سه شنبه 14 شهريور 1396 08:22 ساعت
شناسه خبر : 276051
مسائل بنیادی/عدالت/2: انحراف از عدالتخواهی؛
عدالت، اصلیترین هدف انبیاء "نیست"/تفاوت عدالتخواهی اسلامی با عدالتخواهی مارکسیستی/چرا چپها به جایی نرسیدند؟/رهبر انقلاب: معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی/این عدالت به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد
نمیتوان توقع داشت که در جامعه عدالت به معنای حقیقی کلمه استقرار پیدا کند، در حالی که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضی از طرحهای قشنگ غربی در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمیکند، همین است
رجانیوز - گروه سیاسی: اگر خصوصاً از سالهای سازندگی به بعد تمام تلاش رهبرانقلاب بر این بود تا نهضت عدالتخواهی در کشور پا بگیرد، میتوان گفت از حدود سال 84، حفظ و حمایت از آن و نیز جلوگیری یا نقد انحرافات احتمالیاش به کانون اصلی سخنان پدر پیر عدالتخواهان تبدیل شد.
به گزارش رجانیوز از همان نخست این پرسش مطرح بود که بالاخره عدالت به چه معناست، چه ابعادی دارد و کدام مسیر را بایست در پیگیری عدالتخواهی پیمود. این پرسشها با روی کار آمدن دولتی که داعیهی عدالتخواهی داشت و دال کانونی گفتمانش را نیز عدالت تشکیل میداد، برجستهتر و جدیتر شد.
عدل، هدف میانی است نه غایی
رهبر انقلاب در سال 89 تصریح کردند:«هدایت وظیفهی همه است؛ لیکن در نهایت آن چیزی که از نگاه اسلام برای انسان مطرح است و اهم است، نجات خودش است. ما باید خودمان را نجات دهیم. نجات ما به این است که به وظائفمان عمل کنیم؛ که البته آن وقت وظائف اجتماعی، استقرار عدالت، ایجاد حکومت حق، مبارزهی با ظلم، مبارزهی با فساد، اینها همه جزو مقدمات همان نجات است. بنابراین اصل این است. همه چیز مقدمه است؛ جامعهی اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم هست که «لیقوم النّاس بالقسط» - که به عنوان هدف انبیاء ذکر شده - قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهائی عبارت است از رستگاری انسان؛ این بایستی مورد توجه باشد.«(1)
اینکه عدالت را هدفی میانی و نه غایی بدانیم به خودی خود بسیاری از تصورات را به هم میریزد و ملاحظات مختلفی را فراروی ما قرار میدهد. این دقت در بیانات حضرت امام هم به وضوح هست.
حضرت امام عدالت اجتماعی را مقدمه هدف بالاتر یعنی همان معرفت الله و انسانسازی میدانند. ایشان میفرمایند:«قرآن و كتاب الهى يك سفره گستردهاى است كه همه از آن استفاده مىكنند، منتها هركس به وضعى استفاده مىكند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مىكردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگها براى اين است، صلحها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است.»(2)
هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود
نه تنها عدالت اجتماعی هدفی است میانی برای انسانسازی و رسیدن به خدای متعال، که تحقق واقعی عدالت اجتماعی نیز از بستر نوعی انسانسازی میگذرد و این دقیقاً همان نکتهی مهم و کلیدی است که عدالتخواهی اسلامی را از عدالتخواهی مارکسیستی و چپگرایانه ممتاز و متمایز میکند.
رهبر انقلاب در این خصوص تصریح دارند:«در مسئلهی عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، یک نقش اساسی دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمیتوان توقع داشت که در جامعه عدالت به معنای حقیقی کلمه استقرار پیدا کند، در حالی که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضی از طرحهای قشنگ غربی در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمیکند، همین است؛ پشتوانهی اعتقادی ندارد. حرف قشنگ است - حالا لااقل ظاهر قشنگی دارد، ولو خیلی برهانی نباشد - لیکن در عمل، در جوامع غربی، در زندگی غربی مطلقاً از آن خبری نیست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نمیکند؛ بیعدالتی مطلق در آنجا وجود دارد. علت همین است که پشتوانهی اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نیست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملکات در قیامت، خیلی تأثیر دارد. ما عادل باشیم، عدلخواه باشیم، عدل را ستایش کنیم، برای عدل تلاش کنیم؛ اینها در قیامت تجسم پیدا خواهد کرد. نقطهی مقابلش هم همین است. این اعتقاد، به انسان نشاط میدهد، نیرو میدهد. انسان بداند که رفتار ظالمانه، حتّی اندیشهی ظالمانه، در عرصهی تجسم اعمال در قیامت، چه بلائی به روز او میآورد، طبعاً به عدالت نزدیک میشود. ای دریده پوستین یوسفان/گرگ برخیزی از این خواب گران. کسی به این اعتقاد داشته باشد که گرگصفتی در اینجا، تجسمش در آنجا، گرگ برخاستن از خواب گرانِ مرگ است، این خیلی تأثیر میگذارد. بنابراین در پژوهشهای مربوط به عدالت، از این نکته نبایستی غفلت کرد.»(3)
اگر گمان کنیم میتوان عدالتخواه بود و مدام علیه این و آن شعار داد و در عین حال نسبت به فرهنگ و دینداری و اعتقاد به مبدأ و معاد و معنویت بیتفاوت بود، از مسیر صحیح عدالتخواهی منحرف شدهایم.
نمیتوانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم
این توجه نه تنها مسیر عدالتخواهی را متفاوت میکند که حتی دایره و معنای آن را نیز دگرگون میسازد. رهبرانقلاب میفرمایند:«نکتهی دوم و پایانی که بد نیست من در اینجا عرض بکنم، عدالتی است در رابطهی با خود، که ربطی به عدالت اجتماعی ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددی تکرار شده. خب، ظلم، نقطهی مقابلش عدل است. در دعای کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسی». در مناجات شریف شعبانیه عرض میکنیم: «قد جرت علی نفسی فی النّظر لها فلها الویل ان لم تغفر لها». گناهان، لغزشها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصهی مهمی است. ما وقتی که در باب عدالت بحث میکنیم - عدالت در روابط اجتماعی، عدالت در تشکیل نظام اجتماعی – نمیتوانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستی عدل بورزیم. نقطهی مقابلِ این «قد جرت علی نفسی»، همان عدل است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خدای متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانی دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم انشاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم.»(4)
اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی
ایشان در سال 88 تصریح میکنند:«عدالت خیلی مسئلهی مهمی است... عدالت را اولاً باید تعریف کنید... و مشخص کنید که این عدالتی که میخواهیم به آن برسیم، چیست. اولاً عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادی نیست، یک بخش عمدهاش مسئلهی اقتصاد است. در قضاوتها، در داوریها، در نگاهها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیریها، همه بایستی شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلابهتر، همین مسئلهی عدالت اقتصادی و عدم توزیع عادلانهی ثروت عمومی و درآمد عمومی ملی بین آحاد جامعه است که نمونههای فراوانی دارد که زیاد است و یکیاش همین یارانههاست.»
رهبر انقلاب میافزایند:«اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت میشود یک شعار توخالی. خیلیها حرف عدالت را میزنند، اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبهی سیاسی و شکلی پیدا میکند.»(5)
عدالتی که همراه با معنویت نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد
جالب آنکه رهبرانقلاب از همان سال 84 این تذکرات را لازم میدیدند که مطرح کنند. ایشان در دیدار با هیئت دولت میفرمایند:«اگر عدالت را از معنویت جدا کنیم - یعنی عدالتی که با معنویت همراه نباشد - این هم عدالت نخواهد بود. عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد؛ مثل نظامهای کمونیستی که شعارشان عدالت بود. ما میگفتیم عدالت و آزادی؛ اما آزادی اصلاً جزو شعارهای آنها نبود. در همهی کشورهایی که حرکت کمونیستی در آنجا به شکلی از اشکال - انقلاب یا کودتا - تحقق پیدا کرده بود، «عدالت» محور شعارهای آنها بود؛ اما واقعیت زندگی آنها مطلقاً نشاندهندهی عدالت نبود؛ درست ضد عدالت بود. عدهای به اسم کارگر سر کار آمدند، که همان طبقهی اشرافىِ رژیمهای طاغوتی بودند و هیچ تفاوتی با آنها نداشتند. زندگی سران کشورهای مارکسیستی اینطور بود. بنده زمان مسئولیت ریاستجمهوری وضعیت اقشار پایین بعضی از کشورهای سوسیالیستی را دیده بودم؛ آن چیزی که اسمش عدالت است و آن مفهومی که عدالت دارد، مطلقاً در آنجاها وجود نداشت. طبقهی اشراف جدیدی در آنجا وجود داشت که با معیارهای حزبی و سیاسىِ خاص خودشان روی کار آمده بود و از همهی امکانات برخوردار بود؛ مردم هم در فقر و تهیدستی و بدبختی زندگی میکردند. این وضعیت حتّی در بعضی از کشورهای درجهی یکشان هم دیده میشد. بنابراین، اینگونه عدالتطلبی بیدوام خواهد بود و از طریق درستِ خودش منحرف و ریاکارانه و دروغین خواهد بود.»
ایشان میافزایند:«عدالت باید با معنویت همراه باشد؛ یعنی باید شما برای خدا و اجر الهی دنبال عدالت باشید؛ در این صورت میتوانید با دشمنان عدالت مواجهه و مقابله کنید. البته معنویت هم بدون گرایش به عدالت، یک بُعدی است. بعضیها اهل معنایند، اما هیچ نگاهی به عدالت ندارند؛ این نمیشود. اسلام، معنویتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعی و سرنوشت انسانها ندارد؛ «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم». آدم معنوییی که با ظلم میسازد، با طاغوت میسازد، با نظام ظالمانه و سلطه میسازد، این چطور معنویتی است؟ اینگونه معنویت را ما نمیتوانیم بفهمیم. بنابراین معنویت و عدالت در هم تنیده است.»(6)
عدالت شخصی و نفسانی، پشتوانه عدالت جمعی
این تذکرات البته در سالهای پیش از این نیز سابقه داشته است:«در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانه عدالت جمعی و منطقه تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. نمیشود کسی در درون خود و در عمل شخصىِ خود تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادّعا کند که میتواند در جامعه عدالت را اجرا کند. چنین چیزی ممکن نیست. هرکس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشأ عدالت شود، اوّل باید در درونِ خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا - به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم - یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر. بالأخره هر انسانِ غیر معصومی دچار خطا میشود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری میکند و به انسان قدرت میبخشد. انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصىِ خود دچار بیعدالتی و بیتقوایی است، نمیتواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعی باشد.»(7)
با زن و فرزندتان با عدالت رفتار کنید
رهبر انقلاب این مسئله را باز هم توسعه میدهند. ایشان میفرمایند:«عدالت صرفاً در اقتصاد نیست؛ در همهی امور بایستی انسان از خدای متعال بخواهد که عادلانه عمل کند؛ با خودش هم انسان با عدالت رفتار کند؛ با نزدیکانتان با عدالت رفتار کنید؛ با زن و فرزندتان با عدالت رفتار کنید. گاهی بعضی از مسئولین دیدیم آنچنان غرق در کار میشوند که یادشان میرود از وجود همسرانشان و فرزندانشان؛ و این ضایعاتی را درست میکند. یعنی اینجور نیست که ما پای تعارف باشد، بگوئیم: آقا! خواهش میکنیم بیشتر شما به خودتان برسید، شما هم بگوئید نه، اشکال ندارد. اینجوری نیست. این یک تکلیفی است که انسان بایستی همسرش، فرزندانش، خانوادهاش و کانون خانوادگی را حفاظت بکند. «قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة»؛ خودتان و اهلتان را حفظ کنید. یعنی در کنار خود انسان ذکر شده. خدای متعال به پیغمبرش فرمود که: «و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کلّ البسط»؛ نه دستهایت را به گردن خودت غل و زنجیر کن - یعنی امساک بیش از حد. معنایش امساک بیش از حد است - نه این کار را بکن؛ و نه «تبسطها کلّ البسط»؛ بهکلی بازِ باز کن. یک وقت انسان دستش را جمعِ جمع میکند، یک وقت بازِ باز؛ نه، هیچکدام از اینها نباشد. منظور این است که در امور مادی و مالی و اقتصادی، نه مشت بسته داشته باش، نه ولخرجی داشته باش. به پیغمبرش خدای متعال اینجوری سفارش میکند. «و الّذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما» - آخر سورهی فرقان - یعنی میانهرو در همهی امور. انسان از افراط و تفریط باید بپرهیزد.»(8)
گورباچف
امام در نامه معروفشان به گورباچف که در آن از شنیده شدن صدای شکستن استخوانهای کمونیسم گفتند و عملا فروپاشی شوروی را پیشبینی کردند، خطاب به آنان که با ادعای برپایی عدالت و جامعه بیطبقه توحیدی به میدان آمده بودند، چنین نوشتند:«جناب آقاى گورباچف، بايد به حقيقت رو آورد. مشكل اصلى كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادى نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست.»
امام افزودند:«آقاى گورباچف وقتى از گلدستههاى مساجد بعضى از جمهوريهاى شما پس از هفتاد سال بانگ «اللَّه اكبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- به گوش رسيد، تمامى طرفداران اسلام ناب محمدى (ص) را از شوق به گريه انداخت. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهان بينى مادى و الهى بينديشيد. ماديون معيار شناخت در جهان بينى خويش را «حس» دانسته و چيزى را كه محسوس نباشد از قلمرو علم بيرون مىدانند؛ و هستى را همتاى ماده دانسته و چيزى را كه ماده ندارد موجود نمىدانند. قهراً جهان غيب، مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قيامت، را يكسره افسانه مىدانند. در حالى كه معيار شناخت در جهان بينى الهى اعم از «حس و عقل» مىباشد، و چيزى كه معقول باشد داخل در قلمرو علم مىباشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستى اعم از غيب و شهادت است، و چيزى كه ماده ندارد، مىتواند موجود باشد. و همانطور كه موجود مادى به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسى نيز به شناخت عقلى متكى است ..
قرآن مجيد اساس تفكر مادى را نقد مىكند، و به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست و گرنه ديده مىشد. لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللَّهَ جَهرَةً مىفرمايد: لَاتُدرِ كُهُ الأبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الأبْصارَ وَ هو اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ.»(9)
امام از گورباچف خواندند فلسفه و عرفان بخواند و پای درس ملاصدرا و ابن عربی بنشیند.
ادامه دارد...
پینوشت:
1- بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی، 10/9/1389
2- صحیفه امام، جلد19، ص15.
3- بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی، 27/2/1390
4- بیانات در دومین نشست اندیشههای راهبردی، 27/2/1390
5- بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 16/6/1388
6- بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت، 8/6/1384
7- بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، 26/12/1379
8- بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، 16/6/1388
9- صحیفه امام، جلد21، ص221-222.
مطالب قبلی:
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/276051
لینک کوتاه کپی شد