هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
سه شنبه، 13 آبان 1404
ساعت 12:35
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

شنبه 31 تير 1391 ساعت 17:26
شنبه 31 تير 1391 21:56 ساعت
2012-7-21 17:26:20
شناسه خبر : 115669
شيخ صدوق عليه الرحمه روايت مي كند، امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه بنده در روزي گرم روزه بگيرد و تشنگي بر او غلبه كند خداوند هزار فرشته بر او نازل مي كند كه بر صورت او دست بكشند و او را بشارت دهند و تا زمان افطار نزد او باشند آنگاه خداوند به فرشتگان مي فرمايد: شاهد باشيد كه او را آمرزيدم.

صفحه ویژه ماه مبارک رمضان: قد اقبل الیکم شهر الله؛ ماه خدا به سوی شما روی آورده است. این بشارتی است که برترین آفریده خدا پیش از فرارسیدن ماه مبارک رمضان و در واپسین ساعات ماه شعبان به امت خود داده است. ماهی پر از برکت و رحمت و مغفرت به سوی امت رسول خدا روی آورده است. ماهی که ضیافت الهی در آن به پا خواهد شد و مشتاقانش از روزها قبل‌‌تر به پیشواز و استقبالش رفته‌اند.

رجانیوز به برکت و میمنت این میهمانی الهی هر روز سفره‌ ای از معارف، نصایح اخلاقی، حکایات شیرین علما و حکمای الهی و مناجات و توسل را در قالب متن، صوت، و فیلم برای میهمانان ماه خدا خواهد گشود تا به این واسطه برای خود سهمی کوچک در  تزکیه و تعالی مخاطبان روزه‌دار دست و پا کرده باشد. ویژه‌نامه‌های ماه مبارک رمضان رجانیوز را هر روز از طریق صفحه ویژه ماه مبارک رمضان دنبال کنید.
 

 

 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
هرگاه بنده در روزي گرم روزه بگيرد و تشنگي بر او غلبه كند ...
 
شيخ صدوق عليه الرحمه روايت مي كند، امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه بنده در روزي گرم روزه بگيرد و تشنگي بر او غلبه كند خداوند هزار فرشته بر او نازل مي كند كه بر صورت او دست بكشند و او را بشارت دهند و تا زمان افطار نزد او باشند آنگاه خداوند به فرشتگان مي فرمايد: شاهد باشيد كه او را آمرزيدم. (جلد دوم كتاب من لايحضره الفقيه، باب الصيام)
 
 
شرح حدیث /1

 راه‌های جلوگیری از تسلط شیطان
 
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای 
 
«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلْبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرْشِدٌ اسْتَمْكَنَ عَدُوَّهُ مِنْ عُنُقِه» شافی، صفحه‌ى 652
 
 فى الفقيه، عن الصّادق (عليه‌السّلام) [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند]: «من لم يكن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يكن له قرين مرشد استمكن عدوّه من عنقه». اولين چيزى كه موجب ميشود كه انسان بتواند در مقابل دشمنش - كه مراد، شيطان است - ايستادگى كند و مانع بشود از تصرف دشمن و تسلط دشمن، [این است كه:] «واعظ من قلبه»؛ از قلب خود واعظى براى خود داشته باشد. قلب متذكر بيدار، انسان را نصيحت ميكند، موعظه ميكند. يكى از بهترين وسائلِ اينكه انسان قلب را وادار كند به موعظه‌ى خود و فعال كند در موعظه‌ى خود، همين دعاهاست، دعاهاى مأثور - صحيفه‌ى سجاديه و ساير دعاها - و سحرخيزى؛ اينها دل انسان را به عنوان يك ناصح براى انسان قرار ميدهد. اول اين است: «واعظ من قلبه».
 
[دوم اینكه:] «و زاجر من نفسه»؛ از درونِ خود يك زجركننده‌اى، منع‌كننده‌اى، هشداردهنده‌اى داشته باشد. اگر اين دو تا نبود، «و لم يكن له قرين مرشد»، يك دوستى، همراهى كه او را ارشاد كند، به او كمك كند، راهنمائى كند، اين را هم نداشته باشد - كه اين، سومى است - كه اگر چنانچه از درون، انسان نتوانست خودش را هدايت كند و مهار نفسِ خودش را در دست بگيرد، [باید] دوستى داشته باشد، همراهى داشته باشد، همينى كه فرمودند: «من يذكّركم اللَّه رؤيته»، كه ديدار او شما را به ياد خدا بيندازد؛ اگر اين هم نبود، «استمكن عدوّه من عنقه»؛ خود را در مقابل دشمنِ خود مطيع كرده است؛ دشمنِ خود را مسلط كرده است بر خود و بر گردن خود، كه سوار بشود. كه [منظور از] دشمن، همان شيطان است. اينها لازم است. از درون خود، انسان، خود را نصيحت كند. بهترين نصحيت كننده‌ى انسان، خود انسان است؛ چون از خودش انسان گله‌مند نميشود. هر كسى انسان را نصيحت كند، اگر قدرى لحن او تند باشد، انسان از او گله‌مند ميشود؛ اما خود انسان، خودش را نصيحت كند؛ دشنام بدهد به خودش، ملامت كند، سرزنش كند خودش را؛ اينها خيلى مؤثر است. موعظه كند، زجر كند. در كنار اينها، يا به جاى اينها اگر نبود، آن وقت دوست، رفيق، كه دستگيرى كند انسان را.
 
 
 
فیلم/ با بهجت عارفان
 
گزیده‏ای تاثیرگذار از سخنان حضرت آیت الله بهجت پیرامون ترس از مرگ و حیات پس از مرگ.
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
سخنرانی مکتوب/1

آن چه پيش رو داريد گزيده‏اي از سخنان حضرت آية اللّه علامه مصباح يزدي(دامت بركاته) همراه با فایل صوتی، در دفتر مقام معظم رهبري در قم است كه در تاريخ 22/06/86 هم زمان با اول ماه مبارك رمضان 1428 با موضوع شرح مناجات خمس عشرة امام سجاد علیه السلام ايراد فرموده‏اند.
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
بسم الله الرحمن الرحيم‏
 
راز و نياز و لذت مناجات‏
 
وَالصّلاةُ وَ السّلامُ عَلي سَيدِ الانبياءِ وَ المّرسَلين، حَبيبِ اِلهِ العالَمين اَبي‌الْقاسِم مُحمّد، وَ عَلي آلِهِ الطّيّبينَ الطّاهرين المَعصومين.
 
خداي متعال را شاكريم كه توفيقي عنايت فرمود بار ديگر ماه رمضان را درك كنيم و از اين خوان گسترده‏ي الهي بهره‏مند شويم. اميدواريم خداي متعال به ما هم توفيق توبه نصوح و استفاده از بركات اين ماه شريف مرحمت بفرمايد.

مناجات يعني چه؟
 
شايد در عرف ما مناجات همين مراسمي باشد كه سحرهاي ماه رمضان در بلندگوها يا در مأذنه‏ها، كساني با صداي بلند، اشعار و دعاهايي مي‏خوانند؛ ولي اين كيفيت‏ها منظور نيست. كلمه‏ي مناجات كه با كلمه‏ي نجوا هم‏خانواده است، در اصل لغت به معناي در گوشي گفتن، راز گفتن و خصوصي صحبت كردن است. بعضي اصل مناجات را رازگويي قرار داده‏اند. بعضي روي خلوت بودنش تكيه كرده‏اند و گفته‏اند اصل معنا همان در خلوت‏بودن و خصوصي‏بودن صحبت است. اما وقتي در ميان جمعي دو نفر مي‏خواهند خصوصي صحبت كنند كه ديگري نشنود ناچار آرام صحبت مي‏كنند؛ پس آرام صحبت كردن يا سرّي صحبت كردن اصل مناجات نيست. اصلش اين است كه گفتگو خصوصي باشد كه از يك طرف لازمه‏اش در خلوت بودن است، و از يك طرف آهسته صحبت كردن.
 
مناجات خواندن يا مناجات كردن؟!
 
بنابراين مناجات با آهسته صحبت كردن بيشتر مناسبت دارد تا فرياد كشيدن و آواز خواندن. آنها خواندن مناجات است نه مناجات كردن. مثل اينكه دعاهايي كه مي‏خوانيم دعا كردن نيست؛ بيشتر خواندن دعاست. يعني دعايي است كه پيامبر9 و ائمه‏ي اطهار: و اولياء خدا آن دعا را در يك موقعيت خاصي گفته‏اند و ما آن را مي‏خوانيم و غالباً به صورت حكايت است و قصد انشاء در بسياري از موارد نيست. بسيارند كساني كه دعا مي‏كنند يا اصلاً معني‏اش را نمي‏دانند يا توجه به معنايش ندارند. يعني دعا مي‏خوانند؛ نمي‏شود گفت دعا مي‏كنند. مناجات‏ها هم كه بلند خوانده مي‏شود و گاهي به معنايش هم توجهي نيست، مناجات كردن نيست؛ اين مناجات نامه خواندن است.
 
مناجات با...؟
 
مناجات مي‏تواند بين دو انسان، بين انسان و خدا و مي‏تواند بين خدا و انسان باشد. در قرآن شريف آياتي داريم مربوط به در گوشي گفتن مردم با همديگر. زماني كساني براي اينكه خودشان را نزديك به پيامبر اكرم(ص) نشان بدهند، براي خودشان يك تعيّني قائل بودند، مي‏آمدند نزديك به پيغمبر مي‏نشستند تا خصوصي با پيغمبر اكرم صحبت كنند. كساني هم بودند كه ايمان واقعي نداشتند يا منافق بودند مي‏خواستند حرف‏هايي بزنند كه ساير مؤمنين اطلاع نداشته باشند. گاهي هم عليه مؤمنين توطئه‏هايي مي‏كردند. آنها هم آرام صحبت مي‏كردند تا ديگران نشنوند، مؤمنان هم از اين درگوشي گفتن‏ها ناراحت مي‏شدند. در آن موردي كه مي‏خواستند با پيغمبر اكرم(ص) خصوصي صحبت كنند، آيه‏اي نازل شد: كساني كه مي‏خواهند با پيغمبر درگوشي صحبت كنند، بايد صدقه‏اي بدهند. آن وقت اجازه داده مي‏شود كه با پيغمبر صحبت كنند؛؛ «فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً1»؛ اما هيچ كس به اين آيه عمل نكرد...
 
فقط علي(ع)...
 
... جز اميرالمؤمنين(ع). در روايتي دارد كه ايشان يك دينار طلا داشتند، آن را تبديل كردند به چند درهم نقره، و همه‏ي آن‏ها را براي صحبت‏هاي خصوصي با پيامبر اكرم‏(ص) به عنوان صدقه دادند اما بعد از آن هيچ كس ديگر صحبت خصوصي با پيغمبر را درخواست نكرد، بعد آيه نسخ اين حكم نازل شد. حالا كه ابا داريد از اين‏كه صدقه‏اي بپردازيد ديگر نمي‏خواهد صدقه بدهيد؛ تكليف از شما برداشته شد2. بعد در روايات شيعه و سني وارد شده كه يكي از ويژگي‏هاي اميرالمؤمنين‏(ع) اين است كه تنها كسي است كه به اين آيه‏ي شريفه عمل كردند، نه قبل از ايشان و نه بعد از ايشان كسي عمل نكرد و نخواهد كرد. در مورد آن درگوشي‏ها و صحبت‏هاي خصوصي هم كه افراد مي‏كردند و موجب حزن مؤمنين مي‏شد و گاهي مي‏خواستند توطئه بكنند، آيه‏اي نازل شد كه؛ «فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ3»؛ اگر صحبت خصوصي‏؛ مي‏كنيد حتما در مورد كارهاي خير يا براي كار خيري باشد كه مي‏خواهيد ديگران متوجه نشوند. يعني درگوشي گفتن في حدّ نفسه در ميان جمع منفي است، خلاف ادب است، مگر ضرورتي باشد.اصل اين است كه در ميان جمع كسي درگوشي صحبت نكند تا موجب توهّم نشود.
 
مناجات انسان با خدا
 
گاهي انسان يك حالي پيدا مي‏كند كه مي‏خواهد با خدا بلند صحبت كند، و گاهي نه، حالش جوري اقتضاء مي‏كند كه آرام و خصوصي صحبت كند. مثلاً آدم وقتي مي‏خواهد به گناهان خودش اعتراف كند، به طور قاعده دوست ندارد ديگران متوجه شوند. گفتگوهاي ديگري هم هست كه ناشي از شدت محبت است، گفتگوهاي محبّت‏آميز هم طبعش اين نيست كه بلند ميان مردم داد كشيده بشود. اين گفتگو، گفتگويي خصوصي است. «ميان عاشق و معشوق رمزي است»؛ اين جا هم جاي مناجات است.
 
تفاوت نجوا با ندا
 
اما گاهي اقتضاء مي‏كند كه آدم در يك گرفتاري و ناراحتي خدا را صدا بزند، كانّه از خدا دوريم! صدا مي‏كنيم كه خدايا كجايي به داد من برس؛ اينجا ندا مي‏كند، جامع هر دويش دعاست، چه به صورت بلند باشد و چه به صورت آهسته، خصوصي باشد يا عمومي، همه‏اش دعا هست. اما در موردي كه آدم خودش را در حالت دوري تصور مي‏كند آنجا ندا هست. در مناجات شعبانيه مي‏گويد: «الّلهم صل علي محمد و آل محمد، واسمع ندائي اذا ناديتك»؛ وقتي نداء مي‏كنم، فرياد مي‏زنم، به فرياد من توجه كن. روايتي هم هست كه حضرت موسي‏(ع) از خداي متعال سوال كرد «أَ بَعِيدٌ أَنْتَ مِنِّي فَأُنَادِيَكَ أَمْ قَرِيبٌ فَأُنَاجِيَكَ فَاَوْحَي اللهُ اِلَيْهِ اَنَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَني ... 4»؛ خدايا نزديك هستي تا درگوشي با تو صحبت كنم، يا دور تا فرياد بزنم. خطاب شد كه من از همه به تو نزديك‏ترم.
 
رمضان، سحر و مناجات‏
 
اصل مناجات در روايات مورد تأكيد قرار گرفته است به خصوص در ماه رمضان. روايتي از اميرالمؤمنين‏7 نقل شده كه خطاب به روزه‏دار فرمودند:«ايها الصائم اِنّك في شهرٍ صيامك مفروض...»؛ تا فرمودند «و اصواتك فيه مسموعة و مناجاتك فيه مرحومة5»؛ در اين ماه صداهاي تو شنيده مي‏شود. گاهي افراد در حدّي هستند كه حرفشان قابل اعتنا نيست، فرض كنيد در مجلسي بچه‏اي يا سفيهي، حرفي يا دادي بزند، خُب كسي توجه نمي‏كند، اينجا مي‏گويند اين، صوت مسموعي ندارد، گوش به حرفش نمي‏دهند. پناه مي‏بريم به زماني كه انسان در مقابل خداي متعال به يك حالي بيفتد كه خدا به او اعتنايي نكند، هر چه داد هم بزند، مورد توجه قرار نگيرد. ولي گاهي است كه خداي متعال در يك شرايط خاصي يك اذن عامي مي‏دهد يا بخصوص مردم را دعوت مي‏كند كه بياييد حرف بزنيد، من مي‏شنوم، توجه مي‏كنم. اين مضمون در دعاها زياد وارد شده كه گاهي گناهان انسان موجب مي‏شود صدايش شنيده نشود، خدا توجهي به حرفش نكند. آن وقت از خدا مي‏خواهد كه اين حجاب گناه را از ميان بردارد. ماه رمضان، ماهي است كه صداها شنيده مي‏شود، خدا به بندگانش توجه مي‏كند، هر قدر هم شايستگي نداشته و آلوده باشند، در عين حال خدا از فضل و كرم خودش صداي آنها را مورد توجه قرار مي‏دهد. «و مناجاتك فيه مرحومة»؛ مناجاتي كه انسان مي‏كند در اين ماه با رحمت الهي مواجه مي‏شود.
 
در اوقات ديگر هم غير از ماه رمضان وقت سحر خيلي سفارش به مناجات شده است. در نيمه‏ي شب، موقعي كه چشم‏ها خواب است و صداها خاموش، اگر به خداي متعال توجه پيدا كنيم و با او صحبت كنيم خداي متعال مي‏فرمايد: «لبيك»؛ كسي كه در نيمه‏ي شب با خدا مناجات كند، «أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِي قَلْبِهِ6».؛ خدا نور را در دلش ثابت مي‏دارد. دلش ظلماني نمي‏شود.
 
نجواي با محبوب‏
 
بطور طبيعي هر كسي دوست دارد با اشخاص بزرگ مخصوصاً اشخاصي كه دوستشان دارد صحبت خصوصي داشته باشد يا اگر رابطه‏ي عاطفي بين دو نفر باشد، خيلي دلش مي‏خواهد كه تنهايي و خصوصي با او صحبت كند، هر چند چيزي هم از او نخواهد. همين صحبت كردن با او موضوعيت دارد. بطور طبيعي مؤمن و كسي كه عظمت خدا را درك مي‏كند، نعمت‏هاي خدا را مي‏شناسد و مي‏داند كه چقدر به او رأفت و رحمت دارد، بايد دلش بخواهد با خدا صحبت كند. ولي متأسفانه بسياري از اوقات اراده‏اي در آدم پيدا نمي‏شود و چندان علاقه‏اي ندارد كه جاي خلوتي برود و با خدا صحبت كند. در ماه مبارك رمضان كه بهار دعا و مناجات است - بنده خودم را عرض مي‏كنم - اگر يك دعاي افتتاحي، دعاي ابوحمزه‏اي مي‏خوانيم براي خالي نبودن عريضه است تا ثوابي ببريم. اما اينكه آدم علاقه داشته باشد كه بنشيند با خدا درد دل كند و خصوصي صحبت كند، اين حال هميشه پيدا نمي‏شود. اگر الان به شما بگويند كه هر كدام از آقايان، مايل هستند يك وقت خصوصي، پنج دقيقه، بروند تهران با مقام معظم رهبري خصوصي صحبت كنند، كيست كه داوطلب نشود؟ همه داوطلب مي‏شوند، مسابقه مي‏گذارند. چرا؟ او شخصيت عظيمي است، دوست داشتني است. آدم كسي را كه دوست دارد دلش مي‏خواهد با او صحبت كند، حالا ضمناً اگر يك درخواستي هم داشت عرض مي‏كند؛ درخواستي هم نداشت، همين صحبت كردن برايش مطلوبيت دارد. چطور ما با خدا اين گونه نيستيم؟ با اينكه خدا خودش دعوت مي‏كند كه بياييد، با من خصوصي صحبت كنيد، من فوري جوابتان را مي‏دهم. وقتي نيمه شب بنده مي‏گويد «يا رب»، خدا مي‏گويد «لَبَّيْكَ عَبْدِي سَلْنِي أُعْطِكَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيَّ أَكْفِكَ7»؛ از من درخواست كن تا به تو بدهم، بر من توكل كن تا كفايتت كنم. خوب، انسان يك چنين خدايي داشته باشد، او هم دعوت مي‏كند، آن وقت ما ناز بكنيم و نرويم، خواب را ترجيح بدهيم. چرا؟ مسلّماً آفتي در ما است، ايمان اين را اقتضاء نمي‏كند.
 
چرا از مناجات لذت نمي‏بريم؟
 
چه چيز موجب مي‏شود كه انسان دوست نداشته باشد با خدا مناجات كند؟ خدا خيلي جاها خودش فرموده كه اگر كساني، بعضي از ويژگي‏ها را داشته باشند، من شيريني مناجاتم را از كام آنها بر مي‏دارم، «لَا أُذِيقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِي8»؛ روايتي از پيغمبر اكرم(ص) است كه مي‏فرمايند: «قال‏؛ الله سبحانه إذا علمت أن الغالب علي عبدي الاشتغال بي نقلت شهوته في مسألتي و مناجاتي9»؛ خدا مي‏فرمايد كه اگر ديدم كه بنده‏ام اغلب‏؛ اوقاتش را صرف من مي‏كند، به فكر من است، يعني به فكر اين است كه چه تكليفي دارد تا انجام بدهد، يا از چه نهي شده است كه اجتناب كند - ممكن است لحظات و ساعاتي رفتارهاي نامناسبي هم داشته باشد - تمايلات او را سوق مي‏دهم به طرف گفتگو و مناجات با خودم. به جاي اينكه تمايل به امور پست و حيواني داشته باشد، اصلا علاقه‏اش به اين جهت مي‏شود كه با خدا صحبت كند. اين لطفي است كه خدا به او مي‏كند. اگر كساني باشند كه بيشتر اوقات يا خداي ناكرده همه‏ي اوقاتشان، فكر لذائذ دنيا باشند؛ فكر اين هستند كه چه غذايي لذيذتر است، چه جايي مناسب‏تر است، چه لباسي زيباتر، چه فيلمي لذتبخش‏تر است، مجالست با چه كسي شيرين‏تر است، چه پست و مقامي مي‏توانند به دست بياورند، خدا هم اجازه نمي‏دهد كه با او مناجات كنند.
 
دوستان من را با دنيا چه كار؟!
 
خداي متعال به حضرت داوود(ع) وحي فرمود: «ما لأوليائي و الهمّ بالدني10»؛ دوستان من را با فكر دنيا چه كار؟ چرا كساني كه ادّعاي دوستي من مي‏كنند، همّ و غمّشان به امور دنيا تعلّق مي‏گيرد؟ نيازهايشان را من برطرف مي‏كنم، چرا آنها غصّه‏اش را مي‏خورند؟ «إن الهم يذهب حلاوة مناجاتي من قلوبهم»؛ همّ و غمّ دنيا حلاوت مناجات را از آنها سلب خواهد كرد. اگر گاهي هم موفق شوند با حال كسالت دعاي ابوحمزه‏اي بخوانند، حلاوتي درك نمي‏كنند، دعايي مي‏خوانند براي اينكه ثوابي ببرند. حداكثر به اميد اينكه گناهشان آمرزيده شود. امّا اينكه لذّت ببرند و دنبال اين بگردند تا فرصت مناجات پيدا كنند موفق نخواهند شد. روايت ديگري هست كه براي ما كوبنده‏تر هست! از احاديث قدسيه است كه ناقلش حضرت صادق‏(ع) است. فرمود: «أَوْحَي اللَّهُ إِلَي دَاوُدَ(ع) لَا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ11»؛ خداي متعال به حضرت داوود وحي كرد يا داوود ميان من و خودت عالِم دنيازده را واسطه قرار نده. كسي كه شيفته‏ي دنياست، ولو عالِم باشد، مقامات علمي بالا هم داشته باشد، چنين عالمي راهزن دلهاي دوستان من است. بندگاني كه مي‏خواهند به طرف من بيايند، راهنما مي‏خواهند. خيال مي‏كنند چون اين عالِم است مي‏تواند راهنمايشان باشد، اما خبر ندارند كه اين دزدي است كه با چراغ آمده. بعد مي‏فرمايد: عقوبتي كه براي اينها در نظر گرفتم، كمترينش اين است كه حلاوت مناجاتم را از دل اينها بر مي‏دارم. عالِمِ دنيازده، شيريني مناجات خدا را درك نمي‏كند و طبعاً نمي‏تواند ديگران را به سوي خدا راهنمايي كند. سخن آخر اين كه ما اگر خودمان لياقتي نداريم، به گدايي درِ خانه‏ي اهلبيت و به بركت شفاعت آنها، مورد عنايت الهي قرار بگيريم تا حال مناجاتي، حال توبه‏اي، حال عبادتي پيدا كنيم. آلودگي‏هايمان شسته شود و از اين ماه شريف، پاك و پربار بيرون برويم، انشاءالله.
 
________________________________________
 
1. مجادله / 12.
2.؛ ر.ك: بحار الانوار، ج 30، ص 376.
3. مجادله / 9.
4.؛ وسائل‏الشيعة، ج 1، ص 311.
5.؛ فضائل‏الأشهرالثلاثة، ص 107.
6.؛ مستدرك‏الوسائل، ج 5، ص 207.
7.؛ مستدرك الوسائل، ج‏5، ص‏207، روايت 5708.
8. مستدرك‏الوسائل، ج 12، ص 36.
9. بحارالأنوار، ج 90، ص 162.
10. بحارالأنوار، ج 79، ص 143.
11.؛ الكافي، ج 1، ص 46.
 
 
صوت/ مناجات
 
دعای افتتاح 
 
حاج منصور ارضی
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
 
حاج سعید حدادیان
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
 
شوره زار/ 
 
گناهان کبیره، گناهانی هستند که از نظر اسلام پراهمیت و بزرگ‌ اند. نشانه‌ی اهمیت این گناهان آن است که برای‌شان به نهی اکتفا نشده است و به عذاب دوزخ نیز تهدید شده است.
 
آنچه که در ادامه می‌آید برگرفته و چکیده‏ای از کتاب " گناهان کبیره " به تألیف: شهید مهراب آیت الله دستغیب است.
 
شهید بزرگوار (آیت الله دستغیب) در مقدمه اش آثار نیک تقوی را از آیات و اخبار وخطبه نهج البلاغه بر می شمرد و پس از متوجه ساختن خواننده به اهمیت تقوا، معنی و حقیقت آن که انجام واجبات و ترک محرمات است را با بیانی شیوا ثابت می کند و در زمین مساعد تخم عمل به هر کمی باشد بارور میشود ولی با آفت گناه کوه عمل نیز کاهی نمی ارزد.
 
رویهم رفته ارزش هر کس به اندازه تقوای او است و می دانیم که تقوی را مراتب متعدد و مختلفی است و نخستسن مرتبه آن ترک گناهان و انجام واجبات است و مرتبه دوم تهذیب نفس و آراسته شدن به ملکات فاضله است و در مرتبه سوم از غیر خدا بریدن و یکباره به او پیوستن است.
 
شرک بالله
 
اولین گناه کبیره شرک بخدای تعالی است و به کبیره بودن آن، حضرت رسول و حضرت امیر المؤمنین و صادق و کاظم و رضا و جواد علیهم السلام تصریح فرموده اند بلکه از حضرت صادق(ع) آمده است که از هر گناه کبیره بزرگتر شرک بخداست. [1]
 
و دلیل بر اینکه بزرگترین گناهان کبیره است فرمایش پروردگار است که می فرماید: «خدا نمی آمرزد شرک آورده شده با او را اگر کسی مشرک از دنیا برود آمرزیده شدنی نیست، و غیر شرک را از هر که بخواهد می آمرزد.» [2] یعنی غیر از شرک قابل آمرزش است.
 
و نیز می فرماید: «کسی که به خدا شرک آورد خدا بهشت را برا او حرام فرموده و جایگاهش دوزخ است و برای ستم کنندگان یاری کنندگانی نیست.» [3]
 
چون کبیره بودن گناه شرک نزد هر مسلمانی بدیهی است ذکر سایر آیات شریفه و روایات وارده در بزرگی این گناه لزومی ندارد، چیزی که مهم است دانستن معنی شرکت و مراتب آن است.
________________________________________
 
1-       اکبر الکبائر الشرک بالله (وسائل الشیعه، کتاب جهاد - کافی)
2-       ان الله لا یغفران یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء (سوره 4 آیه 52)
3-       انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة و مأویه النار و ما للظالمین من انصار. (سوره 5 آیه 76)
 
 
 

سخنرانی/
 
شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط حجت الاسلام المسلمین دکتر مرتضی آقا تهرانی (1)
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
"عادت های غلط در دینداری" در سخنان حجت الاسلام و المسلمین پناهیان (1)
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
فضیلت صلوات در سخنان مرحوم میرزا اسماعیل دولابی 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
آوای وحی/
 
قرائت قرآن جزء اول
 
ترتیل: محمود خلیل الحصری
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
تحدیر ( تندخونی): احمد دباغ پور
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
 
نامه‌های عارفانه/
 
از قدیم مرسوم بزرگان و اولیای الهی این بود که نامه‌هایی اخلاقی می‌نوشتند که در آن به فراخور مخاطب، توصیه‏های اخلاقی را نه با لسان که به مدد قلم منتشر می کردند. این نامه های اخلاقی که نمونه های بسیار زیبای آن در کتاب "تذکرةالمتقین" که مجموعه ای از رهنمودهای و مراسلات عارفین بزرگ متاخر است، گردآوری شده است.
 
یکی از نامه های این کتاب، نامه آيت الله شيخ محمد بهاري است خطاب به يكي از شاگردانش که در ادامه آمده است.
 
 عارف سالك، حاج شيخ محمد بهاري از عالمان و عرفاي طراز اول و يكي از ستارگان تابناك آسمان علم و فضيلت و عرفان است.
 
مرحوم بهاري در سال 1265ق در شهر بهار همدان چشم به جهان گشود. بعد از رسيدن به دوران رشد به در همان شهر به مكتب خانه رفته و سپس از درس مرحوم ملا جعفر بهره‌ گرفت.
 
پس از آن در بروجرد بر حلقۀ درس آيت الله حاج ميرزا محمود بروجردي پدر آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي پيوست. و در حالي كه 32 سال بيشتر نداشت با اخذ درجۀ اجتهاد به نجف اشرف عازم شد.
 
مرحوم بهاري در نجف از ملازمان درس آخوند ملاحسينقلي همداني گرديد و پيوسته ملازم وي بود به طوري كه آن مرحوم در حق اين شاگرد زبدۀ خود مي‌فرمود:  «حاج شيخ محمد بهاري حكيم اصحاب من است».
 
ورود مرحوم بهاري به نجف در حدود سال 1297.ق، صورت گرفته و او از اين سال تا پايان عمر آخوند ملاحسينقلي همداني، ملازم وي بوده است.
 
در مورد شدت ارتباط وي با استادش از همكلاسي‌ وي عارف كامل سيد احمد كربلائي مطلب جالبي نقل شده است. علامه تهراني از علامه طباطبائي و او از استاد خود آقا سيد علي قاضي نقل مي‌كند كه مرحوم سيد احمد كربلائي فرمودند: «ما پيوسته در خدمت مرحوم آيت الحق آخوند مولي حسينقلي همداني بوديم و آخوند صد درصد براي ما بود. ولي همين‌كه آقاي حاج شيخ محمد بهاري با آخوند روابط آشنائي و ارادت پيدا نمود و دائماً در خدمت او تردد داشت آخوند را از ما دزديد».
 
بدين ترتيب بهاري در حدود پانزده سال در سفر و حضر در خدمت آخوند بود و آخوند نيز او را وصي خود قرار داد. او آن‌چنان جاذبه‌اي داشت كه نوشته‌اند: «في المثل اگر شترباني ده قدم با او راه مي‌رفت، فدايش مي‌شد».
 
بهاري هم‌چنان مقيم نجف بود تا اين‌كه مريض مي‌شود. دكتر براي درمان ايشان توصيه مي‌كند كه بايد تغيير آب و هوا بدهد لذا ايشان نيز براي زيارت امام رضا عليه‌السلام عازم مشهد مي‌شوند. و بعد از زيارت قصد مراجعت به نجف را داشتند ولي چون بيماريش شدت يافت به زادگاهش بهار برگشت تا اين‌كه در نهم رمضان 1325ق روحش به رضوان الهي پر كشيد و پيكر پاكش در زادگاهش، شهر بهار در آرامگاه ابديش قرار گرفت. 
 
خاطرات عبرت‌آموزي از مرحوم بهاري سينه به سينه نقل شده است. از آن جمله مرحوم آيت الله العظمي آخوند ملا علي معصومي همداني از يكي از شاگردان ايشان نقل كرده‌اند كه گفت: «نزد مرحوم بهاری درس اخلاق مي‌خوانديم پس از چند جلسه يك روز به محل درس مراجعه كرديم مرحوم بهاري فرمود: ديگر درس نيست، عرض كرديم چرا؟ فرمود: آيا در طي اين مدت تغيير حال در خود مشاهده كرده‌ايد؟ اگر نكرده‌ايد؟ طبيب را عوض كنيد.»
 
مرحوم شيخ جواد انصاري همداني (1339.ق) كه خود اهل سلوك و معرفت بودند و در همدان سكونت داشتند پيوسته براي زيارت و استمداد از روح مرحوم بهاري به بهار مي‌آمدند و چه بسا اين مسافت را كه حدود 19 كيلومتر است پياده طي مي‌كردند. 
 
علامه طهراني نيز مي‌فرمايد: «اين حقير كراراً و مراراً براي زيارت مرقدش به بهار همدان رفته‌ام. معروف است كه آن مرحوم از ميهمانان خود پذيرايي مي‌كند. حقير اين مطلب را امتحان كرده‌ام و در ساليان متمادي چه در حيات مرحوم انصاري و چه در مماتشان كه به همدان زياد تردد داشته‌ام هر وقت به مزار مرحوم شيخ آمده‌ام به گونه‌اي خاص پذيرائي فرموده است. و بسياري از دوستان هم مدعي اين واقعيت مي‌باشند.»
 
حضرت آيت‌الله شيخ محمد حسين نائيني در مورد عظمت روحي مرحوم بهاري فرموده است:« شهر آنجا است كه شيخ محمد بهاري خفته است»
 
رسم گدايي به درگاه الهي
 
متی نامه:  جناب مشهدي فلان را عرض مي‌شود ان شاء الله تعالي موفق بوده و خواهيد بود، شنيدم به بعضي از مواليان حقير عرضه داشته‌ايد كه فلاني كاغذي كه مشتمل بر مواعظ و نصايح باشد براي من بنويسد و حقير دو كلمه مي‌نويسم و آن دو كلمه اين است كه اگر با مجاهدۀ نفس در مقام عمل راه مي‌روي گوارايت باد و اگر خدا نكرده نكبت چاك گريبان را گرفته، در عمل تكاسُل ورزيدي و نتوانستي به عمل پيش بروي، لااقل گدايي را از دست مده به تضرع و زاري بكوش در خلوات به دروغي به چسب تا صادق شود، چه اين‌كه گدا مجاني طلب است، اگر جِدّي داشته باشد، مقصودش حاصل است. 
 
اگر در جواب بفرمايند: مثل تو بندۀ مفلسي را لازم نداريم.
 
به نحو تذلّل عرض كن: گداي ره‌نشين سلاطين در عِداد بندگان او نخواهد بود.
 
اگر بفرمايند: نافرماني مي‌كني.
 
به طريق خوشي عرض كن: هر كس شأني دارد.
 
اگر فرمودند: قهّاريت من پس در كجا ظاهر خواهد شد.
 
به شيريني عرض كن: در آنجا كه با سلطنت جناب اقدست معارضه نمايد.
 
اگر فرمودند: بيرونش كنيد.
 
به التماس بگو:
 
نمي‌روم زديار شما به كشور ديگر
 
برون كنيدم از اين در آيم از در ديگر
 
اگر بفرمايد: قابليت إستفاضه از من را نداري.
 
جواب عرض كن: به دستياري اولياء خودت كرامت فرما.
 
الحاصل: اگر رو ترش نمايد، تبسم كنان التماس كن، اگر از تو اعراض نمود، تبصبص کنان از پشت سر او بدو، اگر از خودش مأیوس شدی به أمناء‌ دولتش ملتجي شو بگو با صداي بلند:
 
به والله و به بالله وبه تَالله
 
به حق آيۀ نصرٌ مِنَ الله
 
كه مو از دامنت دست برنديرم 
 
اگر كشته شوم الحكم لله
 
اگر بفرمايد: جرأت اين حرف‌ها را از كجا به هم بستي؟
 
عرض كن: حلم تو اشاره مي‌كند.
 
اگر بفرمايند: اين زبان‌ها را از كجا ياد گرفتي؟
 
بگو:
 
بلبل از فيض گل آموخت سخن، ورنه نبود
 
اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
 
الحاصل: گدايي را گفتند ول مكن تا هيچ‌وقت محتاج نباشي، از گدايي خيلي كارها ساخته مي‌شود، غرض از مجاهده، خود را عاجز دانستن و به معرض گدايي در آوردن است والله العالم
 
 
 
استفتاءات رهبر انقلاب/
 
بيمارى و منع پزشک‏
 
س 748: بعضى از پزشکان که به مسائل شرعى ملتزم نيستند، بيماران را از روزه گرفتن به دليل ضرر داشتن منع مى‏کنند، آيا گفته اين پزشکان حجت است يا خير؟
 
ج: اگر پزشک امين نباشد و گفته او هم اطمينان آور نباشد و باعث خوف ضرر نشود، گفته او اعتبارى ندارد و در غير اين صورت نبايد روزه بگيرد.
 
س 749: مادرم تقريباً سيزده سال بيمار بود و به همين دليل نمى‏توانست روزه بگيرد. من دقيقاً اطلاع دارم که علت روزه نگرفتن او احتياج به مصرف دارو بوده است، اميدواريم ما را راهنمايى فرماييد که آيا قضاى روزه‏ها بر او واجب است؟
 
ج: اگر ناتوانى او از روزه گرفتن بر اثر بيمارى بوده، قضا ندارد.
 
 
 
 
صوت / توصیه‌های کوتاه از لسان بزرگان
 
 
آیت الله حق‌شناس " شرک خفی "
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 
 
حدیث کساء
 
حاج مهدی سماواتی
 
 
Get the Flash Player to see this player.
 
 


-