سه شنبه 21 بهمن 1393 01:03 ساعت
شناسه خبر : 198299

فحاشی به مسئولان نظام به استناد یک توهمِ به ظاهر علمی؛
اپیشبینی یکسال پیش محسن رنانی: برنامه غرب، تثبیت قیمت نفت روی 100 دلار است و راهکارش هم تنشآفرینی در خلیج فارس!
جالب اینجاست که رنانی در مقدمه کتاب خود، از ارسال محتوای آن به مسئولان ارشد کشور خبر داده بود و سپس آنان را به دلیل عدم توجه به مطالب مندرج در کتاب، به باد شدیدترین توهینها و ناسزاها گرفته بود؛ کتابی که تئوری و محتوای اصلی آن در کمتر از دو سال با چنان شکست مفتضحی روبرو شده است که دیگر کسی جرات پرداختن به آن را ندارد.
مهدی خانعلیزاده – رجانیوز: ارائه «توهمات شخصی و سیاسی» در قالب «مستندات علمی و تخصصی» از آن دسته ویژگیهای ناب و خالصی است که جریان مخالف جمهوری اسلامی ایران و به طور خاص، سران جریان اصلاحات از آن برخوردار هستند؛ یک توانایی و ویژگی منحصر به فرد که این توانایی را به آنان میدهد تا با اعتماد به نفسی سرشار، تحلیلهای شخصی خود را که غالبا مبتنی بر تصورات اشتباه و تلقیهای سطحی از فضای روابط بینالملل است، به عنوان نظریات علمی مطرح کنند و مسئولین کشور را نیز به دلیل تن ندادن به نظریات آنان، به باد انتقاد بگیرند.
یکی از نمونههای اصیل و جالب این مساله، کتابی اینترنتی است که سال گذشته از سوی «محسن رنانی»، اقتصاددان جنجالی اصلاحطلب منتشر شد. کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه هستهای ایران» که به دلیل ضعف علمی نتوانست مجوز انتشار بگیرد، توسط نویسنده و به صورت اینترنتی منتشر شد و بلافاصله با موجی از تقدیر رسانهای توسط جریانات خاص همراه شد.
رنانی که رسانههای اصلاحطلب تحت عنوان استاد اقتصاد با او مصاحبه میکنند، در این کتاب که مطالب توهینآمیزی نیز خطاب به مسئولین کشور وجود دارد، به دنبال تبیین و ارائه این نظریه است که کشورهای غربی و به ویژه ایالات متحده آمریکا به دلیل افزایش دامنه فعالیتهای اقتصادی و تولیدی خود، هر روز بیشتر از قبل به انرژی و سوخت نیازمند میشوند و به دلیل اینکه ایران به عنوان یکی از کشورهای عمده تولیدکننده سوخت فسیلی (گاز و نفت) با غرب مشکل بنیادین دارد، مسئولان این کشورها به دنبال رفع نیاز خود به نفت هستند.
رنانی بر همین اساس مدعی میشود که غربیها به دنبال بالا نگه داشتن قیمت نفت در حوالی ۱۰۰ طی ۱۰ سال آینده هستند تا با این اقدام، بتوانند افکار عمومی و شرکتهای سرمایهگذاری در درون این کشورها را برای بازطراحی ساختار تولید و استفاده از انرژیهای غیر فسیلی و نو قانع کنند.
او نهایتا نتیجه میگیرد و توصیه میکند که ایران برای جلوگیری از گرایش غرب به سمت کاهش نیاز خود به نفت، با رایزنیهای گسترده در اوپک تلاش کند تا قیمت نفت به شدت پایین بیاید تا آمریکا نتواند نظام داخلی خود را به استفاده از انرژیهای نو ترغیب کند.
رنانی این مدعا را در بخشی از این کتاب، اینگونه ارائه کرده است: «سخن کلیدی این کتاب چیست؟ این کتاب میگوید رفتاری که غرب در دوازده سال اخیر در خلیج فارس در پیش گرفته بهاین معنی است که تصمیم گرفته است نه به رویارویی تمدنها تن دهد و نه به گفتوگوی تمدنها. به نفع غرب است که پایان تاریخ و سلطه بلامنازع خود را بر نظام جهانی، با پروژه عبور تمدنها رقم زند و پروژه عبور تمدنها وقتی محقق میشود که غرب بتواند گریبان نظام تولیدی خود را از اتکا به انرژیهای فسیلی رها کند و نظام تازهای متکی بر انرژیهای نو و پاک بنا کند تا هم مسأله گازهای گلخانهای – که با افزایش آنها و گرم شدن زمین، بازنده اصلیاش غرب خواهد بود - را حل کند و هم صنایع فرسوده و ناکارآمد به جا مانده از عصر صنعتی را مجبور کند تا خود را متحول کنند و یا از صحنه فعالیت اقتصادی حذف شوند. برای چنین هدفی، غرب هیچ ابزاری مؤثرتر از افزایش قیمت نفت برای مدت دستکم ده سال ندارد. برخلاف تصوری که ما ایرانیان از افزایش قیمت نفت داریم و آن را به سود خود میانگاریم، نخستین برنده افزایش قیمت نفت، غرب خواهد بود.
این کتاب نشان میدهد که تمام سیاستهای امریکا در خلیج فارس در دوازده سال اخیر بر مدار همین پروژهی عبور تمدنها چرخیده است. سیاستهایی نظیر اعلام ایران، عراق و کره شمالی به عنوان محور شرارت در سال ۲۰۰۲، حمله به عراق در ۲۰۰۳، اغواگری و افشاگری در مورد فعالیتهای اتمی ایران از سال ۲۰۰۴ به بعد، تلاش برای صدور قطعنامهها و تحریمها علیه ایران و اعمال سیاست چماق و هویج در جهت طولانی شدن مناقشه اتمی ایران در تمامی سالهای پس از ۲۰۰۵، و نیز سیاستهای داخلی و جهانی آمریکا در حوزهٔ انرژی (نظیر انتخاب یک فیزیکدان برنده جایزه نوبل به عنوان وزیر انرژی آمریکا در سال ۲۰۰۸ و هدایت اعتبارات تخصیص یافته به شرکتهای خودروسازی ورشکسته در بحران اقتصادی در جهت تولید اتومبیلهای کوچکتری که سوختهای پاک و غیرفسیلی مصرف کنند) آشکارا سیاستهایی هستند که در جهت تضمین تحقق هدف غرب اجرا شدهاند.
این کتاب حتی این احتمال را مطرح میکند که ورود ایران به فعالیتهای اتمی طرحی بوده است که توسط دیگران در مسیر ایران قرارداده شده است تا غرب بتواند یک پروژه دست کم ده ساله را برای تنش آلوده کردن خلیج فارس راهاندازی کند و ایران نیز خوشبینانه خود را در یک بازی اتمی طراحی شده، گرفتار کرده است. کتاب میگوید که اگر غرب نتواند تا پیش از سال ۲۰۲۰ الگوی مصف انرژی جهانی را متحول کند، در دهه بیست قرن جاری به بحرانهای بزرگی در حوزه اقتصاد و انرژی گرفتار میشود و بنابراین غرب راهی ندارد جز اینکه بیسر و صدا از طریق بحران آفرینی در منطقه نفتی خلیج فارس، قیمت نفت را برای مدت پنج سال تا ده سال بالای ۹۰ تا ۱۰۰ دلار نگه دارد تا سرمایهگذاری در همهٔ حوزههای انرژیهای نو و پاک، مقرون به صرفه شود و برای این کار هیچ راهی بهتر از تنش آلود کردن خلیج فارس نیست و غرب هیچ دشمنی نجیبتر از ایران نخواهد یافت تا در یک بازی پیچیده اما کم خطر با او، این پروژه بزرگ تاریخی را اجرا کند. پیام این کتاب را در یک جمله میتوان چنین توصیف کرد: در بازیای که غرب طراحی کرده است، ایران گل بزند تا گل بخورد، برنده نهایی غرب است و منافع تاریخی ما در این است که به سرعت از این بازی کناره بگیریم.»
الان حدود یک سال و نیم از انتشار این کتاب به صورت اینترنتی گذشته و قاعدتا باید شاهد اجرایی شدن مدعای عجیب دکتر رنانی باشیم؛ مدعایی که نه تنها به وقوع نپیوست بلکه کاملا در جهت عکس روی داد.
چند ماهی است که قیمت نفت مجموعه اوپک با سقوط حدودا ۳۰ درصدی به نزدیک ۷۰ دلار در هر بشکه رسیده و مجموعه اقدامات کشورهای غربی نیز بر این رویکرد متمرکز شده که با پایین نگه داشتن قیمت نفت، از هزینههای خود بکاهند و از دستیابی کشورهای نفتی به درآمدهای کلان نیز جلوگیری کنند.
این مساله به طور جدی باعث ضربه خوردن اقتصاد کشورهایی مانند ایران شده است؛ چرا که قیمت نفت در بودجه سال ۹۰ به میزان ۱۰۰ دلار درنظر گرفته شده بود و اکنون دولت یازدهم در سه ماهه پایانی امسال باید با یک کسری بودجه سنگین دست و پنجه نرم کند.
همه این اتفاقات یعنی تمام ادعای دکتر رنانی درباره پیشبینی دقیق و برنامهریزی شده از اقدامات و سیاست در پیش گرفته شده توسط غرب و ایالات متحده، تنها یک خیالپردازی کودکانه بوده است؛ نه یک تحقیق علمی و جامع.
جالب اینجاست که رنانی در مقدمه کتاب خود، از ارسال محتوای آن به مسئولان ارشد کشور خبر داده بود و سپس آنان را به دلیل عدم توجه به مطالب مندرج در کتاب، به باد شدیدترین توهینها و ناسزاها گرفته بود؛ کتابی که تئوری و محتوای اصلی آن در کمتر از دو سال با چنان شکست مفتضحی روبرو شده است که دیگر کسی جرات پرداختن به آن را ندارد.
طبیعی است که اگر یکی از مسئولین کشور به توهم علمی جناب رنانی توجه نشان داده بود و احیانان توصیههای او را عملی کرده بود، اکنون چه فاجعهای در انتظار اقتصاد کشورمان بود.
البته این کتاب و ادعا اولین مورد از مجموعه دعاوی افراد همیشه طلبکار از نظام جمهوری اسلامی نبوده و آخرین آنهاهم نخواهد بود؛ بلکه تنها یکی از صدها موردی است که میتواند به عنوان سندی علیه ادعاهای به ظاهر علمی و باطنا پوچ اصلاحطلبان در ایران به کار بیاید.
