شنبه 4 ارديبهشت 1400 23:27 ساعت
شناسه خبر : 346639

به بهانه انتشار جدیدترین کتاب وحید جلیلی؛
«عبور از سینمای سانسور»؛ تاملی بر فیلمسازی غیرطبیعی در ایران
«عبور از سینمای سانسور» حقایق سینمای ایران را به ما نشان میدهد؛ حقایق تلخی که در مقابل چشمانمان قرار دارد اما پروپاگاندای جریان شبهروشنفکری چُنان آنها را وارونه جلوه داده که تصورات ما فرسنگها با این حقایق فاصله دارد.
گروه فرهنگ-رجانیوز: «۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، الیور استون، کارگردان شهیر آمریکایی در سینما فلسطین سوالی را با سینماگران ایرانی در میان میگذارد، «چرا سینما را برای روایت انقلابتان به کار نگرفتهاید؟». یکی از میان جمع فریاد میکشد: «حرف سیاسی نزن آمده از هنر بشنویم!» همین یک صحنه برای توضیح وضعیت فعلی سینمای ایران کافیست. سینمایی که حتی الیور استون را بهخاطر آن که چنین پرسشی در میان نهاده توبیخ میکند و به او هشدار میدهد که به دستور روشنفکران غربگرا، در ایران، حرف زدن از انقلاب نشانه بیهنری است!»
کتاب «عبور از سینمای سانسور» با این مقدمه آغاز میشود. وحید جلیلی در این کتاب، که الحق عنوان بسیار مناسبی برای آنچه که نوشته شده دارد، به خوبی وضعیت فعلی سینمای ایران را ترسیم میکند.
به گزارش رجانیوز؛ «عبور از سینمای سانسور» حقایق سینمای ایران را به ما نشان میدهد؛ حقایق تلخی که در مقابل چشمانمان قرار دارد اما پروپاگاندای جریان شبهروشنفکری چُنان آنها را وارونه جلوه داده که تصورات ما فرسنگها با این حقایق فاصله دارد.
سینمای ایران جاییست که هنرمند ایرانی اگر بخواهد درباره ظلمهایی که در طول تاریخ به مردم ایران شده فیلم بسازد، اسمش میشود «سفارشیساز» و فیلمش میشود «فیلم حکومتی» اما اگر اسپیلبرگ «فهرست شیندلر» بسازد و قصهبافی کند، او هنرمند است و قابل احترام! اینجا همه پز «هنر برای هنر» میدهند اما فیلمهایشان پُر است از بیانیههای سیاسی که اسکارنشینان مخاطب اصلی آن هستند.
جریان شبه روشنفکری چنان بر تمامیت این سینما چنبره زده که حاتمیکیا را از «آژانس شیشهای» به «گزارش یک جشن» میرساند و مهدویان را از «ایستاده در غبار» و «لاتاری» به «شیشلیک»!
بدیهیترین واقعیتهای جامعه ایران در این سینما سانسور میشود اما ارزشها و آرمانهای روشنفکران سهم اصلی تولیدات سالانه آن را شکل میدهد. بزرگترین خیانت جریان شبه روشنفکری سینما جا انداختن توهمات خود به جای واقعیت است. تصویری که از جامعه ایرانی بازنمایی میشود، یک جامعه سیاه و فلکزده است که هیچ امیدی در آن وجود ندارد و برای ادامه زندگی از این سرزمین باید رفت!
بیشتر بخوانید:
مردم ایران و رنجهایشان، سهمی از روایتهای این سینما ندارند. از زلزلهزدگان کرمانشاه گرفته و سیلزدگان سیسخت گرفته تا صورتهای پوشانده از گرد و غبار خوزستان و لبهای تشنه مردم سیستان جایی در این سینما ندارند. غالب روایتها، روایت «سعادتآباد» است و اگر کسی هم با «شنای پروانه» به سراغ جنوب شهر رفت و امید آفرید نامش میشود «کاسب». در این سینما غیر از سعادت آبادنشینان همه مردم ایران «دیگری» هستند. اگر کاراکتری از قومیتها و قشرهای مختلف در این سینما هست بهعنوان یک «دیگری» حضور داشته و نسبت به او «غیریتسازی» میشود.

روشنفکرانی که این روزها تشت رسواییهای جنسیشان یکی پس از دیگری میافتد و آب هم از آب تکان نمیخورد چنان بلایی بر سر سینمای ایران آوردهاند که ۷۷.۷ درصد مردم اصلاً سینما نمیروند. همچنین از ۲۲.۳ درصدی که سینما میروند، ۲۷ درصد یکبار در سال، ۲۷.۹ درصد دوبار در سال و ۴۵.۱ درصد بیش از دو بار در سال به سینما میروند.
چقدر دقیق وحید جلیلی وضعیت امروز سینمای ایران را توصیف میکند؛ «سینمای ایران» متشکل از دو دروغ بزرگ است، یک «سینما» و دو «ایران». واقعیت این است؛ پادشاه لُخت است. اما آنقدر فضای رسانهای سنگین است که کسی جرئت نمیکند این لُختی را به زبان بیاورد! حال وحید جلیلی با کتاب «عبور از سینمای سانسور» لُختی پادشاه را به بهترین شکل ممکن بیان کرده است.
بیشتر بخوانید:
چاپ کتاب وحید جلیلی درباره عبور از سینمای سانسور
میگویند ما که از آمریکا دموکراتتر نیستیم؛ مردم هر چه کمتر مشارکت کنند بهتر!

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/346639
لینک کوتاه کپی شد
کلیدواژه ها »