هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
سه شنبه، 16 ارديبهشت 1404
ساعت 09:34
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت 15:19
چهارشنبه 13 اسفند 1393 15:13 ساعت
2015-3-4 15:19:33
شناسه خبر : 204420

داستان حضور هر ساله و مداوم شکارچيان خارجي در ايران به ماجرايي عجيب و قريب تبديل شده است! شايعات زيادي در مورد همکاري برخي مديران سازمان محيط زيست با شيوخ عرب و واسطه هاي خارجي وجود دارد. هفته اخير نيز فرياد برخي از ايرانيان مقيم کاليفرنياي شمالي از فروش رسمي مجوز شکار گونه هاي به اصطلاح حفاظت شده ايراني اعم از هوبره و قوچ لارستان و حتي يوزپلنگ ايراني به آمريکايي ها بلند شد. اين بار ديگر صحبت از شيوخ عرب نبود که صبح از مرزهاي کشور وارد شده باشند و عصر نيز با لاشه شکار سوار بر ماشين هاي شاسي بلند از مرز خارج شوند. پاي آژانس هاي رسمي ايراني- آمريکايي به ميان آمده که به صورت رسمي تور گردشگري با مجوز شکار راهي ايران مي کنند! فارغ از تاييد يا تکذيب موضوعات مطرح شده، پرونده شکارچيان خارجي «مجوز دار» و ارتباط آنها با برخي از «سازمان هاي مردم نهاد» مرتبط با نهادهاي چندمليتي بيگانه، همراه با پرده برداري از نقش احتمالي آنها در ايجاد تغييرات زيست محيطي در کشور را اين هفته در صفحه اجتماعي مورد بحث قرار مي دهيم. علاوه بر آن تلاش مي کنيم دريابيم چه ارتباطي ميان دغدغه هاي زيست محيط برخي نهادهاي بين المللي و برنامه هاي مخفي نظامي وجود دارد؟ آيا تسلط بر «آب و هوا» به منظور ايجاد تغييرات اقليمي سناريويي هاليوودي است يا حقيقت دارد؟ آيا با جمع آوري اطلاعات دقيق تغييرات زيست محيطي مناطق مختلف ايران توسط برخي شکارچيان خارجي و معدودي از NGO هاي داخلي، برنامه نظامي مديريت آب و هوا پيشرفت سريع تري خواهد کرد؟ ناگفته نماند سرويس اجتماعي کيهان از پاسخ ها و بحث هاي علمي همه متخصصين، مسئولين و مديران کشور در اين زمينه استقبال مي کند.
    
    شيوخ پررو!
    در دوره اصلاحات اخبار ورود شکارچيان از کشورهاي حاشيه خيلج فارس به ايران اوج گرفت. ماجرا از اين قرار بود که شيوخ عرب دسته دسته مرزهاي کشور را درمي نورديدند و در برخي موارد مثل سال 79 پس از شکار بيش از 100 قطعه «هوبره» ايراني با انتشار تصاوير جنايات محيط زيستي خود راهي منزل مي شدند. معصومه ابتکار، رئيس وقت سازمان محيط زيست نيز اغلب معترض اين ماجرا مي شد و از حمايت اين افراد توسط وزارت امور خارجه و دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي خبر مي داد! با اين حال مشخص نبود چرا رويه مذکور علي رغم معترض بودن همه بخش هاي دولتي پاياني نداشت!
    
    متهم رديف اول!
    قوه قضائيه و دستگاه هاي امنيتي مدعي بودند که افراد مذکور پس از دستگيري از «مجوز دار بودن» اقدامات خود خبر داده اند و به همين جهت امکان برخورد قانوني جدي با آنها وجود ندارد. براساس «آيين نامه ويژه شکار» که در آخرين سال هاي دولت اصلاحات يعني سال1381در هيئت دولت به تصويب رسيد، اجراي برنامه شكار توسط مقامات عالي رتبه كشورهاي خارجي در ايران از شمول ضوابط و دستورالعمل هاي عمومي شكار مستثني شد و تابع مقررات آيين نامه مذکور قرار گرفت. براساس ماده 2 اين آيين نامه مقرر شد»سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان مرجع ذي صلاح در امر حفاظت و بهره برداري پايدار از حيات وحش و محيط زيست كشور با توجه به وضعيت و جمعيت گونه هاي قابل شكار و حمايت شده و شرايط اكولوژيك و ظرفيت قابل تحمل محيط براي بهره برداري، تعداد مجاز و سهميه قابل شكار در يك فصل شكار را معين و براساس آن پروانه ويژه شكار را در چارچوب قوانين و مقررات شكار و صيد و تعهدات بين المللي جمهوري اسلامي ايران صادرکند.»
    
    ابتکار مشترک دولت خاتمي و ابتکار!
    در همين آيين نامه عجيب و ضد محيط زيستي حتي مواردي براي تبليغ اين امتياز دهي عجيب به بيگانگان در سفارتخانه هاي ايران نيز در نظر گرفته شده است. در ماده 4 آيين نامه مذکور آمده است: «وزارت امور خارجه ترتيبي اتخاذ خواهد نمود تا سفارتخانه ها و نمايندگي هاي جمهوري اسلامي ايران نسبت به آشنا سازي و توجيه مقامات و اشخاص مذكور در ماده يك اين آيين نامه به منظور رعايت كامل قوانين و مقررات دولت جمهوري اسلامي ايران از جمله مقررات و ضوابط شكار و صيد اهتمام لازم را به عمل آورند.
     سازمان حفاظت محيط زيست، قوانين و مقررات محيط زيست و شكار و صيد و ساير ضوابط مرتبط با شكار ويژه را به شكل مناسب و قابل استفاده براي مقامات خارجي تهيه و در اختيار وزارت امور خارجه قرار خواهد داد.»
    در متن آيين نامه ذکر شده که مسووليت و محل استقرار دبيرخانه كميته هماهنگي طرح مذکور در سازمان حفاظت محيط زيست خواهد بود. بنابر اين گمانه ورزي در خصوص احتمال مخالفت سازمان محيط زيست با تصويب آيين نامه مذکور و يا عدم اطلاع ابتکار و همکاران از تصويب قانون مجوز فروشي رسمي به شيوخ عرب و ساير خارجي ها براي شکار در حيات وحش ايران به کل باطل است و مصاحبه هاي رئيس سازمان محيط زيست در محکوميت رويه مذکور، قابل تعبير به نمايشي هاليوودي است.
    
    کاپيتولاسيون محيط زيست
    تصويب آيين نامه اجرايي شکار ويژه در دوره اصلاحات با اعتراضات مکرر دوستداران حقيقي محيط زيست و انجمن حمايت از حيوانات ايران مواجه شد که اين آيين نامه را مصداق بارز «کاپيتولاسيون» دانسته و از برخورد دوگانه دولت با شکارچيان ايراني و شيخ نشين هاي عرب و ديپلمات هاي غربي منزجر شده بودند. از آن سال تا کنون هر ساله شيوخ عرب براي شکار و تاراج حيات وحش ايران که عمدتا شامل گونه هاي کمياب مي شود به ايران مي آيند و هر بار نيز خبر دستگيري آنها توسط ماموران محيط زيست منتشر مي شود. اما در هيچ موردي اين قاچاقچيان حيات وحش مجازات کيفري نشده اند چرا که قانونا چنين امکاني در کشور وجود ندارد و شکارچيان مذکور پيش از ورود به کشور مبالغ هنگفتي به محيط زيست و وزارت خارجه براي دريافت مجوز شکار پرداخت کرده اند.
    
    فراماسون ها در شکارباني
    نسل هاي دوم و سوم انقلاب به ياد نمي آورند که «سازمان محيط زيست» عمري چهل ساله دارد و پيش از اينکه آرمان آن به صيانت از حيات وحش و محيط زيست ايران تغيير پيدا کند به مديريت شکارگاه هاي ايران در دوره رژيم پهلوي اشتغال داشت. در سال ۱۳۳۵ دستگاهي مستقل به نام «کانون شکار ايران»، ايجاد شد که همين اداره يازده سال بعد، در سال ۱۳۴۶ در پي تصويب قانون شکار و صيد، به «سازمان شکارباني و نظارت بر صيد» تبديل شد. 
    بنيانگذار سازمان شکارباني ايران کسي نبود جز فرزند محمدحسين فيروز، نوه «عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، نوه» عباس ميرزا و پسر عموي ناصرالدين شاه! هر چند در مورد او در تاريخ محيط زيستي ايران موارد مثبت کم نيست اما نکته اصلي اينجاست که خاندان فرمانفرما – فيروز از چاکران پادشاهي انگلستان محسوب مي شوند و دغدغه هاي محيط زيستي بخشي از آنها با آنچه در جهان حقيقي به چشم مي خورد متفاوت است! به هر حال عبدالحسين ميرزا فرمانفرما از معدود ايرانياني است که نام وي در ليست«شواليه هاي نشان بند جوراب» به چشم مي خورد! اين نشان از جانب ملکه انگليس به سرداران جنگ هاي صليبي و خادمان ملکه اعطا مي شد که از جمله معدود غيرمسيحيان دريافت کننده آن مي توان به مظفرالدين شاه، ناصر الدين شاه و شاپور ريپورتر اشاره کرد. پدر رئيس سازمان شکارباني، محمد حسين فيروز نيز از فراماسون هاي با سابقه است که به واسطه ازدواج با دختر محمد حسين نمازي فراماسون از منظر ماسونري، دو شرفه محسوب مي شود! 
    
    جولان انگليسي ها در محيط زيست
    مشهور است که در زمان مديريت وي بر سازمان شکارباني نقشه همه آبراهه ها و مراتع و نقاط با ارزش محيط زيستي بالاي ايران به دست انگليسي ها افتاد به نحوي که هم اکنون اسناد بسياري در خصوص مراودات اين خاندان در جهت تسلط انگليس بر نقشه آبراهه ها و تعيين حق آبه ايران وجود دارد. 
    
    خيزشکارچيان انگليسي- آمريکايي
     اخيرا يک فعال محيط زيست ايراني افشا کرده که ديويد ليلين(David Laylin)، از اقوام سببي اسکندر فيروز، اين روزها به جهت اقامت در ايران، به واسطه مديريت آژانس «ايران سافاري» به فروش پروانه شکار قوچ آسيب پذير لارستان به متمولين آمريکايي به قيمت صد هزار دلار اشتغال دارد و همکار و همراه موسسه حيات وحش پارسيان است. براساس متن يادداشت افشاگرانه مذکور، اين شکارچي و شکارفروش ديروز و امروز، هم فروشنده تجهيزات جانبي شکار و ماهيگيري و هم مشاور «مرکز مطالعات اسلام و خاورميانه» در واشنگتن است! با اين حال در رسانه هاي کشورمان وي به عنوان «مشاور مرتبط با مسائل تالاب ها و مديريت منابع آب» يا به عنوان دکتري که سابقه ۴۷ ساله در پژوهش و تحقيق دارد معرفي مي شود. بدتر آن که وي براساس اطلاعات بدست آمده کيهان، از معتمدين برخي از نهادهاي مهم کشور به شمار مي رود و در موضوع مهم سهم ايران از آبراهه ها و رودهاي مرزي مشاور رسمي و مورد تاييد همزمان ايران و انگليس به شمار مي رود! 
    پدر ديويد ليلين براساس اسناد منتشر شده در آمريکا و پايگاه ويکي ليکس، از مشاورين بلندمرتبه دولت آمريکا و رابط سيا بوده که با سفير وقت ايران در آمريکا «علي اميني» که بعدها به مقام نخست وزيري نيز رسيد، ارتباطات گسترده و سطح بالايي در موضوعاتي همچون «جدايي آذربايجان از ايران» و «تعيين حق آبه ايران از هيرمند» داشته است.
    
    شکار آمريکايي ها در ايران
    ديويد ليلين به اعتراف خودش، در سال ۱۹۶۵ يعني زماني که بيش از 28 سال سن نداشت، «ايران سافاري»، نخستين شرکت شکار در ايران را در دوره مديريت اسکندر فيروز، تاسيس کرد. به نوشته شکارچيان خارجي فقط همين يک شرکت خصوصي بود که خدمات توريستي به شکارچيان ارائه مي کرد. در شماره ۱۳۰ مجله شکار و طبيعت از قول يک شکارچي خارجي ديگر آمده است: « ليلين که خود شکارچي با تجربه و از اهالي ويرجينياي آمريکا است، چهار سال پيش براي گذراندن تعطيلات خود به ايران مسافرت کرده و عاشق اين سرزمين شد و همين جا ماندگار گرديد. وي پس از چند بار شکار در ايران متوجه شد که وجود سازماني مرکب از چند شکارچي حرفه اي براي هدايت شکارچيان خارجي و تهيه ملزومات شکار آنان در ايران لازم است. به همين دليل شرکت ايران سافاري را در تهران تاسيس نمود و اکنون آن را شغلي بسيار مناسب براي خود مي داند.»
    ليلين تاکيد دارد که پس از انقلاب کمک به شکارچيان خارجي و شکار در ايران را کنار گذاشته است اما سايت اينترنتي «ايران سافاري» کماکان فعال است و مشتاقانه از خارجي ها براي شکار و گردش در ايران دعوت مي کند!
    
    اشتغال همزمان در ايران و اسرائيل!
    گذشته از سابقه ديويد ليلين و همکاري هاي گسترده وي با مجموعه اي از سازمان هاي مردم نهاد فعال محيط زيست در ايران، توجه به اين نکته نيز ضروري است که همکاري هاي فردي با سابقه خانوادگي وي با يکي از مديران و موسسين «موسسه حيات وحش پارسيان» که مقيم آمريکاست و ديگر شرکت وي به نام «شرکاي آمريکايي» مجري پروژه مهم ساخت فروشگاه ها و کلاب هاي اسرائيل در قالب طرحي به نام «Israel by the sea» است در نوع خود بي نظير است!
    جالب توجه است که موسسه مذکور از ارتباطات بسيار جدي با سازمان محيط زيست کشور و شخص معصومه ابتکار برخوردار است به نحوي که مي توان مدعي شد مهم ترين کلان NGO همکار سازمان محيط زيست پارسيان حيات وحش «مراد طاهباز» مشهور است! همين موسسه بود که طرح تبديل تصوير يوزپلنگ ايراني به نماد محيط زيستي ايران را ارائه کرد و مورد تقدير ويژه دفتر عمران سازمان ملل و معصومه ابتکار قرار گرفت.
    
    موسسه حيات وحش يا شکارگاه خصوصي؟!
    قابل ذکر است که پيش از اين رئيس سازمان محيط زيست کشورمان در 25 مرداد سال جاري ضمن استقبال از طرح شکارگاه هاي خصوصي گفته بود: «اين اقدام خوبي است(!) اگر اين افراد مي توانند چنين مکاني را ايجاد کنند و گونه هايي را پرورش و سپس دست به شکار بزنند؛ اما بايد اول چنين شرايطي را ايجاد کنيم و بعد اين اجازه را براي شکار به شکارچيان بدهيم.»
    اکنون با توجه به اسناد قابل بررسي افشا شده درخصوص همکاري ويژه مجموعه ايران سافاري و موسسه حيات وحش ايران در موضوع شکار خارجي ها در زيستگاه هاي حفاظت شده کشورمان علاوه بر اهميت نقش سازمان محيط زيست در اين ماجرا و بي توجهي به سابقه ضد امنيتي ديويد ليلين و مراد طاهباز، مهم است که بدانيم که هدف از همکاري هاي ويژه چنين افرادي در برنامه هاي محيط زيستي کشورمان چيست؟
    آيا طبيعي است که فرض کنيم تاجري همچون مراد طاهباز پول هنگفتي را به امر حفاظت از گونه هاي ناياب حيات وحش ايران اختصاص داده و در عين دلسوزي براي آينده محيط زيست ايران به تجارت کلان با مهم ترين دشمن ايران نيز مي پردازد؟
    
    سازمان دشمن نهاد!
    بخشي از سازمان هاي به اصطلاح مردم نهاد فعال در عرصه محيط زيست هم اکنون با مجوز سازمان محيط زيست در مناطق حفاظت شده و جاي جاي کشور اقدام به راه اندازي دفتر و بنا ساختن برجک و مراکز نظارتي نموده اند. فارغ از دغدغه هاي امنيتي اين ماجرا، مشخص نيست به چه علت NGO هاي مذکور تا اين اندازه مورد عنايت و توجه مشترک معصومه ابتکار و سازمان هاي جهاني قرار دارند!
    
    تسلط بر آب و هوا؟!
    آمريکا در سال 2013 در گزارش رسمي «شوراي شوراها» اعلام کرد تا پيش از سال 2025 ميلادي طرح تسلط تکنولوژيک بر «آب و هوا» را نهايي خواهد ساخت! تسلط بر «آب و هوا» موضوعي است که هم اکنون کشورهاي در حال توسعه حتي از معناي دقيق آن نيز مطلع نيستند! با اين حال هر از چند گاهي اخباري در گوشه و کنار جنگ قدرت ميان کشورهاي پيشرفته در حوزه آب و هوا منتشر مي شود که ممکن است دقيق شدن در آن اندکي به روشن شدن زواياي ماجرا کمک کند. اخيرا پيش از وقوع چندين طوفان بي سابقه در آمريکا، دولتمردان اين کشور به چين درخصوص مخاطرات چنين اقداماتي هشدار دادند! چين نيز در طوفان شديد وينسنت متقابلابه تهديد آمريکا روي آورد. اطلاعات ناقص و غيرقابل اطمينان زيادي نيز از تاثير سلاح آب و هوايي به نام «هارپ» با خصوصيت تغيير خصوصيات اقليمي، خشک کردن تالاب ها، بالابردن دماي زمين و ايجاد زلزله در رسانه هاي شرقي و غربي منتشر شده است. 
    
    از سلاح هارپ تا...؟
    علي رغم آشکار شدن طرح تکنولوژيک تسلط بر آب و هوا هنوز نمي دانيم که بالارفتن دو درجه اي دماي خاورميانه در ده سال اخير ناشي از چيست؟ علت افزايش طوفان هاي بي سابقه گرد و غبار از فلسطين تا قفقاز نيز مشخص نشده است. خشکسالي در شمال آفريقا و منطقه غرب و جنوب آسيا خسارات هنگفتي بوجود آورده و موجبات خشک شدن و کم آبي در اغلب اين مناطق را فراهم آورده است. 
    جالب اينجاست که هيچ کدام از مناطق جغرافيايي نامبرده شده، «توسعه يافته» به حساب نمي آيند و از اين منظر مي توان قاطعانه مدعي شد چنين تغييرات گسترده اي ناشي از دستکاري هاي بشري نبوده است و اگر بنا بود تخريب انساني و بهره برداري از منابع زير زميني و رو زميني در بروز چنين تغييرات آب و هوايي وسيعي موثر باشد آمريکاي شمالي و اروپا از ده ها سال پيش تاکنون بايد در معرض چنين فجايعي قرار مي گرفتند!
    
    شاه کليد اطلاعاتي
    غرض اصلي اين است که هر دستکاري آب و هوايي نيازمند «اطلاعات دقيق» منطقه اي است. برخي NGO هاي فعال در حوزه محيط زيست ايران با توجه به ارتباطات کنترل نشده مستقيم با سازمان هاي جهاني و واسطه هاي قديمي همچون ديويد ليلين مي توانند بهترين منابع براي ثبت و ضبط اطلاعات منطقه اي باشند. اين در حالي است که در هيچ يک از کشورهاي توسعه يافته امکاني مشابه براي جمع آوري اطلاعات براي محققين غيرحاکميتي وجود ندارد و مستندات بسياري درخصوص نحوه برخورد با شاهدين و دانشمندان محلي فضول حتي با پاسپورت بومي موجود است!
    
    جاسوسي از کيسه ملت!
    از طرف ديگر هاي و هوي بسيار معصومه ابتکار همراه با فضاسازي رسانه اي حداکثري پس از قطع بودجه 60 ميلياردي سازمان هاي مردم نهاد محيط زيست نشان از آن دارد که هيچ خير فرامنطقه اي مديريت مالي پروژه هاي پر سر و صدا اما بي حاصلي همچون حمايت از يوزپلنگ و قوچ ايراني را عهده دار نشده است و کماکان براساس فرضيات قابل بررسي مطرح شده، عده اي به هزينه جيب ايراني، اطلاعات دقيق مورد نياز سازمان هاي چند مليتي بيگانه را تهيه و ارسال مي کنند. به اين ترتيب مي توان با توجه به پيش بيني جدي سياستمداران غربي درخصوص نقش آفريني «آب» و «تغييرات زيست محيطي» بي سابقه با منشاء نامعلوم در تعيين سرنوشت سياسي و ژئوپليتيک خاورميانه، نگاهي دوباره به ساختارسازي هاي موازي حاکميت در حوزه محيط زيست در ايران و نقش حقيقي سازمان محيط زيست در فضاسازي تاکتيکي داشت.
    

منبع: کیهان



-