هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
دوشنبه، 8 دى 1404
ساعت 03:07
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 20:27
چهارشنبه 28 مرداد 1394 20:27 ساعت
2015-8-19 20:27:20
شناسه خبر : 220052
وی در این دوران ضمن دیدار از گوشه و کنار هند با مرتاضان بزرگ بسیاری گفتگو کرد که تعدادی از آنان بر اثر تلاش وی مسلمان شدند. در آن روزگار عکس این عارف بزرگوار در کنار عکس گاندی در اکثر کتاب فروشی های هند بود و بسیاری از مردم هند عکس او را در خانه ‌داشتند.
وی در این دوران ضمن دیدار از گوشه و کنار هند با مرتاضان بزرگ بسیاری گفتگو کرد که تعدادی از آنان بر اثر تلاش وی مسلمان شدند. در آن روزگار عکس این عارف بزرگوار در کنار عکس گاندی در اکثر کتاب فروشی های هند بود و بسیاری از مردم هند عکس او را در خانه ‌داشتند.
گروه معارف – رجانیوز: دهه معروف به دهه کرامت، ده روز ابتدایی ماه ذی‌العقده است که با ولادت حضرت معصومه علیهاالسلام شروع می شود و با ولادت امام الرئوف حضرت اباالحسن علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام پایان می‌یابد. این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادرش است.
 
مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است. تا جایی که وقتی مرد نصرانی از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها میپرسد شما که هستید؟ می فرماید: «انا المعصومه اخت الرضا» من معصومه خواهر رضا هستم. تعبیری که از محبت ‏و مباهات سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش‏ امام رضا علیه السلام سرچشمه می گیرد.
 
از آنجا که حرم حضرت معصومه و امام رضا علیهما السلام کانون دعا، قرآن، نیایش و معرفت افزایی است، شاید به جرأت بتوان گفت این دهه تداعی کننده تمام مفاهیم سازنده‌ای است که در فرهنگ اسلامی وجود دارد. 
 
رجانیوز به مناسبت ورود به این ایام مبارک هر روز تا انتهای دهه کرامت مطالبی را به صورت روزانه ذیل یک بسته فرهنگی به نام «امام مهربانی‌ها» منتشر می‌کند که مجموعه‌ای از تولید، فرآوری، بازنشر و بسته‌بندی محتواهای مرتبط با امام رضا(ع) می باشد. 
 
بسته «امام مهربانی‌ها» به همت روابط عمومی سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری مشهد تهیه شده است و با هدف ایجاد فضای رضوی در رسانه‌ها  به صورت روزانه در اختیار آنها قرار می‌گیرد. 
 
بسته شماره سه «امام مهربانی‌ها» به روایت‌هایی از «علامه بزرگوار سید ابوالحسن حافظیان» بانی ضریح شیر و شکر حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام و چگونگی «ساخت پنجره فولاد» اشاره دارد. همچنین گفت‌و‌گو با آقای «سهیلی» نویسنده خاطرات شفایافتگان رضوی و «حجت الاسلام انصاری نژاد» از شاعران آیینی بوشهری را نیز از نظر می گذرانید.
 
***
 
مدفونین در حرم/ 2
 
روایتی از بانی ضریح «شیر و شکر» که 90 درصد مردم کشمیر را مسلمان کرد و مردم هند عکس او را کنار عکس گاندی در خانه داشتند 
 
یکی از عیوب بد ما آدم‌ها فراموش کاری است. این فراموش کاری وقتی دردناک می شود که کسی آن را به رخ ما بکشد و اگر آن فرد بیگانه باشد، درد بیشتر خواهدبود. نمونه بارز این امر سخنان قمر غفار ریاست دانشگاه زبان و ادب فارسی دهلی نو است. او چندسال پیش در جمعی از اندیشمندان گفت: «در هند دو شخصیت تأثیرگذار ایرانی وجود دارد؛ اول سید علی همدانی که تقریبأ 90 درصد اهالی کشمیر را مسلمان کرد و شخص دیگر هم ابوالحسن حافظیان که با کردار و رفتار خویش و بدون هرگونه تبلیغ مستقیم، اسلام را معرفی می‌کرد. به نظرم آنقدر که در کشمیر علامه حافظیان شناخته شده است در ایران اینطور نیست و دولت ایران باید در این مورد اقدام کند.» 
 
 
شاید بگویید خوب این امر چه دخلی به من خراسانی دارد که باید در پاسخ بگویم اهالی هند و پاکستان نفر دوم یاد شده در این گفتار را به این نام سید ابوالحسن مشهدی می‌شناسند. خوب شاید بگویید مشهد بسیار است و نمی‌دانم مشهد اردهال و مشهدسر و... داریم و از کجا معلوم این فرد خراسانی باشد. پاسخ این سوال از قبلی هم راحت‌تر است زیرا هنوز  منزل او در یکی از فرعی‌های خیابان آیت الله بهجت باقی است و هرچند خانواده ‌ش از آن مکان رفته‌اند، اما اهالی محل خانه را به نام منزل علامه حافظیان می‌شناسند. از این مهمتر هنوز سالی چند از به موزه سپرده شدن معروف‌ترین یادگار او نمی‌گذرد و بسیاری از مردم لحظاتی را که با در بغل گرفتن ضریح شیر و شکر  به مناجات با امام خود می پرداختند به یاد دارند. بله درست حدس زده‌اید، حافظیان مورد نظر آن استاد هندی همان  بزرگواری است که  در کتب مختلف راهنمای بقعه منوره امام رضا (ع) به عنوان بانی ضریح چهارم مرقد آن حضرت موسوم به شیر و شکر از او یاد می شود. همان ضریحی که از سال  1338 خورشیدى تا سال 1379 خورشیدى بر روی مرقد مطهر آن حضرت سایه انداخته بود و تصاوير فراوانى از آن وجود دارد.
 
 
پیدایش شیر و شکر
 
داستان ساخت شیر وشکر به سال‌هایی باز می‌گردد که علامه حافظیان پس از پایان استبداد رضا خانی به وطن مراجعه کرده و در یکی از حجره‌های فوقانی صحن عتیق رضوی که اکنون به صحن انقلاب معروف است به عبادت مشغول بود. او در آن هنگام با توجه به وضعیت نامطلوب ضریح موجود بر بالای مرقد مطهر رضوی به فکر فرو رفته و پس از جلب موافقت مسئولان وقت ساخت ضریح جدید را در دستور کار خود قرار داد. ضریحی که هرچند سازندگان آن استادکاران اصفهانی و خراسانی بودند اما اغلب هزینه‌های  آن از سوی شیعیان هند و پاکستان که به علامه ارادت ویژه‌ای داشتند و در سفرهای زمستانی او به آن مناطق تامین شد. و بدین گونه بود که شیر و شکر پس از دو سال و نيم كار پياپى و همزمان در دو کارگاه مختلف یکی واقع در بست پايين خيابان و دیگری در يكى از ساختمان‌هاى حرم مطهر کامل شد و روز نیمه شعبان سال 1379 قمری برابر با 22 بهمن1338 خورشیدى در مراسمی ویژه جانشین ضریح قبلی شد تا 41سال حافظ مرقد مطهر امام مهربانی ها باشد. 
 
خانه‌ای با درهای باز 
 
البته علامه حافظیان تنها، سازنده شیر و شکر نبود بلکه بزرگ مردی بود که بسیاری از افراد، امروز شاگردی او را افتخار خود می‌دانند. از جمله این افراد، آقای محمدرضا حکیمی است که یکی از بهترین توصیفات را از نحوه زندگی دنیوی استاد خود ارائه داده است. وی  در توصیف حالات آن عارف بزرگ در سال های آخر عمر می‌گوید: «هفته‌اي دو روز (يكشنبه و چهارشنبه)، در خانه مي‌‌نشست، و در خانه باز مي‌‌كرد، و هركس با هر شرايطي مي‌‌آمد و نزد ايشان مي‌‌نشست و سخن دل خويش و مشكل زندگي خود ـ‌ يا فرزندان و بستگان خود ‌ـ را با ايشان در ميان مي‌‌نهاد. و آقا پس از شنيدن متواضعانۀ درد دردمند و مشكل گرفتار، به چارۀ آن مي‌ پرداخت، و بدون طمع و چشم‌داشت ادعيۀ لازم براي هر امر را ـ‌ كه خود تهيه مي‌‌كرد، آن‌ هم با كمال صحت و ظرافت‌ـ در اختيار مردم قرار مي‌‌داد، و هرگاه دستورالعملي نيز ضرورت داشت آن را مي‌گفت و مي‌ آموخت. و چه بسيار كسان از آن دعا‌ها و دستورها بهره‌ مند گشتند و نتيجه گرفتند، و مشكل آنان ـ‌ يا صد‌درصد يا در حدي قابل قبول ‌ـ برطرف گرديد، كه اين خود داستاني دراز دارد، و دريغا كه اشخاص و موارد، ثبت دفتري نگشته است.»
 
 
سالیان تحصیل و تهذیب 
 
بد نیست برای شناخت بهتر از این استاد کمتر شناخته شده و شاگرد برجسته مکتب کمی به عقب برگشته و نیم نگاهی به دوران تحصیل و تهذیب وی داشته باشیم. علامه که متولد سال 1282 خورشیدی در مشهد بود از همان کودکی به تعلیم علوم مختلف دینی پرداخت و در این بین در عرفان پیشرفت گسترده‌ای کرد تا آنجا که به بزرگترین شاگرد مرحوم حاج شیخ حسنعلى نخودکی، پیربزرگ عارفان معاصر تبدیل شد. شاگردی که خود دست کمی از استاد نداشت. البته سید ابوالحسن همزمان برترین شاگرد آیات‏ عظام آقا میرزا مهدى اصفهانى غروى، سیدموسى زرآبادى، حاج سید مظهر حسین هندی و یار شفیق آیت‌‏الله مجتبى قزوینى نیز بود. مقام علمی وی تا آن حد بالا بود که علامه حکیمی در کتاب مکتب تفکیک درباره‌اش نوشته اند: «ایشان از نوادر روزگار بودند و از اصحاب استقامت و مداومت در ریاضت مهمه شرعیّه، بدون هیچ انحرافی در سلوک -نه درعقیده، نه در عمل- و از استادان مسلم علوم غریبه بودند...، از جمله اینکه ایشان هشت ماه پیش از درگذشتشان که سالم و شاد و سرحال بودند (تاریخ) مرگ خود را فرمودند.»
 
 
دوران هندوستان 
 
او که پس از سال‌های دانش آموزی در نزد اساتید ذکر شده در بالا، سرآمد عالمان زمان خود در صرف، نحو، ریاضی، طب، نجوم، هیئت، فقه واخلاق و… شده بود و ریاضت‌های او در صحن عتیق زبانزد خاص و عام بود به‌دلیل یک بیماری طولانی ذات‌الریه براساس تجویز پزشکان درسال 1316 به هندوستان رفت. حافظیان در این دوران ضمن دیدار از گوشه و کنار هند با مرتاضان بزرگ بسیاری گفتگو کرد که تعدادی از آنان بر اثر تلاش وی مسلمان شدند. در آن روزگار عکس این عارف بزرگوار در کنار عکس گاندی در اکثر کتاب فروشی های هند بود و بسیاری از مردم هند عکس او را در خانه ‌داشتند. حافظیان پس از استقلال پاکستان یکی از شخصیت‌های علمی و بانفوذ آن کشور شد و با حفظ ملیت ایرانی خود خدمات زیادی به مسلمانان کرد. آن سالك الي الله با اینکه اهل عرفان و معنویت بود در کراچی زندگی خود را از راه تجارت تأمین کرده و از وجوهات شرعیه هرگز استفاده نمی‌کرد. 
 
یادگارها 
 
از آن بزرگ‌مرد شهود و عرفان آثاری چند به جای مانده که مشهورترین آنها «لوح محفوظ» يكي از عجايب علمي جهان معاصر است که توسط آن مرد بزرگوار و عالم به اسرار اعداد در قالب جدول 25×25 خانه در رابطه با انسان كامل بودن حضرت خاتمي مرتبت محمد (ص) تنظيم شده است. دیگر آثار مکتوب ایشان یکی كتاب «شرح و تفسير لوح محفوظ» و نيز لوح «جُنَهَّ اَلاسماء» است كه تاكنون كسي اين لوح را به اين صحت و كمال و زيبايي قلمی نکرده است. از حافظيان در «صوفي پور»" كشمير، كه لوح محفوظ را در آنجا تصنيف كرده برج سنگی مربع شکلی برجا مانده كه از هر طرف قبله را مشخص می‌کند و مردم محل آن را «آستانه» نامیده و در شب‌های نیمه شعبان جشنی باشکوه در کنارش برگزار می‌کنند. او همچنین براساس تبحری که داشت انگشتری برای امام خمینی(ره) درست کرده و بر روی آن دعایی مخصوص نوشته بود تا هیچ وقت خطری مرحوم امام(ره) را تهدید نکند.
 
 
سال‌های پایانی
 
حافظیان پس از مراجعت به ايران بار دیگر در جوار حضرت ثامن الحجج علي ابن موسي الرضا(ع) عبادت و رياضت شرعي را برنامه زندگی خود قرار داد و در عين حال در رفع مشكل دردمندان و مراجعه كنندگان و خدمت به بندگان خدا در نهايت تواضع و اخلاص قيام و اقدام مجدانه داشت. همت او مصروف خدمت به خلق بود و دستور العمل‌های او برای استفاده از ادعيه و اذكار و ختوم و اسماءِ ختميه و دستورالعمل‌هاي اخلاقي و اشتغالات سلوكي به منظور رفع مشکلات توسط مردم به طور كامل شرعي بود . سرانجام مرغ جان اين فرزانه بي بديل و استاد مسلم  علوم غريبه بعد از 78 سال عمر پربركت در 22 اردیبهشت سال 1360 به ديدار معبود شتافت و جسمش در دار السرور آرام گرفت.
 
*رضا سلیمان نوری روزنامه نگار وخراسان پژوه
 
***
 
قدمگاه های امام رضا (ع)/ 1
 
اهواز میزبان نخستین مسجد رضوی
 
یکی از نقاطی که به طور قطع امام رضا(ع) هنگام سفر خود از مدینه به مرو چند روزی را در آن اقامت داشته، شهر اهواز است. بر اساس اسناد موجود هنگامی که مأمون خلیفه عباسی دستور داد تا امام رضا(ع) به عنوان ولیعهد او، از مدینه عازم خراسان شود آن حضرت در مسیر حرکت خود از مدینه به مرو در روز شانزدهم صفر سال ۲۰۱ هجری قمری وارد اهواز شد و چند روزی در این شهر توقف کرد. پس از عبور ایشان از اهواز شیعیان و محبان اهل بیت ساکن این شهر در محل اقامت آن حضرت  مسجدی بنا کردند که به نام مسجد علی بن موسی الرضا(ع) معروف شد. بنایی که به گواه همان اسناد و البته سایر اسناد موجود از دو سده نخست هجری قمری نخستین مکانی است که به نام ثامن الحجج(ع) در ایران ساخته و نام‌گذاری شده است. اعتقاد مردم اهواز البته بر این است که مسجد علی بن موسی الرضا(ع)، قدمگاه امام رضا(ع) نیز می‏باشد. این امر را ابودلف جغرافی‌دان معروف مسلمان که حدود 140 سال پس از شهادت امام رضا(ع)، یعنی در سال 341قمری به سفر در ایران مبادرت کرده و سفرنامه‌ای در این باره از خود به یادگار گذارده مورد تاکید قرار می‌دهد. بر اساس مدارک موجود محل دقیق کنونی این مسجد و قدمگاه همان محل مقبره فعلی شاگرد بزرگ ائمه معصوم علی بن مهزیار است. 
 
علی بن مهزیار اهوازی یا هندیجانی، از فقها، محدثان و دانشمندان معروف شیعه است که در سده سوم هجری قمری می‌ زیسته‌ و از نزدیکان امامان همام علی بن موسی الرضا، محمد بن علی تقی جواد، علی نقی هادی و حسن عسکری علیهم‌السلام بوده و احکام دینی را نزد آنها فرا گرفته و در برخی از مناطق، به‌ ویژه در اهواز به عنوان نماینده آنان فعالیت می کرده‌ است.
 
براساس برخی روایات تاریخی وی در زمان امام حسن عسکری(ع) در گذشت. البته قبل از فوت خود وصیت کرد تا او را پس از مرگ، در مسجد علی بن موسی الرضا(ع) دفن کنند. تا چندی قبل در قسمت غربی بقعه وی و پیوسته به مقبره سالنی وجود دارد که احتمالاً همان مسجد امام رضا(ع) بود. گفتنی است متاسفانه چند سال قبل هیئت امنای این بقعه به بهانه بازسازی و گسترش مقبره، تمامی ساختمان‌های مرتبط با آن را تخریب کردند و سالن مورد نظر هم که به احتمال قریب به یقین محل اصلی این مسجد قدیمی بود، نابود شد  تا بدین گونه نخستین مسجد رضوی دیگر وجود خارجی نداشته باشد.
    
***
 
تاریخ شفاهی حرم/ 3
 
پنجره‌ای رو به امام مهربانی‌ها
 
وقتی صحن عتیق(انقلاب) در دوره صفوی و با طرح «شیخ بهایی» ساخته شد، «ملا محسن فیض کاشانی» که حکیم، فیلسوف، عارف و شاعر  آن دوره بود، پیشنهاد داد برای کسانی که به هردلیل نمی توانند وارد حرم مطهر شوند و کنار ضریح بایستند، فضایی طراحی شود که بتوانند در نزدیک ترین فاصله از ضریح مطهر، بایستند و بتوانند ضریح امام رضا (ع) را ببینند و زیارتنامه بخوانند. بنابراین پنجره‌ای فولادی در محلی که مشرف به ضریح مطهر بود نصب شد و  از آن به بعد به «پنجره فولاد» معروف شد.
 
 
اولین پنجره فولاد
 
اولین پنجره فولاد، پنجره‌ای نسبتا کوچک از جنس فولاد بود و در نزدیک‌ترین مکان ممکن به ضریح مطهر رضوی، در صحن انقلاب اسلامی (عتیق) قرار گرفت تا اشخاصی که به خاطر عذر شرعی و یا موارد مشابه، از رفتن به کنار ضریح معذورند، بتوانند از پشت این پنجره که ضریح مطهر از داخل شبکه‌های آن پیداست، زیارت‌نامه بخوانند و با امام رضا(ع) درددل کنند.
 
شفایافتن بیماران صعب العلاج، معلول و حاجت گرفتن حاجتمندان پشت پنجره فولاد، سبب شد تا نگاه ها به این پنجره کوچک، نگاه ویژه ای باشد و به سرعت، این محل را به یکی خاص‌ترین مکان های حرم مطهر امام رضا(ع) تبدیل کرد. تا جایی که بستن پارچه و قفل و زنجیر به شبکه های پنجره فولاد، به تدریج تبدیل به یک سنت برای حاجتمندان و مراجعان به این محل شد. سنتی که البته ریشه دینی نداشته و تنها از یک باور عامیانه سرچشمه گرفته است.
 
سه پنجره فولاد
 
یکی از نکات قابل توجه درباره پنجره فولاد این است که پنجره نصب شده از دوره صفویه، پنجره فعلی حرم مطهر نیست و پنجره فولاد فعلی، سومین پنجره فولاد نصب شده در حرم مطهر است. پنجره فولاد اول، تا زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار در صحن انقلاب وجود داشت. اما در عهد ناصری، پنجره دیگری این بار از جنس برنز ساخته شد که جایگزین پنجره اول شد.
 
دومین پنجره هم تا اوایل انقلاب اسلامی در حرم مطهر وجود داشت، اما با توجه به فرسودگی و ساییده شدن برخی از قسمت‌های پنجره قدیمی و مشکلاتی که برای زائران به وجود آمده بود، مسئولان آستان قدس رضوی تصمیم گرفتند این پنجره را به موزه آستان قدس منتقل کرده و پنجره جدیدی را جایگزین آن کنند. بنابراین سومین پنجره از جنس برنز در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران ساخته شده و جایگزین پنجره دوم شد که در پشت رواق توحیدخانه داخل صحن انقلاب اسلامی قرار دارد.
 
سایر پنجره‌های حرم
 
اما غیر از پنجره فولاد اصلی که در صحن انقلاب قرار دارد، پنج پنجره فولاد دیگر هم در حرم مطهر وجود دارد که معروف ترین آن، پنجره فولاد صحن جمهوری اسلامی و البته جدیدترین این پنجره ها هم پنجره فولاد رواق دارالحجه است.
 
تصاویر پنجره فولاد حرم رضوی علیه السلام در گذر تاریخ 
 
 
تصویر گرفته شده از صحن عتیق (انقلاب) که پنجره فولاد در آن دیده می‌شود.
عکاس: عبدا... قاجار، عکاس درباره ناصری
 
 
 
پنجره برنزی که در زمان  زمان ناصرالدين شاه قاجار جایگزین پنجره اول شد.
از آنجا كه بعضي قسمت‌هاي پنجره قديمي ساييده شده بود، در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي پ
نجره دوم هم به موزه انتقال يافت و به جاي آن پنجره برنزی دیگری نصب شد.
 
 
 پنجره دوم صحن انقلاب در دوره پهلوي دوم
 
 
یکی از پنجره‌های قدیمی حرم که توسط شاهرخ تیموری از فولاد زرکوب ساخته شده است. در این اثر ارزشمند که شامل دو لت است، میله های فولادی به صورت مشبک، نقوش هندسی منظمی (گره پنج) را به وجود آورده است. روی این اثر، کتیبه های زرینی به خط زیبای نسخ برجسته نوشته شده که اندکی محو شده است. در حال حاضر این اثر نفیس در موزه آستان قدس رضوی واقع در صحن کوثر حرم مطهر به معرض دید علاقمندان گذاشته شده است.
 
***
 
گفت‌وگویی کوتاه درباره یک شعر رضوی/ 3
 
از مسیر روشنِ باب‌الجواد!
 
حجت‌الاسلام محمد حسین انصاری‌نژاد، شاعر بوشهری توانمند آیینی کشور است. او تا امروز برگزیده کنگره‌های شعرِ انتظار، اندیشه مطهر، شعر اشراق، کویر، توحید و ...  بوده است. «اجاق کوهپایه»، «مکاشفه‌های رنگ‌رنگ»، «پشت سایه‌ها»، «زمزمه کاشی‌ها»، «باغ سحرخیز» و ... برخی از مجموعه شعرهای اوست که بر دو عنوان از این مجموعه شعرها محمدکاظم کاظمی و مرتضی امیری اسفندقه مقدمه نوشته‌اند.
 
 
انصاری‌نژاد درباره حال و هوای اشعار رضوی‌اش می‌گوید: «با خودم شعری به پابوس امام آورده‌ام/ هشت بند گریه را در این مقام آورده‌ام» این غزل با دو غزل دیگر را، درصحن حرم، چشم بر ضریح قدسی امام هشتم زمزمه کردم. حس و حال حرم، انگیزه اصلی سرایش و تراوش این غزل بود. غزل را ظرف چند دقیقه قدم زدم و سرودم. من در مسیر حرکت به مشهد هم، در حین عبور از جاده یزد که به طریق‌الرضا(ع) مشهور است یک قصیده و دو، سه غزل سروده‌ام که اینگونه آغاز می‌شود؛ «از همین جاده، شبی رد شده ناگاه امامی/ ماه با هلهله اینجا زده گل‌چرخ تمامی...»  ترنم شعر درحرم راحت‌تر است و شعر از رایحهای‌متفاوت سرشار می‌شود.
 
او با اشاره به بیت «ای كمیت و دعبل و عطار در دربارتان/ برگ سبزی تحفه در اینبار عام آورده‌ام» می‌گوید: شاعران آیینی ادامه‌دهنده‌ راه شاعران بزرگ هستند و باید در این راه قواعدی را رعایت کنند. شعر رضوی، همانند دیگر شاخه‌های شعرآیینی، ادب و آدابی لازم دارد که باید دقیق، رعایت شود. شعررضوی باید علاوه بر هنرمندی‌های زبانی و بهره‌وری از بدایع هنری و چشم‌دیدهای تازه، با عناصر زندگی و دردها و سرگردانی‌های انسان امروز گره بخورد. آموزه‌ها و تعالیم امام هشتم(ع) که دستورالعمل زندگی است را به مخاطبان انتقال دهد. به عبارتی دیگر، شعر آیینی به جای موضوع مذهبی باید موضع مذهبی داشته باشد. کلمات کلیدی شعر رضوی در حال و هوای شعر رضوی ناخودآگاه به آشیانه ذهن شاعر می‌آیند. این کلمات، چون کبوتران سپیدی هستندکه می‌شود بال‌زدن‌شان را حس کرد.
 
اما شعر...
 
با خودم شعری به پابوس امام آورده‌ام
هشت بند گریه را در این مقام آورده‌ام
روی دستم میبرم تركیب‌بندی تازه را
زیر ایوان شعرهایی ناتمام آورده‌ام
خلسه‌ نقاره‌ها را دائما حس می‌كنم
محو در گلچرخ‌ها شور مدام آورده‌ام
آن‌طرف‌تر بانگ نوشانوش سقاخانه‌ای‌ست
دست‌افشان باده‌ای‌ روشن به جام آورده‌ام
آمدم مست از مسیر روشن باب‌الجواد(ع)
یك زیارت‌نامه باران با سلام آورده‌ام
حس آهویی غریب و نیمه‌جان دارم كه باز
با گلویی تشنه تا اینجا دوام آورده‌ام
چشم‌هایم بر رواق امشب گل‌افشان می‌شود
شبنمی تا روضه‌ دارالسلام آورده‌ام
بر نشابور ایستادی با احادیث ولا
از قدمگاهت چه نوری گام‌گام آورده‌ام
ای كمیت و دعبل و عطار در دربارتان
برگ سبزی تحفه در این بار عام آورده‌ام
نسخه‌ای‌ بنویس از دارالشفایت یا امام
با خودم از چشم بیماری پیام آورده‌ام
 
***
 
گفت‌وگو با چهره‌های رضوی/3
 
گفتگو با حمیدرضا سهیلی که از سال‌ها پیش با شفایافتگان حضرت(ع) انس دارد
 
حواس آقا به دل ما هست
 
حمیدرضا سهیلی را به عنوان یکی از پیشکسوتان تئاتر مشهد می‌شناسند؛ برادر بزرگتر سعید سهیلی کارگردان سینما که بعد از بازیگری و کارگردانی تئاتر حالا سال‌هاست قلم به دست گرفته و مشغول نگارش تاریخچه تئاتر این شهر است. سهیلی اما در کنار این فعالیت‌های هنری، از سال‌ها پیش به فعالیتی مشغول است که کمتر کسی از آن اطلاع دارد. او از سال‌ها پیش مسئول نگارش ستون‌هایی درباره خاطرات شفایافتگان است؛ ستون‌هایی در نشریه‌ها و مجلات کشور که این توفیق را برای او داشته که همواره با شفایافتگان حرم رضوی مانوس باشد. به همین خاطر به سراغ حمیدرضا سهیلی رفته‌ایم تا خاطرات او را در این زمینه بشنویم. از وی در ایام دهه کرامت در سلسله جشن‌های «امام مهربانی‌ها» تقدیری به عمل خواهد آمد. 
 
 
بگذارید گفتگو را از اینجا شروع کنیم؛ چه شد که شما به عنوان یک شخصیت هنری به نگارش خاطرات شفایافتگان رو آوردید؟
 
راستش را بخواهید من از قدیم همیشه علاقه داشتم که افتخار خادمی حرم امام رضا(ع) برایم فراهم شود، ولی هیچ‌وقت شرایطش برای من فراهم نشد. تا آن‌‌که یک ‌روز مدیر مجله زائر که گاه و بی‌گاه برایش مطلبی می‌نوشتم، به من زنگ زد و پیشنهاد داد تا قصّه‌هایی را بر اساس پرونده‌های موجود در آرشیو آستان‌قدس رضوی در مورد شفایافتگان حرم به قلم بیاورم. در ابتدا تصورم این بود که قبول این پیشنهاد وقت زیادی از من نمی‌گیرد و با نوشتن چند قصّه، حکایت این همکاری به پایان خواهد رسید، امّا این موضوع به حدی برایم جذاب شد که نه توانستم آن را کنار بگذارم و نه به راحتی از کنار نگارش آن عبور کنم. بعدها این قصّه‌ها با اقبال خوبی از طرف مردم روبرو شد و زمینه همکاری من را با مجلات دیگری مثل «حرم» و «خانواده» فراهم کرد. بعد از این کار همیشه احساس می‌کردم که من هم مثل بقیه افرادی که در حرم خدمت می‌کنند، خادم حضرت هستم، هر چند که بر طبق رسم و رسوم انتصاب نشده و لباس و مدرک خاصی از خدمت ندارم.
 
طبعا در این سال‌ها قصه‌های زیادی بود که شما را با خودش درگیر کرده است.  
 
بله. خاطرات زیادی دارم، به علاوه پیام‌های زیادی هم از همین طریق برایم ارسال می‌شود. با خیلی‌ از شفایافته‌ها که تماس می‌گیرم، دوباره یاد همان لحظه شفا در ذهنشان زنده می‌شود و من هم در احساس پاکشان شریک می‌شوم. خیلی‌ها هم از شهرها و کشورهای دیگر با من تماس می‌گیرند و درخواست می‌کنند که وقتی حرم می‌روم برای بیمارشان دعا کنم. همین اخیرا تماسی داشتم که به نظرم یکی از جالب‌ترین بازتاب‌های کارم در این سال‌ها بود. خانمی از  کالیفرنیا تماس گرفته بود و می‌گفت با اینکه در آمریکا زندگی می‌کند و سال‌هاست به مشهد نیامده، همیشه دلش توی حرم امام رضا(ع) است و توسل به حضرت بیماری بدون علاجش را درمان کرده است. خانم دیگری هم چند سال پیش به من مراجعه کرد که در بمباران زمان جنگ جانباز شده و به بیماری اعصاب و روان مبتلا شده بود. همین خانم بعد از شفا در حرم مطهر حالا ماهی یک بار برای خادمی حضرت به مشهد می‌آید. 
 
دوست ندارید که با عنوانی رسمی هم فرصت خادمی حضرت برایتان فراهم شود؟
 
طبعا مثل همه شیعیان من هم به خدمت در حرم علاقمند هستم. قبل‌ها خیلی دلم برای خدمت در حرم پر می‌زد، ولی اتفاقی برایم افتاد احساس کردم خود حضرت حواسشان به دل ما هست.  یادم هست که یک‌روز برای انجام کاری به اداره‌ای مراجعه کرده بود. فردی که باید کارم را به انجام می‌رساند، سرش خیلی شلوغ بود. از طرفی وقت کافی برای ماندن نداشتم و باید همان روز کارم را انجام می‌دادم. سر دوراهی ماندن یا رفتن بودم که همان فرد مسئول، با خوش‌رویی جلو آمد و خیلی گرم و صمیمی از علت حضورم در آن‌جا پرسید. بعد گفت: نیازی به معطّلی نیست. مدارکتان را بدهید. من شخصا کارتان را تا عصر تمام می‌کنم. من هم خیلی خوشحال مدارک را تحویل همان فرد دادم و عصر که برگشتم، کارم آماده بود. خیلی سرخوش تشکر کردم و از او خواستم تا در قبال کاری که برایم انجام داده، از من چیزی بخواهد. 
 
لبخندی زد و گفت: «شاید توقع‌ام کمی زیاد باشد، امّا باید قول بدهی که آن‌چه را می‌خواهم، دریغ نکنی». گفتم: «اگر در حد وسع‌ و توانم در خدمت هستم.» «گفت: به من قول بدهید وقتی لباس خادمی‌ به تن می‌کنید و حالِ خوشی دارید، من را هم از دعایِ خیر فراموش نکنید. راستش دیروز که شما را با لباس خادمی دیدم که در حال خدمت به زائران اشک می‌ریختی، آرزو کردم که ای‌کاش جای شما باشم.»
 
برای خودم خیلی مبهم بود. من و لباس خادمی؟ به علاوه یکی‌دو هفته‌ای بود که به دلیل مشغله کاری حرم نرفته بودم. یقین کردم که مرا با فرد دیگری اشتباه گرفته بود، ولی نخواستم حال خوشش را به هم بزنم. برای همین قول دادم که برایش دعا کنم.
 
حالا مدتی از آن ماجرا می‌گذرد. بارها و بارها به این ماجرا فکر کرده‌ام. شاید برای دیگران این ماجرا ساده به نظر بیاید، ولی من که این سال‌ها به سبب ارتباط با شفایافتگان با لطف حضرت عجین بوده‌ام، ساده از کنار این قصه نمی‌گذرم. خیلی دوست دارم این طور تصور کنم که حضرت من را به خادمی خودشان پذیرفته‌اند.
 

 



-