يكشنبه 24 تير 1397 12:12 ساعت
شناسه خبر : 289720
امیر انتظام به روایت کتاب "صخره سخت"/بخش دوم
از حضور جنجالی در نخست وزیری تا توطئه برای انحلال مجلس خبرگان/ ماجرای اظهار برائت نهضت آزادی از امیر انتظام چه بود؟
بدیهی است که در همان دولت موقت، وزارتخانهای به نام وزارت خارجه هم وجود داشت که اتفاقاً وظیفه آن، مذاكره و مكاتبه با سفارتخانهها در داخل و مسئولان دولتها در خارج است. مسئله مهم همین است كه با وجود این وزارتخانه، چرا امیرانتظام این حجم از گفتوگو و ملاقات و مراوده با مقامات امریكایی را داشت تا حدی كه وقتی هم به عنوان سفیر به سوئد اعزام شد، اشتغالات او با مسئولان امریكایی بیش از سوئدیها بود.
گروه سیاسی_رجانیوز: پس از فوت عباس امیر انتظام، بحث های پیرامون جاسوسی وی دوباره بالا گرفت. از همین رو رجانیوز تصمیم دارد در سه بخش مجزا به بازخوانی اطلاعات مربوط به امیر انتظام در کتاب "صخره سخت" بپردازد.(بخش اول را اینجا بخوانید)
بخش دوم؛
به گزارش رجانیوز، 4 ماه حضور عباس امیرانتظام در مقام معاون نخستوزیری بسیار جنجالی و پر حادثه بود. ماجراهایی مانند جدال لفظی با شیخ شبیر خاقانی و شدت گرفتن جدالهای قومی در خوزستان و ماجرای سفر محمد منتظری و همراهانش به لیبی از جمله این جنجالها بود، اما پس از 4 ماه امیرانتظام با ترک دفتر نخستوزیر به عنوان سفیر كشورهای اسكاندیناوی روانه استكهلم شد.
تماس و اطلاعرسانیهای امیرانتظام با امریكاییها در سوئد بیش از پیش ادامه پیدا كرد. در یكی از اسناد لانه جاسوسی به نقل از طرف امریكایی آمده است امیرانتظام هنگامی كه با این سئوال مواجه میشود كه چرا برای خدمت در پست سفارت به سوئد میرود، چنین پاسخ میدهد که: «این برای ما سادهتراست تا با یكدیگر در استكهلم صحبت كنیم!» امیرانتظام چنان مورد علاقه امریكاییها بود كه هنگامی كه به عنوان سفیر به سوئد فرستاده شد، بروس لینگن، كاردار سفارت امریكا در تهران نامهای اداری، ولی غیررسمیبرای سفیر امریكا در سوئد نوشت و امیرانتظام را چنین توصیف كرد که دراینجا خیلی زیاد محصور انقلاب است، اما بهسختی در روش و ظاهر، انقلابی به نظر میآید.
متن این نامه براساس اسناد لانه جاسوسی به این شرح بود:
«محرمانه، اداری، غیررسمی
جناب آقای مینوت رادنی كندی
استكهلم، سوئد، تهران، ایران
10 ژوییه1979
آقای سفیر عزیز
شما بهزودی همكاری ایرانی به نام عباس امیرانتظام، معاون سابق نخستوزیر و سخنگوی دولت را در كنار خواهید داشت. او توسط دولتش به مقام سفیر سفارت سوئد با اعتبارنامه برای نروژ، فنلاند، دانمارک و ایسلند منصوب شده است. چه مرد خوشبختی! من نسخههایی از این نامهها را به همكارانتان در این 4 كشور میفرستم. ما جداگانه اطلاعات مشروحی در باره زندگانی امیرانتظام را برای شما خواهیم فرستاد. بهطور مختصر وی یک ایرانی فوقالعاده با نزاكت، مؤدب و غربیمنش است. خیلی زیاد در اینجا محصور انقلاب و در پوسته درونی انقلاب است، ولی بهسختی در روش و ظاهر انقلابی به نظر میآید. او مدت قابل توجهی را در كشور ما گذرانده است و ایالات متحده را خوب میشناسد و آنجا را دوست دارد. مطمئناً شما از او خوشتان خواهد آمد. یكی از سئوالاتی كه در حوزه دیپلماتیک اینجا متناوباً مطرح است این است كه چرا انتظام میرود؟ ما هنوز پاسخ خیلی خوبی در این مورد نداریم. او آنجا به بعضی از ما گفته است كه امكان دارد برای پاسخگویی، در اینجا (یعنی استكهلم) در موقعیتی بهتر از آنجا باشد.
غرض این كه رفتن او لااقل تا اندازهای ناشی از پیچیدگیها و مانورهای حلقه داخلی انقلاب است و این باعث شده كه امیرانتظام احساس كند در خارج از ایران راحتتر خواهد بود. او به ما میگوید كه بهرغم مسافت زیاد قصد دارد به شركت فعال و توجهش به آنچه در اینجا (ایران) میگذرد ادامه دهد. با همه اینها اعتراف میكنیم كه آگاهی چندانی از علت رفتن او نداریم. او ملاقات و صحبت با شما را استقبال خواهد كرد و مااز هر چیزی كه شما بتوانید از آن مسافت در مورد نظرات و گفتههای او به ما بگویید، استقبال خواهیم كرد. در واقع هر مطلبی كه او در باره حلقههای داخلی رهبری و روابط داخلی آنها ارائه کند مورد علاقه ماست.
با سلام گرم
ارادتمند شما
ال بروس لینگن، كاردار موقت».
بروس لینگن همچنین نامهای برای شخص امیرانتظام مینویسد و او را ذخیره دوستی کشور امریکا در تهران میخواند:
«تهران
11 جولای 1979 برابر با 20/4/58
آقای سفیر عزیز
مجدداً از اینكه با وجود برنامه كار زیاد فرصتی دادید كه من شما را قبل از عزیمتتان ملاقات كنم تشكر میكنم. صحبت شما دلیلی دیگر بر آن چیزی است كه به اعتقاد من ادامه پیدا میكند تا ذخیره دوستی خوبی نسبت به كشورم در ایران باشد. من به تمام سفرایمان در کشورهای اسكاندیناوی نامه نوشته و به آنها شغل شما و ورود قریبالوقوعتان را گفتهام. میدانم كه آنها دیدار شما را خوشامد خواهند گفت.
مجدداً بهترین آرزوهایم را برای موفقیت شما در سمت جدیدتان ابراز میدارم. بی اندازه منتظر دیدار شما در اولین بازگشتتان به تهران هستم.
با گرمترین سلامها
دوستدار شما
ال بروس لینگن كاردار سفارت آمریكا در ایران».
از این نامههای کشف شده در سفارت امریکا برداشت میشود که روابط امیرانتظام با امریکا ابعاد گستردهتری از آنچه مهدی بازرگان فکر میکرد، داشته است. در یکی از اسناد کشف شده در سفارت امریکا، وزیر امورخارجه وقت امریکا به سفارت این کشور در تهران مینویسد که بلافاصله پس از ورود امیرانتظام با او تماس و آخرین تحلیلها در باره وضعیت ایران گرفته شد:
«از وزیر امور خارجه (واشنگتن دی سی) به سفارت آمریكا در تهران
31 جولای 9/7/58 و 9/5/58
موضوع سفیر ایران در سوئد.
امیرانتظام سفیر ایران در سوئد قبل از آنكه ایران را به قصد محل مأموریت جدید خود(سوئد) ترك كند اظهار داشت كه مایل است با كارمندان دولت آمریكا در خارج از ایران گفتگو کند. او اگر میخواست در زمانی كه معاون نخستوزیر بود میتوانست به عنوان یك عضو حساس در دولت موقت دید ما را نسبت به مسائل ایران بهبود بخشد. اگر شما موافقید در اولین فرصت با او ملاقات كنید و مطالب را محتاطانه با او در میان بگذارید. او بهمحض رسیدن به استكهلم قرار است مسائل ایران را تحلیل كند. ما حاضریم اگر سفیر ایران موافق باشد «جان استمپل» كارمند سفارت را برای ملاقات با او روانه كنیم».
سفارت امریکا در استکهلم نیز گزارش اولین دیدار با امیرانتظام را این گونه روایت میکند:
«از سفارت آمریكا در استكهلم به وزیر خارجه واشنگتن دی سی
اگوست 79 برابر با 11 مرداد 58
امیرانتظام از روزهای تحصیل خود در «بركلی» یاد كرد. تحسین او از موفقیتهای آمریكا و تأسف او از فساد سیاست 25 ساله آمریكا در ایران و تصمیم او به بهبود روابط دوجانبه از جمله مسائل مطرح شده توسط او بود. او تكرار كرد كه روابط حسنه دوجانبه تنها در شرایط احترام متقابل و عدم تعرض و عدم دخالت در مسائل داخلی ایران و عدم تعرض به استقلال ایران میسر است. او گفت موقعیت آشفته سیاسی ایران نباید كشورهای بزرگ را به بیراهه بكشد. مردم ایران در شرایط فعلی، اگر چه با درد و رنج بسیار در حال ساختن جامعه خود بر اساس اصول اسلامی هستند. او افزود در سالهای بعد، كشورهای دیگر ایران را برای خود الگو قرار خواهند داد. ایران خواهان روابط خوب با آمریكا، شوروی وچین است. اگر این دولتها در جهت احترام به ایران و حكومت اسلامی آن و تمامیت ملی و حاكمیت آن قدم بردارند، موفق خواهند شد. اگر آمریكا از انقلاب ایران درس نیاموزد و روش خود را همچون زمان شاه ادامه دهد، دشمنی با آمریكا كه در 6 ماه گذشته بر افكار عمومی مردم ایران حاكم بوده است ادامه پیدا خواهد کرد».
اظهار برائت نهضت آزادی از امیرانتظام؛
امیرانتظام در 1358/1/16 در مصاحبه مطبوعاتی خود با اشاره به شایعات موجود در باره خود، هاشم صباغیان، ابراهیم یزدی، قطبزاده و ابوالحسن بنیصدر گفت:
«ما از زمانی كه دانشآموز و در دبیرستان مشغول تحصیل بودیم، در ملی شدن نفت مبارزه كردیم و هم و بعد از حكومت دكتر مصدق در نهضت مقاومت ملی و سپس در نهضت آزادی به رهبری مهدی بازرگان همكاری داشتیم. ما كسانی نیستیم كه امروز به هم رسیده باشیم.»
او سپس تاکید کرد که بنده امریكایی نیستم و دكتر یزدی عضو سیا نیست و آنگاه از فداكاریهای صادق قطبزاده در پیشبرد انقلاب صحبت كرد، اما نهضت آزادی ایران در اطلاعیهای در شنبه 18 فروردین 1358 به این اظهارات واكنش نشان داد و تصریح كرد:
«بدین وسیله به اطلاع عموم ملت ایران میرساند كه آقای مهندس امیرانتظام تنها هنگام تأسیس نهضت آزادی ایران در سال 1340 به مدت 3 ماه با این حزب همكاری داشته است و از آن پس، چه در داخل و چه در خارج از كشور، هیچ گونه فعالیتی در نهضت آزادی ایران نداشته است و نهضت در برابر سخنان و نظرات و اعمال وی مسئولیتی ندارد».
این اطلاعیه در حالی صادر شد كه تا آن زمان، هنوز هیچ یک از مدارک جاسوسی او برای نیروهای انقلاب آشكار نشده بود و امیرانتظام همچنان از متحدان اصلیاین جریان به حساب میآمد.
شاید این امر به دلیل فعالیتهای امیرانتظام بود. خود وی میگوید:
«مسئول مذاكره و مكاتبه با تمام سفارتخانهها، از جمله سفارت امریكا در داخل كشور بودم. ما با امریكا بیشترین قراردادها را داشتیم، چیزی در حدود 1200 قرارداد؛ بنابراین مراجعه آنها ـ چه شخص آقای سولیوان چه كاردار ایشان و یا از طریق مكاتباتی كه با ما صورت میگرفت ـ برای ارتباط با دولت بیشتر با نخستوزیری انجام شد، بنابراین ملاقاتها روزانه یا چند بار در هفته انجام میشدند».
بدیهی است که در همان دولت، وزارتخانهای به نام وزارت خارجه هم وجود داشت که اتفاقاً وظیفه آن، مذاكره و مكاتبه با سفارتخانهها در داخل و مسئولان دولتها در خارج است. مسئله مهم همین است كه با وجود این وزارتخانه، چرا امیرانتظام این حجم از گفتوگو و ملاقات و مراوده با مقامات امریكایی را داشت تا حدی كه وقتی هم به عنوان سفیر به سوئد اعزام شد، اشتغالات او با مسئولان امریكایی بیش از سوئدیها بود.
توطئه انحلال مجلس خبرگان؛
در تابستان 58 در حالی كه با تصویب اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی، عرصه بر نیروهای لیبرال تنگ شده بود، برخی از اعضای دولت موقت به محوریت امیرانتظام نامهای برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی تهیه كردند. عباس امیرانتظام در آن زمان سفیر ایران در استکهلم بود، اما پس از مشورت با دیپلماتهای امریکایی به تهران سفر کرد تا در جلسهای با حضور رفقای قدیمیاش در جبهه ملی، طرح انحلال مجلس خبرگان را تهیه کند.
عباس امیرانتظام در یادداشتی که همان زمان و پس از بازگشت از تهران به استکهلم نگاشت، نقش محوری خود را در توطئه انحلال مجلس خبرگان این گونه شرح میدهد:
«بنا به پیشنهاد من در تاریخ چهارشنبه 18 مهر 1358 جلسه ای در منزل محمدتقی انوری با حضور افراد زیر تشکیل گردید:
1- تقی انوری
2. عباس رادنیا
3. ابوالحسن رضا
4. رحمتالله مقدم مراغهای
5. عباس سمیعی
6. امیرحسین پولادی
7. فتحالله بنیصدر
8. عباس امیرانتظام
9. احمد صدرحاج سیدجوادی
10. رحیم عطایی
منظور از تشکیل این جلسه پیدا کردن راه حل مقابله با بحران موجود(در کشور) و رسیدگی به پیشنهاد تشکیل جبهه واحدی برای شرکت در انتخابات آینده مجلس شورا و ریاستجمهوری بود.
چون مسئله مصوبات مجلس خبرگان قانون اساسی یکی از مسائل با اهمیت روز بود، ابتدا در باره آن بحث شد و مواردی که از مورد وکالت مردم در مسئله انتخاب نمایندگان این مجلس تجاوز میکرد، مورد توجه قرار گرفت. آقای فتحالله بنیصدر این موارد را که عبارت بودند از طولانیتر کردن زمان بررسی قانون و همچنین به جای رسیدگی به پیشنویس قانون اساسی تهیه شده، تهیه قانون جدید بود، متذکر و تصمیم گرفته شد این دو مورد به اطلاع آقای نخستوزیر رسانده و در صورت موافقت نسبت به انحلال مجلس اقدام شود.
این وظیفه به عهده من گذاشته شد. روز سه شنبه، ساعت11صبح ایشان را دیدم و مطالب را به اطلاع ایشان رساندم. ابتدا این مسئله برای ایشان سنگین بود، ولی بعد قرار شد متنی توسط ما و با اطلاع و صلاحدید آقای احمد صدرحاجسیدجوادی (وزیر دادگستری) و آیتالله سید رضا زنجانی تهیه شود. ساعت 5 بعد از ظهر مطلب را به اطلاع ایشان رساندم و قرار شد آقای صدرحاج سیدجوادی آن را امضاء کند. صدر آن را امضا کرد و به مهندس بازرگان داد، ولی قرار شد در متن آن تغییرات کوچکی بدهد و آن را به امضای کلیه وزراء برساند.
متن اصلاح شده در ظهر روز شنبه 58 /7/21به اطلاع نخستوزیر رسید و قرار شد من قبلاً هفت نفر از وزرا (دکتر سامی، اردلان، فروهر، دکتراسلامی، دکترمیناچی، صدرحاج سیدجوادی و دکتر یزدی) را ببینم و با بقیه خود مهندس بازرگان صحبت کند. من تا 4 بعد از ظهر همه آقایان را دیدم و قبل از جلسه هیئت دولت در ساعت 6:30 در دفتر نخستوزیر بود. متاسفانه خود نخستوزیر وآقای دکتر یدالله سحابی که مامور مذاکره با اکثر آقایان وزرا بودند، نتوانستند قبل از جلسه با افراد مورد نظر صحبت کنند، معهذا مشکلات ادامه کار(دولت) و دخالتها در حدی بود که 17نفر به شرح زیر این طرح را قبل از تشکیل جلسه دولت امضا کردند:
1. دکتر علیمحمد ایزدی (وزیرکشاورزی)
2. دکتر حسن اسلامی (وزیر پست و تلگراف)
3. دکتر کاظم سامی(وزیربهداری)
4. دکتر حسن حبیبی (وزیر آموزش عالی)
5. محمدعلی رجایی (کفیل وزارت آموزش و پرورش)
6. دکتر یدالله سحابی (وزیر مشاور در تحقیقات و تعلیمات)
7. مهندس عزتالله سحابی (وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه)
8. دکتر محمود احمدزاده (وزیر صنایع و معادن)
9. مهندس مصطفی کتیرایی (وزیر مسکن و شهرسازی)
10. علی اردلان (وزیر اقتصاد و دارایی)
11. هاشم صباغیان (وزیر کشور)
12. احمد صدرحاج سید جوادی (وزیر دادگستری)
13. دکتر رضا صدر(وزیر بازرگانی)
14. علی اسپهبدی (وزیر کار)
15. داریوش فروهر (وزیر مشاور)
16. مهندس حسین بنی اسدی (وزیر مشاور در امور اجرایی)
و 17....
و قرار شد خود مهندس بازرگان در جلسه امضاء کند. این اولین بار بود که پیشنهادی با چنین اکثریتی به تصویب میرسید.
قرار گذاشته بودیم بلافاصله پس از تصویب، آن را از طریق رادیو و تلویزیون و روزنامهها اعلام کنیم، به همین دلیل نمایندگان همه ارگانها را دعوت کردیم. در ساعت 10:30 شب که جلسه دولت تمام شد، همه حضور داشتند. ما حتی روزنامهها را آماده نگه داشته بودیم که در همان ساعت شب بتوانند مصوبه دولت را به صورت فوقالعاده چاپ کنند.
جلسه دولت تمام و طرح تصویب شد، ولی ان غلطی[ان قلتی!] را که روی طرح گذاشتند، عبارت بود از این که تا اطلاع امام منتشر نشود.
معنی این کار نفی مطلب بود. متاسفانه مهندس بازرگان با همه خصوصیات عالی و قدرت فوقالعاده در قبول شرایط سنگین زمان، فاقد جسارت کافی است و از ابتدای حکومت انقلاب، ما دچار همین مشکل بودهایم. آنجا که احتیاج به جسارت برای یک کار بزرگ هست، او همیشه فرار میکند.»
در طرح امیرانتظام قرار بود 15 نفر از وزرای دولت بازرگان طرح انحلال مجلس خبرگان را امضا كنند و به اطلاع امام برسانند و ازایشان بخواهند یا مجلس خبرگان را منحل سازد یا همه اعضای این مجلس استعفا میدهند. موضوع در هیئت دولت مطرح شد. برخی از اعضای شورای انقلاب كه در آن جلسه حضور داشتند، در برابراین طرح مقاومت كردند.
پس از گذشت حدود دو سال از از افشاگریهای امام روشن شد كه این گروه در اجرای توطئه خائنانه خود از پا ننشسته و با كمال جسارت در ملاقاتی با امام، موضوع انحلال مجلس خبرگان را مطرح كردهاند. صدرحاج سیدجوادی از اعضای دولت موقت تهیه طرح انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی را این گونه شرح میدهد:
«امیرانتظام طرحی كه امضای 18 وزیر كابینه را در ذیل خود داشت به بازرگان داد. اگرچه رئیس دولت موقت امضای تمام وزیران را میپسندید و از عدم امضای معینفر، صباغیان، یزدی و میناچی كه به دلایل ناكافی بودن دلایل از امضای آن خودداری كرده بودند، راضی نبود. یادم میآید كه ما به همراه مهندس بازرگان و چند تن از وزرا رفته بودیم قم پیش آیتالله امام خمینی. ما میگفتیم كه باید مجلس مؤسسان تشكیل شود و قانون اساسی را تصویب كند، اما ایشان اصرار داشتند كه باید قانون اساسی به رفراندوم مردمی گذاشته شود. استدلال ما هم این بود كه مردم قادر نیستند به تک تک اصول قانون اساسی رأی بدهند و باید مجلس مؤسسان، این قانون را از طرف مردم بررسی كند».
امام استدلال اعضای دولت موقت را نمیپذیرد و بعدها در این باره میفرماید:
«آقای بازرگان و رفقایش آمده بودند پیش ما و گفتند خیال داریم مجلس خبرگان را منحل كنیم. من گفتم شما چه كاره هستید كه میخواهید این كار را بكنی؟. شما چه سمتی دارید كه بتوانید مجلس را منحل كنید؟»
امام خمینی انگیزه اعضای دولت موقت را برای طرح انحلال مجلس خبرگان این گونه شرح میدهد:
« در مجلس خبرگان بهمجرد این كه صحبت ولایتفقیه شد، شروع كردند به مخالفت. حتی اخیراً و همین دو سه روز پیش در یكی از مجالسشان این منحرفین گفتند كه این مجلس خبرگان باید منحل شود».
سوئد مركز توجه امریكا؛
امیرانتظام بر اساس آنچه که در آذرماه سال 1358 از او در روزنامه كیهان به مدیریت ابراهیم یزدی چاپ شد، در باره فعالیتهایش در سوئد میگوید:
«پس از دو ماه كه به سوئد رفته بودم، از طریق سفارت امریكا اطلاع دادند كه آقای استمپل از واشنگتن تقاضا كرده كه برای مذاكره در باره مسائل فیمابین به سوئد بیاید... اطلاع دادم بیایید كه آقای استمپل و شخص دیگری به نام ژرژگیو [همان جرج كیو] به سوئد آمدند... دومین بار در اواخر شهریور از سفارت امریكا در سوئد اطلاع دادند كه آقای ژرژگیو میخواهند برای مذاكره در باره مسائلی به دیدن من بیایند... آقای ژرژگیو آمد و در باره آینده نفت و استفاده از وسایل حفاظتی جنوب و شمال صحبت كرد و همان سئوالهای عادی در باره عادیسازی روابط...»
امیرانتظام در همین مصاحبه به چندین دیدار دیگر با افرادی هم كه نام آنها را به خاطر ندارد، اشاره میكند. این ملاقاتها درست در زمانی انجام شدند كه امام تماس با امریكائیان را منع كرده بودند. امام در پیامی به مسئولان دولتی در باره دیدار با امریكائیان كه برای عادیسازی روابط تلاش میكنند، تصریح كرده بودند:
«تا زمانی كه امریكا شاه را به ایران تحویل ندهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما برندارد، «هیچ یك از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند».
جرج كیو با اسم مستعار «آدلسیک» بر اساس اسناد لانه جاسوسی، عباس امیرانتظام را از اوایل دهه 1960 میلادی (1340 هجری شمسی)، یعنی 17 سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، میشناخت و در آن زمان، سیا برای امیرانتظام از كد مستعار «اس. دی پلاد»، استفاده میكرد و به منظور حفاظت از او، از ذكر نام اصلی وی خودداری میشد.
در اسناد به دست آمده، به جزئیات تماسهای دهه 1960 میلادی امیرانتظام با سیا اشارهای نشده است، لیكن گویا ارتباط وی با جرج كیو مدتها قطع بود تا آن كه در سال 1357 امیرانتظام دو باره تماسهای خود را با او از سر میگیرد و او از همان نام مستعار سابق برای ادامه ارتباطات بهره میگیرد.
در باره استمپل نیز سخنان ابراهیم یزدی كه در روزنامه میزان ارگان نهضت آزادی در 1360/3/3 چاپ شد، جایگاه او را بهخوبی نشان میدهد.
ابراهیم یزدی در نهمین جلسه دادگاه امیرانتظام در توضیح علل امضای افراد مختلف در پای اسناد میگوید:
«گاهی اوقات میبینید كه به آن افسر سیاسی ـ روسها میگویند كمیسر سیاسی، ولی هر دو یک معنی میدهد ـ كسی است كه از طرف سازمان جاسوسی آنجاست و آن افسر سیاسی باید نظر بدهد كه آیا این را میتوانند بفرستند یا نه؟ این را ببینید اینجا نوشته است كه افسر سیاسی: جان استمپل...»
البته گفته شد که روابط امیرانتظام با امریکاییها تا آنجا پیش رفت که او و ابراهیم یزدی برخلاف عرف دیپلماتیک که دولت موقت خود را پایبند به آن میدانست، به امریکاییها پیشنهاد کردند ریچارد کاتم و یا رمزی کلارک را به عنوان سفیر به تهران بفرستند! و از سوی دیگر به طرف امریکایی اعلام کردند که امیرانتظام و یا محمدحسین بنی اسدی، داماد مهندس مهدی بازرگان اولین سفیر رسمی جمهوری اسلامی در امریکا خواهند بود.
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/289720
لینک کوتاه کپی شد