هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
جمعه، 10 فروردين 1403
ساعت 13:21
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

پنجشنبه 17 آبان 1397 ساعت 17:03
پنجشنبه 17 آبان 1397 16:40 ساعت
2018-11-8 17:03:38
شناسه خبر : 298184
«عرق سرد» با همه نواقصش، حداقل بیانیه سیاسی و اجتماعی‌اش را به خارجی‌ها عرضه نمی‌کند و صدای آمریکا و فعالان قلابیِ مدنی-هشتگی را محرم مشکلات زنان نمی‌داند و با یاد کردن از الهه احمدی به عنوان ورزشکار زن موفق، سیاهی را به همه جامعه بسط نمی‌دهد؛ اما این فیلم ضربه اصلی را که منجر به شکست تجاری‌اش هم شده است، از جوسازی‌هایی می‌خورد که عوامل فیلم در آن دخیل بوده‌اند.
«عرق سرد» با همه نواقصش، حداقل بیانیه سیاسی و اجتماعی‌اش را به خارجی‌ها عرضه نمی‌کند و صدای آمریکا و فعالان قلابیِ مدنی-هشتگی را محرم مشکلات زنان نمی‌داند و با یاد کردن از الهه احمدی به عنوان ورزشکار زن موفق، سیاهی را به همه جامعه بسط نمی‌دهد؛ اما این فیلم ضربه اصلی را که منجر به شکست تجاری‌اش هم شده است، از جوسازی‌هایی می‌خورد که عوامل فیلم در آن دخیل بوده‌اند.
گروه فرهنگی-رجانیوز: «عرق سرد» دومین فیلم بلند کارگردانش و روایتگر چند روز از زندگی افروز، کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان ایران است. افروز اردستانی (با بازی باران کوثری) هنگام سفر به همراه تیم ملی برای انجام بازی فینال مسابقات آسیایی، در فرودگاه متوجه می‌شود که توسط همسرش ممنوع‌الخروج شده و اجازه همراهی تیم را ندارد. فیلم نمایشگر تلاش‌های او، و کشمکش‌هایش با دیگران برای خروج از کشور و شرکت در مسابقه فینال است.
 
پس از اکران سال گذشته فیلم در جشنواره فیلم فجر، باران کوثری در یکی از مصاحبه‌هایش گفته است: «استقبال از فیلم غیر قابل تصور بوده و غیر از عده‌ای "معلوم‌الحال" بقیه با فیلم "همزادپنداری" کرده‌اند.» با توجه به این اظهارنظر، اگر با حسن ظن از این سئوال که «آیا "بازیگر" سرشناس و پر سر و صدای سینمای ایران فرق همزادپنداری و همذات‌پنداری را نمی‌داند؟» بگذریم، لازم است به این نکته اشاره کنیم ‌که نمی‌شود با صف‌کشی و جنجال، خود و فیلم را از زیر تیغ نقد بیرون کشید و با عوض کردن زمین بازی، از سینما به سیاسی‌بازی‌های قلابی، به دنبال مطامع و مقاصد سیاسی بود.
 
 
این برخورد دیکتاتورمآبانه جایی در سینما ندارد و فقط در جامعه سیاست‌زده‌ای مصرف دارد که در آن سلبریتی‌های حتی کم‌سواد در حرفه خودشان، قیافه فعالیت مدنی و سیاسی می‌گیرند؛ هرچند در جامعه ما هم دیگر برای این دست طبـّالی‌های گوش‌خراش گوش شنوایی نیست و سلبریتی‌ها هر روز بیش از پیش به انزوا کشیده می‌شوند.
 
پس از با خبر شدن افروز از مشکل ممنوع‌الخروجی‌اش، بیشترین کشمکش‌ها بین او و همسرش یاسر (با بازی امیر جدیدی) است. اولین مواجهه مخاطب با یاسر، زمانی است که او با ماشین شاسی بلند و مخوفش در تعقیب افروز است و مرتب از پشت به ماشین او ضربه می‌زند؛ در ابتدا این انتظار ایجاد می‌شود که شخصیتی شبیه به محمدرضا فروتن در فیلم «قرمز» فریدون جیرانی خواهیم دید؛ اما هرگز این اتفاق نمی‌افتد و با اولین برخوردهای بعدی، این تصویر فرو می‌ریزد و نماهای تعقیب و گریز و تصادف‌های پی در پی اولیه بی‌معنا و بی اثر می‌شود و ما به جای یک روانی، با شخصیت کودک و متزلزلی مواجه می‌شویم که اتفاقا همدلی بیشتری با او نسبت به افروز داریم.
 
یاسر پس از آن تبدیل می‌شود به موجود بی دفاعی که در خیابان از زنش کتک می‌خورد و گویا تنها پناه و سلاح دفاعی‌اش، حق قانونی‌ای است که برای ممنوع‌الخروج کردن همسری دارد که او را بی دلیل ترک کرده و تنها زندگی می‌کند؛ آن هم در خانه‌ای که خود یاسر برایش اجاره کرده است. اگر یاسر روانی نیست، مشکل این زن و شوهر کجاست و اختلافشان چیست؟ جدیت بیش از حد افروز در بازی فوتبال؟ تمایلات همجنسگرایانه افروز که مخفیانه با هم‌تیمی‌اش زندگی می‌کند و از زناشویی با شوهرش بیزار است؟ یا هزار دلیل دیگر؟ برای هیچ‌کدام شواهد کافی وجود ندارد.
 
حداقل چیزی که مخاطب دستگیرش می‌شود، کمبود عاطفی‌ای است که به نظر می‌رسد یاسر دارد؛ که البته با بازی بد امیر جدیدی به مرور زمان  از بین می‌رود و همدلی مخاطب با او افت می‌کند. از طرفی به شخصیت یاسر چیزهای دیگری هم سنجاق شده که به نظر می‌رسد نقش دراماتیک چندانی نداشته و صرفا کارکرد غیر سینمایی و سیاسی دارند؛ مثلا ظاهر و گفتار یاسر شاه‌حسینی، که در جهان داستان یک مجری سرشناس صدا و سیماست، شبیه مجری‌های برنامه‌های مذهبی است، در حالی که توقع می‌رفت برای عقده‌گشایی دقیق‌تر هم که شده، کارگردان به این توجه می‌کرد که امیر جدیدی حداقل بتواند «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» را درست ادا کند.
 
شخصیت کلیدی دیگر فیلم، سرپرست تیم فوتسال با بازی سحر دولتشاهی است. او مدام درباره حجاب به بازیکنان تذکر می‌دهد، در همه بحث‌ها طرفدار مردهاست و تمام توجیه‌هایش جنسیتی است، مردها را به خاطر جنسیتشان محق می‌داند و سرپرستی‌اش در تیم ملی بیشتر شبیه عملکرد ناظم‌های دبیرستان‌های دخترانه در زنگ تفریح است. او حتی تیپ هم نمی‌شود و گویا مستقیما از هشتگ #زنان_علیه_زنان قرض گرفته شده است. سرپرست تیم، فقط به دنبال دردسر درست کردن برای افروز است و اصلا انگیزه‌اش از همراهی نکردن تیم در سفر مالزی معلوم نیست؛ او تیمش را رها کرده و در تهران مانده که فقط برای افروز پاپوش درست کند؟ چرا به مالزی نمی‌رود؟ آیا رسیدگی به مشکل خروج یک بازیکن وظیفه سرپرست تیم است؟ هیچ توجیه منطقی‌ای وجود ندارد و دست کارگردان به وضوح دیده می‌شود. 
 
 
بالاخره می‌رسیم به شخصیت اصلی؛ طی صحنه‌های اول فیلم، افروز به عنوان کاپیتان و بهترین بازیکن تیم معرفی می‌شود؛ در حالی که مخاطب انتظار دارد که اگر بهترین بازیکن فوتسال ایران تر و فرز نیست، حداقل چاق نباشد؛ که متاسفانه با بازی باران کوثری در این نقش، این انتظار برآورده نمی‌شود. گویا چاق بودن و نا مناسب بودن کوثری برای نقش کاپیتان فوتسال ایران،به چشم کارگردان هم آمده، او سعی می‌کند با نمایش ضربات سر پی در پی افروز به توپ، به خودش و مخاطب ثابت کند که افروز بازیکن خوبی است؛ آن‌قدر خوب که حتی "هِد" می‌زند. در حالی که به ندرت پیش می‌آید در فوتبال سالنی ضربه سر ببینیم. به نظر می‌رسد در بین بازیگرانی که مدعی فمنیسم و اپوزیسیون هستند و می‌توانستند با بازی در این نقش و دامن زدن به جنجال‌های حاشیه‌ای، احیانا به موفقیت فیلم کمک کنند، باران کوثری بدترین انتخاب است و گویا به هر دلیل، عوامل فیلم در انتخاب او برای ایفای این نقش ناگزیر بوده‌اند.
 
فیلمساز در نشست پس از اکران فیلم در جشنواره فجر می‌گوید: «زن‌ها تنها قیام می‌کنند.» پس قرار بوده با قهرمان زنی طرف باشیم که انگیزه‌ مشخصش ما را با خود همراه می‌کند؛ اما هرگز این اتفاق نمی‌افتد. افروز هیچ عرقی به تیم ندارد؛ هیچ جدیتی به خرج نمی‌دهد و به جای صحبت‌های قبل از بازی به عنوان کاپیتان، سرگرم لایو اینستاگرامی است؛ سرنوشت تیم برایش مهم نیست و مدام می‌گوید که تیم همه چیزش را از او دارد و اصلا با اوست که "تیم" شده. برای افروز حتی سرنوشت هم‌تیمی و هم‌خانه‌اش که به خاطر او به مالزی نرفته هم مهم نیست. ارتباط افروز و هم‌تیمی‌اش مدلی از زندگی زناشویی اوست؛ مخاطب رابطه افروز با هم‌تیمی‌اش را با رابطه او با شوهرش مقایسه می‌کند و وقتی در رفتار افروز با هم‌تیمی‌اش جز خودخواهی و خودبینی نمی‌بیند، لاجرم در اختلاف زن و شوهری هم حق را به یاسر خواهد داد و در نتیجه قهرمان زن همدلی برانگیزی در کار نخواهد بود.
 
فیلم سعی دارد در کنار مسئله اصلی، به مسائل دیگری هم اشاره کند که یا اصلا به کار روایت نمی‌آیند و یا تکرارشان آن‌ها را بی اثر می‌کند؛ مثلا مدام افروز و دوستش را در حال مقنعه سر کردن برای ورود به فدراسیون می‌بینیم که به وضوح به مسئله قانون حجاب اشاره دارد؛ جالب است که اهالی فدراسیون آن‌قدر کندذهن‌اند که با ورود زنان به فدراسیون با مانتو جلوباز مشکلی ندارند و فقط مسئله‌شان مقنعه است؛ البته شاید بازیگران حوصله عوض کردن لباس‌هایشان را نداشته‌اند.
 
اما در مجموع و با وجود همه این مشکلات، فیلم موفق می‌شود با لکنت قصه‌اش را تعریف کند و در جشنواره فجر 96 به عنوان فیلمی قابل تحمل ارزیابی شود. «عرق سرد» با همه نواقصش، حداقل بیانیه سیاسی و اجتماعی‌اش را به خارجی‌ها عرضه نمی‌کند و صدای آمریکا و فعالان قلابیِ مدنی-هشتگی را محرم مشکلات زنان نمی‌داند و با یاد کردن از الهه احمدی به عنوان ورزشکار زن موفق، سیاهی را به همه جامعه بسط نمی‌دهد و البته از این جهت قابل احترام است؛ اما این فیلم ضربه اصلی را که منجر به شکست تجاری‌اش هم شده است، از جوسازی‌هایی می‌خورد که عوامل فیلم در آن دخیل بوده‌اند؛ باران کوثری  که از همان روز اول اکران فیلم در جشنواره فجر، با "معلوم‌الحال" خواندن مخالفین فیلم، نشان داد که از به جنجال کشیده شدن آن استقبال می‌کند اصلی‌ترین عامل شکست فیلم است.
 
 
گویا کوثری سعی داشته سهم بیشتری از فیلم بگیرد و مانند افروز "موفقیت"‌های تیم را تماما به نام خودش بزند و در راستای رسیدن به این هدف، از هیچ عمل و گفتار متناقضی هم فروگذار نکرده‌ است. خانم کوثری و هم‌فکران ایشان معتقدند که صدا و سیما مخاطبی ندارد و اندک مخاطبش را هم از قبل برنامه‌های مجری‌هایی کسب کرده که اتفاقا هم‌فکر خانم کوثری هستند؛ اما کوثری در یکی از اکران‌های فیلم، بر روی صحنه حاضر می‌شود و پس از اظهار «خوشبختی» از ممنوع‌التصویری‌اش _که شاهدی دیگر بر جنجال‌طلبی ایشان است_ تیزر تلویزیونی نداشتن فیلم را ظلم بزرگی عنوان کرده و به این وسیله در بین تماشاگران کلاه می‌چرخاند؛ غاقل از این‌که تناقض بزرگی بین ادعای بی مخاطبی تلویزیون و شکایت از نداشتن تبلیغات تلویزیونی وجود دارد.
 
 
«عرق سرد» بیش از ایرادات متعدد ساختاری‌اش، از حواشی‌ای متضرر شده که امثال باران کوثری ایجاد کردند، اگر این فیلم در اکران با مشکل مواجه شد و زحمات یک تیم با شکست تجاری‌ این فیلم هدر رفت، پیش از هر چیز کسانی مقصر بوده‌اند که حاشیه را بیش از متن می‌پسندند و به چیزی غیر از خود فکر نمی‌کنند. کسانی که بیش از تمرکز بر روی کارشان، روی مسائل حاشیه‌ای تمرکز می‌کنند و سعی دارند با جوسازی، ضعف‌های حرفه‌ایشان را بپوشانند و طرف سیاسی ببندند.