هم كم كم دوره اي شدن رهبري رو عنوان كرد و....... حالا هم