هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
پنجشنبه، 15 آذر 1403
ساعت 07:16
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

سه شنبه 19 خرداد 1388 ساعت 13:52
سه شنبه 19 خرداد 1388 18:22 ساعت
2009-6-9 13:52:01
شناسه خبر : 15568

سردار سعيد قاسمي از فرماندهان دوران دفاع مقدس و از اعضاي قواي محمد رسول‌الله براي اعزام به لبنان، در پاسخ به ادعاي ميرحسين موسوي در اين زمينه، جهت تنوير افكار عمومي نسبت به واقعيت و ثبت در تاريخ، نامه‌اي منتشر كرد.

به گزارش رجانیوز، متن كامل اين نامه به شرح ذيل است:

فبشر عباد الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه

پس بشارت ده به بندگاني كه به سخن گوش مي سپارند و بهترين آن را پيروي مي كنند. (زمر 18- 17)

آنچه موجب شد نگارنده قلم بدست گيرد و اين مطالب را بنگارد بخشي از گفتار جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي در مناظره با جناب‌ آقاي دكتر محمود احمدي نژاد بود كه بشدت قابل تأمل و بررسي است.

اين نوشتار قطع نظر از فضاي انتخاباتي و فارغ از موضع گيري له يا عليه هريك از دو عزيزي كه در اين مناظره روبروي يكديگر نشستند، تنها دغدغه اش مخدوش شدن يكي از نقاط عطف بزرگ و در عين حال تاريخ ساز انقلاب اسلامي و دفاع مقدس بوده و بر اساس همين دغدغه مطالب ذيل را معروض مي دارد.

جناب آقاي موسوي در اين مناظره و در نفي آنچه "سياست خارجي ماجراجويانه " دولت نهم مي نامند يكي از برگ هاي زرين افتخارات تاريخ انقلاب و دفاع مقدس را ورق زدند كه اشاره بدان در جاي خود مغتنم است اما روايت ايشان از آن واقعه بزرگ قابل نقد و بررسي است. مقصود واقعه اعزام قواي محمد رسول الله(ص) به لبنان در خرداد سال 1361 است.

درابتدا براي رعايت امانت گفتار جناب موسوي را نقل مي كنيم. ايشان فرمودند: "من جا دارد كه يك خاطره‏اي از حضرت امام در اينجا نقل كنم يك موقعي اسرائيلي ها آمدند و حمله كردند به جنوب لبنان و در داخل كشور همه به اين اتفاق رسيدند كه ما بايد نيرو بفرستيم و به اصطلاح اسراييلي ها را بيرون و كنار لبناني ها بجنگيم. همه متفق بودند. آن موقع "شهيد همت " هم قرار شد كه رئيس لشكرهايي باشد كه قرار بود بفرستند. نيروهايي را هم پيشاپيش اعزام كردند كه در لبنان بررسي كنند اين نيروها در كجا مستقر بشوند. آن شبي كه فردايش قرار بود نيروها فرستاده بشود، بياد دارم كه جلسه رؤساي سه قوه بود و شهيد همت هم آمده بود. مرحوم حاج احمدآقا هم آمدند و گفتند كه امام فرمودند "راه قدس از كربلامي گذرد " يعني شما بپردازيد به جنگتان، چكار داريد به لبنان كه نيرو بفرستيد به آنجا. "

البته اين جاي بسي خوشحالي دارد كه يكي از مسئولين عاليرتبه اجرايي كشور دردهه 60،(و البته ناخواسته) بالاخره حاضر شد پس از سالها يك اجماع نانوشته درباره سكوت در اينباره به اين بخش از تاريخ دفاع مقدس اشاره نمود و براي اولين بار پس از 27 سال آن را از بايگاني تاريخ برآورد،هرچند براي يك مناظره انتخاباتي.
پيش از پرداختن به گفتار مهندس موسوي ضروري است تا قدري به اصل ماجرا پرداخته شود تا ذهن مخاطب با موضوع آشنا شود سپس به نقد وبررسي اين گفتار خواهيم پرداخت. اما اصل ماجرا:

* نقد و بررسي

بر اساس اين روايت كه مبتني بر اسناد و منابع آشكار و در دسترس است روايت جناب موسوي با چالش هاي جدي مواجه خواهد بود كه عبارتند از:
1. فرمانده نيروهاي اعزامي به لبنان حاج احمد متوسليان بود نه شهيد حاج همت.
2- نيروهاي اعزامي به استعداد يك تيپ هم نمي رسيد چه رسد به لشكرهايي!
3- در عرف نظامي مسئول اين نيروها، " فرمانده " نيروها بودند نه "رئيس " لشكرها.
4- قواي محمد رسول الله(ص) به سوريه اعزام شده و در پادگان زبداني مستقر شدند و پس از آن بحث "راه قدس از كربلا مي گذرد " پيش آمد و نه قبل از اعزام نيروها!
5- نيروهاي فوق طي سه مرحله اعزام شدند كه در مرحله سوم مسئوليت برعهده شهيد همت بود.
6- بحث راه قدس از كربلا مي گذرد درست 9 روز پس از اعزام نيروها مطرح شد و نه دقيقاً شب پيش از اعزام.
7- "راه قدس از كربلا مي گذرد " نه توسط مرحوم حاج احمد خميني(ره) كه توسط خود حضرت امام(ره) در روز 30 خرداد و در ديدار با روحانيون مطرح شد.
8- اين نيروها به فرمان شخص حضرت امام(ره) و با مصوبه و ابلاغ شوراي عالي دفاع به لبنان تشكيل شدند و براساس دستور امام هم بازگشتند.
به راستي چرا بايد چنين خطاهايي در گفتار نخست وزير دوران دفاع مقدس رخ بنمايد؟ كما اينكه ايشان در نخستين نطق تلويزيوني شان نيز جمله اي بدين مضمون بيان كردند "ما تا وقتي كه خودمان قوي نشديم نمي توانيم به برادران لبناني و فلسطيني كمك كنيم ". حاميان جناب موسوي نيز بارها با تكرار اين جمله كه "چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است " بحث صدور انقلاب و حمايت از نهضت هاي رهايي بخش اسلامي (كه از اصول قانون اساسي و اصول مسلم انقلاب و امام است) را زير سؤال برده اند در حاليكه جناب موسوي بخوبي به ياد دارند كه در مصاحبه با مجله "پيام انقلاب " در اسفند 1360 و درست در زماني كه هنوز هزاران كيلومتر از خاك وطن در اشغال دشمن بعثي بود و هنوز خرمشهر آزاد نگشته و‌آبادان در محاصره بود و نيز هنوز اسرائيل به لبنان تهاجم نكرده بود از آمادگي ايران براي تشكيل سپاه قدس و اعزام نيرو به سوريه و جنگ نظامي با اسرائيل سخن گفته اند. به راستي از آن موسوي تا اين موسوي چقدر فاصله است و چگونه اين تناقض قابل حل است؟
از ديگر سو خوب مي دانيم كه منطق قرآن اسلام و نيز در سيره معصومين(ع) و امام راحل اين حرف كه چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است هيچ اعتباري نداشته و ندارد.
نكته مهم ديگر اينكه جناب آقاي موسوي و ديگر دوستانشان چندي است كه محكمات امام را رها كرده اند و به متشابهات آن چسبيده اند. مقصود از محكمات در اينجا صحيفه امام(ره) و متشابهات، خاطرات شخصي است. آقايان انديشه امام(ره) كه در صحيفه گردآوري و ثبت شده را رها نموده و تمامي مدعيات خويش را بر خاطراتي استوار ساخته اند كه بنابر وصيت خود حضرت امام قابل استناد نبوده و فاقد اعتبار تلقي مي گردد. انديشه امام همانا صحيفه امام است و براي شناخت خط و راه ايشان هيچ منبعي اعتبار صحيفه را ندارد و تنها محكمات صحيفه است كه مي تواند به تلقي هاي ما از امام مشروعيت بخشد نه خاطرات و تأويلات شخصي.
و اما درباره تحميل محتواي روايت جناب آقاي موسوي از اين واقعه سرنوشت ساز چند نكته قابل تأمل ديگر به نظر مي رسد:

1- راه قدس از كربلا مي گذرد به عنوان استراتژي جديد دفاع مقدس از سوي حضرت امام(ره) در شرايطي طرح گرديد كه آن حضرت براساس ذكاوت فوق العاده و زيركي سرشارشان پي به توطئه گشودن دو جبهه همزمان در برابر نظام اسلامي وقوف يافتند. ولذا براساس يك اولويت بندي استرات‍ژيك بيان كردند كه آزادي كربلا در اولويت نخست و آزادي قدس و در مرتبت دوم و در امتداد آن بايد قرار گيرد. لذا اين استراتژي در ذات خود نه نافي اصل مسلم "صدور انقلاب " است (آنگونه كه جناب موسوي به طور تلويحي القاء مي نمايند) و نه نفي مطلق و ياري به برادران لبناني حتي به شكل نظامي. چنانچه بخشي از اين نيروها در سوريه و لبنان باقي ماندند و با دائر كردن پايگاه هاي آموزشي در سوريه، دره بقاع بعلبك و ديگر نقط لبنان به آموزش هسته هاي اوليه حزب الله لبنان اقدام ورزيده اند. در حافظه تاريخي شيعيان بنان هنوز رژه هاي پاسداران انقلاب در ضاحيه، دره بقاع و جنوب لبنان به خوبي زنده است. جناب موسوي مي تواند جزئيات اين امور و تصاوير آن را از جناب محتشمي پور سفير وقت جمهوري اسلامي ايران در سوريه مطالبه نمايند.
2- جناب موسوي به عنوان نخست وزير دوران دفاع مقدس بخوبي مي دانند كه اين اعزام نيرو و حضور نظامي در آن منطقه بعدها به پرورش مرداني انجاميده كه امروز خود اسوه هاي مقاومت اسلامي و علمداران رشيد آن هستند. بزرگاني چون شهيد سيد عباس موسوي سيد حسن نصرالله، شيخ راغب حرب، شهيد عماد مغنيه و ...
3. نخست وزير دوران دفاع مقدس بخوبي مي دانند كه اعزام نيرو به لبنان و بعد تأسيس حزب الله لبنان بدست همان نيروها، خود به مثابه مفتاح صدور انقلاب و تشكيل هسته هاي مقاومت حزب الله در سرتاسر جهان كه از آرمان هاي بلند حضرت امام(ره) تلقي مي گردد. امري كه اگر با همان جديت در دولت ايشان و بعد دولت هاي پس از ايشان مورد اهتمام قرار مي گرفت قطعا "امروز، به جاي يك حزب الله و يك سيد حسن نصرالله دهها نمونه ديگر نيز مي داشتيم نه اينكه امروزه همين سياست موفق را نيز زير سؤال ببريم. مضاف بر اينكه صدور انقلاب كه خود از امهات و محكمات انديشه امام(ره) مي باشد و نيز ياري به جنبش هاي رهايي بخش اسلامي خود موجب افزايش اقتدار ملي، قدرت منطقه اي و جهاني (بخصوص قدرت معنوي) و هم چنين تعميق عمق استراتژيك نظام خواهد شد چه اينكه بنابر فرموده مقام معظم رهبري "ملت هاي مسلمان عمق استراتژيك جمهوري اسلامي ايران " هستند.
3. نكته ديگر به اسارت فرمانده نيروهاي اعزامي به لبنان، حاج احمد متوسليان مربوط مي شود. اين روزها كه جناب موسوي شفاف سازي و آزادي جريان اطلاعات را سرلوحه مبارزات انتخاباتي خود قرار داده اند چه خوب است كه به اين مطالبه به حق پاسخ دهند كه براي رهايي اين فرزند برومند ملت ايران كه در زمان دولت ايشان به اسارت درآمدند چه اقداماتي انجام داده اند.
4. در آخر اينكه، برادر بزرگوار و نخست وزير دوران دفاع مقدس جناب موسوي عزيز بعنوان يك دوستدار شما مي پرسم چرا بايد به بهانه زير سؤال بردن سياست خارجي دولت نهم (قطع نظر از درستي يا نادرستي آن) بهايي به اين گزافي پرداخت كه برگهاي زرين انقلاب خميني و فرزندان معنويش در تأسيس بسيج نهضت جهاني اسلام و تشكيل هسته هاي مقاومت را به زير سؤال برد و يا تحريف نمود؟ برخي درباره اين اشتباه فاحش و بزرگ شما در روايت آن برگ زرين حدس ها و گمانهايي را در چارچوب فضاي انتخاباتي مطرح مي نمايند. مانند حمايت همسر شهيد همت از جنابعالي.
جناب موسوي از شما مي خواهم كه پس از خواندن اين نوشتار فارغ از فضاي انتخاباتي و حب و بغض در اطراف آن بيانديشيد و ببينيد كه طرح اين مواضع مسئله دار و نادرست نسبت به برگ هاي درخشان تاريخ انقلاب و زحمات امام و فرزندان معنوي اش به سود چه كسي و به چه قيمتي صورت مي گيرد؟

* لبنان سرزمين بي‌دفاع

بيست و هفت سال پيش از اين در روز پنجم ژوئن 1983 برابر با پانزدهم خرداد ماه 1361 و درست دوازده روز پس از فتح عظيم خرمشهر در عمليات "الي بيت‌المقدس " كه از نظر استراتژيست هاي جهاني به مثابه شكسته شدن ستون فقرات ارتش بعث صدام حسين تكريتي تلقي شد، رژيم صيهونيستي طي عملياتي تحت عنوان " صلح براي الجليل " خاك لبنان بي‌دفاع را از زمين، هوا و دريا را مورد هجومي سرتاسري و همه جانبه قرار داد.
طرح عمليات تهاجمي چنين بود كه نيروي هوايي رژيم صيهونيستي IAF،310 فروند جنگنده شامل انواع فانتوم F-4ايگل 15-F و فالكنF-16 و هم‌چنين جنگنده‌هاي "كفير " ساخت اسرائيل را در كنار 7 لشكر از 9 لشكر زرهي نيروهاي زميني اسرائيل را كه بوسيله 4 تيپ ويژه و نيرو مخصوص "گولاني "، "گيوعاتي "، "ناخال " و "تزانهانيم "(چترباز) تقويت شده بود را سامان داده بود، به انضمام تمامي ناوگان دريايي ارتش صيهونيستي. تهاجم زميني در چهار محور عملياتي از جنوب لبنان آغاز شد و قرار بود تا قلب بيروت پيش تازد و با تصرف بيروت كار را به اتمام رساند و اين يعني تصرف دومين پايتخت اسلامي پس از قدس شريف بدست صيهونيستها.
جالب آنكه اسرائيل از حيث زماني، هنگامي حمله را آغاز كرد كه جهانيان سرتا پا سرگرم خيمه شب‌بازي بازي‌هاي جام جهاني فوتبال در اسپانيا بودند و لذا اسرائيل از اين غفلت جهانيان به خوبي سود جست (آنچنانكه بيست و چهار سال بعد در هنگام جام جهاني فوتبال 2006 هجوم به غزه و لبنان را سامان داد).
ارتش صيهونيستي توانست در مدت يك هفته در چهار محور عملياتي به بيروت رسيده و آن را به محاصره كامل خود در آورد.
آنچه در اين ميان شگفت‌آوربود، سكوت معنادار كشورهاي عربي در برابر تجاوز اسرائيل به لبنان بود. در توضيح اين مهم بايد متذكر شد كه درجهت فراهم شدن امكان هجوم غافلگيرانه به لبنان، "مناخيم بگين " در يك پيمان به كلي محرمانه، از "حسني مبارك " رئيس جمهور مصر تعهد گرفت كه در صورت جابجايي سه لشگر زرهي ارتش صهيونيستي در صحراي سينا به شمال فلسطين جهت حمله به لبنان، جمهوري عربي مصر، هيچگونه تحرك نظامي حتي در حد شليك يك گلوله انجام ندهد.
در عربستان نيز، اين مهد سنتي ارتجاع عرب نيز با توجه به حضور "ملك خالد " به عنوان پادشاه حكومت سعودي، فردي كه امكان داشت پس از آغاز تهاجم، به دليل گرايشات ناسيوناليستي خود، واكنشي ولو هرچند ضعيف مغاير با منافع آمريكايي‌ها انجام دهد، در روزهاي آغازين حمله به نحو مشكوكي مرد و وليعهد "فهد " به مثابه عنصري به شدت نزديك به آمريكا زمام پادشاهي ثروتمندترين كشور عربي شرق ميانه را بر عهده گرفت "مضاف بر آنكه دولت‌هاي عربي در تهيه دستور كار اجلاس كنفرانس سران عرب، هم و غم خود را در حمايت هر چه بيشتر از "صدام " و حفاظت دروازه شرقي جهان عرب را در برابر "خطر ايران خميني " مصروف كردند.

* لبيك ايرانِ خميني

در گذر يك ماه از تهاجم ارتش رژيم صيهونيستي به لبنان، بيروت جنگ‌زده بر گرداگرد خود حلقه‌اي پولادين از لشكرهاي تانك و زره‌پوش و مكانيزه اشغالگران را تجربه مي‌كرد.
"الياس سركيس " رئيس جمهور لبنان در پيامي به همه دولت‌ها و مجامع جهاني درخواست امداد نظامي، غذايي، دارويي و ساير اقلام حياتي نمود و هيچ‌كس جز ايران خميني به اين فرياد امدادخواهي لبيك نگفت. جمعي از بلندپايه پايه‌ترين مسئولين سياسي- نظامي جمهوري اسلامي ايران براي بررسي اوضاع و شرايط مظلومين منطقه در حالي وارد كشور سوريه شدند كه پايتخت آن بطور مستقيم زير بارش گلوله‌هاي توپخانه صهيونيست‌ها قرار داشت و وضعيت فوق‌العاده، تمام شهر را دربرگرفته بود. اعضاي اين هيأت عبارت بودند از: دكتر "علي اكبر ولايتي " وزير خارجه، سرهنگ "سليمي " وزير دفاع، "محسن رضائي " فرمانده سپاه پاسداران، "محسن رفيق دوست " مسئول تداركات سپاه پاسداران، سرهنگ "علي صيادشيرازي " فرمانده نيروي زميني ارتش و "احمد متوسليان " فرمانده تيپ 27 حضرت رسول (ص) در معيت حجت الاسلام "علي اكبر محتشمي پور " سفير ايران در سوريه قرار داشتند. هيأتي كه بر حسب دستور امام(ره) و ابلاغيه "شوراي عالي دفاع " جمهوري اسلامي ايران به رياست رئيس جمهور وقت آيت‌ا... خامنه اي به سوريه اعزام شده بود. (منبع ا، ص 8-757 و منبع ش 2 ص 276)
سوريه در ابتدا به متحد سنتي خود، روسيه شوروي متوسل شد تا از سوريه حمايت كن، اما با پاسخ سرد و امتناع‌آميز قطب كمونيسم جهاني مواجه شد پس به ناگزير دولت سوريه با استيصال از تمام كشورهاي عربي و اسلامي درخواست كمك فوري براي دفع تجاوزارت اسرائيل به عمل آورد، اما تنها كشوري كه به اين مددخواهي پاسخ داد جمهوري اسلامي بود. (منبع ش 2 ص 276)
آيت الله خامنه اي رئيس جمهور وقت و رئيس شوراي عالي دفاع، طي پيامي به حافظ اسد رئيس جمهور سوريه، ضمن اظهارتأسف از اين تهاجم نوشت: "امروز وقت آن است كه امكانات انساني، تسليحاتي، تبليغاتي، سياسي و اقتصادي جهان اسلام عليه تجاوزات مكرري كه نسبت به حريم مستضعفان صورت مي گيرد، بسيج شود. جمهوري اسلامي ايران با وجود اينكه در جنگ است اعلام مي كند كه در حد توان، قواي خويش را وقف دفع حملات رژيم اشغالگر قدس به جنوب لبنان خواهد كرد ".(كيهان،17/3/61)
امام خميني(ره) در پيامي ضمن محكوم كردن حمله اسرائيل به جنوب لبنان و سوريه با آوردن كلمه استرجاع در ابتداي پيام، نارضايتي خود را از سكوت و بي‌تفاوتي كشورهاي اسلامي ابراز داشت. پيامي كه در 17 خرداد 1361 منتشر شد: "من كلمه مباركه استرجاع را نه براي جنايات اسرائيل و شهادت و آسيب بسياري از مسلمانان مظلوم جنوب لبنان عزيز مي‌گويم، گرچه آن هم استرجاع دارد و نه براي شهرها و روستاهاي آن كشور اسلامي كه بدست جنايتكار رژيم صهيونيستي كافر اسرائيل، اشغال و خراب شده است، گرچه آن هم استراجاع دارد، و نه براي آواره شدن هزاران خواهر و برادر آن محيط مظلوم اسلامي گرچه آن هم استرجاع دارد.... بلكه براي بي‌تفاوتي كشورهاي اسلامي يعني حكومت هاي آنها استرجاع مي‌كنم و ايكاش فقط بي‌تفاوتي بود. من استرجاع براي پشتيباني بسياري از حكومتها از اسرائيل و صدام اين دو ولد نامشروع آمريكا مي كنم. من و هر مسلماني در هر جا هست بايد استرجاع كنيم براي كمك‌هاي مادي و معنوي دولت‌هاي كشورهاي اسلامي به آمريكا ـ رأس جنايتكاران و اسرائيل و بعث عفلقي كه پياده كننده منويات شوم آمريكا و صهيونيسم جهاني است ". (به نقل از منبع ش 1 ص 756)
هيئت اعزامي ج.ا ايران كه در روز يكشنبه 16 خرداد 61 (يك روز پس از تهاجم) به سوريه اعزام شده بود (منبع ش ل ص 132) پس از بررسي اوضاع و شرايط جبل سوريه و لبنان در جلسه مربوطه شوراي عالي دفاع كه در دفاتر امام(ره) در پنجشنبه 20 خرداد 61 تشكيل گرديد گزارش نهايي خود را ارائه داد و اعلام كرد كه: "اسرائيل بر اكثر نقاط جنوب لبنان مسلط شده است و سوريه نمي‌تواند وارد جنگ شود ".(همان ص 136)
پس از اين گزارش بود كه شوراي عالي دفاع تصميم به كمك به جبهه لبنان را آغاز كرد (همان ص 136) آن هم در قالب اعزام نيرو به جبهه لبنان و سوريه . به اين ترتيب شوراي عالي دفاع با تأييد امام تصميم به اعزام نيوري نظامي به جبهه سوريه و لبنان را اتخاذ كرد بدين نحو اولين گروه از نيروهاي اعزامي در 21 خزداد 61 اعزام شد اولين هواپيماي كمك عازم سوريه شد. (منبع ش 5 ص 138)
جلسه دوم در يكشنبه 30 خرداد 61 در دفتر امام با حضور رئيس جمهور و رئيس شوراي عالي دفاع رئيس مجلس فرماندهي سپاه (محسن رضايي)، نيروي زميني ارتش (شهيد صياد شيرازي) وزير خارجه (دكتر ولايتي) و وزير دفاع (سرهنگ سليمي) برگزار گرديد.
سرهنگ سليمي و دكتر ولايتي پس از آنكه جلسه سران در دفتر رياست جمهوري در مورخه چهارشنبه 26 خرداد تشكيل شد و تصميم به اعزام هيأت بلندپايه سياسي ـ نظامي به سوريه را اتخاذ كرد در مورخه پنجشنبه 27 خرداد به سوريه اعزام وپس از بازگشت در همان روز يكشنبه 30 خرداد در جلسه بيت امام شركت كردند و اعلام نمودند كه: "سوريه مايل به جنگ است ولي بايد مطمئن به كمك كشورهاي اسلامي باشد آنها از تركيه هم اجازه گرفته‌اند كه بتوانيم كمك‌هاي انساني دوستانه به سوريه منتقل كنيم ". (منبع ش 5 ص 147)
نيروهاي اعزامي ج.ا ايران عبارت بودند بخشي از تيپ محمد رسول‌ا...(ص) و نيز بخشي از نيروهاي "تيپ 58 تكاور ذوالفقار " ارتش به فرماندهي حاج احمد متوسليان بودند كه براي اعزام به لبنان توسط شوراي عالي دفاع انتخاب شدند. محسن رضايي نحوه اين انتخاب را چنين روايت مي كند: "... برادرمان حاج احمد را بردم خدمت مقام معظم رهبري كه در آن زمان مسئول شوراي عالي دفاع بودند. در آن ملاقات، من خدمت "آقا " گفتم كه ايشان [حاج احمد] كاملاً آماده قبول اين مأموريت است. منتهي مايل است از زبان شما بشنود كه بايد اين كار را انجام بدهد وقتي "آقا " به حاج احمد گفتند كه شما انتخاب شده‌ايد تا به عنوان نماينده نظام جمهوري اسلامي ايران به آنجا برويد، حاج ا حمد خيلي تحت تأثير قرار گرفت. خود آقا هم تاكنون بارها آن جملاتي را كه احمد در ‌آن ملاقات به كار برده به ما يادآور شده‌اند.
احمد در آن ملاقات خدمت "آقا " عرض كرد: يعني خداوند متعال ما را انتخاب كرده كه برويم با اسرائيلي‌ها بجنگيم؟ آقا فرمودند: بله! شما نماينده نظام هستيد، برويد آنجا و جلوي اسرائيلي‌ها را سد كنيد ... " (همان ص 760-759)

* سپاه محمد(ص) مي آيد

غروب روز بيست و يكم خرداد 1361، چرخهاي يك فروند هواپيماي بوئينگ 747 نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، در انتهاي باند فرود فرودگاه دمشق از گردش بازايستاد. لحظاتي بعد شمادي از مقامات بلند پايه سياسي ـ نظامي و دولت سوريه به نمايندگي از سوي "حافظ اسد " رئيس جمهور سوريه در معيت سفير وقت جمهوري اسلامي ايران در دمشق، حجت‌الاسلام علي‌اكبر محتشمي‌پور وارد باند فرودگاه شدند تا از حاج احمد و نيروهايش استقبال رسمي بعمل آورند.
اعزام قواي محمد رسول‌ا...(ص) به سوريه، در سه مرحله انجام گرفت، در مرحله اول، احمد متوسليان به همراه تعدادي از نيروها عازم شدند و در حقيقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قواي اعزامي ايران، در دمشق زمينه را براي اعزام ديگر نيروها آماده كنند. پس از آن مرحله دوم اعزام انجام گرفت و سپس مجموعه سوم را شهيد محمد ابراهيم همت بر عهده داشت. (همان ص 765)
پس از بر زمين نشستن بوئينگ 747 در فرودگاه دمشق در غرب 21 خرداد 1361، احمد متوسليان خطاب به نيروهاي اعزامي چنين فرمود: "برادرها، قبل از رسيدن به اينجا، در ايران آنچه گفتني بود، ما براي شما گفتيم. خيلي كوتاه من عرض مي‌كنم، امام عزيزمان فرموده‌اند بايد كه اسرائيل از صحنه جهان زدوده شود (انشاءا... رزمندگان) و شما مردان بزرگ بايد كه اين حرف امام عزيزمان را جامع عمل بپوشانيد ". (همان ص 762)
هر چند كه غالب كشورهاي جهان، پروازهاي خود را به دليل شرايط بحراني منطقه به سوريه و لبنان قطع نموده بودند، اما خلبانان متعهد نيروي هوايي ارتش بوئينگ نيروهاي اعزامي ايران را بر روي باند پرواز فرودكاه بين‌المللي دمشق بر زمين نشاندند.
نيروهاي نظامي ايران موسوم به قواي محمد رسول‌ا...(ص) در حالي كه هنوز غبار جهاد و شهادت‌طلبي را در جبهه‌هاي جنوب و غرب كشور را بر سر و رو داشتند، به فرماندهي حاج احمد با سربندهاي متبرك به "الي بيت‌المقدس " به طرف حرم "حضرت زينب " عازم شدند. مردمان داغديده سوريه و آوارگان لبنان با فريادهاي بلند آميخته با اشك چشم فرياد مي‌زدند "يا لبنان يا لبنان ... هذا جيوش‌القرآن " و "خيبر خيبر يا صهيون جيش محمد قادمون " پس از اقامه نماز در حرم "حضرت زينب(س) " نيروهاي ايراني عازم مسجد اموي محل نگهداري اسراي اهل بيت(س) گرديدند.
تاريخ دوباره تكرار مي‌شد. حسينيان يك بار ديگر به سمت آن مسجد رهسپار بودند با اين تفاوت كه در سال 61 هجري قمري اسير لشكريان يزيد بودند و اين بار در سال 61 هجري شمسي پيروز و فاتح.
زيارت آن روز مقام رأس ‌الحسين محل نگهداري سر مبارك "حضرت سيدالشهدا(ع) " و عزاداري كم سابقه بسيجيان خميني بالاخص بسيجيان مخلصي چون " حاج محمد ابراهيم همت " "حاج كاظم رستگار "، " حاج علي موحد دانش "، "حاج قاسم دهقان "، "سيد رضا دستواره " و ديگراني كه بعدها با رسيدن به مقام شهادت بسيجي بودن خود را به مهر خون تأييد نمودند در اذهان آن ديار اثري فراموش نشدني بر جاي گذاشت.
به محض انعكاس خبر ورود قواي اعزامي "محمد رسول‌ا...(ص) " نيروهاي اسرائيلي آتش‌بس يكجانبه اعلام نمودند. بلافاصله هم رژيم صهيونيستي و هم مزدوران فالانژ با راه‌ا‌ندازي بخش فارسي راديويي انفعال خود را از حضور اينگونه نيروهاي ايراني در منطقه شامات بيان داشتند.

* اقدامات

سران صهيونيسم و آمريكا، هرچند كه مقدمات توطئه خود يعني درگير كردن نيروهاي مسلح ايران در جبهه لبنان را موفق مي‌يافتند اما بشدت از شكسته شدن جو كاذب تبليغاتي خود درباره نيروهاي ايراني به هراس افتاده و از خطر ريشه‌يابي تفكر جهادي و انديشه اسلام ناب محمدي(ص) در قالب تفكر خميني(ره) در ميان نسل جوان لبناني و فلسطيني در وحشت و هراس به سر مي‌بردند، خاصه آنكه حاج احمد و نيروهايش از همان بدو ورود با جديت بي‌نظيري اقدامات خود را به ويژه در تمامي حوزه ها آغاز كردند. اهم اين اقدامات را چنين مي توان بر شمرد:
1. برگزاري جلسات متعدد نظامي با سران عاليرتبه نظامي سوريه مانند رفعت اسد برادر حافظ اسد. هدف از اين جلسات يافتن "راهكارهاي " مناسب براي اقدام نظامي بر عليه اسرائيل بود.
2. تشكيل تيمهاي متعدد اطلاعات و شناسائي براي نفوذ در عمق مناطق اشغالي و جمع آوري اطلاعات تاكتيكي از وضعيت نظامي دشمن صهيونيستي و نيز تهيه "برآورد اطلاعاتي " از نيروهاي نظامي اسرائيل و شناسائي نقاط ضعف و آسيب پذيري آن.لازم به ذكر است كه تيمهاي شناسائي ايراني در عمق هايي از مناطق اشغالي نفوذ و رخنه نمودند كه سوريها هيچگاه جرأت آن را نيافتند و لذا موجب تحسين و شگفتي آنها شد. جالب آنكه حاج احمد خود در بسياري از اين شناسائيها حضوري فعال داشت و در اين مسير كارهاي خارق‌العاده‌اي را به ثبت رسانده بودند كه در دل تاريخ مكتوم مانده است .
3.ترسيم وضعيت "ترتيب نيروي " ارتش اسرائيل در جوار مرزهاي سوريه بر اساس گزارشهاي تيمهاي اطلاعاتي..
4. طراحي "استراتژي نبرد " با اسرائيل با جزئيات دقيق استراتژيكي، عملياتي و تاكتيكي توسط حاج احمد بر اساس اطلاعات جمع آوري شده تيمهاي اطلاعات و شناسائي و نيز متناسب با ترتيب نيروي دشمن.
5. فراهم ساختن مقدمات آموزش انقلابيون مسلمان و شيعه لبناني در پادگان زبداني و نيز راه اندازي كمپ هاي آموزشي در منطقه بعلبك و دره بقاع لبنان.

* راه قدس از كربلا مي گذرد

اميد مبارزه با اسرائيل اما خيلي زود رنگ باخت چه اينكه نيروهاي ايراني و نيز مقامات سياسي تهران دريافتند كه سوري‌ها قصد جنگ نداشته و با آوردن بهانه هاي گوناگون وقت كشي مي كنند و بيشتر در پي آن هستند تا از نيروهاي ايراني به عنوان وجه‌المصالحه و برگ برنده در پشت ميز مذاكرات بهره برند و در واقع آنها در فكر تنها چيزي كه نيستند جنگ با اسرائيل است.
در اين زمان بود كه وضعيت جبهه سوريه ـ لبنان چند شاخصه كلي را به نمايش مي‌گذارد:
1-پي بردن رهبري نظام جمهوري اسلامي ايران به نيت اسرائيل از حمله به لبنان. در واقع هدف اصلي از اين اقدام دور كردن ذهن تهران از جبهه‌هاي جنگ و مشغول داشتن آن به جبهه لبنان بوده است.
2-گرفتن زمان و فرصت مناسب براي بازسازي ارتش بعث عراق كه در فتح خرمشهر به كلي نابود شده بود. در اين فرصت دول عربي با طرح مبهم مباحثي چون آتش‌بس و پرداخت غرامت در كنار جنگ لبنان به دنبال اخذ فرصت بودند تا تمام حاميان رژيم بعث ديگربار ماشين جنگي عراق را كه در فتح خرمشهر منهدم شده بود از نو بازسازي نمايند آن هم با حضور مستقيم كارشناسان نظامي از اتحاد جماهير شوروي گرفته تا آمريكا، فرانسه،‌انگليس و ....
3-عدم وجود اراده به جنگ در دولت سوريه و بازي سياسي با تهران بر سر نيروهاي اعزامي و عدم همكاري با اين نيروها من جمله عدم در اختيار گذاردن سلاح در دسترس آنها.
4-بسته شدن دالان هوايي تركيه بر روي پروازهاي نظامي تهران و از بين رفتن امكان ارسال نيرو و تجهيزات.
اين همه موجب شد تا حضرت امام در جلسه با حضور رئيس جمهور (آيت‌ا... خامنه‌اي) و رئيس مجلس (هاشمي رفسنجاني) اعلام كند كه: " با حضور ما در آن جبهه با شرايط موجود مخالفت دارند و معتقدند كه عربها جنگ جدي نخواهند كرد و درگيري بيشتر ما باعث مي‌شود كه در جبهه جنگ با عراق دچار وقفه مي‌شويم و در آنجا هم به جايي نرسيم ". (منبع ش1، ص159( و در نهايت ايشان با اين امر موافقت كردند كه "اگر به طور جدي از طرف سوريه جنگ شد، شركت كنيم. " (همان ص 159)
حضرت امام(ره) در بياناتي راهبردي در روز 30 خرداد 1361 در جمع گروه كثيري از علما و ائمه جمعه پرده از طرح شيطاني دشمن برداشته و چنين فرمودند: ... آمريكا مي‌دانست كه ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسيت داريم و نسبت به اسرائيل هم از آن طرف حساسيت داريم. اين دام را آمريكا درست كرد، يعني آن نوكر خودش را فرستاد به اينكه حمله كند به لبنان و آن همه خسارت وارد كند و آن همه جنايات. و ما مي‌دانيم كه اگر ميليونها جمعيت از بين بروند و يك مطلبي براي‌آمريكا حاصل بشود و يك نفعي برسد، مي‌گويد همه بروند از بين اين را ما از ابر قدرت‌ها شناخته‌ايم. آنها در فكر اين نيستند كه در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد و اين مستمندان و بيچارگان چه مي‌گذرد، آنها دنبال اين هستند كه "صدام " را در اين طرف سر جاي خودش نگه دارند و ايران را كه از نظر آنها خيلي اهميتش بيشتر از لبنان و جاهاي ديگر است براي آنها محفوظ بماند. اين نقشه اين است كه "بگين " را وادار كند به اينكه تو حمله كن به لبنان، لبنان كه تو حمله كردي، ايران حساسيت نسبت به او دارد و همه قوايش را متمركز مي‌كند در اينكه تو را از بين ببرد و اگر ايران از جنگ عراق غافل بماند، عراق كار خودش را انجام مي‌دهد و ايران در اينجا هم نمي‌تواند كاري بكند نقشه اين است ".
حضرت امام(ره) با فراست و زيركي خويش با طرح استراتژي "راه قدس از كربلا مي‌گذرد " با تأكيد بر اولويت جبهه جنگ با عراق و مقدم داشتن آن، و درك اين مهم كه ايران توان جنگ هم زمان در دو جبهه را ندارد دستور بازگشت نيروهاي بلاتكليف از سوريه را صادر فرمودند.

* اسارت

با توجه به فرمان حضرت امام(ره) مبتني بر بازگشت نيروها از سوريه به ايران، عده زيادي از نيروهاي اعزامي به ايران بازگشتند و تعداد كمي از آنها همانجا ماندند تا تكليف نهايي مشخص شود.
مقارن همين ايام خبر رسيد كه فالانژها و اسرائيلي‌ها سفارت جمهوري اسلامي ايران در بيرون را محاصره كرده‌اند. اين را همه مي‌دانستند كه در صورت تصرف سفارت ايران، تمامي اسناد محرمانه فاش خواهد شد.
صبح روز 14 تير 1361 سيدمحسن موسوي كاردار سفارت ايران در لبنان به محل استقرار قواي محمد رسول‌ا... در پادگان زبداني آمد و خواستار ملاقات فوري با فرمانده نيروهاي اعزامي شد. موسوي تمام ماجرا را براي احمد تعريف كرد و احمد بلافاصله آماده رفتن شد گروهي از نيروها از او خواستند تا اين مأموريت را به آنها واگذارد اما احمد با لحني ملايم گفت: " نه برادرها! خودم بايد بروم شماها آماده باشيد كه هر چه زودتر برگرديد تهران ".
حاج احمد متوسليان به همراه "سيد محسن موسوي "، "كاظم اخوان " و "تقي رستگار "، با ماشين پلاك سياسي سفارت و اكيپ‌هاي حفاظت ديپلماتيك ژاندارمري لبنان عازم بيروت شدند. در فاصله بيست كيلومتري بيروت اتومبيل آنها درمنطقه معروف به "حاجز برباره " توسط يك پست ايست ـ بازرسي متوقف شد. نيروهاي شبه نظامي "فالانژ " به رياست "ايلي جبيقه " و فرماندهي نظامي "سمير جعجع "(فرمانده نيروهاي موسوم به "قوات لبنان ") چند روز قبل پاسگاه حاجز برباره را برپا كرده بودند. آنها ماشين سفارت را متوقف ساخته و بدين ترتيب حاج احمد متوسليان و سه تن از همراهانش در ساعت 12 ظهر روز 14 تير 1361 به اسارت فالانژيست‌هاي لبنان در آمدند.
آنگاه "جورج سوري " از اعضاي فالانژها، خودروي ديپلمات هاي ايراني را براي صحنه سازي پس از گروگان گيري، ازمحل حاجزبرباره به شهربندري طرابلس درشمال لبنان منتقل و در يكي از خيابانهاي طرابلس آن را رها كرد.
امروز پس از گذشت 27 سال از آن واقعه تلخ و سپري شدن بيش از 9840 روز،تقديري جز نامعلومي سرنوشت براي احمد و يارانش رقم نخورده است. اگر چه مسئوليت مستقيم اين جنايت بر دوش رژيم صهيونيستي است و اين رژيم بايد پاسخگو باشد اما از اهمال، سستي و بي توجهي مسئولين سياسي و ديپلماتيك ج.ا ايران بويژه دستگاه ديپلماسي كشور (وزارت خارجه) نبايد چشم پوشي كرد.
تأسيس حزب الله لبنان
هرچند نيروهاي اعزامي به لبنان و سوريه نتوانستند در هيچ عمليات نظامي مستقيماً بر ضد اسرائيل وارد عمل شوند اما همين حضور مغفول آنها باعث شكل‌گيري هسته‌هاي مقاومت حزب در لبنان گرديد.
فرمانده وقت سپاه پاسداران محسن رضايي در اين باره مي‌گويد: " ... خب حاج احمد و ساير دوستان ما كه در قالب قواي محمدرسول‌ا... به سوريه و لبنان رفته بودند فعاليتهايي را هم انجام دادند كه مهمترين آنها پايه‌‌گذاري تشكيلات مقاومت اسلامي در لبنان بود يعني در حقيقت مقاومت اسلامي لبنان از طريق تأثير معنوي و مادي حضور برادران تيپ 27 شكل گرفت منتهي ما خود اين تيپ را نتوانستيم بصورت منظم بكار بگيريم ".
مهم ترين و اساسي ترين اقدام حاج احمد متوسليان در اعزام به جبهه لبنان و سوريه تأسيس و پايه گذاري "جنبش انقلابي حزب الله لبنان " است. روايت اين امر داستاني شيرين و در عين حال جذاب و دلكش است كه بسيار طولاني است اما مختصر آنكه:
"حاج احمد متوسليان از هنگام قدم نهادن به خاك سوريه تا هنگام اسارت، با سران گروههاي انقلابي شيعه لبناني جلسه دو جلسه راهبردي برگزار نمود . اين جلسات با پيشنهاد وي و هماهنگي و مشاركت اين گروهها برگزار شد.در جلسه نخست حاج احمد پيشنهاد متحد شدن اين گروهها و تأسيس تشكيلات واحدي را به منظور مبارزه با اشغالگران صهيونيست و با محوريت تفكر انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني(ره) مطرح نمود ودر ضمن به آنان يشنهاد كرد تا فعاليتها و اقدامات خود را با همكاري نيروهاي اعزامي محمد رسول الله(ص) هر جه سريعتر آغاز نمايند.ا
جلسه دوم در شهر بعلبك لبنان و در يكي از خانه هاي سفارت ايران در آن شهر و با حضور سران گروههاي مبارز شيعه برگزار گرديد.از آنجا كه نيروهاي اعزامي و همچنين حاج احمد شناختي بر اين گروهها نداشتند، "سيد حسين موسوي " معروف به "ابوهشام "، مؤسس و رهبر گروه "امل اسلامي "( انشعابي از امل به رهبري "نبيه بري ") وظيفه معرفي، آشناسازي و نيز فراخواني سران اين گروهها را در اين جلسات بر عهده داشت.
جلسه دوم درست چند روز پيش از اسارت حاج احمد،با حضور بزرگاني چون شهيد "سيد عباس موسوي "، "شيخ صبحي طفيلي "، "سيد حسين موسوي "، "شيخ محمد يزبك " و ديگر رهبران شيعه صور و صيدا برگزار شد. دراين جلسه علاوه بر حاج احمد، "حاج ابراهيم همت "، "شهيد اكبر حاجي پور "، معاون حاج احمد در نيروهاي اعزامي سپاه پاسداران به لبنان و همچنين چند تن از مسئولين سفارت ايران در لبنان حضور داشتند.
در اين جلسه، حاج احمد با تأكيد بر وحدت فرماندهي و رويه گروههاي مبارز شيعه لبناني در مبارزه با اسرائيل مسئله جديدي را طرح نمود. وي پيشنهاد كرد تا اين گروهها نام تشكيلات انقلابي و مقاومت تازه تأسيس خود را "حزب الله " بنامند. وي اين مسئله را چندين بار و با تأكيد فراوان مطرح نمود و از آنجا كه سران اين گروهها حاج احمد و نيروهاي اعزامي سپاه پاسداران به لبنان را نماينده امام(ره) مي دانستند لذا رابطه ولائي بين حاج احمد و خود مي ديدند. بر همين اساس نه تنها با طرح حاج احمد مخالفت نكرده، بلكه در همان جلسه آنرا با آغوش باز پذيرفتند و همگي متفق القول بر آن صحه نهادند و به عنوان صورت جلسه آنرا نوشته و امضاء نمودند. و اينگونه بود كه "حزب الله لبنان " متولد شد. "
براستي چه كسي فكر مي كرد كه نهال نورس و كوچك حزب الله لبنان كه آن روز در آن جلسه در شهر بعلبك به دست پر اخلاص وپرتوان حاج احمد كاشته شد امروزه به سرو تناور و تنومند حزب الله لبنان به رهبري خلف صالح حاج احمد متوسليان و سيد عباس موسوي تبديل شود. حزب الله لبنان امروز تأويل همان "شجره طيبه " اي است كه قرآن دربارهاش فرموده است "واصلها ثابت و فرعها في السماء ". همان جنود حقي كه پشت ارتش چهارم جهان را در جنگ 33روزه به خاك ماليد و هيمنه دجال صفت آنرا در هم كوبيد تا ديگر بار مصداق اين آيه شريفه باشد كه " كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله ".
شجره اي كه درست به فاصله دو سال پس از آن جلسه پربركت، عرصه را آن همه بر فرزندان غاصب و صهيونيست آل يهودا تنگ نمود كه براي شناخت اين دشمن جديد و پيچيده از نظر آنها، مجبور شدند اولين "كنفرانس شيعه شناسي "را در سال 1984 در دانشگاه تل آويو و با حضور 400 تن از برجسته ترين شيعه شناسان و اسلام شناسان اسرائيل و غرب برگزار نمايند.

فاعتبروا يا اولي‌الابصار‌

اخبار مرتبط:

بوی صداقت آمد!/14- واگذاری منزل مسکونی به موسوی؛ 70 برابر زیر قیمت در دولت رفسنجانی

بوي صداقت آمد!/13- تعداد ناشران در سال 84: 7500، در سال 88: 9000

بوی صداقت آمد!/ 12- دانشجویان ستاره‌دار: دولت قبل 5625، دولت فعلی صفر

بوی صداقت آمد!/11- اسناد بی‌قانونی در تحصیل و ریاست دانشگاه رهنورد

بوی صداقت آمد!/10- نقض صریح قانون توسط موسوی در گپ خودمانی با رضایی

بوي صداقت آمد!/9- فوق لیسانس معماری، استاد راهنمای رساله‌های کارشناسي ارشد و دکترای علوم‌سیاسی

بوي صداقت آمد!/8- موسوی: من دکتر نیستم/ تصویر و فیلم اتاق دکتر موسوی

بوی صداقت آمد!/7- کم‌سوادی در علم لغت یا دروغ‌گویی برای جلب رأی؟

بوی صداقت آمد!6- سردبیر ماهنامه‎های سوره و راه- سه بار برای مصاحبه با موسوی تلاش کردیم، گفت با تشکر معذورم

بوی صداقت آمد!/5- روز گرم تابستان 81 یادتان هست؟ مهندس اصلاً مصاحبه نمی‌کند

بوی صداقت آمد!/4- تکذیب ادعای موسوی درباره صنایع اراکماشین‌سازی اراک بهترین شرایط 41 سال اخیر خود را دارد

بوي صداقت آمد!/3- تهیه کننده سيما: موسوي خودش مصاحبه نمي‌داد

بوی صداقت آمد!/2- نامه چاي‌كاران به موسوي در سال 66: زندگی بیش از 500 هزار چای‌کار در آستانه سقوط است

بوی صداقت آمد!/1آقای موسوی تنها مدافع ضرورت انقلاب فرهنگی توسط توده‌ها بودی



 

 

 

 

https://zamzam.ir/#home