هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
چهارشنبه، 5 ارديبهشت 1403
ساعت 17:23
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

شنبه 1 آبان 1389 ساعت 01:54
شنبه 1 آبان 1389 05:24 ساعت
2010-10-23 01:54:26
شناسه خبر : 50631

اشاره: یک ماه از آغاز پخش سریال تلویزیونی مختارنامه می گذرد. در این مدت با پخش سه قسمت، این سریال شخصیت ها و جغرافیای قصه اش را معرفی کرده و با پخش قسمت چهارم در آخرین جمعه مهرماه، وارد روایت داستان اصلی خود شده است.

مختارنامه تا اینجای کار سریال پُر خبر و پُر حاشیه ای بوده است. یک روز ترانه عنوان بندی پایانی آن خبر ساز شد و روز دیگر نحوه حضور شخصیت های ایرانی در آن به مسئله ای حاشیه ای تبدیل شد. البته این سریال در زمان تولید خود نیز چندان بی سر و صدا و بی حاشیه نبوده و ماجراهای زیادی را از سر گذرانده است. ماجراهایی که قرار است همزمان با پخش این سریال ،از قلم «رضا استادی» روزنامه نگار و کارشناس حوزه سینما و تلویزیون و نیز مدیر روابط عمومی سریال مختارنامه روایت شود.

«رضا استادی» از تابستان سال 1381 به عنوان مدیر روابط عمومی همکاری خود با مختارنامه را آغاز کرد.

اینکه سریالی تلویزیونی برای هشت سال متوالی«روابط عمومی» داشته باشد، امر بی سابقه ای است که استادی خود در توصیف آن می گوید: «در ایران شاید هیچ سازمان و موسسه ای نیز برای این مدت طولانی یک مدیر روابط عمومی نداشته و تداوم حضور من در این مسوولیت، جز با لطف و حمایت تهیه کننده سریال ـ که تا همین روزها نیز ادامه داشته ـ ممکن نبوده است. به دلیل همین حضور طولانی مدت در سریال مختارنامه، استادی گفته ها و ناگفته های فراوانی از نحوه تولید این سریال تلویزیونی پُرماجرا دارد که قرار است این ماجراها از قلم وی منتشر شود. این مطالب شامل خاطرات، تجارب و اتفاق هایی است که در حاشیه سریال مختارنامه رخ داده و بعضا جنبه های آموزشی نیز دارد. قسمت اول خاطرات او از نحوه شکل گیری سریال مختارنامه پیش روی شما است.

فیلم نامه اولیه مختارنامه چه زمانی نوشته شد؟


کارهای بزرگ مقدمات پیچیده و سنگینی دارد. گاه این مقدمات بسیار طولانی می شود و فقط گذشت سال های بسیار طولانی باعث می شود تا حرکتی بزرگ سرانجام به نتیجه برسد. قصه شکل گیری سریال مختارنامه نیز چنین ماجرایی دارد.

Sample image

مهندس محمود فلاّح تهیه کننده       (در سالهای آغازین تولید سریال مختارنامه)       داوود میرباقری کارگردان


حدود چهارده سال پیش، در زمانی که «داوود میرباقری» مشغول ساخت آخرین بخش های سریال مختارنامه برای شبکه یک سیما بود، «محمد ابراهیم سلطانی فر» یکی از کارگردان های قدیمی و باسابقه تلویزیون در حال تحقیق و نگارش فیلم نامه ای درباره «نهضت توابین» و «قیام مختار» بود. سال 1375 دقیقا همان زمانی است که من در سن 17 سالگی فعالیت مطبوعاتی خودم را آغاز کردم! بخش عمده ای از این عُمر چهارده ساله صرف فعالیت در حوزه سینماو تلویزیون شده است. در طی این سال ها بارها دیده و شنیده ام که سریال های تاریخی هم در اغلب موارد «سرنوشتی تاریخی» پیدا می کنند! فیلم نامه این آثار معمولا در یک مقطع خاص نوشته و به مرور و در طول سال های مختلف «چکش کاری» می شود تا به مرحله «ساخت» برسد. گاهی برای یک موضوع مشخص به چند نفر سفارش نگارش فیلم نامه داده می شود و گاهی فیلم نامه های زیادی نوشته می شوند اما امکان ساخت پیدا نمی کنند. نگارش متن فیلم نامه مختارنامه هم محدود به «محمد ابراهیم سلطانی فر» نبود و روزی در دفتر «مجید رضا بالا» معاون فرهنگی سابق سیما فیلم، با متن دیگری که نوشته «کریم آتشی» کارگردان اکشن کار سینمای ایران بود مواجه شدم که موضوع آن هم قصه زندگی «مختار ثقفی» بود.

سال ها گذشت و میرباقری ساخت سریال امام علی (ع) را به پایان برد. سریالی که در زمان پخش بازتاب های فراوانی داشت و مسیر زندگی این کارگردان پُرسابقه تلویزیونی را تغییر داد. از توقیف درآمدن فیلم آدم برفی نیز در همین سال ها اتفاق افتاد. «ساحره» و «مسافر ری» فیلم های بعدی این کارگردان بود که هر چند وقت یکبار سری هم به صحنه نمایش می زد و با تئاترهای موفق خود، علاقمندانش را غافلگیر می کرد. همین موفقیت های پی در پی بود که سبب شده بود «داوود میرباقری» همیشه زیر ذره بین خبرنگاران باشد. من هم که از اواخر سال 1378 در روزنامه جام جم مشغول به کار شده بودم، ماهی یکبار با او تماس می گرفتم تا از آخرین فعالیت های او در عرصه سینما و تلویزیون مطلع شوم. در آن سال ها فعالیت خبرگزاری ها مثل امروز گسترده نشده بود و خبرنگاران روزنامه ها در اغلب موارد برای تهیه خبر متکی بر منابع خودشان بودند و اینطور نبود که خبرنگاران روزنامه ها در اغلب موارد فقط زحمت «copy » و سپس «paste » مطالب خبرگزاری ها را بکشند. نکته جالب توجه اینکه میرباقری آن زمان تلفن همراه نداشت و همیشه در ساعت های پایانی شب با منزل او تماس می گرفتم. البته اغلب این تماس ها بی نتیجه بود. در آن سال ها قرار بود میرباقری سریال «سلمان فارسی» را برای شبکه یک سیما بسازد اما هربار که تماس می گرفتم، خبر جدیدی وجود نداشت و هنوز مشخص نبود چه زمانی این سریال مقابل دوربین خواهد رفت.

روزی از طریق یکی از همکارانم در سازمان صدا و سیما باخبر شدم قرار است «سلمان فارسی» دیگری هم ساخته شود. «حبیب الله کاسه ساز» تهیه کننده سریال بود و «شهرام اسدی» کارگردان آن. قرار بود سریال برای «معاونت برون مرزی» سازمان صدا و سیما ساخته شود. حتی «مجید میرفخرایی» هم به عنوان طراح صحنه همکاری خود با این آن پروژه را آغاز کرده بود. بعدها وقتی در سفری چند روزه با میرفخرایی همسفر شدم، گفت که در آن مقطع برای بازبینی لوکیشن هم رفته بودند و بخش هایی از شهر یزد را برای ساخت و ساز در نظر گرفته بودند.

همان روزها قراری با کاسه ساز گذاشتم و در گفت و گویی اطلاعات کاملی درباره آن «سلمان فارسی» تهیه و خبر مفصلی در روزنامه جام جم منتشر کردم. پس از چاپ خبر بود که با میرباقری تماس گرفتم و ماجرا را به او اطلاع دادم. شنیدن آن خبر برای میرباقری هم جالب بود و هم غافلگیر کننده! طرح سلمان فارسی مربوط به مدرسه کارگاهی فیلم نامه نویسی حوزه هنری بود و میرباقری سال ها قبل آن را نوشته بود و حالا از اینکه می شنید فیلم نامه او هنوز به نتیجه خاصی نرسیده اما فیلم نامه دیگری به مرحله ساخت نزدیک می شود، تا حدودی غافلگیر شده بود. حاصل این گفت و گو تبدیل به خبری شد که در سال 1380 در روزنامه جام جم منتشر شد. اگر روزی این خبر را از آرشیو روزنامه جام جم پیدا کنم، در این صفحه قرار خواهم داد. مضمون خبر هم این بود که چگونه می شود در دو بخش از یک سازمان، دو فیلم نامه با یک موضوع واحد در جریان باشد. خبر بازتاب زیادی داشت و عملا در سال های بعد هیچ یک از این دو اثر مقابل دوربین نرفت.

حضور در مختارنامه به عنوان «مدیر روابط عمومی»

اردیبهشت سال 1379 روزنامه جام جم آخرین روزهای پیش از انتشار خود را سپری می کرد. از اسفند سال 1378 من هم به عنوان خبرنگار بخش «تلویزیون» به ترکیب «گروه رسانه» اضافه شده بودم. جام جم هم مثل هر روزنامه دیگری برای آغاز، نیاز به یک تیتر جذاب داشت و برای روزنامه ای که «صدا و سیما» باعث و بانی انتشار آن بود، چه تیتری می توانست بهتر از خبر تولید یک تولید تلویزیونی معظم و فاخر مباشد؟ آن روزها سریال «تفنگ سرپر» در حال تولید بود. با پرس و جوی فراوان شماره تلفن «محمود فلاح» تهیه کننده سریال را پیدا کردم و با او تماس گرفتم. در همان برخورد اول به گرمی برای همکاری اعلام آمادگی کرد؛ روحیه ای که در آن سال ها کمتر تهیه کننده ای نسبت به یک روزنامه منتشر نشده داشت. با هماهنگی او بود که توانستم با امرالله احمدجو، خسرو شکیبایی و تورج منصوری تماس بگیرم و گزارشی تهیه کنم که یکی از دو تیتر اصلی روزنامه جام جم شود. این همکاری ادامه داشت و در اردیبهشت همان سال به دیدار با این تهیه کننده سخت کوش در سر صحنه سریال تفنگ سرپر در «میمه» منتهی شد. در زمان پس از تولید سریال نیز چند بار با همکاری فلاح گزارش های اختصاصی از تفنگ سرپر تهیه کردم که مهم ترین آن گزارشی درخصوص پشت صحنه تدوین سریال بود. سال 1381 روزی با او تماس گرفتم تا درباره تهیه کننده ای که برای روابط عمومی سریالش به من پیشنهاد همکاری داده بود، اطلاعاتی کسب کنم. در همان تماس تلفنی پیشنهاد داد با دفتر او نیز به عنوان روابط عمومی همکاری داشته باشم. پس از آن بود که روزی برای دیدار با او و مشاورش «حسین صابری» به دفتر آنها در یکی از خیابان های اطراف میدان توحید رفتم و از همانجا این همکاری آغاز شد. البته ورود من به این مجموعه در تابستان سال 1381 شکل گرفت و همزمان با برخی کارهای مربوط به سریال مختارنامه، روابط عمومی سریال «تفنگ سرپر» را هم در مقطع پخش به عهده گرفتم که این همکاری تا امروز با فراز و نشیب های فراوان همچنان ادامه دارد.


عبور ازسلمان، رسیدن به مختار

سال 1381 سال مهمی در تاریخ سریال مختارنامه است. در همین سال «محمود فلاح» از طرف معاونت سیما مامور ساخت سریال «مختارنامه» شد. قرار بود برای فیلم نامه نوشته شده توسط ابراهیم سلطانی فر کارگردان پیدا شود. طبق روال موجود در سازمان صدا و سیما، فیلم نامه های اینچنینی در اختیار چند کارگردان مطرح که سابقه کار در این زمینه دارند قرار می گیرد تا از آنها مشاوره گرفته شود. داوود میرباقری هم یکی از آنها بود. آنگونه که فلاح بعدها برایم تعریف کرد، روزی با او در رستورانی در دربند قرار ناهار می گذارد. فیلم نامه را به او می دهد و بعد از گفت و گو از او درباره سیف الله داد برای کارگردانی سوال می کند. میرباقری به شدت از این پیشنهاد استقبال می کند و می گوید سیف الله داد گزینه خوبی است. البته به خاطر دارم قرار بود آن سال ها مرحوم داد فیلم نامه «دکتر حسابی» را بسازد. فیلم نامه ای که تا این لحظه هم ساخته نشده است اما در نهایت قسمت نبود که مرحوم داد کارگردان این سریال شود. طی مشورت هایی که میان فلاح و معاونت سیما صورت می گیرد، نام «داوود میرباقری» هم مطرح می شود. مسوولان تلویزیون به فلاح می گویند اگر بتواند میرباقری را به ساخت این سریال متقاعد کند، آنها حرفی ندارند اما میرباقری که به شدت پی گیر ساخت سریال سلمان فارسی است، به ساخت مختارنامه علاقه ای نشان نمی دهد تا اینکه با قطعیت به او می گویند که فعلا امکان ساخت سریال سلمان فارسی وجود ندارد. جالب اینکه در آن مقطع سریال سلمان فارسی مرحله حساس «برآورد بودجه» را هم گذرانده بود و آنطور که بعدها «بهروز خوشررزم» تهیه کننده سلمان فارسی و اولین مدیر تولید سریال مختارنامه در گفت و گویی به من گفت، ساخت سلمان حدود 4 میلیارد تومان هم برآورد شده بود اما این سریال ساخته نشد و البته در زمان ساخت مختارنامه، بارها شنیده شد که میرباقری بعد از مختار سلمان را خواهد ساخت.

بعد از آنکه میرباقری مطمئن شد فعلا امکان ساخت سلمان فارسی وجود ندارد، برای مطالعه فیلم نامه مهلت خواست. او پس از مطالعه فیلم نامه تحقیقاتی را هم آغاز کرد و بعد از طی کردن این مراحل بود که با شرط «کنار گذاشتن فیلم نامه قبلی و نگارش فیلم نامه ای جدید»، ساخت مختارنامه را پذیرفت. در این مرحله از کار «حسن میرباقری» و «محمد بیرانوند» نیز به کار اضافه شدند و مسوولیت نگارش سیناپس اولیه را به عهده گرفتند. تمامی این ماجراها در فاصله بهار سال 81 تا مهر 81 اتفاق افتاد. من از اواخر تابستان 81 به مجموعه مختارنامه پیوستم. با اینکه تجربه یک سریال تلویزیونی را پشت سر گذاشته بودم، برای روابط عمومی مختارنامه دغدغه زیادی داشتم. این موقعیت در 23 سالگی برای من بسیار مغتنم بود که بعد از محمود فلاح و داوود میرباقری، سومین نفری باشم که حضورش در پروژه تاریخی مختارنامه قطعی شده است. در آن زمان با همکاران مختلف مشورتهای زیادی انجام دادم. تا آن زمان درباره مختارنامه خبری منتشر نشده و اصطلاحا کار «زخمی» نشده بود و همین  ویژگی، فضایی را فراهم کرده بود که می شد از آن بهره برداری تبلیغاتی درستی کرد.

بر همین مبنا به تهیه کننده سریال پیشنهاد کردم تا گفت و گویی با داوود میرباقری و خودش داشته باشم و از زبان آنها خبر را اعلام کنم. محمود فلاح علاقه ای به مصاحبه نشان نداد. او در سال های بعد هم هیچ گاه علاقمند به گفت و گوی رسانه ای نبود و جالب اینکه هیچ گاه عکسی از او در رسانه ها و در میان خبرهای متعدد سریال مختارنامه منتشر نشد و اولین بار زمانی تصویر او در رسانه ها منتشر شد که به دلیل سکته اولش در بیمارستان بستری شد. درباره این بخش ها در آینده خواهم نوشت. در نهایت قرار شد گفت و گو فقط با میرباقری انجام شود.

روزی در دفتر تهیه کننده قراری گذاشته شد. داوود میرباقری به همراه «محمد بیک زاده» تهیه کننده سریال امام علی (ع) که بعدها در پروژه مختارنامه مسوولیت یکی از کارگاه های مرتبط با بخش صحنه و دکور را نیز به عهده گرفت؛ به دفتر آمد. دفتر سریال مختارنامه از همان ابتدا در میدان توحید بود. آن زمان چهره خیابان و میدان توحید با چهره امروز آن تفاوت زیادی داشت. نه خبری از خط BRT بود و نه تونل توحید از زیر آن عبور می کرد. اما در یک چیز با امروز شباهت داشت و آن ترافیک عجیب و غریبی بود که گاهی از سر گیشا تا میدان توحید ادامه می یافت. این جلسه که در هفته آخر شهریور ماه تشکیل شد، اولین برخورد حضوری من با داوود میرباقری بود. میرباقری فرد باهوشی است و اولین برخورد با او می تواند در همکاری بسیار سرنوشت ساز باشد. یکی از همکارانش بعدها برایم نقل کرد که اگر در اولین برخوردها احساس کند طرف مقابل به کار علاقمند است و نسبت به کار حساسیت دارد، تا پایان با او همراهی می کند و اگر به چنین نتیجه ای نرسد، آن فرد را خیلی تحویل نخواهد گرفت. من تا آن زمان به دلیل موقعیت شغلی ام با کارگردان های زیادی برخورد کرده بودم. کارگردان هایی که اولین ویژگی اغلب آنها «غرور کاذب» بود اما میرباقری فردی ساده و بی تکلف بود و نوعی «اصالت روستایی» در رفتارش وجود داشت که در کنار تواضع ذاتی اش آدم را مجذوب خودش می کرد. از لحاظ ظاهری شیک و مرتب بود. آرامش عجیبی در رفتار و کردارش بود و  با لحنی شمرده و آرام و با استفاده از کلماتی ساده سخن می گفت. مجموعه این ویژگی ها باعث شد در برخورد اول کمی غافلگیر شوم. واقعا انتظار این میزان سادگی را نداشتم! در سال های 1375 به بعد و در زمان اوج فعالیت های حوزه هنری که با پخش سریال امام علی (ع) همراه بود، میرباقری بارها در جلسات شب فیلم نامه حوزه هنری حضور یافته بود و در همان جلسات چند باری خودم را به او رسانده و سوال هایی از او پرسیده بودم. در همان دیدار اول به چهره ام دقیق شد و پرسید قبلا کجا همدیگر را دیده ایم؟! من هم به سابقه همان جلسات اشاره کردم و این آشنایی مقدمه ای برای آغاز مصاحبه شد. در این جلسه «جواد ملکی» هم حضور داشت و از میرباقری و حاضران در جلسه چندین عکس گرفت تا خبری که ارسال می شود عکس داشته باشد. به تجربه دریافته بودم که خبر وقتی با عکس ارسال شود ارزش بیشتری پیدا خواهد کرد.

بعد از صرف ناهار ، پشت میز اتاق نشستم و مصاحبه با میرباقری آغاز شد. درباره این میز هم نکته جالبی وجود دارد. در اتاق محمود فلاح یک میز مدیریتی بزرگ وجود داشت که هیچ گاه مورد استفاده فلاح نبود. او اغلب هنگام حضور میهمان هایش روی یکی از مبل های «نیم ست» اتاقش می نشست و همیشه این مسئله که این میز بی استفاده است، مورد اشاره همکاران و میهمانان او بود.

مصاحبه میرباقری را در نهایت تنظیم و پشت تلفن برایش خواندم. سپس آن را به همراه چند قطعه عکس برای «خبرگزاری ایسنا» ارسال کردم. ایسنا در آن مقطع یکی از خبرگزاری های فعال در زمینه خبرهای تلویزیونی بود و این ویژگی را هنوز هم حفظ کرده است. مصاحبه روز سه شنبه 2 مهر 1381 بر روی خروجی خبرگزاری ایسنا منتشر شد. خبر اینگونه آغاز می شد:« داوود ميرباقري : پس از اجراي بخش اول نگارش و تحقيق/ مي‌گويند ساخت مجموعه‌ي “سلمان فارسي” فعلا مقدور نيست» و اینطور ادامه پیدا می کرد:« خبرگزاری ایسنا ـ داوود ميرباقري ،به زودي ساخت سريال تلويزيوني جديدي را با نام موقت “مختارنامه“ به تهيه‌كنندگي محمود فلاح، آغاز خواهد كرد. به گزارش ايسنا،اين مجموعه، پنجمين سريال تلويزيوني ميرباقري پس از سريال‌هاي “حكايت مسافر گمنام“،“گرگ‌ها“،“رعنا” و “امام علي(ع)” است كه كار بازنویسی فيلمنامه‌ي آن از اوايل فروردين ماه امسال آغاز شده است».

انتشار خبر بازتاب های گوناگونی داشت. روزنامه جام جم در چند سطر کوتاه به خبر پرداخت و تیتر «میرباقری از سلمان به مختارنامه رسید» را انتخاب کرد. هفته نامه سینما تیتر زد: «داوود میرباقری: سلمان را کنار گذاشتم» و چند نشریه دیگر نیز به خود مختارنامه توجه نشان دادند.

میرباقری در همان ایام قرار بود سریال «معصومیت از دست رفته» را برای شبکه سه سیما بسازد. در قسمت بعدی این خاطرات درخصوص این سریال و تاثیر ساخت آن در مختارنامه می نویسم.