يكشنبه 17 آبان 1394 18:15 ساعت
شناسه خبر : 226984

سلسله مقالات پرسش و پاسخ دینی/ قسمت اول: «عصمت»؛
چرا پیامبران و امامان گاهی خود را گناهكار خوانده و از خدا طلب آمرزش كردهاند/ چه ضرورتی دارد که امام معصوم باشد و چگونه مشخص میشود که امام معصوم است/ آیا انسانهاى معمولى هم میتوانند معصوم باشند
اگر امام معصوم نباشد و مرتکب گناه شود، محکوم کردن و مجازات او از باب امر به معروف و نهی از منکر واجب میشود، در حالی که چنین برخوردی با امام اولاً: غرض از نصب امام را نقض میکند. ثانیاً با آیه اطاعت منافات دارد.
گروه معارف – رجانیوز: «شبهه» شبيه حق است كه قصد دارد طرف مقابل را به اشتباه بیاندازد. شبهه، هميشه همراه دليل مطرح ميشود. مثلاً در شبههاي كه توسط ابليس دربارة خلقت آدم مطرح گشت وي در باب خلقت آدم گفت: آدم را از خاك بيافريدي و من را از نار، و نار را بر خاك مزيت است و در شأن من نيست كه به آدم سجده كنم.
امیرالمومنین علی علیهالسلام در نهج البلاغه در مورد شبهه میفرمایند: «و إنّما سمّیت الشبهه لأنها تشبه الحق» (نهجالبلاغه خطبه 38) شبهه را از این رو شبهه نامیدند زیرا که شباهت به حق دارد.
طرفداران باطل به گونهای سخنان خود را تنظیم میکنند و با آب و تاب بیان می نمایند که مردم آن سخن را حق میپندارند به طوری که واقعیت بر مردم پوشیده میشود. به علت آنکه سخنان انسانهای منحرف شبیه سخنان حق است به آن «شبهه» می گویند اما به سخنانی که مردم را به حق میرساند «دلیل» گفته میشود.
اما «سئوال» معنای دیگری دارد و با شبهه تفاوتهای اساسی دارد. سؤال عبارت است از درخواست معرفت يا آنچه موجب معرفت گردد. پرسش به قصد شناخت يا براي تعريف و تبيين. اگر سؤال به قصد جدل هم مطرح گردد بايد دقيقاً مطابق موضوع خود باشد كه در شبهه چنين نيست.
سؤال را به معناي اعتراض و سائل را به معناي معترض نيز به كار بردهاند. بنابراين سائل (معترض) كسي است كه حكمي را كه مورد ادعاي كسي است نفي كند بدون اينكه دليلي بر نفي خود بياورد ـ و نيز سؤال يا اعتراض به تمام آنچه كسي ادعا كرده است اطلاق ميشود.
اما صرفنظر از تفاوتهای ماهوی سئوال و شبهه پیدایش سؤال در ذهن نشان از سلامت عقل و میل به کمال است. چرا که رشد آدمی مرهون شناخت او از حقایق عالم هستی است. ذهن انسان سالم و عاقل بیوقفه در تلاش است تا بر اساس معلومات قبلی خود، مجهولات فعلی را کشف نموده و حرکت خود به سوي کمال را منطبق بر واقعيات ادامه دهد.
برهمین اساس گروه معارف رجانیوز قصد دارد طی سلسله مطالبی با طرح یکی از موضوعات مبتلا به روز در حوزههای اعتقادی و اجتماعی سئوالات مربوط به این موضوع را مطرح و به پاسخهای آن به صورت متقن و چکیدهوار بپردازد. بدیهی است شاید سئوالات دیگری در ذهن مخاطبان با مطالعه این نوشتار پدید بیاید که میتوانند با درج آن در قسمت نظرات کاربران منتظر پاسخ آن از سوی کارشناسان باشند.
موضوع مطلب حاضر در باره «عصمت» است. ابتدائاً «معنای عصمت» و انواع آن توضیح و سپس با طرح سئوالاتی از قبیل «آیا انسانهاى معمولى هم میتوانند معصوم باشند؟» «چرا در قرآن به بعضی پیامبران نسبت گناه داده شده است؟»، «چرا پیامبران و امامان معصوم، گاهی خود را گناهكار خوانده و از خدا طلب آمرزش كردهاند؟»، «چه ضرورتی دارد که امام معصوم باشد و چگونه مشخص میشود که امام معصوم است؟» و در نهایت «چه کسانی مصداق واژه معصوم هستند؟» با استناد به آیات قرآن و احادیث به آنها پاسخ داده شده است.
این نوشتار را از نظر میگذرانید:
***
معنای عصمت
علامه طباطبایى میفرماید: منظور از «عصمت» وجود امرى است در انسان معصوم که او را از وقوع در آنچه جایز نیست (مثل خطا و معصیت) حفظ میکند(1). البته از نظر ایشان، انبیاى الهى (و تمامى اولیا و هدایتشدگان خاص) داراى عصمت مطلق هستند که مصادیق فراوانى را شامل میشود(2). از نظر ایشان "عصمت" نتیجه علم معصوم به عواقب گناه است؛ یعنى علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونهاى است که هیچگاه مغلوب قواى دیگر انسانى نمیشوند و مسلط بر آنان هستند(3).
در مورد «عصمت» نظریه دیگرى وجود دارد که میگوید «معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگى نسبت به جمال و کمال حق به خود اجازه نمیدهد که گامى بر خلاف رضاى او بردارد و عشق و علاقه انسان به معبود و درک جمال و جلال او و آگاهى از نعمتهاى بىپایان او در حق وى، آنچنان در روحش خضوع و فروتنى به وجود میآورد که هرگز به فکر گناه نمیافتد چه رسد به این که مرتکب گناه شود.»(4)
آنچه باعث میشود که اختیار نسبت به انجام اشتباهات هرگز به ارتکاب خطا و گناهان نینجامد، وجود این عوامل در شخص معصوم است: «علم حقیقی به واقعیت امور بد و نیک»، «تأیید و توفیق ویژه از سوی خدا» و «بهرهمندی از روحالقدس؛ روحی مقدس و مطهر که همراه همیشگی معصوم است».
عصمت علمى و عصمت عملى
عصمتى که در پیامبران است، جامع هر دو است و پیامبران در علم و عمل معصوماند؛ یعنى هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدأیی است که هیچگونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد؛ زیرا به مرحله عقل مجرد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله، وهم و خیال هم تابع عقلاند و هرگز وسوسههاى شیطان در آن راه ندارد.(5)
مراحل عصمت پیامبران
1. مصونیت از خطا در دریافت وحی و ابلاغ آن.
2. مصونیت از مخالفت با احكام الهی در عمل(6)
3. مصونیت از اشتباه در موضوعات و مصادیق احكام(7)
4. مصونیت از اشتباه در مسایل مربوط به مصالح و مفاسد اجتماعی(8) و فردی.
5. مصونیت از اشتباه در مسایل عادی زندگی فردی.
عصمت در دریافت و ابلاغ وحی
از آنجا كه ادراكهای عادی انسانها برای شناسایی كامل راه سعادت و شقاوت كافی نیست، پس خدا باید این نقص و كمبود را از راه وحی و ارسال پیامبر جبران كند. در غیر این صورت هدف از خلقت انسان ـ تكامل اختیاری ـ نقض میشود؛ زیرا تكامل اختیاری در گرو شناخت صحیح و كافی است و آن امر نیز بدون بعثت انبیاء حاصل نخواهد شد. پس اگر خداوند پیامبری بفرستد، ولی این پیامبر در دریافت وحی یا حفظ و ابلاغ آن دچار خطا گردد، هدف از بعثت نقض خواهد شد و این كار با حكمت خدا منافات دارد.
این قضاوت و حكم روشن عقلی از برخی آیات قرآن نیز استفاده میشود:
«عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُكُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیهِمْ وَ أَحْصی كُلَّ شَیءٍ عَدَداً؛ دانای غیب اوست و هیچ كسی را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی كه آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد، تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ كردهاند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصا كرده است.»(9)
روشن است كه انجام چنین رسالتی بدون عصمت آنان در مقام اخذ، حفظ و ابلاغ وحی ممكن نیست.
قرآن و عصمت پیامبران از گناه
1. پیامبر از روی هوای نفس سخن نمیگوید:
«وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی(10)
2. پیامبران هدایت یافتگاناند و هر كس را خدا هدایت كند، گمراه نمیشود:
«أُولئِكَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ»(11)
«وَ مَنْ یهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلّ»(12)
3. منشأ ضلالت و گناه، شیطان است، و شیطان نمیتواند در پیامبران نفوذ كند:
«فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»(13)
4. اطاعت از پیامبر، اطاعت از خداست و اطاعت از خدا، با گناه قابل جمع نیست:
«مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»(14)
5. عمل پیامبر اسوه حسنه است و گناه با اسوه حسنه بودن سازگار نیست:
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(15)
6. پیروی از پیامبر باعث پیدایش محبت خداست و خدا گناه را دوست ندارد:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ»(16)
7. پیامبران برگزیدگان خدایند و خدا گناهكار را برنمیگزیند:
«وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ»(17)
آنان را برگزيديم و به راه راست راهنمايى كرديم:
«وَ اجْتَبَیناهُمْ وَ هَدَیناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»(18)
احادیثی در باب عصمت
پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله میفرماید: «أنَا وَ عَلی وَ الحَسن وَ الحُسَین وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَین مُطَهَّروُن مَعصومُون؛ من و علی و حسن و حسین و نُه نفر از فرزندان حسین، پاك و معصوم هستیم»(19)
امیرمؤمنان علی علیهالسلام نیز با اشاره به این حقیقت كه خدای حكیم را نشاید كه به اطاعت و پیروی همه جانبه از كسی فرمان دهد كه از آلوده شدن به گناه در امان نیست، میفرماید: «انّما امَرَ اللّه عَزوَجَل بِطاعَة الرَسول لانَّهُ مَعصوم مُطَهّر لایأمُر بِمَعصیتِه؛ دلیل آنكه خداوند مردم را به اطاعت (همه جانبه) از پیامبر میخواند، آن است كه وی پاك و معصوم است و به گناه فرمان نمیدهد»(20)
پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله در تفسیر آیه تطهیر میفرماید: «فَانَا وَ اهل بیتی مُطَهَّرون مِن الذنُوب؛ من و اهل بیتم از گناه پیراستهایم»(21)
آیا انسانهاى معمولى هم میتوانند معصوم باشند؟
انسان موجودى مختار است و به گونهاى آفریده شده که با انتخاب صحیح و مزیّن شدن به ایمان و عمل صالح و اجتناب از عصیان اوامر یا نواهى الهى، مىتواند به مقام «خلیفةاللهى» بار یابد، یعنى به جمیع کمالات متناسب با یک انسان دست یافته و از جمیع نواقص و عیوب دنىّ دنیوى مبرا گشته و داراى «ولایت تکوینى و تصرف در قلوب» گردد.(22)
برخی آیات قرآن انسانها را به رعایت ملکه تقوا دعوت میکند تا در پرتو آن به عصمت در حد خود دست یابند.
آموزش پاکی و عصمت
«تقواى الهى را پیشه کنید تا خداوند به شما آموزش دهد»(23)
نشان دادن راه
«و هر آنکه در راه ما تلاش کند، ما راههاى خود را به وى مىنمایانیم و خداوند هر آینه با نیکوکاران است»(24)
فرقان
«اگر تقوا پیشه کنید خداوند براى شما فرقان (نیروى تمیز حق از باطل) قرار مىدهد و سیئات شما را جبران و گناهان شما را مىبخشد»(25)
حیات طیبه
«هر آنکه - چه زن و چه مرد - باایمان باشد و عمل صالح انجام دهد، او را حیاتى طیبه (فراتر از زندگى عادى نیک دیگران) مىبخشیم و کارهاى آنها را به بهتر از آنچه انجام دادهاند، پاداش مىدهیم»(26)
برداشتن حجابها
در حدیث قدسى نیز آمده است: «اگر بر عبد من، مشغولیت با من غالب آید، من همت و لذت او را در ذکرم برایش قرار مىدهم. پس او عاشق من و من عاشق او مىشوم و حجابهاى بین خودم و او را برمىدارم. پس وقتى که مردم دچار سهو و نسیان مىشوند، او دچار سهو و نسیان نمىشود(و خطا و عصیان از او سر نمىزند) پس اگر سخن بگوید، سخنش (مثل) سخن انبیا است و آنها واقعاً سرآمد روزگارانند. آنان هستند که چون من عقوبتى را به اهل زمین اراده کنم، به یاد آنها مىافتم و عقوبتم را از اهل زمین بر مىگردانم»(27)
پس وجود «عصمت» در انبیا و ائمه علیهمالسلام - چنانکه گذشت و با ادلهى نقلى و عقلى فراوان اثبات شده است - ضرورت داشته؛(28) لکن اختصاص به ایشان ندارد و هر کس در حد تلاش و تقوا و علم و اراده خود مىتواند بهرهاى از آن را کسب کند تا علایم آن نیز از او به ظهور و بروز برسد.
راه تشخیص این مقام در غیر از ائمه علیهمالسلام
1- خوددارى از گناه در شرایط و محیطى که اغلب انسانها در آن شرایط به طور معمول دچار لغزش و عصیان مىشوند، مثل: رسیدن به پُست و مقام و شهرت و مال فراوان و ...
2- بروز کرامات و امور خارقالعاده از ایشان، مثل: علم به نیات و افکار افراد و یا شفاى امراض و رفع و دفع گرفتارىهاى دیگران که انجام آن از عهدهى سایرین خارج است و ...
3- استجابت دعا یا نفرین ایشان.
4- نفوذ بر دلها و ایجاد تحول و انقلاب در آنها.
5- شرح صدر و طمأنینه و موضعگیرى مناسب در معضلات فردى یا اجتماعى.
6- مجراى فیض الهى گشته و بدین جهت برکات و نعمات نازل و بلایا دفع مىشوند.
البته باید توجه داشت که نبى صلىالله علیه وآله و وصى علیهالسلام داراى مقامى است که وصول به آن براى احدى ممکن نیست و در بین خود انبیا نیز مراتبى وجود دارد و خاتمالانبیا صلیالله علیه وآله در رأس این هرم واقع هستند و سپس سایر ائمه علیهمالسلام و سپس سایر انبیا علیهمالسلام و بعد سایر مردم واقع مىشوند، یعنى سیر صعودى عصمت و خلافت الهى داراى مراتب طولى و نیز عرض عریضى است که همه در یک سطح واقع نمىشوند و تشخیص آن براى افراد، موکول به علم الهى است(29).
چرا در قرآن به بعضی از پیامبران نسبت گناه داده شده است؟ چرا پیامبران و امامان معصوم، گاهی خود را گناهكار خوانده و از خدا طلب آمرزش كردهاند؟
برای پاسخ به این اشكال، باید توجه داشت كه گناه، مصادیق و مراتب گوناگونی دارد كه با تفكیك آنها از یكدیگر بسیاری از اشتباهات و اشكالهایی كه درباره عصمت پیامبران و اولیای خدا مطرح شده است، حل خواهد شد.
ترک واجبات و ارتکاب محرمات
1- مخالفت با اوامر و نواهی «مولوی» كه در محدوده واجب و حرام ـ مانند دروغگویی، دزدی، ترك نماز و روزه واجب و در یك كلمه ترك واجبات و ارتكاب محرمات شكل میگیرد و رایجترین معنای گناه همین مورد است، و دلایل عقلی و نقلی، بر عصمت پیامبران و دیگر معصومان از این گناه دلالت دارد و در هیچ منبع و مأخذی، چنین گناهی به آنان نسبت داده نشده است.
ترک اولی
2- انجام كاری از شخصی كه دارای مقام علمی و معنوی فوقالعادهای است، با توجه به مقام ویژه او بهتر است كه اینگونه كارها از وی صادر نشود، هر چند آن كار در مقایسه با نوع مكلفان، عملی ناشایسته به شمار نمیرود. اینگونه گناه را «ترك اولی» میگویند.
کوچک شمردن عبادت در برابر عظمت پروردگار
3- اعمال عبادی بندگان، هر چند شایسته انجام شود، باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها و نعمتهای بیشمار او ناچیز و ناقص است و اساساً قابل مقایسه نیست. به همین دلیل، افرادی كه با عظمت خداوند آشنایی بیشتری دارند، عبادت خود را با نهایت شرمساری به پیشگاه او عرضه میكنند و پیوسته به تقصیر خویش اعتراف میكنند.
بنده همان به كه ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش كس نتواند كه به جای آورد
انجام امور دنیوی و پرداختن به جنبه بشری
بنابراین آنچه در مورد پیامبران و اولیای الهی متصور است، دو قسم اخیر است و با مقام عصمت آنان منافات ندارند. لیكن از سوی دیگر آن بزرگواران بشر بودند و جنبه بشریت آنان ایجاب میكرد كه به وظایف مرتبط به آن نیز بپردازند، ولی آنان با توجه به مقام معنوی فوقالعادهای كه داشتند، اشتغال به آن را با عظمت خداوند ناسازگار دیده و این لحظات را لحظات غفلت و گناه میشمردند و لذا با اعتراف به گناه، كوتاهی در بندگی (نه انجام حرام یا ترك واجب) عذر تقصیر خویش را به درگاه حضرت حق بیان میکردند.(30)
در دعای عرفه منسوب به سید الشهدا ـ علیه السلام ـ میخوانیم:
«یا مَنْ ألْبَسَ أولِیاءَهُ مَلَابِسَ هَیبَةِ، فَقَامُوا بَینَ یدَیهِ مُستَغْفِرِینَ؛ ای كسی كه جامههای هیبت و عظمتت را به دوستانت پوشاندی پس برای آمرزشخواهی در پیشگاهت به پا خاستند.(31)
چه ضرورتی دارد که امام معصوم باشد و چگونه مشخص میشود که امام معصوم است؟
شیعه معتقد است امامت همان امتداد رسالت و نبوت است، جز اینکه پیامبر صلیالله علیه و آله پایهگذار شریعت است و بر وی وحی نازل میشد، اما امام مبین شریعت و حافظ و نگهبان آن است. بنابراین، امام در تمام شئون جز مسئله نزول وحی با پیامبر صلیالله علیه و آله همگام است(32) و تمام شرایطی را که برای پیامبر ضروری و لازم است نظیر علم به معارف و اصول اسلام و فروع و ... از جمله عصمت از گناه و خطا و اشتباه مخفیانه و علنی، عیناً همان شرایط را برای امام نیز لازم و ضروری میداند و چون راهی برای احراز صفت عصمت جز از راه نص و بیان خداوند وجود ندارد، امامت را همانند نبوت یک مقام انتصابی میداند و میگوید عهدهدار این مقام از طرف خداوند تعیین میگردد، اما بر خلاف شیعه، اهل سنت، این مقام و مسئولیت بزرگ دینی و اجتماعی را یک موهبت اجتماعی میداند که از طرف مردم به شخص خلیفه اعطا میگردد و خلیفه از طریق انتخاب به این مقام نایل میشود.
دلایل اعتقاد شیعه نسبت به امر امامت
الف- دلایل عقلی لزوم عصمت برای امام علیهالسلام
1. از آنجا که امام حافظ شرع و تبیینکننده رسالت انبیا و مربی انسانهاست، باید صد در صد مورد اعتماد مردم باشد و در صورت معصوم نبودن این اعتماد از بین میرود.
2. اگر امام مرتکب معصیت شود، احترام و محبوبیت او از دلها خارج میشود و دیگر از دستورات او پیروی و اطاعت نمیشود، در نتیجه فایده نصب امام منتفی میگردد.(33)
3. اگر امام معصوم نباشد و مرتکب گناه شود، محکوم کردن و مجازات او از باب امر به معروف و نهی از منکر واجب میشود، در حالی که چنین برخوردی با امام اولاً: غرض از نصب امام را نقض میکند. ثانیاً با آیه اطاعت(سوره نساء، آیه 59) منافات دارد؛ زیرا آیه مذکور، اطاعت از امام و احترام به مقام او را به طور مطلق ذکر کرده است.(34)
4. امام مانند پیامبر حافظ شرع است، لذا باید معصوم باشد؛ زیرا مراد از حفظ و نگهداری، حفاظت علمی و عملی است و بدیهی است که حفظ شریعت در علم و عمل تنها با داشتن عصمت امکانپذیر است، چرا که غیرمعصوم دست کم دچار خطا میشود و اگر بر حفظ بخشی از شریعت بسنده کنیم، در این صورت بخش دیگر را باید از نظر شارع بیاعتبار شمرد و حال آنکه ضرورت بر خلاف آن حکم میکند؛ زیرا پیامبر صلیالله علیه و آله آمده تا تمام احکام را تعلیم دهد.
ب- دلایل نقلی لزوم عصمت برای امام علیهالسلام
در قرآن کریم درباره عصمت انبیا و ائمه علیهمالسلام آیاتی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.
1- آیه امامت
«وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ یاد آر هنگامی که خدا ابراهیم را به امری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد و خدا به او گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزینم. ابراهیم عرض کرد: این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود که عهد من به مردم ستمکار نخواهید رسید»(35)
این آیه تصریح دارد که عهد الهی که همان منصب امامت باشد، به ظالمان نمیرسد. از سویی دیگر هر گناهی خواه صغیره باشد یا کبیره، ظلم است و مورد رضای خداوند متعال نیست، به دلیل آنکه خدا میفرماید: «تلک حدود الله فلاتعتدوها و من یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون؛ این احکام حدود دین خداست از آن سرپیچی نکنید و کسانی که از احکام خدا سرپیچی کنند، آنها به حقیقت ستمکارانند»(36)
طبق این آیه گناه چه صغیره باشد چه کبیره، ظلم محسوب میشود؛ زیرا در نهایت سرپیچی و عصیان از فرمان خداست. بنابراین، در این جا دو مطلب امری قطعی است.
الف- هرگناهی (صغیره یا کبیره) به جهت تخلف و نافرمانی از دستورات الهی ظلم محسوب میشود.
ب- عهد خدا به ظالمان نمیرسد.
نتیجه این که امامت عهد و منصب الهی است(37) و قرآن کریم مناصب الهی را اختصاص به کسانی داده که آلوده به ظلم نباشند. از طرفی میدانیم که هر گناهی دست کم ظلم به نفس است و هر گناهکاری در عرف قرآن کریم ظالم نامیده میشود. پس امامان که صاحبان منصب الهی هستند، از هرگونه ظلم و گناهی پاک و منزه خواهند بود.(38)
2- آیه تطهیر
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ خداوند چنین می خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند»(39)
تعلق گرفتن مشیت الهی به تطهیر اهلبیت علیهمالسلام از هر نوع پلیدی، مساوی و ملازم با عصمت آنان از گناه است؛ زیرا مقصود از رجس در آیه، هر نوع پلیدی فکری و روحی و رفتاری است که گناه از مصادیق بارز آن است و از آنجا که این اراده به افراد خاصی تعلق گرفته است، نه به همه افراد امت، طبیعی است که آیه تطهیر با اراده تطهیر که به همگان تعلق گرفته است، فرق خواهد داشت. اراده تطهیر که عموم مسلمانان را در بر میگیرد، اراده تشریعی است(40) و چه بسا ممکن است در اثر نافرمانی افراد تحقق نپذیرد، در حالی که این اراده، اراده تکوینی است که از مراد و متعلق اراده (پاکی از گناه) جدا نخواهد بود.(41)
3- آیه اطاعت
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛ ای اهل ایمان فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف رسول را اطاعت کنید»(42).
این آیه نیز از جمله آیاتی است که دلالت بر عصمت امامان علیهمالسلام دارد؛ زیرا آیه، اطاعت رسول و اولیالامر را مطلق بیان کرده و مشروط به شرطی نکرده است. اطاعت مطلق از رسول و اولیالامر در صورتی صحیح است که در راستای اطاعت خدا باشد و پیروی از آنان منافاتی با اطاعت از خدای متعال نداشته باشد و گرنه امر به اطاعت مطلق از خدای متعال و اطاعت مطلق از کسانی که در معرض خطا و انحراف هستند، موجب تناقض خواهد بود.(43)
4- حدیث ثقلین
این حدیث، از احادیث متواتر است و از طریق شیعه و سنی روایت شده است. پیامبر صلیالله علیه و آله میفرماید: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من در حالی شما را ترک میکنم که در میان شما دو گوهر گرانبها به امانت گذاشتهام. کتاب خدا و اهل بیتم. این دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من عرضه شوند.»(44)
به حکم این حدیث که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله اهل بیت و عترت خود را همسنگ قرآن قرار دادند و تأکید کردند که هیچگاه از آن جدا نمیشوند، دلیل روشنی بر عصمت آنان است؛ زیرا ارتکاب کوچکترین گناه حتی اگر به صورت اشتباه و خطا باشد، جدایی عملی از قرآن است. بنابراین، همانگونه که قرآن از هر نوع خطا و اشتباه مصون و محفوظ است، ائمه نیز از هر نوع خطای فکری و عملی منزه و پاک هستند.
چه کسانی مصداق واژه معصوم هستند؟
در یک تقسیمبندی کلی عصمت بر دو نوع است: 1- مصونیت و معصومیت کلى؛ 2- عصمت نسبى که قابل شدت و ضعف است.
بر این اساس معصوم به پنج گروه اطلاق میشود:
1. همه انبیای الهی علیهمالسلام
2. همه ائمه علیهمالسلام
3. همه فرشتگان الهی
4. عصمت غیر از این گروههای سهگانه (عصمت ملازم با نبوت یا امامت نیست؛ یعنی ممکن است فردی معصوم باشد ولی پیامبر نباشد) مانند حضرت فاطمه و حضرت مریم سلامالله علیهما
5. گروهی از انسانهای مخلص.
در مطالب پیشین به دلیل و نوع عصمت انبیا و ائمه علیهمالسلام و بندگان پرداخته و توضیح و شرح داده شد.
درباره عصمت فرشتگان به حدیثی از امام حسن عسکری علیهالسلام بسنده میکنیم.
ایشان میفرمایند: «فرشتگان خدا به کمک الطاف الهی از کفر و امور ناپسند، معصوم و در اماناند»(45)
ایشان در ادامه حدیث میفرمایند: فرشتگان مانند انبیا و امامان هستند.(46)
درباره گروه چهارم برخی از آیات قرآن بر پاکی و طهارت مریم گواهی میدهد: «ای مریم، خداوند تو را برگزید و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برتری داده است»(47)
مفسران بر دلالت این آیه بر عصمت آن حضرت تاکید دارند(48) و همچنین آیه تطهیر بر عصمت حضرت فاطمه سلامالله علیها دلالت دارد.
عصمت اختیاری و غیراختیاری
معصوم آن کسی است که از روی اختیار گناه را ترک میکند و البته برای اینکه احتمال هیچ خطا و اشتباهی را در آنان ندهیم و سنت (گفتار، رفتار و تقریر) آنان برای ما حجت باشد، عصمتی هم به آنان هبه و عنایت میشود که این دیگر اختیاری نیست، اما براساس اینکه خدا میداند آنان با اختیار خود از این شایستگی برخوردار خواهند شد، به آنان چنین چیزی موهبت کرده است که به دیگران نکرده است.(49)
«و من الامور التی یجب التنبیه علیها ایضاً هو ان المعصوم علیهالسلام لیس مجبوراً علی فعل الطاعات و ترک المعاصی و انما فعل و ترک باختیاره؛ لانّ العصمة ملکة و بصیرة فی الامور؛ اذ انه ینفر من المعاصی و یبتعد عنها، و یتشوّق الی الطاعة فیعملها و کل ذلک بتوفیق من الله عز و جل؛ و از جمله اموری که تذکر به آن واجب است، این است که معصوم علیهالسلام مجبور به انجام طاعات و ترک معاصی نیست و با اختیار خود انجام می دهد و ترک می کند؛ چرا که عصمت، ملکه و بصیرتی است در امور و معصوم از گناهان تنفر دارد و از آنها دوری میکند و نسبت به طاعات اشتیاق داشته و بدان عمل می کند و البته همه اینها به توفیق الهی است»(50)
-----------------------------------------------------
پینوشتها:
(1) طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 134 (کلام فى عصمةالانبیاء).
(2) ر.ک: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 3، ص 292 - 197.
(3) همان، ج 5، ص 78.
(4) سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 5، ص 14.
(5) این مطالب برگرفته از بیانات استاد جوادى آملى است. تفسیر موضوعى قرآن مجید، ج 3، ص 202 - 199.
(6) مانند اینكه واجبی را ترك کند یا حرامی را انجام دهد.
(7) مانند اینكه در تشخیص وقت نماز یا جهت قبله یا تعداد ركعات نماز یا مقدار بدهی مالی به افراد اشتباه كند.
(8) مثل اینكه درجایی كه صلح به صلاح جامعه است، جنگ را ترجیح دهد یا برعكس.
(9) جن/ 26ـ28
(10) نجم /4ـ3
(11) انعام /90
(12) زمر/ 37
(13) ص / 83ـ82
(14) نساء/ 80
(15) احزاب / 21
(16) آلعمران / 31
(17) ص/ 47
(18) انعام / 87
(19) بحارالانوار، ج 25، ص 201؛ و ینابیع المودة، ب 77، ص 445
(20) موسوعه الامام علیبن ابیطالب، ج 2، ص 248
(21) الدر المنثور، ج 5، ص 199
(22) ر.ک: نمایههاى: محبوب خدا شدن - سعادت و کمال انسان - قرب إلهى و ...
(23) بقره، 282 - تغابن، 11
(24) عنکبوت، 69
(25) انفال، 29
(26) نحل، 97
(27) به نقل از: حسینى طهرانى، محمد حسین، توحید علمى و عینى، ص 337
(28) ر.ک: مصباح یزدى، محمد تقى، راه و راهنماشناسى، ص 147 - 212
(29) ر. ک: نمایه هاى: عصمت انبیا از دیدگاه قرآن – عصمت و گناه در انبیا در ظواهر آیات.
(30) علی ربانی گلپایگانی- عقاید استدلالی، ج2
(31) اقبال الاعمال، ص 350.
(32) پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله به علی علیهالسلام فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ تو نسبت به من منزلت هارون نسبت به موسی را داری، جز این که پیامبری بعد از من وجود ندارد» سیره ابن هشام، ج 2، ص 52.
(33) مظفر، محمد رضا، دلائل الصدق، ج 2، ص 8-10.
(34) همان.
(35) بقره، 124.
(36) بقره، 229.
(37) هیچ ارتباطی با انتخاب و گزینش مردم ندارد، بلکه از جانب خدای متعال به کسانی که استحقاق و شایستگی این مقام را داشته باشند، اعطا میگردد. البته فعلیت مقام امامت، با انتخاب و بیعت مردم است.
(38) عصمت انبیا و امامان این نیست که مثلاً جبرئیل دست آنان را بگیرد (البته جبرئیل اگر دست شمر را هم بگیرد، هرگز مرتکب گناه نمیشود)، بلکه عصمت "زاییده ایمان" است. اگر انسان به حق تعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد مرتکب گناه و معصیت گردد. معصومین علیهمالسلام بعد از خلقت از طینت پاک، بر اثر ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله، همواره خود را در محضر خداوند متعال مشاهده میکنند. (امام خمینی، نبوت از دیدگاه امام خمینی، (تبیان)، ص 124
(39) احزاب، 33.
(40) احزاب، 33؛ مائده، 6، ذیل آیه وضو که میفرماید: «و لکن یرید لیطهرکم؛ خداوند نمیخواهد مشکل برای شما ایجاد کند، بلکه میخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید»
(41) سبحانی،جعفر، منشور عقاید امامیه، ص 168- 169. شایان ذکر است که اراده تکوینی حق بر عصمت اهل بیت، مایه سلب اختیار آنان نیست، همان گونه که وجود عصمت در پیامبران نیز موجب سلب اختیار آنان نیست.
(42) نساء، 59.
(43) مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، ص 203.
(44) کمالالدین، ج 1، ص 225
(45) بحارالانوار، ج 56، ص 321 «إِنَّ مَلَائِکَةَ اللَّهِ مَعْصُومُونَ مَحْفُوظُونَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الْقَبَائِحِ بِأَلْطَافِ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِمْ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»
(46) بحارالانوار، ج 56، ص 322- "ثُمَّ قَالَ ع لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُونَ کَانَ اللَّهُ قَدْ جَعَلَ هَؤُلَاءِ الْمَلَائِکَةَ خُلَفَاءَ عَلَى الْأَرْضِ وَ کَانُوا کَالْأَنْبِیَاءِ فِی الدُّنْیَا أَوْ کَالْأَئِمَّةِ فَیَکُونُ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَئِمَّةِ ".
(47) آل عمران، 42 : «یا مَرْیَمُ اًِّنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِسأِ الْعالَمِینَ.
(48) المیزان، ج 3، ص 217 .
(49) نک: سیدمحسن خرازی، بدایة المعارف الالهیة، ص 254.
(50) مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیة، ص 77، منشورات الشریف الرضی، قم، 1374.

دیدگاه کاربران