
شاعران به میدان مبارزه آمدند/ ای جرئت داعش از شما! وای شما!/ از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
گروه فرهنگی-رجانیوز: شامگاه چهارشنبه چهارم آبان ماه، اتفاق تلخی رقم خورد که هیچگاه از یادها نخواهد رفت. جنایت تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ(ع)، منجر به شهادت تعدادی از هموطنان و مجروحیت بسیاری دیگر شد. این واقعه اسفناک موجی از غم و اندوه را در جامعه به وجود آورد و همگان از این جنایت هولناک متاثر شدند.
به گزارش رجانیوز؛ این اتفاق ناگوار واکنشهای فراوانی را در فضای مجازی به دنبال داشت و بسیاری از هموطنان از اقشار مختلف جامعه، این جنایت بیرحمانه را محکوم کردند. جمعی از شاعران نیز نسبت به این اتفاق تلخ واکنش نشان داده و ضمن محکوم کردن آن، در سوگ شهدای مظلوم این واقعه، اشعاری سرودند. تعدادی از این سرودهها را میتوانید در ادامه بخوانید.
مهدی باقرخان(شاعر هندوستانی)
دوباره نام تو از عرش، نور باران شد
ز خون تازه خلق خدا، چراغان شد
دوباره حمله گرگان به یوسفان، امروز
دوباره زلف زلیخای شب پریشان شد
درود بر تو ایا شاچراغ مصطفوی
وجود توست که شیراز هم خراسان شد
غزلسرای تو بوده است تاکنون شیراز
جهان، ز سوگ تو امروز مرثیهخوان شد
بجز وجود پلید ز اصل افتاده
هر آدمی که به اینجا رسید، انسان شد
ز پشت ابر، دوباره طلوع خواهد کرد
سر شهید چو خورشید گرچه پنهان شد
یکی برای زیارت رسید و زائر گشت
به بارگاه خدا تا همیشه مهمان شد
حامد اهور
نشسته است به خون چادر سیاه و سپیدت
رسیده اول پاییز، صبح روشن عیدت
نشسته بودی و چشمت به بارگاه زلالی...
زلال مثل همان اشکهای سرخ و سپیدت
و غرق درددلی ساده بود دخترک تو...
رسید پیک شهادت و بیحساب خریدت
زن شهید! زن زندگی! چه آخر خیری!
تمام معنی آزادی است وصف شهیدت
سلام من به تو! امشب بهشت منتظر توست
بهای چادر خونین توست صبح امیدت
میلاد عرفان پور
گیجید هنوز؟ فصل تردید گذشت
هر قصه که گفتید و شنیدید گذشت
داعش به چراغ سبزتان هار شده
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
ایران عزیز، استوار است و نجیب
تا چند چنین دروغ و دشنام و فریب
بهتان زده اند، گاه و گاهی دشنه
یا شاهچراغ! ما غریبیم، غریب
هم دشنه به دوستان میهن زده اند
هم چشمک تازهای به دشمن زده اند
در ریختن این همه خون اند شریک
آنان که به هر دروغ دامن زده اند
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای جرئت داعش از شما! وایِ شما!
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
دکتر اکبر دهبان نژادیان
شعله کشم شعله کشم شعله ها
در غمِ افتادن این ماجرا
هان، خبر آورده زشیرازِ ما
واقعه ی شاهِ چراغِ صفا
بسته به رگبارِ ستم آن عدو
زائرِ سجاده ی وصلِ خدا
در حرم امن الهی ببین
کودک و زن غرقِ به خون در جفا
در سحر تازه ی بیداری اَم
در سفرِ کرب و بلا جاری ام
جان به تنم تازه شکوفا شده
غنچه ی دل در هدفت وا شده
خون شهیدان وطن در تنم
جان به کفم در هدفِ میهنم
پرچمِ ایران من آری کفن
در رهِ آن می دهدم جان و تن
مثل جد آبا و نیاکان خود
در رهِ آن می دهدم جان خود
آرشَم و یارِ سلیمانی ام
یارِ علمدارِ خراسانی ام
گر بدهد اذن جهادم یقین
می شودم رستمِ ایران زمین
داعش و هم فتنه ی آل سعود
غرب پرستانِ شیطان جنود
آن که خیالات سبک سر کند
یا سخن اهلِ یهود بَر کند
زیرِ سُم اسبِ وطن له شود
یا که سَرَش تیرِ قضا می رود
کُرد و لُر و ترک و بلوچ و عرب
گیلکی و مازنی و ترکمن
جمله برادر در این آب و خاکِ
سر به سرند جمله به راه وطن
هان، بدانید سلیمانی ام
بَر هدفِ پیرِ جمارانی ام
سیده فرشته حسینی
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ؟
آتش زده باز دست دشمن بر باغ
یک زخم دگر به زخممان افزودند
با این خبری که آمد از شاهچراغ
دیدید چه بود عاقبت نیتتان
امروز رسیدید به عافیتتان؟
در شاهچراغ سیل خون جاری شد
ای معترضان کجاست ملیتتان؟
محمدمهدی سیار
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد..
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند
از گرد آفتاب حرم دورمان کند
همسنگریم و همدم و همراه و همقسم
آری به خون فاطمیون حرم قسم
انتهای پیام/
