هم اکنون عضو شبکه تلگرام رجانیوز شوید
جمعه، 10 فروردين 1403
ساعت 13:20
به روز شده در :

 

 

 

رجانیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 

يكشنبه 23 آبان 1400 ساعت 23:56
يكشنبه 23 آبان 1400 23:37 ساعت
2021-11-14 23:56:04
شناسه خبر : 352732
شعر حافظ همواره مورد توجه اهل سیر و سلوک بوده و این کتاب با تلاشی گسترده توانسته تا نکات ناب اشعار حافظ را از منظر اخلاقی و عرفانی بررسی و به مخاطب عرضه کند.
شعر حافظ همواره مورد توجه اهل سیر و سلوک بوده و این کتاب با تلاشی گسترده توانسته تا نکات ناب اشعار حافظ را از منظر اخلاقی و عرفانی بررسی و به مخاطب عرضه کند.

گروه معارف - رجانیوز: پس از سالها انتظار، آرزوی اهل سیر و طالبان مقام قرب حضرت جانان به ثمر رسید و بستری برای عاشقان سالک  فراهم شد تا  در محفل انس و مجلس توحیدی مربی نفوس,عارف واصل شیرازی حضرت خواجه حافظ حضور پیدا کنند و با نسیم گره گشا, گره گشای امور معنوی خویش باشند.

 

عارفان حقیقی و سالکان واقعی کوی حضرت محبوب بی همتا غزل‌های راه‌گشای خواجه و ابیات جان‌فزای او را ورد زبان خویش ساخته وهمواره بهره های معنوی خود را ازآن می برند تا جایی که شخصیت بزرگ وعارف بنامی مانند علامه طباطبایی,جلسات خصوصی خود با شاگردان سلوکی و خاصُ الخاص  خویش را به خواندن و شرح این غزلیات و بهره‌مندی از معارف ناب آن سپری می‌نموده است.

 

کتاب پیش رو که با تفأل به دیوان حافظ به «نسیم گره‌گشا» نامگذاری شده است، به طور مشخص به دستورات عملی خواجه پرداخته و با جستجویی عالمانه در غزلیات وی، نصایح سلوکی این پیر طریق را استخراج نموده و با قلمی جذاب و دلنشین به رشته تحریر درآورده است؛ چنان که گویا خواجه خود در مقابل خواننده نشسته و در حال و هوایی عارفانه و با زبانی نافذ، همچون پدری مهربان واستادی راه رفته و راه دیده با او سخن می‌گوید و قدم به قدم فرزند معنوی خویش را سیر می دهد و از درس عشق و توحید بهرمندش میسازد.

 

مولف محترم در مقدمه این کتاب آورده است : در یکی از روزهایی که خدمت استاد عزیزتر از جانم، فقیه عارف، موحّدِ عظیم‌القدر، صاحبِ روح لطیف، مرحوم آیة‌الله آقاسید عبدالله جعفری تهرانی رسیده بودم، خدمتشان عرض کردم که در یادنامه و شرح حال یکی از علمای مهذّب و بزرگوارِ ساکنِ در تهران که خود از شاگردان مرحوم علامه‌ی طباطبایی بوده است، از آقایی مطلبی در رابطه با خواجه حافظ نقل شده که: «می‌گویند حیات حافظ سه دوره داشته است و در دوره‌ی جوانی واقعاً اهل مِیْ و مستی بوده و دنبال این قضایا بوده و در یک دوره‌ای تعدیل می شود و در دوره‌ای دیگر تحوّل حال روحی به او دست می‌دهد و ارتقا پیدا می‌کند، و کلمات بلند او، مربوط به دوره‌ی نهایی حیات او می‌باشد».

 

ایشان پس از شنیدن این مطالب، از شدت ناراحتی، دست خود را بر پیشانی گذاشتند و پس از سکوتی طولانی فرمودند: «این چه طرز سخن گفتن است؟! یکی حافظ را اینگونه معرفی می‌کند و برای او سه دوره‌ی اینچنینی ترسیم می‌نماید، یکی هم مثل مرحوم علامه‌ی طباطبایی، حیات حافظ را اینگونه تبیین می‌کند که: «از اشعار حافظ ظاهر می‌شود که سه مرحله داشته است؛ ابتدا سر خود کار می‌کرده و به جایی نرسیده، بعداً اشخاص باکمال و اهل کمالی را زیاد ملاقات کرده و دست ارادت به آنها نداده کما اینکه می‌گوید:

عمری است تا من در طلب، هرگامی می‌زنم
دست شفاعت هر دمی بر نیک‌نامی می‌زنم

 

و در مرحله‌ی سوم، دست ارادت داده به زین‌الدین ابوبکر تایبادی و شاه نعمت‌الله ولی، کما اینکه می‌گوید:

کرده‌ام عهد به دست صنمی باده‌فروش
که دگر مِیْ نخورم بی‌رخ بزم‌آرایی

 

که این اشعار هم ظاهراً مربوط به مرحله‌ی سوّم است».

 

مرحوم آیة‌الله جعفری تهرانی پس از نقل کلام مرحوم علامه‌ی طباطبایی فرمودند: «از اشعار حافظ نیز می‌توان سه دوره‌ای این‌چنینی را استفاده نمود که دوره‌ی اولِ حافظ، دوره‌ی بی‌استادی بوده و سرخود کار می‌کرده و به جایی نرسیده، دوره‌ی دوم، دوره‌ای است که دست ارادت به استاد داده و دوره‌ی سوم، دوره‌ای است که به حقیقت و وصال حضرت محبوب رسیده است».

 

سپس به ایشان عرض کردم: اینکه غزل‌های حافظ در قهوه‌خانه‌ها و مجالس بزم و عیش خوانده می‌شود و به وی به عنوان یک موحّدِ عارف نگاه نمی‌شود، شاید مقصّرش خود ما باشیم که چهره‌ی واقعی حافظ را که سالکی عارف و مجاهدی متهجّد و بنده‌ای مراقب و راه‌یافته‌ی به مقام شهود و کمال عبودیت می‌باشد به خوبی معرفی نکرده‌ایم و لذا مرقد مطهرش به جای آنکه زیارتگاه خلق خدا باشد، تفریحگاه مردم شده و نوعاً نمی‌دانند که او ولیيّ از اولیای الهی می‌باشد؛ و به نظرم اگر صلاح بدانید لازم است دیوان حافظ از ابتدا تا انتها بررسی شود و هرجا دستورالعمل و یا نصیحتی سلوکی دارد انتخاب و سپس به همان سبک دستورالعمل‌ها و نامه‌هایی که اساتیدِ طریقی چون عارف کامل، حضرت جمال‌العارفین مرحوم آیة‌الله میرزا حسینقلی همدانی و شاگردانشان قدّس الله اسرارهم داشته‌اند تنظیم گردد، تا برای اهل سیر و طالبان کمال، مؤثر و راهگشا باشد و چهره‌ی واقعی وی برای مردم، خصوصاً جوانان تشنه‌ی معارف و جویای حقیقتِ این مرز و بوم تبیین گردد و نگاه‌ها به این ولیِّ خدا که متمکنِ در توحید بوده است، عوض شود.

 

ایشان ضمن تصدیق و استقبال از چنین پیشنهادی، توصیه فرمودند که: «این کار را حتماً انجام دهید».

 

برای آنکه در انجام چنین مأموریتی از امدادهای خواجه حافظ بهره‌مند شوم و از روح لطیفش مدد بگیرم، به حرم حضرت فاطمه‌ی معصومه علیها السلام مشرف شدم و در آنجا تصمیم گرفتم که به شیراز بروم و به زیارت قبر نورانی‌اش مشرف شوم تا نگارش این کتاب را در کنار مرقد مطهرش آغاز نمایم. اما همین‌که بوسه بر ضریح حضرت فاطمه‌ی معصومه علیها السلام زدم و به احترام ایشان عقب عقب به سمت ایوان طلا می‌آمدم، ناگهان بر دلم الهام شد که چرا می‌خواهی به شیراز بیایی، اگر می‌خواهی از حافظ بهتر مدد بگیری، به جای رفتن بر سر مزار خواجه حافظ در شیراز، به نیابت از حافظ به زیارت حرم امام رضا علیه السلام برو». این مطلب ذهنم را درگیر کرد و همینطور که به سمت منزل می‌آمدم و فکر می‌کردم، یادم آمد که خواجه حافظ ، در یکی از غزل‌هایش چنین سفارش نموده است که:

ای دل! غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اِله باش
قبر امام هشتم، سلطان دین رضا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
دستت نمی‌رسد که بچینی گلی ز شاخ
باری به پای گلبن ایشان گیاه باش
 

لذا به نیابت از خواجه حافظ به ارض مقدس رضوی مشرف شدم و در کنار بارگاه نورانی حضرت ثامن‌الحجج علیّ بن موسی‌الرضا علیه السلام ، نگارش این کتاب را آغاز نمودم و به خاطر اشتغالات زیادی که داشتم برای مدّت مدیدی دست از ادامه‌ی نگارش آن برداشتم تا وظایف و تکالیف عبودی دیگرم آسیب نبیند. در یکی از شبهای زمستانی که معروف به شب یَلدا می‌باشد، فرزندانم اصرار نمودند که برای خود، تفألی به دیوان حافظ بزنم، لذا نیت کردم که نظر خواجه حافظ را در رابطه با سرعت بخشیدن به تألیف این کتاب جویا شوم که وقتی دیوانش را گشودم، با این بیت حافظ راهنمایی شدم که:

سرو چمان من چرا، میل چمن نمی‌کند
همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند

 

و لذا برای اتمام این کتاب دست به کار شدم و به آن سرعت بخشیدم و به توفیق الهی، همواره از الطاف و امدادهای غیبی خواجه حافظ و اساتید خودقَدَّس الله اَسرارَهُم در طول اشتغال به تألیف آن بهره‌مند بودم؛ اَلْـحَمدُ لِله وَ لَهُ الْفَضْلُ والْـمِنَّة. حافظ، ناصح و هدایت‌گری است که اگر نصایح و راهنمایی‌ها و هدایت‌های سلوکی‌اش را اهل سلوک بیاموزند و در عمل به کار بندند، بر صراط مستقیم عبودیت خواهند بود و راه دستیابی به گوهر معرفت الهی و کشف معارف توحیدی برایشان هموار خواهد شد که خود به این حقیقت اشاره کرده و فرموده:

گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه طریقت گذر توانی کرد

 

و فرموده:

بیا و معرفت از من شنو که در سخنم
ز فیض روحِ قُدُس، نکتهٔ سعادت رفت

 

و نیز فرموده:

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگرچه صنعت بسیار در عبارت کرد

 

حافظ، سالک راه رفته و استاد دیده و آشنای به فرازها و فرودها و موانع و مشکلات طیّ طریق قرب الهی بوده و عارف واصلی است که کلامش ترجمان توحید ناب فطری می‌باشد. دو استاد بزرگوارم، مرحوم آیة‌الله پهلوانی تهرانی و مرحوم آیة‌الله جعفری تهرانی می‌فرمودند: «هرگاه از مرحوم علامه‌ی طباطبایی سؤال می‌شد که غیر از خواجه حافظ، چه کسی از شعرای فارسی زبانِ اهل کمال، بهتر و زیباتر شعر و غزل سروده است؟ در جواب می‌شنیدیم: خواجه حافظ؛ و هرگز ندیدیم که مرحوم علامه، کسی از شعرای فارسی زبان را در ردیف حافظ نام ببرند، بلکه می‌فرمودند: ای کاش کسی می‌توانست غزلیات او را برطبق حالات سلوکی تنظیم کند؛ و همواره می‌فرمودند: چه کسی می‌تواند غزلیات حافظ را شرح کند؟! که علت آن نیز، یا همان بر طبق حال بودن ابیات اوست و یا مقصود این است که تا فردی خود به این کمالات نرسیده باشد، نمی‌تواند به عمق سخن خواجه پی ببرد».

مرحوم استاد آیة‌الله پهلوانی می‌فرمودند: «در یکی از جلسات سلوکی وقتی این بیت خدمت مرحوم علامه خوانده شد که:

ز شوق، سر به در آرند ماهیان از آب

اگر سفینهٔ حافظ، رسد به دریایی

 

ایشان فرمودند: «خواجه حافظ، در این شعر، تحدّی کرده، یعنی به عظمت و پرمحتوایی ابیات خود اشاره نموده که این کیست که در پرده‌برداری از حقایق، چون من سخن می‌گوید». مرحوم علامه‌ی طباطبایی، حافظ را منزه از عیش‌های مجازی دانسته و فرموده: «حافظ منزه از آن است که نظر به ظواهر گفتارش که [مجالس عاشقان مجازی] را مجسم می‌کند داشته باشد، بلکه حتماً منظور دیگری داشته و آن رسیدن به مشاهدات اسمایی و صفاتی و بالاتر بوده نه پایین‌تر».

 

استاد بزرگوارم مرحوم آیة‌الله جعفری تهرانی به حقیر فرمودند: «مرحوم علامه‌ی طباطبایی سفری به شیراز داشتند و در آنجا سر مزار خواجه حافظ رفته بودند. وقتی از شیراز برگشتند، در اولین دیدار به ایشان عرض کردم: چه سوغاتی برای ما از شیراز آورده‌اید؟! ایشان فرمودند: وقتی بر سر مزار حافظ حاضر شدم، در آنجا بر من ثابت شد که این غزلی که بر سنگ قبرش نوشته شده که:

ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اِله باش

از خودِ خواجه حافظ است که ظاهراً مکاشفه‌ای بوده است».

 

فقیه عارف مرحوم آیة‌الله بهجت که از شاگردان مرحوم آیة‌الله سید علی‌آقا قاضی بوده است در رابطه با اُنس و احاطه‌ی جناب خواجه حافظ به آیات قرآن می‌فرماید: «سلطان وقت، به خواجه حافظ شیرازی می‌گوید: می‌گویند، قرآن را حافظی، فلان آیه را بخوان، می‌خواند؛ می‌گوید: قبل آن را بخوان، می‌خواند؛ به طوری حافظ بوده که از آخر به ابتدا می‌توانسته قرائت کند، این عجیب است».

 

استاد بزرگوارم مرحوم آیة‌الله جعفری تهرانی انس خاصی با دیوان حافظ داشتند و هرگاه غزلی از آن خوانده می‌شد، عبای خود را روی چهره‌ی مبارکشان می‌کشیدند و زار زار می‌گریستند و هنگام معنا کردن غزلیات حافظ، وَجد و شور و حال خاصی پیدا می‌کردند که یُدرک و لایُوصَف بود و این نوشتار به تذکّر و سفارش و توصیه و عنایات برزخی ایشان آماده گردید.

 

استاد بزرگوارم مرحوم آیة‌الله پهلوانی اُنس عجیبی با غزلیات خواجه حافظ داشتند که هرگاه با صدای خوش و لحن شیرینشان غزلیات حافظ را در جلسات سلوکی برای شاگردان خود می‌خواندند و یا برایشان خوانده می‌شد، آنچنان اشک می‌ریختند که قطرات آن از گونه‌ی مبارکشان جاری می‌شد و بر پیراهنشان می‌چکید، و بی‌جهت نبوده است که به ایشان لقب شیخ علی‌آقا ناودانی و شیخ علی‌آقا بارانی را داده بودند.

 

حافظ، شخصیتی است که فقیه عارف، حکیم متأله، حضرت امام خمینی بارها و بارها در آثار بنانی و بیانی و در نوشتار و گفتارشان از اشعار حافظ بهره برده و به آن استشهاد و استناد نموده و به کلمات عرفانی خود لطافت بیشتری بخشیده است واز حافظ به عنوان عارف شیرازی یاد کرده اند.

 

عبد صالح الهی حضرت آیة‌الله خامنه‌ای مدظله که خود حافظ ‌شناس چیره‌دستی می‌باشند و از دوران کودکی با دیوانش آشنا و مأنوس بوده‌اند می‌فرماید: «حافظ، درخشان‌ترین ستاره‌ی فرهنگ فارسی است. در طول این چند قرن، تا امروز هیچ شاعری به قدر حافظ در اعماق و زوایای ذهن و دل ملت ما نفوذ نکرده است. او شاعر تمامی قرن‌هاست؛ و همه‌ی قشرها، از عرفایِ مجذوبِ جلوه‌های الهی، تا ادیبان و شاعران خوش‌ذوق، تا رندان بی‌سر و پا، و تا مردم معمولی، هرکدام در حافظ، سخن دلِ خود را یافته‌اند و به زبان او شرح وصف حال خود را سروده‌اند.

 

دیوان او تا امروز هم، پر نشرترین و پرفروش‌ترین کتاب، بعد از قرآن است و دیوان او در همه جای این کشور و در بسیاری از خانه‌ها یا بیشتر خانه‌ها با قداست و حرمت، در کنار کتاب الهی گذاشته می‌شود. دیوان حافظ مستفاد از قرآن است. شاعری که لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقوله‌ای زبده‌ترین و شیرین‌ترین گفته را دارد. محتوای شعر حافظ، آنجا که از جنبه‌ی بیانیِ محض خارج می‌شود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات می‌گذارد، یک گنجینه و ذخیره برای ملت ما و ملت‌های دیگر و نسل‌های آینده است، چرا که معارف والای انسانی مرز نمی‌شناسد. بنده جهان‌بینی حافظ را جهان‌بینی عرفانی می‌دانم. بلاشک حافظ یک عارف است. بارزترین مظهر این جهان‌بینی در کلام حافظ، عشق است و این بدین خاطر است که بشر در راه طولانی‌ای که دارد، در این مراحل طولانیِ سلوک انسان تا برسد به لقاء الله که از منزل یقظه شروع می‌شود و این منازل گوناگون، جز با شهپر عشق امکان ندارد که حرکت بکند. بدون محبت و جذبه‌ی عاشقانه، هیچ سالکی نمی‌تواند این طریق را حرکت کند، لذا در جهان‌بینی عرفا و در مکتب عارفان، عشق و محبت جایگاه بسیار برجسته‌ای دارد و در دیوان حافظ هم این موج می‌زند».

 

ایشان در دیدار رمضانی خود با جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فرموده‌اند: «بزرگانی مثل مرحوم علامه‌ی طباطبایی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر می‌کردند که اینها نشسته‌اند، آن تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند،یعنی عرفانِ شعر حافظ، این [جور] است.

عشقت رسد به فریاد، گر خود بسان حافظ
قرآن زِ بَر بخوانی با چارده روایت

حافظ این [جور] است، قرآن را حالا از رو هم ما به سختی می‌خوانیم [اما او] از بَر می‌خواند، آن هم با چهارده روایت که هفت قاریِ معروف صاحب سبک‌اند که هرکدام دو راوی دارند، می‌شود چهارده روایت».

 

سپس فرموده‌اند: «حافظ اگر افتخار نمی‌کرد به حافظ قرآن بودن، تخلص خودش را حافظ نمی‌گذاشت».

 

مؤلف محترم، که مخاطبان نشر تراث با دیگر آثار وی نظیرجام صهبا و ساحل بقا و رساله نور وحدت و سلوک با همسر و فرزند آشنا هستند، فارغ از انس عمیقی که با غزلیات خواجه داشته، ضمن بررسی اغلب آثار موجود، تحقیقات گستره‌ای در این زمینه به انجام رسانده و در نهایت، نکات دقیق و برداشت‌های لطیفی را از لابلای این ابیات استخراج نموده و با استمزاج از مبانی سلوکی مرحوم علامه طباطبایی و دو استاد بزرگوار خویش، مرحوم آیت الحق شیخ علی آقا پهلوانی و مرحوم آیت الحق آقا سید عبدالله جعفری تهرانی این مجموعه فاخر و ارزشمند را فراهم آورده است.

 

جهت تهیه این کتاب می‌توانید از طریق انتشارات تراث nashretoraath.ir اقدام نموده و یا با تلفن 09197477710 تماس بگیرید.