کتمان حقیقت توسط غرب دستمایهای شد برای نگارش رمان «ادواردو»
رجانیوز – فرهنگ: در روزهایی که ویروس کرونا در کشور تعدادی از مردم شریف ایران را درگیر خود کرده است و مردم برای جلوگیری از شیوع بیشتر این ویروس منحوس، بسیاری از فعالیتهای خود را لغو کردهاند، ساعات فراغت بیشتری در اختیار مردم است که با مراجعه به محصولات فرهنگی نظیر کتاب میتوان از این ساعات فراغت استفادۀ بهینه و سودمندی کرد. لذا رجانیوز درنظر دارد در این ایام برخی کتب شاخص و ممتاز را به مخاطبان خود معرفی نماید.
گروه فرهنگی رجانیوز: به نام خداوند بخشاینده مهربان. بگو خداوند یکی است. نفوذ ناپذیراست. نه زاییده شده، نه میزاید ونه شریکی دارد.
این جملهای بود که آنجلا داشت آن را از کتابی که از ایرانیها گرفته بود بلندبلند برای جوّانی میخواند. جوّانی و آنجلا دو شخصیت از رمان پرفروش «ادواردو» هستند.
این رمان به قلم بهزاد دانشگر است که انتشارات عهد مانا آن را منتشر کرده است. این اثر از دو بخش تشکیل شده که بخش اول به بررسی زندگی ادواردو آنیلی، جایگاه و موقعیت او و خانوادهاش میپردازد و بخش دوم ابتکاری است از سوی نویسنده تا مخاطب را به یکی از جوامع غربی یعنی ایتالیا همراه کند.
اینکه چرا ادواردو نگاشته شده است را شاید بتوان از سطور داخلی داستان فهمید؛ آنجا که شخصیت حامد برای ثبت مظلومیت ادواردو که در میان مسیحیان مدفون است وارد کلیسا میشود تا آن را ثبت کند و مظلومیت یک بچه شیعه را بگوش همه برساند.
داستان به این شکل است که حسین که مستندساز جوانی است به همراه گروه مستندسازی که سرپرستی آن را حامد به عهده دارد برای تهیه مستند درباره ادواردو به ایتالیا سفر میکند. از طرفی در ایتالیا با مرگ مشکوک ادواردو، خبرنگار کارکشتهای به نام جوّانی به همراه دستیار کارآموز جوانش آنجلا در مسیر تهیه گزارش جنجالی خود متوجه میشوند آنچه که از شواهد به دست آوردهاند نمیتواند کشتهشدن ادواردو خودکشی باشد! یا حداقل باید تحقیق بیشتری درباره آن صورت بگیرد. ولی پلیس ایتالیا خیلی شتابزده پرونده را خودکشی معرفی کرده و ادواردو در کلیسایی به خاک سپرده میشود. جوّانی بدون توجه به گزارش پلیس به تحقیقات خود ادامه میدهد و حوادث بعدی شکل میگیرد.
داستان که لحنی روان دارد با معمایی از پیدا شدن جنازهای زیر یک پل، توسط یک پیرمرد شروع میشود؛ شروعی که از همان ابتدا خواننده را مشتاق میکند که داستان را ادامه دهد. شخصیتپردازی و توصیفها خیلی خوب صورت گرفته، به شکلی که وقتی مخاطب آن را میخواند به خوبی میتواند فضا را حس کند به عنوان مثال در صفحه73 می خوانیم:
«تورینو شهر قشنگی است همانطور که فکر میکردم و دوست داشتم. بخش مرکزی شهر قدمتی دویست سیصد ساله دارد. هتلمان توی یک خیابان است به نام 20سپتامبر. هتل که چه عرض کنم یک مسافر خانه قدیمی و متروکه. توی یک کوچه تنگ و قدیمی4 طبقه. بوی کهنگی از سر و رویاش می بارد. در حال تعمیر و بنّایی است. دارند لوله کشی را عوض میکنند. یک جایی از لولهها شکسته است. نم زده به سقف و دیوارها . بوی رطوبت میزند توی دماغمان. این جا دیگر خبری از ایتالیای شیک و مدرن نیست . فرسوده . کهنه . درحال فرو ریختن. قرم قاطِ قرم قاط.»
کشش دادستان هم فوقالعاده است خالی از هرگونه لودگی و پرداختن به مسائل حاشیهای که در اکثر رمانهای زرد مشاهده میشود. معمای قتل ادواردو، رابطه حسین و نسرین، و سر انجام جوّانی و آنجلا هر کدام عاملی است که نویسنده به فراخور متن آنها را عواملی قرار داده که خواننده کتاب را تمام کند و به زمین بگذارد.
در پایان باید گفت امثال این رمان برای کسانی که فکر میکنند غرب و جامعه غربی مهد آزادی و پیشرفت است بسیار مفید خواهد بود. برای کسانی که همه چیز را از چشم مادی میبینند بسیار عالی است و در نهایت برای کسانی سودمند است که هنوز باور ندارند نظام سرمایهداری و زندگی مادی، نبود خدا را نمیتواند برای فطرتهای پاک نادیده بگیرد؛ طوری که وقتی قرآن را میخوانند به خوبی آن را درک میکنند همانطور که ادواردو خواند و عاقبت بخیر شد و همانطور که آنجلا میخواند:
به نام خداوند بخشاینده مهربان. بگو خداوند یکی است. نفوذ ناپذیراست. نه زاییده شده، نه میزاید ونه شریکی دارد.