چهارشنبه 6 شهريور 1398 10:03 ساعت
شناسه خبر : 326179

نگاهی به انتخاب مستند «در جستجوی فریده» به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار
در جستجوی خویش، با عینک دیگری
این که مسئولین سینمای ما فیلمی را برای اسکار انتخاب میکنند که نگاهی از بیرون به کشور دارد، یعنی سینمای ایران موضعی انفعالی نسبت به جشنوارهها و مراسمات سینمایی خارجی اتخاذ کرده است.
گروه فرهنگی-رجانیوز: داغترین بحث این روزهای سینمای ایران، انتخاب مستندی به نام « در جستجوی فریده» به عنوان نمایندهی ایران در مراسم اسکار است. اکثر اهالی سینما به این انتخاب واکنش منفی نشان داده و حضور در اسکار را حق فیلمهایی مثل «متری شیش و نیم» و «دنیای شیرین» دانستهاند. مسئله اصلاً اسکار نیست.
اسکار تکلیفش مشخص است و هر سال با نزول مدام کیفیت فیلمهای برگزیدهاش، و با توجه به سال به سال پررنگتر شدن مقاصد غیر هنری و اغلب سیاسیاش، بیش از پیش اعتبارش را از دست داده است؛ تا جایی که در سال گذشته، شمار تماشاگران تلویزیونی اسکار، به پایینترین حد تاریخ برگزاری این مراسم رسید. از طرفی به شکلی ویژه، امروز حداقل در خاورمیانه، این مسئله اثبات شده است که سینمای آمریکا و به ویژه اسکار، تصویری از این سرزمینها را مورد توجه و تشویق قرار میدهد که مورد تاییدش باشد؛ تصویری غریب و اغلب عقبمانده. مسئلهی اصلی، مواجههی ما با اسکار است و ارتباطی که با آن برقرار میکنیم. انتخاب «در جستجوی فریده» بیش از هر چیز رابطهای را که سینمای امروز ایران با اسکار دارد، توضیح میدهد.
به گزارش رجانیوز، «در جستجوی فریده» مستندی داستانی است دربارهی زنی که بیش از چهل سال قبل، در حرم امام رضا سر راه گذاشته میشود و توسط یک خانواده هلندی به فرزندی پذیرفته شده و از همان دوران نوزادی، همهی سالهای زندگیاش را در آمستردام هلند میگذراند. او هیچ چیز از ایران نمیداند و کاملا با فرهنگ اروپایی بزرگ شده، آنقدر اروپایی که دلیل فرزنددار نشدنش را مخالفت همخانهاش عنوان میکند. اما او از همان دوران کودکی توسط خانوادهاش اطلاع پیدا میکند که اصالتش به ایران و خانوادهای ایرانی برمیگردد. نام این زن فریده است.
دوربین مستند ، از هلند با فریده همراه میشود تا او را در جستجوی فریده همراهی کند؛ در واقع جستجوی اصالت و هویت فریده. یک زن دیگر ایرانی که دوست اینترنتی فریده است و مقدمات سفر فریده به ایران را مهیا کرده و در ایران او را همراهی میکند و به نوعی نقش مترجم او را در ایران دارد، از اینکه سه خانوادهی مشهدی در پی جستجوهای او مدعی شدهاند که فریده دختر آنهاست، به فریده خبر میدهد و به این ترتیب فریده به ایران سفر میکند. او در ایران با این سه خانواده روبهرو میشود و مدتی را با هر کدام میگذراند؛ خانوادههایی روستایی، شلوغ، فقیر و پرشور که از هر لحاظ با خانوادهی هلندی فریده متفاوتند.
فریده در میان اعضای این خانوادهها و در میان اشکها و لبخندها و بیمها و امیدهایشان، به زعم فیلمساز، نهایتا هویتش را مییابد. هرچند در انتهای فیلم مشخص میشود که هیچ کدام از خانوادهها، خانوادهی واقعی فریده نیستند، اما بازگشت فریده به هلند و تغییراتش نسبت به حال و هوای افسردهی او در ابتدای سفر، نشان از این دارد که فریده اصالت و هویت خود را یافته است. نقطهی قوت فیلم، در واقع تضادهای فرهنگی و عاطفی موجود در آن است؛ فرهنگ مدرن هلندی در مقابل فرهنگ سنتی روستا، فقر در برابر غنا، آزادی غربی در مقابل آزادی ایرانی، جایگاه زن در غرب در مقابل جایگاه زن ایرانی و ... . این تضادها گاها کشش عاطفی میآفرینند و گاه دستمایهی شوخیهایی میشوند که فیلم را پیش میبرند. در واقع «در جستجوی فریده» مستند خوش ساختی است و ایراد تکنیکی و دراماتیک چندانی به آن وارد نیست؛ فیلمی که سال پیش به عنوان بهترین مستند سال سینمای ایران شناخته شده است. اما سئوال اینجاست که انتخاب این فیلم به عنوان نمایندهی ایران در اسکار چه معنایی دارد؟
دوربین در این فیلم، از خارج و از دل یکی از بی بند و بارترین کشورهای اروپایی، که فاصلهی فرهنگی زیادی با کشورمان دارد وارد ایران میشود؛ در واقع فیلمسازان این فیلم، قصد دارند ایران را از چشم یک بیگانه ببینند؛ بیگانهی ایرانیالاصلی که در شناخت از وطنش، هیچ فرقی با اهالی بومی اروپا ندارد و صرفا یک خلا هویتی در خود احساس میکند، خلایی که ریشه در پذیرفته نشدن او در میان مردم هلند دارد. تعریف فیلمساز از ایرانی بودن هم در این فیلم حتی یک قدم از فیلمفارسی جلوتر نمیآید، جایی که وقتی فریده برای ورود به حرم امام رضا چادر گلگلی پوشیده و دوستش خطاب به او میگوید: "حسابی ایرونی شدی."
دوربین در ایران یک نظارهگر کامل است؛ هرچقدر در هلند کار فیلمسازان به چشم میآید، در ایران دوربین مستندتر میشود، یک گوشه مینشیند و مواجههی خانوادههای ایرانی با فریده را ضبط میکند. در واقع ایران جایی است که برای مخاطب خارجی، بدون هیچ فیلمنامهی از پیش تعیین شدهای جذاب است. به این دلیل که مخاطب خارجیای که فریده نمایندهی آنهاست، هیچ شناختی از ایران ندارد و از ایران، تنها تصاویری تحریف شدهای در ذهن دارد که در رسانههای غربی دیده است.
خانوادههای ایرانیای که فریده با آنها طرف است، غرق در انواع معضلات و مصائب اجتماعیاند؛ از اعتیاد و فقر گرفته تا چند همسری و تعداد زیاد فرزندان. دوربین اما مسئلهاش این آدمها نیست؛ آنها هر کدام دلایلی را برای سر راه گذاشتن فریده مطرح میکنند و از مشکلاتشان میگویند، اما دوربین با حفظ فاصله از آنها، به این مسائل ورود نمیکند، اهالی این خانوادهها صرفا اشیایی به خودی خود جذابب هستند که از پشت ویترین به نمایش درآمدهاند و در واقع عدهای عقبماندهی بامزهاند با تناقضهای فرهنگی مضحک؛ مردمان روستایی معتقدی که مدام مردهایشان را در حال روبوسی با فریده میبینیم. مسئله فریده است، کسی که از خارج آمده و هیچ چیز از ایران نمیداند و بزرگ شدهی فرهنگ غرب است؛ جهانگردی که برای دیدن کشوری غریب، پا به خاورمیانه گذاشته است.
این که مسئولین سینمای ما فیلمی را برای اسکار انتخاب میکنند که نگاهی از بیرون به کشور دارد، یعنی سینمای ایران موضعی انفعالی نسبت به جشنوارهها و مراسمات سینمایی خارجی اتخاذ کرده است. در واقع با توجه به پروپاگاندای رسانهای و بُلد شدن فیلمسازان جشنوارهای ایران در ده سال اخیر، جشنها و جشنوارههای سینمایی خارجی موفق شدهاند سیاستگذاریها و ریلگذاریهایشان را به سینمای ایران تحمیل کنند؛ در این میان انتخاب «در جستجوی فریده»، گامی نو و فراتر از گذشته است؛ ما قبول کردهایم که ایران را از بیرون ببینیم و با همان عینکی ببینیم که خارجیها را میبینند. این نهایت استعمارپذیری، انفعال و وادادگی در مقابل ابرقدرتی است که در تاریخ معاصر، هیچ نقطهی روشنی در تعامل با این آب و خاک نداشته است.

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/326179
لینک کوتاه کپی شد