جمعه 25 بهمن 1398 14:23 ساعت
شناسه خبر : 334521
دکترمهدی زریباف در گفتگو با رجانیوز مطرح کرد:
فلسفه انقلاب اسلامی تحقق عدالت است/ خصوصیسازی بانكها با عدالت سازگار نيست و شكاف فقير و غنی را گسترش داده/ چرا باید از بانک جهانی تبعيت كنيم كه دغدغهاش انحصار و مافيا و سرمايهسالاری است؟
دولت بايد كوچك بشود و بسياري از كارمندانی كه دراختيار دولت هستند، اگر سهام نفت داشته باشند، از دولت بيرون ميروند و كسب و كاری را راه مياندازند كه خودش ايجاد اشتغال میكند.
گروه اقتصاد-رجانیوز: دکتر مهدی زریباف استاد اقتصاد دانشگاه و رئیس مرکز مطالعات و مبانی مدلهای اقتصادی است که در حوزه اقتصاد مقاومتی دارای تخصص است. مقالات ارزش گزاری مالکیت معنوی، نقش بازاریابی جهانی در استراتژیهای ورود به بازار و ارائه مدل تحلیلی و تبلیغات جهانی از تالیفات ایشان میباشد. دکتر زریباف از نامزدهای انتخاباتی مجلس از حوزه تهران بوده که در برخی از لیستهای انتخاباتی چون لیست جبهه پایداری حضور دارند. متن زیر مصاحبه رجانیوز به این اقتصاددان است.
آقای دکتر؛ جریانهای مختلف در افکارعمومی، جریانهائی که از گذشته بودهاند، در حال حاضر چه وضعیتی دارند. آیا میتوانیم سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... را همچنان براساس این جریانات پیش ببریم و مردم را حول اینها جمع کنیم یا نه؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به نظرم خوب است مقدمهای را بگویم و بعد به پاسخ شما برسم. 41 سال از انقلاب گذشته و تغییر و تحول در خود انقلاب نهفته است. چندی قبل از مقام معظم رهبری شنیدم که این چهل سالی که بر ما گذشت، گام کوچکی بود از مسیری که باید برویم. قلهای که برای تسلط جهانی اسلام درنظر گرفته شده است، یک راه طولانی است.
بنابراین از بعضی از تغییر و تحولاتی که در بعضی از عرصهها دارد رخ میدهد، نباید نگران شد. در دنیا هم تحولات سریع و عجیبی دارد رخ میدهد فقط در داخل ایران نیست. در منطقه هم همینطور است. بعد از فروپاشی شوروی، دوران جدیدی شروع و بحث جهانیسازی و جهانی شدن مطرح شد. حاکمیت مطلق امریکا بر مناسبات جهانی فقط حاکمیت نظامی و امنیتی و امثالهم نیست، بلکه حاکمیت فرهنگی دارد. تفکر و اندیشه نئولیبرالیسم در حوزههای اقتصاد، رسانه، فرهنگ، فناوری و... تحولات زیادی را موجب شده است.
در داخل هم بعد از انقلاب اسلامی اتفاق خیلی مهمی رخ داده و به اعتقاد من تفکر نوینی تحت پرچم عدالت آغاز شده است. حالا اگر تعبیر حضرت امام و حضرت آقا را بپذیریم که با انقلاب اسلامی، زمینههای ظهور به طور تدریجی اتفاق افتاد، وضعیت خیلی پیچیدهتر میشود، چون به یک تقابل جدی با نظام سلطه میرسیم.
اگر با این فرضها نگاه کنیم، به نظر میرسد اتفاقاتی که در حال حاضر دارد در انتخابات میافتد که کاملاً با گذشته تفاوت دارد، نباید نگران بود. حضرت آقا برای انتخابات آتی تعبیری دارند که با شناخت رأی بدهید. شاید در قدیم هم ایشان این حرف را زده باشند، اما معیار انتخاب شناخت فرد یا شناخت خبرگان نبود و معمولاً میگفتند به بزرگان و به معتمدین اعتماد کنید. این خودش یک تغییر عمده است و در نحوه نگرش مردم به مقوله انتخابات تأثیر میگذارد. البته بعضی از بزرگان هم این پرسش را مطرح میکنند که اساساً الگوی انتخاباتی ما چقدر درست است و آیا اسلامی است؟ حالا میخواهم کمی به جنبههای منفی بحث بپردازم. الان از این جهت که جوانان به میدان آمدهاند و شور و هیجانی برای کاندید و مطرح شدن به وجود آمده و ایدههای جدیدی ارائه شدهاند و بحث گام دوم انقلاب مطرح شده، همه مهم هستند و از نظر من یک تولد محسوب میشود، اما تولد همیشه با مشکلات و ضعفهائی هم همراه است. نکتهای که به نظرم باید به آن توجه کرد این است که در این شور و هیجانی که دارد به وجود میآید و قالبهای سنتی انتخاباتی کنار میروند، دچار افراط و تفریط نشویم. الان باز یک بحثی مطرح شده که برآمده از نگاه به فضای مجازی و تلاش برای دیده شدن است.
اگر در ایران انقلاب دینی شده و بحث ما، بحث عدالت هست، برای دیده شدن از هر روشی که نمیشود استفاده کرد. یکی از نکات منفی همین نوع رقابت کاندیداهاست. این رقابت خوبی نیست که اساس را تخریب و شخصیت همدیگر قرار میدهند. بعضی از جوانها فکر میکنند برای دیده شدن باید حتماً جنگ راه بیندازند. یعنی طرف دائماً بگوید که تو بدی، غلط کردی و از این حرفها و جوانترها حرمت پیشینیان را نگه ندارند. پیرمردها و بزرگترها هم تعبیرشان این است که یک عده بچه دارند وارد میدان میشوند و تجربه ندارند و چیزی حالیشان نیست و براساس احساسات تصمیم میگیرند. هر دو طرف کارشان اشکال دارد و این تغییر، چندان عاقلانه رخ نمیدهد که نگرانکننده است. این که بای تغییر رخ بدهد و وضعیت و دیدها عوض شوند، جای بحثی نیست، اما بعضی از روشها غلط هستند. ولی مثلاً اگر برای دیده شدن مظلومنمائی کنیم، کار درستی نیست. شما برای دیده شدن میتوانی حرف نوئی بزنی و استدلال جدیدی بکنی. حرف من این نیست که نباید دیگر جریانات فکری و سیاسی را نقد کنی، اما چگونه نقدی را باید ارائه کنی؟ به هر حال هر کاندیدی که از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده، یعنی صالح است.
تخریب نامزدها دارد صورت میگیرد؟
متأسفانه در فضای مجازی دارد اتفاق میافتد. اینجاست که انسان احساس میکند بعضی از انگیزهها خوب نیستند و منظور فقط رسیدن به صندلی سبز است. بعد از آن چه خواهد شد؟ اگر قرار باشد روش شما این باشد، نگرانکننده است.
کدام جریان این کار را میکند؟
اجازه بدهید اسم نیاورم، ولی به هر حال من دارم افراط و تفریطها را میبینم. از یک طرف بحث ما خدمت به مردم و ایجاد رویکرد جدید و پیادهسازی عدالت است و از آن طرف برای دیده شدن دست به هر کاری میزنیم. هدف که دیده شدن نبود. چیزی که نگرانکننده است، رعایت نکردن اخلاق اسلامی و تقوا و حس برادری و همکاری است. انسان میتواند با دیگران رقابت کند، ولی در فضای رفاقت و دوستی و محبت. یک جاهائی هم مهمتر از اینکه مردم ما را ببینند، مهم این است كه خدا ما را ببيند. ما آمدهايم كه رضا خدا را جلب كنيم. وسط راه بايد تلاش كنيم خدا فراموش نشود.
اين وضعيت از يك جهت مثبت است كه دگرديسي و تغييري در نوع نگرش هم مردم و هم كانديداها به انتخابات دارد اتفاق ميافتد. تكثر ليستها از اين جهت بد نيست. دارد تنوعي پيش ميآيد و جريانات جديدي دارند شكل ميگيرند. آن حالت سنتي و اصلاحطلب و اصولگرائي و دارد به سمتهاي ديگري ميرود، اما اينكه سازوكاري نداشته باشيم كه به وضعيت، يك آرامش و آرايشي و منطقي بدهيم، نگرانكننده است.
بزرگترها بايد از خيلي قبل فكر رشد جوانترها ميكردند و جوانها هم بايد در فضاي سياسي مراقبت ميكردند كه به جاي كار سياسي، سياسيكاري نكنند. بعضي از علائم سياسيكاري كاملاً ظاهر است.
اشاره كرديد اتفاق مباركي است كه شور و هيجاني راه افتاده كه جوانترها بيايند و نامزد شوند و بعد هم وارد مجلس شوند. ولي از آن طرف، چيزي كه آدم احساس ميكند، در جامعه و بدنه و كف مردم، آن شور و هيجاني كه بايد در نزديكيهاي انتخابات وجود داشته باشد به چشم نميخورد.
اين چند تا دليل دارد. يك وجهش اين است كه هميشه همينطوري بوده. شما فكر ميكنيد خبري نيست. هميشه اتفاقات در دو سه روز آخر افتاده. به خصوص انتخابات مجلس مثل انتخابات رياستجمهوري نيست كه به تعبيري شور ملي دارد كه هيجانات به اين شكل باشد كه كانديداها به سفرهاي استاني و شهرستانها بروند. مجلس چون منطقهاي و استاني و شهرستاني است، در يكي دو روز آخر اتفاقاتي ميافتند.
احساس نميكنيد مردم نسبت به تحركات سياسي سرد شدهاند؟
چرا. بحث دوم عملكرد دولت است. يادم هست اواخر دوره آقاي خاتمي هم همينطور بود. هشت سال شعار توسعه سياسي داده بودند، ولي پائينترين ركورد مشاركت در انتخابات در دوره آقاي خاتمي بود، از بس كه مردم درگير تنش و درگيري و زد و خورد شده بودند و احساس ميكردند كه اين يك شو و دعوا سر صندلي است. دعوا سر خدمت به ما نيست و ما اصلاً ديده نميشويم. متأسفانه يكي از مشكلات الان هم همين است كه اعتماد مردم سست شده است. اين فضا نگرانكننده است.
دليل ديگر، مشكلات اقتصادي است كه به هر حال جامعه را به نااميدي و يأس ميكشاند. شهادت حاج قاسم سليماني يك مقدار احياي انگيزه براي حفظ نظام بود. من فكر ميكنم با يك مقدار درصد كمتر، ميزان مشاركت مردم در اين دوره انتخابات به اندازه دوره قبل باشد. ممكن است در شهرهاي بزرگ به طور طبيعي كمتر باشد، ولي در كل كشور حدنصاب بالاي 50 درصد دوباره تكرار بشود.
در يك دوره دستهبندي چپ و راست را داشتيم، بعد اصولگرا و اصلاحطلب شد و در اين دوره اشاره كرديد كه تحولاتي رخ خواهند داد.
بله، در هر دو اردوگاه اين اتفاق ميافتد. فكر ميكنم جامعه دنبال راه سومي است.
چرا به اينجا رسيديم؟ چرا ديگر جامعه به دستهبنديهاي سابق اعتقاد و اعتماد ندارد؟
به هر حال هر چيزي عمري دارد. بايد اين واقعيت را بپذيريم. در تفكر اسلامي هم داريم كه فرزندانتان را براساس شرايط و مقتضيات زمانه تربيت كنيد. اگر بزرگترها به اين فكر بودند كه فرزندانشان را براي آينده تربيت كنند، اين تغيير و تحول رخ ميداد، ولي با هزينه كمتر و آرامش بيشتر و عقلانيت بالاتر كه دشمن سوءاستفاده نكند، اما به هر حال اين تغيير اتفاق خواهد افتاد. نميخواهم بگويم پشت آن جبر وجود دارد، اما الان دارد با هزينه بالا اتفاق ميافتد. نگاه بزرگترها به جوانها اين است كه اينها احساساتي و شعاري هستند و به عقلانيت كافي نرسيدهاند، بيتجربهاند. جوانها هم احساس ميكنند چنان آپارتايد سياسياي در ايران شكل گرفته كه به اينها مجالي داده نخواهد شد كه بيايند و خودشان را مطرح كنند و حرفشان را بزنند.
اين كه ميگويم راه سومي اقتضا دارد، مهمترين دليلش بحث عدالت است. اصلاً فلسفه انقلاب اسلامي تحقق عدالت است. با رفت و آمد دولتها و تحولات جامعه دارد اين را رصد ميكند. يك كارهائي هم ميشود. من نميگويم در اين راستا هيچ كاري نشده، ولي آن چيزي كه مردم ميخواهند نيست و هنوز گفتمانها و نظريات و عملكردها به پختگي لازم نرسيده است.
تنها دولتي كه بعد از جنگ با شعار عدالت آمد، دولت آقاي احمدينژاد بود، اما ايشان به مقوله عدالت به شكل سطحي نگاه ميكرد و گفتمان و نظريه عدالت نداشت و فقط ميگفت عدالت يعني اينكه يارانه توزيع كني، اين را ببري، آن را بياوري، به مناطق محروم بروي، در جامعه پول بريزي. به اين فكر نميكرد كه پول ريختن در جامعه يعني تورم. تورم در درازمدت چه نتايجي خواهد داشت؟
عدالت بايد چگونه باشد؟
يكي بحث مالكيتهاست كه مجلس در اينجا خيلي نقش دارد. قباله مالكيت ما به نفع محرومين نيست. گذشته از مباني اسلامي و ديني، در انديشههاي اقتصادي امام هم اين مسئله بسيار مطرح است. ما مالكيت محدود داريم. اينطور نيست كه مالكيت نامحدود باشد و هر كسي هر قدر كه خواست، از هر راهي مالك بشود. اين همه فساد نتيجه همين مالكيتهاي نامحدود است. مالكيت حد دارد. شما نميتوانيد بگوئيد چون پول دارم، ده تا خانه دارم. نه مثل اول انقلاب كه تحت سلطه هژموني ماركسيسم بوديم، نه مثل حالا كه ده كيلومتر جلوتر از ليبراليسم رفتهايم. يادم هست از دوره انقلاب ميگفتند هر كسي بيشتر از يك خانه نبايد داشته باشد. حالا ميگويند هزار تا هم داشته باشي اشكال ندارد. دارندگي و برازندگي. از كجا آوردهاي؟ مهم نيست. مهم اين است كه نوشتهاي ثبت با سند برابر است. اينطور نميشود. حداقل روي 2 و 3 و 4 و... ماليات سنگين ببند و براي دولت تأمين هزينه كن. مدل عملياتي دارد.
يا بحث مالكيت زمين. حكم صريح اسلامي است كه زمين مال خداست. چگونه است كه ما در ايران بورسبازي زمين داريم؟ خيلي از اختلافطبقاتي ها در جامعه ما ناشي از خريد و فروش زمين است مجلس بايد اين قوانين را با كمك فقها اصلاح كند، ولي نميكنند. قانونگذاري يعني اين. لايحه فقرزدائي ما در 10 دوره گذشته مجلس چه بوده؟ حتي يك لايحه فقرزدائي نداريم، در حالي كه امام ميگفت اين انقلاب، انقلاب محرومين است. همه اينها تناقض هستند. اينكه ميبينيد جامعه مأيوس است، به خاطر اين است كه عدالت نميبيند. جامعه از انقلاب و حكومت ديني عدالت ميخواهد و اگر نبيند، سرش را برميگرداند. البته هنوز برنگردانده، ولي حالت يأسي كه شما ميگوئيد، يكي از دلايل اصلياش فقدان عدالت است.
كليدواژه عدالت در اين چند وقت در فضاي سياسي و رسانهاي خيلي مطرح ميشود و يك عده هم دارند خود را به عنوان عدالتخواه معرفي ميكنند، ولي خروجياي كه از آن ديده ميشود اين است كه اين دزد است، آن يكي خورده.
مقولههائي مثل فساد اقتصادي مطرح ميشود.
عدالتي كه شما از آن حرف ميزنيد دقيقاً دنبال چيست؟ آيا شما خودتان را به كساني كه خود را عدالتخواه ميدانند نزديك ميبينيد؟
شايد در حوزه مفاسد اقتصادي با آنها مشتركاتي داشته باشيم، اما به لحاظ هژموني و انديشه، مستقل هستيم. البته آنها هم در جاهائي با ما همراهي دارند و اينطور نيست كه در تقابل انديشهاي هستيم. اما بحث من اين است كه درخت عدالت، هم ريشه دارد، هم ميوه. به قول اميرالمؤمنين«ع»، « فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْه» يعني ميوه عدالت، رشد و توسعه متوازن است. بايد عدالت را شناخت و به سمت مباني آن رفت و دقت كرد. حضرت امير«ع» اين همه در نهجالبلاغه درباره عدالت بحث كردهاند. در قرآن بحثهايي مطرح شده. وقتي ميگويد، «لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ»(حشر/7) چرا نميچرخد؟ پول كشور بايد بچرخد. طبق آماري كه ما داريم، بيش از 88 درصد حجم نقدينگي در سپردههاي بلندمدت متعلق به اغنياست. با قرآن ميخواند؟ عدالت يعني اين.
حالا چه كنيم كه اين وضعيت برگردد؟ اين بحث ماست. كار ما اين است كه برويم وسط خيابان و بگوئيم اين را بگير، آن را بزن، آن را بكش؟ اين كار قوه قضائيه است. برود و انجام بدهد. البته عدالت يك امر چندوجهي است. اما اينكه ما چگونه از وضعيتي كه محصول نظامهاي سرمايهداري است به سمت يك الگوي اسلامي برويم، مهم است.
راهحل شما دقيقاً چيست؟
قانونگذاري و نظارت بر اجراي قوانين.
از اول انقلاب حجم عظيمي قانون نوشته شده.
در نظام قانونگذاري اشكالاتي هست.
از آن طرف هم ميگوئيم يك شوراي نگهبان گذاشتهايم كه قوانين را از لحاظ شرعي بررسي كند.
من الان نميخواهم در اين حوزه وارد بشوم، ولي فكر ميكنم بايد در سازوكار شوراي نگهبان هم تحول ايجاد شود. منطق شوراي نگهبان مطابقت قوانين با شرع و قانون اساسي است، در حالي كه نياز به يك نظام قانونگذاري وجود دارد، يعني بايد يك نظام تأسيسي باشد. بايد نهادسازي كنيد. مثلاً چرا خمس را به عنوان يك نهاد اسلامي نميتوانيد در حوزه مالي كشور پياده كنيد؟ حالا يا يك نهادي بين شوراي نگهبان يا مجلس لازم است يا خود مجلس يا شوراي نگهبان بايد اين وظيفه را به عهده بگيرند. بايد براي قانونگذاري آن مدلسازي بشود. اين وجود ندارد. اين خلاء در نظام تصميمسازي و نظام حقوقي ما وجود دارد.
سياستهاي قانونگذاري كشور هم توسط رهبري ابلاغ شده، ولي پياده نميشود، چرا؟ چون بايد تا مرحله مجلس تنزيل پيدا كند.
به هر حال چيزي كه براي من مسلم است، حتي همين نهادهاي ضعيف و ناقص هم دغدغه عدالت نداشتهاند. اين خيلي مهم است. يعني منِ نماينده، منِ مجري، منِ كارشناس چندان برايم مهم نبوده كه عدالت پياده شود يا نشود. دائماً گفتهام تجربه بشري. تجربه بشري و نهادهاي موجود حاصل نظام سرمايهداري هستند. يك نمونهاش بانك. ما با اين بانك كه به عدالت نميرسيم. حالا اگر نگوئيم كه جريان رباخواري در آن رواج دارد. اگر واقعاً ربا باشد كه قرآن تكليفش را معلوم كرده. جنگ با خداست. نتيجه جنگ با خدا هم ميشود اين همه نابساماني اجتماعي و فقر و اعتياد و ساير مسائل. حاصل جنگ با خدا از همگسيختگي و آنارشيسم است. اتفاقاً من ميگويم از عوارضي كه در جامعهمان ميبينيم معلوم است كه ساختار پولي ما فاسد است.
عوارض؟
بله، فقر و اعتياد و مسائلي از اين دست. ما كه نميخواهيم پنهان كنيم. آمارهاي جالبي در اين زمينهها نداريم. جامعه ما هنوز ديني است. واقعيت اين است كه تهاجم فرهنگي صورت گرفته، دشمن كار ميكند، رسانههاي بيگانه فعالند. همه را قبول دارم، با اين همه اساس و پايه مردم هنوز انقلابي و ديني است، ولي رفتارها مناسب نيستند، چرا؟ علت اين است كه افراد تأمين نيستند. مثالي ميزنم. نقدينگي يعني حجم پول كشور. نقدينگي ظرف 6، 7 سال دولت آقاي روحاني سه برابر و به گفته بعضيها پنج برابر شده است. پس چرا مردم اين را احساس نميكنند؟ پول كجاست؟ اينها سئوالات جدي هستند. چه كسي بايد بر اينها نظارت كند و پاسخ بدهد؟ مجلس. شما اصلاً مجلسي را ميبينيد كه چنين دغدغهاي را داشته باشد؟ فقط ديوان محاسبات مالي يك بار ميآيد و ميگويد كه بودجهاي كه در سازمان برنامه و بودجه تنظيم شده، درست خرج شده يا نشده. اساساً منطق تخصيص خود سازمان برنامه و بودجه چيست؟ وقتي ميگوئيم عدالت، آيا ارز به عدالت به ريال تبديل و بين استانها و شهرها و دستگاههاي اجرائي تقسيم شده است يا روي چانهزني و روابط شخصي و آقازادگي و اين حرفهاست؟ اين عدالت نيست. عدالت يك امر آسماني دور از دسترس نيست. مجلس به هر حال هم در حوزه قانونگذاري هم در حوزه نظارت هم در ا يجاد و زيرساختهاي قانونگذاري و طراحي نهادهاي عادلانه نقش دارد.
آيا واقعاً ميشود مجلسي را تصور كرد كه نهادي را تأسيس كند و بگويد در 40 سال گذشته در منابع كشور، هم در حوزه پولي، هم در دارائيهاي كشور، هم در حوزه توزيع درآمدهاي نفتي حيف و ميلهائي صورت گرفتهاند. يك بار اين را مرور و حساب و كتاب كنيم و ببينيم كجا رفته و دست چه كساني است و چرا مردم ندارند. كم پول نفت توزيع شده؟ در همه دولتها پول نفتها كجا رفته؟ يعني يك محكمه ملي درست كنيم. اگر انفال درست صرف شده باشند كه از آن مدير و كارشناس و دستگاه و رئيسجمهور تشكر هم ميكنيم. اگر غلط خرج شده و به جيب يك عده رفته، پس بايد به بيتالمال برگردد. چه اشكالي دارد؟ با قوه قضائيه هماهنگ بشوند. مگر رئيس قوه قضائيه نميگويد حقوق عامه؟ ببينند اين پولها در اين 40 سال كجا رفتهاند. آنها را بكشيم بيرون. اين نهادسازي بايد يكي از كارهاي مجلس آينده باشد. اشكالي دارد؟ ميپرسيد مجلس چه نقشي دارد؟ مجلس خيلي نقش دارد، به شرط اينكه كار ويژهاش را جدي كند، نه اينكه برعكس مثل برجام كه اصلاً صحبتش را نكنيم بهتر است.
به نظر شما با اين دولتي كه هنوز دو سال از عمرش باقي مانده، ميشود چنين كارهائي كرد؟
در اينجا بحث تكليف است.
فرض بگيريم مجلسي كامل با اين تفكر شكل بگيرد.
ميشود پيشبيني كرد كه به تعارض جدي ميخورد، ولي فكر ميكنم قابل پياده شدن است. مخصوصاً كه مطمئنم رهبري از چنين طرحهاي جسورانهاي حمايت ميكنند و اگر تعارضي هم به وجود بيايد، قاعدتاً بايد به نفع عدالت حل شود. يك طرف ماجرا يا تمكين ميكند يا به تخاصم كشيده ميشود كه قابل حل است. عدالت را از هر جا كه شروع كنيد نتيجهاش خير است.
سر قضيه بنزين، جمع رؤساي سه قوه تصميمي گرفتند و رهبري دفاع كرد. اين موضوع را چگونه تحليل ميكنيد؟
آن يك مصلحت اجتماعي بود.
نميشد كار ديگري كرد. خود رهبري گفتند نظر كارشناسان چيز ديگري بوده، ولي سران قوا تصميم ديگري گرفتند و من هم از تصميم آنها حمايت ميكنم.
ما نبايد مسائل را با هم قاتي كنيم. نظرات كارشناسي كو؟ كي ديده؟ كي شنيده؟ يكي از سئوالاتي كه در اينجا مطرح است، براساس نظرات كدام كارشناسان؟ كدام منطق كارشناسي چنين توصيهاي كرد؟ به بحث اجراي اين طرح هم كار ندارم. سئوال من اين است كه چرا ما بايد همواره با افزايش قيمت، مصرف را كنترل كنيم؟ من آمار دقيق ندارم، ولي واقعاً در اين دوران آقاي روحاني قيمت بعضي از كالاها ده برابر شده. اين چه فشاري است كه داريد روي قشر فقير ميآوريد؟ اين در راستاي عدالت است؟ مقابله با دشمن هم جزو وظايف رهبري است، چون تبديل شد به آشوبهاي خياباني و تنشهاي سياسي و اردوكشي خياباني و غارت اموال و رهبري دخالت ميكند. آيا معنايش اين است كه رهبري از آن تصميم راضي است؟ نميشود اينطوري قضاوت كرد. ضمن اينكه كارشناسي را كارشناسان ما انجام ميدهند، چرا اينها دغدغه حقوق عامه را ندارند و فقط ميخواهند مشكل دستگاه خودشان را حل كنند؟ اتاق فكري كه بايد اينها را هماهنگ كند كجاست؟ حالا فرض كنيد كه بايد اين افزايش قيمت صورت ميگرفت. حداقل يك بخشي را در حد همان هزار تومان نگه ميداشتي. به نظر من سياست دولت احمدينژاد در اين قضيه خيلي عاقلانهتر بود، چون هم بحث سهميهبندي را جدي گرفته بود و قيمت يكمرتبه به اين شكل بالا نرفت، آن هم در شرايط بحرانياي كه جامعه به شدت از تورم پيشين له شده بود. نميگويم بوي توطئه از آن ميآيد، ولي احساسم اين است كه چندان عادي هم نبود. كما اينكه عكسالعمل آقاي رئيسجمهور را هم ديديم كه واقعاً چقدر مردمي بود كه من هم خبر نداشتم و از اين حرفها. چيزي كه به هيچ وجه توجيهپذير نيست. من چندان با افزايش قيمت بنزين موافق نبودم و معتقدم كه راهكارهاي خيلي بهتري وجود داشت و هنوز هم معتقدم كه حتي شايد در دوره احمدينژاد هم ضرورتي براي افزايش قيمت حاملهاي انرژي وجود نداشت.
چه كار ميشد كرد؟
خيلي كارها. همين الان هم بحث است كه آيا دولت دارد به 60 ميليون نفر يارانه ميدهد؟ من در مصاحبهاي اعلام كردم كه خيلي بيش از 30 هزار ميليارد از اين بابت گير دولت ميآيد. حالا فرض كنيم همين 30 هزار ميليارد. گفتند اين را به 60 ميليون نفر ميدهيم. بعد معلوم شد به نصف اين هم نميدهند. ما آمار نداريم و همه چيز مخفي و شلوغ و پلوغ است. خب يك مجلسي بيايد اينها را شفافسازي كند. ما كه نميخواهيم وكيل الدوله بشويم. نماينده مردم هستيم و ميخواهيم از حقوق مردم دفاع كنيم.
بحث اجرا و بعد از اجرا و تصميمات بماند. ما يك مشكل اساسي داريم. اين كه خود مجلس بيايد فكر كند چه كار كند كه نظارت عمومي مردم روي عملكردها اتفاق بيفتد. بحث خيلي زياد است. مجلس در خيلي جاها ميتواند ورود كند. خيلي از مسائل هم قابل پيشگيري هستند. اينطور نيست كه ما ناچاريم هميشه با معلولها مواجه شويم. بگذاريم اتفاقي و فسادي رخ بدهد، بعد مقابله كنيم. پس نقش مجلس در جلوگيري از مفاسد كجاست؟ حرف من اين است كه مشكل، مبنائي است. رويكرد به سمت عدالت نيست. ما خيلي جاها التقاطي و متناقض عمل ميكنيم. يك حرفي ميزنيم و يك كار ديگر ميكنيم. ساختارها و رويههايمان همسو نيستند. اينها بايد باز طراحي شوند.
اقتصاد ايران اگر همين رويه را ادامه بدهيم به كجا ميرسد؟
اقتصاد ايران مشكل زياد دارد، يعني در واقع نظام مسائل دارد، ولي براساس نظريه عدالت، در اقتصاد سه مشكل اساسي داريم. يكي حوزه زمين و مسكن است كه در انحصار بخش خصوصي قرار گرفته و واقعاً حقوق مردم در قالب افزايش قيمت زمين حذف شده و بايد در مالكيت زمين تجديدنظر كرد كه اشاره كردم. زمينههاي شرعي و فقهي قوي هم دارد كه ميشود به نحوي قيمت مسكن را تا اندازهاي كاهش داد و از حالت انباشت سرمايه كه به واسطه خريد مسكن اتفاق ميافتد درآورد و اين فقط با قانون مالكيت ممكن ميشود.
بحث دوم بحث بانك و پول است كه بيشتر در انحصار بخش عمومي است، يعني كساني كه منابع جريان پولي جامعه را جابهجا ميكنند، آن را در قالب سود مشاركتها و بنگاهداري بانكها و مالكيتهاي خصوصي، آن را اختصاصيسازي كردهاند. اساساً بانك خصوصي بايد جمع شود. اين كار بايد گام به گام هم اتفاق بيفتد. اين يكي از اشتباهات دولت آقاي احمدينژاد بود كه به اين قضيه دامن زد. وقتي بانك كار بنگاهداري ميكند، در واقع به نفع خودش از پول مردم سوءاستفاده ميكند. خيلي واضح است. بانكي كه دارد خلق پول ميكند، در واقع دارد از پول،پول ميسازد. پولي كه خلق ميشود مال عموم مردم و مالكيت آن عمومي است. تو به چه حقي ميروي برج ميسازي و منافع آن را بين سهامدارها تقسيم ميكني؟ اصلاً فرض كنيم آن سهامدارها سهامداران عمومي باشند، خب باشند، ولي منابع دارند كنز ميشوند و در بين مردم نميآيد كه براساس اين منابع مالي، كار و توليد و بازاريابي و مشاركت كنند، چرا؟ چون مردم پول ندارند. نقدينگي ظاهراً سه چهار برابر ميشود، ولي مردم سه چهار برابر بيپول ميشوند. اين يعني چي؟ خود افزايش نقدينگي ايجاد تورم بيشتر ميكند و فشار تورم به مردم ميآيد. كجاي اين دولت و مجلس دغدغهشان عدالت است؟ واضح است كه ظلم است. گيريم كه بانكداري جهاني بگويد كار درستي است. بانكداري جهاني به همين شكل دنيا را فقير كرده است. آمارها خيلي عجيب هستند. طبق آمارها يك دهم مردم جهان در گرسنگي به حد مرگ قرار دارند. اين محصول بانكداري جهاني است. حالا ما همين الگو را برداريم و بياوريم و در اينجا پياده كنيم و بعد هم ادعا كنيم كه دغدغهمان عدالت است. دغدغه بانك جهاني عدالت نيست. ما چرا از كسي تبعيت ميكنيم كه دغدغهاش انحصار و مافيا و سرمايهسالاري است. ما داريم همان كار را ميكنيم و بدتر از او، چون اين نرخهي 20 درصد و 25 درصد و امثالهم در آنجا نيست. ما واقعاً داريم چه ميكنيم.
دو مورد را فرموديد.
سومي بحث نفت است. اين كه سئوال كرديد آينده چه ميشود. درآمدهاي نفتي، انفال و اموال عمومي هستند. چرا بايد دست دولت بيايد؟ و اين همه مديران فاسد، فرهنگ فاسد در مديريت، چپاول، دزدي، غارت. علت اين است كه درآمد نفت دست دولت است. نفت اموال عمومي و مال مردم است. دولت اگر خيلي زرنگ است، خودش بيايد كسب درآمد كند. خدمات بدهد، ماليات بگيرد. آقاي احمدينژاد سهام عدالت درست كرد. شما سهام نفت درست كنيد و مردم را در نفتشان سرمايهدار كنيد. مردم مالك نفت هستند، ولي دراختيارشان نيست. بانك مركزي اين درآمد نفتي را چه كار ميكند؟ بانك مركزي شده صراف. دلار را ميگيرد و به ريال تبديل ميكند. واقعاً كار يك بانك اين است؟ اينها مسائل اساسي و بحث عدالت هستند. بحث قاچاق، واردات همين طور. هر جا كه ميرويد ميبينيد همينطور است. آيا ايجاد مدارس خصوصي كار درستي بوده؟ اگر نبوده، بازنگري كنيد. اين مدارس عدالت آموزشي را به هم ميزنند و لطمات عظيمي را ايجاد ميكنند. در بحث سلامت همينطور.
عرضم اين است كه كشف مصاديق عدالت چندان پيچيده نيست، به شرط اينكه دغدغهاش وجود داشته باشد و اين بايد از مجلس شروع شود.
اين كه پرسيديد آينده اقتصاد ايران چه ميشود؟ به نظر من اين فشار و تحريمي كه دارد اتفاق ميافتد، اتفاقاً اتفاق مباركي است كه دولت ياد بگيرد كه بايد بدون نفت و دست بردن در انفال، جامعه را اداره كند. دولت بايد كوچك بشود و بسياري از كارمنداني كه دراختيار دولت هستند، اگر سهام نفت داشته باشند، از دولت بيرون ميروند و كسب و كاري را راه مياندازند كه خودش ايجاد اشتغال ميكند. اين چه روشي است كه نفت را ميفروشيد و 90 درصدش را بابت هزينههاي جاري و حقوق كارمندان ميدهيد؟ اين چه شيوه مديريتي است و با كجاي عقلانيت اقتصادي سازگار است؟ دينياش به جاي خود كه شما بدون اينكه اذن از مردم داشته باشيد، در اموال آنها تصرف كردهايد. شما كه استاد نظرسنجي و پويشگيري هستيد. از اين مردم سئوال كنيد كه آيا شما كه مالك اين نفت هستيد و اين عدد در چهل سال گذشته درآمد نفتي بوده ـ شايد حدود دو هزار ميليارد دلار باشد، درست نميدانم ـ آيا از نحوه مصرف و تخصيص آن راضي هستيد؟ مردم مالك هستند ديگر و دولت هم وكيل آنهاست. فكر نميكنم 1 درصد مردم هم جواب مثبت بدهند. اين چه موكلي است كه خبر ندارد وكيلش درآمدها را چگونه خرج كرده است؟ اينها مسئله اصلي نظام هستند، نه اينكه بگوئيم فلاني خانهاش اينقدر ميارزد، آن يكي اينقدر. اينها خيلي سطح پائين و نتايج آن ظلم ساختاري هستند.
ما معتقديم بايد جبههاي از عدالت ياوران در همه عرصههاي اقتصادي، سياسي و... شكل بگيرد. مگر نميگوئيم بايد به سمت عدالت سياسي و حقوقي برويم؟ خود انتخابات، آيا واقعاً كانديداها چه در رياست جمهوري، چه در مجلس، چه در شوراها براساس شايستگي و تقوا بالا ميآيند و آدمها بر اين اساس گزينش ميشوند؟ مكانيسم تقوا براي كانديد شدن، رقابت انتخاباتي، تبليغات و ... چيست؟ آيا بايد قيافههايمان را خوشگل كنيم تا مردم رأي بدهند؟ حالا رأي هم دادند، بعد از آن چه؟ بايد براساس يك گفتمان منطقي، شايستگان انتخاب شوند و مردم در بين آنها اصلح را انتخاب كنند. اتفاقاً بايد شايستگان را از اتاقها بيرون آورد، نه اينكه آنها را مخفي كنيم كه فضا را براي ما تنگ نكنند. اينها بحثهاي جدي در زمينه عدالت سياسي هستند.
بخشي از عدالت حقوقي به قوه قضائيه برميگردد و بعضيها هم به همان نظامات حقوقي كه مثال مالكيت را زدم. چرا ما نبايد يك بانك ملي داشته باشيم كه همه را يكسان ببيند و بانكهاي ما صرفاً مديريت وجوه بكنند؟ چرا اجازه نميدهيم مردم با منابع مالي خودشان فعاليت اقتصادي بكنند. دولت تبديل به يك بنگاه و بانكها تبديل به بنگاههاي بزرگ سرمايهگذاري شدهاند. وام هم كه به تجار ميدهند، وامهاي خدماتي، بازرگاني، تجاري است، آن هم به خاطر اينكه نرخهاي سودشان بالا برود كه سود بانك را بالا نشان بدهند. اين چه جور بازياي است؟ مردم خودشان بلدند با همديگر كار و كاسبي و توليد كنند و تعاونيهاي سرمايهگذاري راه بيندازند. چرا اين را به بانكهائي كه نميدانم چه تعبيري به كار ببرم. به قول يكي از اساتيد ما كاري كه بانكها ميكنند مثل اين است كه شما دراكولا را مسئول سازمان خون بكنيد. ما اين كار را كردهايم. من نميدانم سهامداران بانكهاي خصوصي ما در كشور چند نفرند كه چنين منابع عظيمي در دست اينها ميچرخد، چرا؟ خب اين را ملياش كنيد. مگر خصوصيسازي بايد در همه جا اتفاق بيفتد؟ خصوصيسازي بانكها نتايج خوبي نداشته و اشتباه كردهايد. با عدالت سازگار نيست و شكاف فقير و غني را خيلي گسترش داده است.
يك بحث نيمه شرعي هم بكنم. اسم هم نميشود آورد. چه بگويم؟ الان از اكثر آقايان فقهائي كه مجوز اين نرخ بانكي را دادهاند بپرسيد براساس چه منطقي اين مجوز را دادهايد؟ آيا نرخ توليد ما اينقدر است؟ نرخ واقعي سود اين پول، ماهيانه 20 تا 25 درصد است؟ ميگوئيد عليالحساب، ولي سود تضميني براي صاحبان سرمايه است. چه استدلالي ميكنند؟ ميگويند كاهش قدرت خريد پول را جبران ميكنيم و اين عدالت است. يك سئوال از اينها دارم. چند درصد از مردم توان سپردهگذاري دارند؟ آنهائي كه ندارند كساني هستند كه تورم را تحمل ميكنند. اين چه شكاف طبقاتي است كه توليد ميكنيد؟ چرا به ظلم ساختاري آنها توجه نميكنيد؟ اين يك سئوال جدي است و واقعاً بايد به آن جواب داد. كسي كه توان سپردهگذاري ندارد، از اين سود محروم است، در صورتي كه پول ملي است و در آن سهم و مشاركت دارد. اعتبار رأي اوست كه تبديل به قدرت نظام شده، قدرت نظام به بانك مركزي واگذار شده كه پشتوانه پول در گردش بانكهاست. مالكيت عمومي اين پول متعلق به چه كسي است؟ اختصاصي هم وجود دارد، كساني كه با كار و تلاش به منافع مالي رسيدهاند، اما در پول اعتباري و پول خلق شده به عنوان اعتبارات اجتماعي، همه سهم دارند، ولي اختصاصاً دراختيار خواص قرار ميگيرد و مفاسد متعددي اتفاق ميافتد.
الان در جريان اصولگرائي ليستهاي مختلفي دارد درميآيد. اين اتفاق خوب است يا بد؟
كلاً اتفاق خوبي نيست، به خصوص كه ريشههاي اخلاقي دارد. يعني بحث منيتها و غرورهاست و كسي حاضر نيست به خاطر حفظ نظام گذشت داشته باشد و همه خودشان را حق مطلق ميدانند و اين خوب نيست. در دفعات پيش هم يكي از دلايل شكست اصولگرايان همين تفرقه بود. اصولگرائي مگر چيزي غير از دفاع از اصول و ارزشهاي انقلاب است؟ دستكم از كساني كه مدعي دفاع از ارزشها هستند، توقع بيشتري ميرود. به نظر من قابل دفاع نيست، ولي شايد به دليل اينكه اصلاحطلبها، البته به تعبيري مسمّاي اصلاحطلبها چون اينها اصلاً اصلاحطلب نيستند. مشكل ما هر دو جناح هستند كه فقط عناوين زيبا را يدك ميكشند و متأسفانه از درون خالي شدهاند. اصلاحطلبها بيشتر گرايششان به غرب است و اصلاحطلبي يعني غربي شدن. منظورشان اين است. البته در درون اصلاحطلبي هم طيفهاي گوناگوني وجود دارند و ما در بين اصلاحطلبها افراد عدالتطلب و عدالتخواه هم داريم كه به نظر من بسيار محترم هستند و همه را نميشود در يك طيف طبقهبندي كرد. من نميخواهم خداي ناكرده به افراد طيف اصولگرا توهين كنم، ولي رويكرد كليشان دارد به يك خودنمائي و خودمحوري و تكبر ميرسد و دارند از ضعف عملكردي اصلاحطلبان در اين چند سال استفاده ميكنند و دچار اين تصور غلط است كه پيروز مطلق ميدان هستند و طبيعتاً به جان هم افتادهاند، ولي ميتواند اينطور نباشد، كما اينكه آثارش دارد پيدا ميشود و اصولگراها بارها در جنگ رواني با اصلاحطلبها فريب خوردهاند. ممكن است اين اتفاق مجدداً پيش بيايد.
به نظر شما ليستها موفق هستند؟
من فكر ميكنم دستكم در شهرهاي بزرگ مثل تهران، آرا به شدت متكثر ميشود و بيشتر روي شناخت از افراد ميرود و چه بسا فاميلها، دوستان و... كه مدت طولانيتري در تهران زندگي كرده و شناخت بيشتري از هم دارند، شانس بيشتري داشته باشند. اگر چه بحث شهرت و رسانه و صدا و سيما هم مؤثر باشد. مثلاً شخصي مثل آقاي قاليباف دههزار بار در تلويزيون ديده شده. اين هم يكي از آن ظلمهاست. نميگويم افراد ديگر هم بايد مثل ايشان ده هزار بار ديده شوند، ولي بايد به اين مسئله هم توجه داشته باشيم، جواني كه تا سن چهل سالگي رسيده و تا به حال هم جائي نبوده كه بيايد حرفش را بزند، تريبونش كجاست و چه جوري حرفش را بزند؟ چه جوري خودش را به جوانها و جامعه معرفي كند؟ خود امثال آقاي قاليباف هم بايد به اين نكته توجه كنند و عدالتخواه باشند و بگويند ما در تلويزيون ديده شديم، حالا اجازه بدهيم كه اينها خودشان را مطرح كنند. من انتقادي به شخص ايشان ندارم و فقط مثال زدم، ولي اينها مصاديق ظلمهاي تبليغاتي در انتخابات است. به اعتقاد من اساساً نگاه ليستي نگاه عادلانهاي نيست.
از آنجا كه انسانها تغيير ميكنند، ما بايد براي انتخاباتمان سيستمي را طراحي كنيم كه در آن مكانيسم عمومي، يكسري شاخصهاي انقلابي، جهادي، متفكرانه، ديني و... را طراحي كنيم و آدمها در آن سيستم Sort بشوند و بگوئيم در اين دوره اين 50 نفر، اين 500 نفر بهترينها هستند و مردم از بين اينها انتخاب كنيد. يك چيزي در مايههاي مجلس خبرگان. اين كه رها كنيم تا مافياي قدرت و ثروت پول خرج كنند و در شهرستانها چلوكباب بدهند و رأي بخرند، دقيقاً الگوي غربي است و با عرض معذرت، اين نوع حكومت به تعبير افلاطون حكومت جهّال است كه طرف پول خرج كند و رأي بخرد. اين فرد غاصب و كارش ظلم آشكار است و ما داريم متأسفانه به اين سمت ميرويم. دليلش هم اين است كه الگوي انتخابات ما اسلامي نيست و بايد تغيير كند. خواهيد پرسيد چه كسي بايد اين كار را بكند؟ مجلس. قانون انتخابات دست شماست، عوضش كنيد.
برآيند شما از انتخابات چيست؟ روي همان دستهبندي اصولگرا و اصلاحطلب پيش ميرود؟
نه، به نظرم اتفاق جديدي رخ ميدهد. ممكن است در تهران كه 30 نفرهستند، حتي ده نفرشان با همان منطق انتخاب شوند، اما 20 تاي بعدي روي شناخت افراد است، اما با آراي پائين و به شدت متكثر. يكي از چيزهائي كه الان براي خود من مسئله است اين است كه شوراي نگهبان و كساني كه پاي صندوق هستند، از اين 1800 نفر، چه جوري ميخواهند براي انتخاب 30 نفر آرا را شمارش كنند. اگر رأي امانت مردم باشد، چنين شمارشي تقريباً بيش از يك ماه طول ميكشد، به خصوص اين بار كه به تعبيري ليستي وجود ندارد. از معضلاتي كه ميدانم شوراي نگهبان با آن مواجه خواهد شد، اين است كه چگونه در يك زمان معقول شمارش كنند و در شهرهاي بزرگي مثل تهران حداقل يك هفته طول ميكشد، چون به نظر من آن قالبهاي ليستي شكسته و حتي اصلاحطلبها هم موفقيتي را كه چهار سال پيش داشتند نخواهند داشت و اگر تفوق نسبي هم به دست بياورند، باز روي افراد است و نه ليستي كه به عنوان معرفي مطرح شده است.
واكنش مردم به جريان اصلاحات و به حاميان دولت چه خواهد بود؟ به آنها رأي ميدهند؟
بايد ديد اينها تركيب آراي قبليشان را از چه قشري گرفتهاند؟ به نظر من بخش عظيمي را از دست دادهاند. بخشي از قشر فقير و محروم است كه در دوره قبل آمدند و به اصلاحطلبها رأي دادند كه آنها را كلاً يا اكثراً از دست ميدهند. يك بخشي هم از قشر مرفهين هستند كه از روي اعلام مخالفت به اين دولت رأي دادند كه كلاً از گردونه انتخابات خارج و بيتفاوت ميشوند. به همين دليل آراي آنها چه با ليست چه بيليست به شدت ريزش ميكند. اما در عين حال با تاكتيكهاي رواني و روشهائي كه هميشه استفاده كردهاند ميتوانند تا نهايتاً يك ميليون رأي را در تهران به دست بياورند.
اگر فكر ميكنيد نكتهاي باقي مانده بفرمائيد.
نكته من اين است كه ما بايد راه سومي را برويم. معني راه سوم نفي گذشته نيست، بلكه شناخت عميق جريانهاي سياسي گذشته و استفاده از زحمات و نگاههاي خوب و عدالتمحورشان، ولي ارائه يك نگاه تأسيسي عدالتمحوري كه در آن شوق و نشاط جديدي باشد و براي يك عدالت نهادي و ساختاري حركت كند. بايد قوانين را از اول انقلاب بازسازي و نتايج آنها را بررسي كنيم. من معتقدم اگر مجلس آينده فقط يك مسئله را هم حل كند، قدم بسيار بزرگي را برداشته است.
اولويت شما كدام است؟
مسئله پول و بانك. پيشنهاد خود من اين است كه در گام اول بايد بانكها را غيرانتفاعي كنيم. گام دوم اين است كه بايد در كشور يك بانك عمومي ايجاد كنيم. در گام سوم بايد نهادهاي مالي اسلامي را خارج از سيستم بانكي فعال كنيم. مثل صندوقهاي مشاركت مردمي كه مردم خودشان با هم كار و داد و ستد كنند و تعاونيهاي سرمايهگذاري شكل بگيرند. چه اصراري است كه حتماً زير نام چيزي فعاليت مالي كنيم كه اساس آن بر ربا و اكل مال به باطل است. اگر اين حل بشود بسياري از مسائل از جمله فقر و غنا حل ميشود و به سمت ايجاد قشر متوسط خواهيم رفت. در حال حاضر واقعاً وضعيت فجيعي است. آقاي قاليباف ميگفت 4 درصد در مقابل 96 درصد. من آمار دقيقي از اينكه ثروت جامعه در دست چند درصد هست ندارم، ولي ابداً وضعيت مطلوبي نيست و شايد بخش اعظم يأسي كه عنوان كرديد در همين جاست. اين وضعيت حتماً بايد متحول بشود. اين كه ميپرسيد آيا ميشود يا نميشود؟ بستگي دارد. اگر يك دولت انقلابي جوان عاقل، نه احساسي و فقط شعاري، و عالم به طور نسبي تشكيل بشود، مقدمه بحثي است كه حضرت آقا گفت كه يك جوان حزباللهي رئيسجمهور ميشود، اين اتفاق ميافتد و واقعاً دوران عصر سليماني، يعني عصر اقتدار شروع ميشود، چون حضرت ميفرمايند اقتدار اسلامي، سر عدالت است، پس بايد عدالت را ياري كرد.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید
لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/334521
لینک کوتاه کپی شد