عرفای مکتب اهل بیت(ع) بیتوجه به جامعه و مسائل جهانی نیستند/ سوءظنّ به دیگران، نتیجه سوء علم به خود/ انس با امامزادگان، گرهگشاست/ نکند در حرم، حمار باشیم!
گروه معارف - رجانیوز: جلسه سیزدهم از سلسله جلسات ماهانه شرح کلمات اخلاقی آیت الله بهجت(ره) به همت هیات کریم آل طاها(ع) (کانون دانش پژوهان نخبه) و مسجد لولاگر برگزار شد. این مراسم با بیان احکام و خوانش فرازهایی از صحیفه حضرت امام خمینی(ره) آغاز و با بیان نکاتی از مباحث اخلاقی ادامه یافت. متن مشروح این جلسه را از نظر میگذرانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.
عرفای مکتب اهل بیت(ع) بیتوجه به جامعه و مسائل جهانی نیستند
بحث ما در شرح کلمات فقیه عارف مرحوم آیت الله العظمی بهجت بود. قبل از اینکه وارد یکی دیگر از کلمات ایشان بشویم، یک توجهی خدمت عزیزان بدهم. در صفحه 52 کتاب "شط شراب"، یک بحثی در رابطه با ارتباط مرحوم آیت الله العظمی بهجت با حزب الله لبنان مطرح شده. ما اینجا خیلی اشارهوار یک مطلبی را از جناب آقای سید حسن نصر الله نقل کردیم. الان که در آستانه سالگرد جنگ سی و سه روزه هستیم، یک مطلبی را عرض کنم. یکی از دوستان در کلمات آقای سید حسن نصر الله که در رابطه با مرحوم آیت الله العظمی بهجت بود جستجویی کردند، و ارتباط ایشان با بچههای حزب الله لبنان و نقششان در پیروزی جنگ سی و سه روزه را در قالب کتابی تحت عنوان "پدر معنوی حزب الله" منتشر کردند و در همین هفتههای اخیر چاپ شد و چاپش هم تمام شده. البته همه این مطالب عربی بود، ایشان ترجمه کردند. امشب یک تعداد محدودی از این کتاب آورده اند، بعد از جلسه برادران و خواهران میتوانند تهیه کنند. این کتاب در حقیقت شرح صفحه 52 کتاب شط شراب است که آقای سید حسن نصر الله مطالب و خاطرات مفصلی را از مرحوم آقای بهجت نقل کردهاند. تاکید دارم که این کتاب را بگیرید. قیمتش هم زیاد نیست، زیر ده هزار تومان هست. هدیه به دیگران هم بدهید. و نشان دهید که عرفای تربیت شده در مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) آدمهایی گوشه نشین و بیتوجه به جامعه و مسائل جهانی نیستند. بله این فقیه بزرگوار و عارف روشن ضمیر اینطور در رابطه با حزب الله نقش ایفا کرده است. خب یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
سوءظنّ به دیگران، نتیجه سوء علم به خود
کلماتی از کتاب "شط شراب" مطرح شد. رسیدیم به کلمه شانزدهم. این کلمه را هم استاد بزگوارمان مرحوم آیت الله پهلوانی از مرحوم آیت الله بهجت نقل کردند که ایشان میفرمایند: " همان سوء علم به خود است که ما را به سوء ظن به دیگران میکشاند." این عبارت ما را توجه میدهد به ریشه سوء ظن به دیگران و اینکه چه کنیم که ظن سوء به دیگران نداشته باشیم. همه اینها در همین عبارت یک سطری این بزرگوار آمده است.
اولا باید بدانیم که هر سوء ظنی حرام نیست. این سوء ظنی که ایشان فرمودهاند مقصودشان آن قسم از سوء ظنهایی است که حرام است. حالا سوء ظن حلال، یا سوء ظن لازم و واجب کدام است؟ این مسئله در مباحث فقهی مطرح است. مثلا در زمانی که اختلاسهای مالی در جامعه رواج پیدا میکند به حدی که غلبه پیدا میکند، خب اینجا اگر انسان بخواهد با حسن ظن برخورد کند؛ چک نمیگیرد، مسامحه میکند، بعد هم باید دنبال مال بدود؛ و همین طور در مسائل دیگر. یا مثلا در حوزه مسائل امنیتی که وقتی دشمن توطئههای گوناگون و پیچیدهای دارد، خب یک نهاد امنیتی نمیتواند با حسن ظن برخورد کند. چون دیگر این مسایل کشف نخواهد شد. لذا در این مورد (که کتاب به آن اشاره کرده) تعبیر درست این است: "سوء ظنهای حرام". همین چیزهایی که برای انسان در کانون زندگی خودش نسبت به پدر، مادر، همسر، فرزند یا در محیط روابط اجتماعی و معاشرتی که با دیگران دارد، رخ میدهد و فراوان هم هست. شما میبینید در برخی از خانهها مرد گوشی همسرش را چک میکند یا بالعکس. اینها همه ناشی از همین سوء ظنهای حرام است.
خب ریشه این سوء ظنهای حرام چیست؟ و چه کنیم که این گناهی که به زندگی ما آمده و سلب توفیقاتی به دنبال دارد و نمیدانیم که از کجا داریم میخوریم، این از زندگی ما ریشه کن شود؟ ایشان میفرماید: "مشکل از اینجا ناشی میشود که ما علم به خودمان نداریم" سوء علم به خودمان داریم، یعنی علم درستی به خودمان نداریم. اگر هر کسی علم درستی نسبت به خودش داشته باشد و توجه به این علم هم داشته باشد (چرا که گاهی انسان علم دارد، اما غافل میشود) در این صورت دیگر سراغ دیگران نمیرود. این فرد مشغول خودش میشود. دیگر فرصت نمیکند به عیوب دیگران، آن هم عیوب ظنی نه عیوب قطعی بپردازد. فردی که نسبت به خودش علم دارد که چه کاره است، چه آلودگیهای باطنی دارد، چه خلوتهای سوئی داشته، که حتی راضی نیست یکی از آنها برای دیگران گفته و باز شود، اینقدر مشغول خودش میشود که دیگر فرصت نمیکند که به عیوب دیگران بپردازد.
این در روایت هم مطرح شده. در یک روایتی از امیرالمومنین (صلوات الله و سلامه علیه) هست که حضرت میفرمایند: "يَا أَيُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ" خوشا به حال آن کسی که اشتغال به عیوب خودش مانع از این شده که به عیوب دیگران مشغول شود. روایت دیگر این است که حضرت فرمودند: "أَكْبَرُ الْعَيْبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيكَ مِثْلُهُ" بدترین عیب این است که انسان آن چیزی که در دیگران به عنوان عیب میبیند، همان در وجود خودش باشد.
خب چه میشود که ما این توجه را نداریم و سوء علم به خودمان داریم؟ ریشه آن همین خودبینیها ، خودشیفتگیها و محبت به خود است. اینها نمیگذارد انسان یک واکاوی درونی بکند و عیوب خودش را پیدا کند و به اینها مشغول شود. پس همان سوء علم به خود است که ما را به سوء ظن به دیگران میکشاند. خب اگر سوء ظن در درون کانون زندگی حاکم شود، دیگر پایههای اعتماد سست خواهد شد. پایه اعتماد که سست شود، دیگر صفا و صمیمیت و آن پاکیای که در یک خانه باید حاکم باشد دیگر همه اینها رخت برمیبندد و از بین میرود. این یک بیان از این فقیه بزرگوار.
اانس با امامزادگان، گره گشاست
در کلام هفدهم ایشان توجه میدهند به مقام امامزادگان. این کلام ایشان دو بخش دارد. در یک بخش آن توجه میدهند به مقام امامزادگان. در بخش دوم کراماتی را از بعضی از امامزادگان نقل کردند تا مقام امامزادگان را برای بعضی جا بیندازند. ما با این بخش اول کار داریم، بخش دوم را خودتان در همین کلمه هفدهم مطالعه بفرمایید که بعضی از کراماتی که خودشان شاهد بودند نقل کردند.
خب بخش اول را ایشان میفرمایند: "خدا میداند از امامزادهها چه کراماتی دیده شده، برای عظمت مذهب تشیع همین بس است. اگر سراغ ائمه برویم چه میشود؟" یعنی ببینید این همه کرامات از امامزادگان مشاهده میشود؛ خب امامزادگان کجا و ائمه معصومین کجا؟ ایشان این کرامات و معجزات را از همین امامزادگان بیان نمودهاند که به لطف الهی در برخی از کشورهای مختلف، در شهرهای مختلف همین ایران خود ما، در بعضی از روستاها، در برخی از مراکز استان کم نیست. اینها ملجأ و پناهگاه مردم هستند و به لطف الهی در همین سالهای اخیر شما میبینید که مردم برای خواندن دعای تحویل سال در شهرشان میگردند که یک امامزادهای را پیدا کنند و سالشان را در این زیارتگاهها تحویل کنند. یا دعای عرفهای که در کنار این زیارتگاهها خوانده میشود. در همین تهران، امامزاده کم نداریم. یکی از امامزادگانی که حق بزرگی بر گردن بنده دارد؛ همین امامزاده سید ناصر الدین در خیابان خیام است. به حدّی که خیلی از گرههای خودمان را ما میرویم در همان امامزاده حل میکنیم. استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله جعفری تهرانی وقتی رابطه ما را با این امامزاده مطلع شدند یک روز فرمودند: "فلانی در این کتابخانه گشتم و زندگی نامه ایشان را برای تو پیدا کردم که بروید بخوانید. این امامزاده از شهدا بودهاند." ایشان حدوداً با چهار واسطه ظاهرا به امام باقر(ع) یا امام سجاد(ع) میرسد.
انس با یک امامزاده خیلی راهگشا است. البته انسان باید امامزادگان مختلفی برود. اینها مثل یک باغی میمانند. مثل درختان پر ثمری میمانند که هر کدام از اینها یک ثمر و یک ماموریتی دارند. در همین جلسه ماه مبارک رمضان عرض کردم که زمانی با استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله جعفری تهرانی در ماشین بودیم. در قم هم امامزادگان زیاد هستند. در یک مسیری میرفتیم و مشغول صحبت بودیم. یک وقت ایشان برگشتند گفتند: "فلانی ما چقدر بی ادب شدیم!" عرض کردم برای چه آقا؟ فرمودند: "ما الان از جلوی چند امامزاده رد شدیم و توجه نداشتیم که عرض ادب و سلامی بکنیم." حالا در این سفرها که می روید حتی خود مشهد که میروید در مسیر، زیاد تابلو امامزادهها را زدهاند. همان جا یک فاتحهای یک صلواتی هدیه کنید. اینها خیلی از گرههای انسان را باز میکند. مشکلات معنوی و اخروی انسان را حل میکند، ولی ما به آن توجه نداریم. بعد ایشان میفرمایند: "در مازندران امامزادگان زیاد است" بله همین طور است. ما سفرهای تبلیغی که داشتیم در همین روستاها امامزاده زیاد است در مازندران و به لطف الهی الان مزار شهدا نیز در اطراف بارگاه امامزادگان قرار دارد. پس این را توجه کنیم. در همین تهران خودمان، در خیابانهای مختلف در همین منطقه خودمان، امامزاده معصوم داریم. امامزاده حسن را داریم. خوب است که آدم گاه گاهی سر بزند، خلوتی کند، انسی داشته باشد، اینها خیلی برکات دارد.
برای پیشرفت در سفر معنوی، خود را شریک خیر کنید
کلام هجدهم، توصیه مرحوم آیت الله بهجت در رابطه با خیرات برای اموات است. وقتی آدم مربی نداشته باشد اینطور است که در خیرات به یک چیزی اکتفا میکند؛ مثلا میگوییم: برای اموات خودتان خیرات میکنید یا نه؟ میگویند: بله! خیرات میکنیم. میگوییم: چه خیراتی؟ میگویند: قرآن میخوانیم، صلوات میفرستیم، سوره توحید میخوانیم. خب اینها خیراتی است که جنبه ذکر و دعا دارد مثل قرائت قرآن. بعضی هم وقتی سوال میکنیم که چه خیراتی دارید؟ میگویند خیرات ما اینگونه است که برای اینها شبهای جمعه، روز جمعه شیرینی پخش میکنیم، خرما میدهیم، این کارها را میکنیم، اما از قرائت قرآن و اینها خبری نیست. مرحوم آقای بهجت میفرماید: "همه اینها باید باشد. اینها هر کدامش یک آثاری دارد."
حالا یک تعبیر دقیقتر عرض میکنم. کسانی که در مسیر معنوی هستند، برای اینکه پیشرفتهای خوبی داشته باشند، به هر کار خیری که میرسند یک دستی بزنند. معلوم نیست که آن در از چه طریقی باید به روی انسان باز شود؟ مثلا اگر از هیئتی رد میشود (حالا شاید فرد در یک هیئت دیگر بانی شده باشد) حداقل یک بسته نمک بدهد به آنجا. اموات خودش را هم در نظر بگیرد. عزاداری میکند امواتش را در نظر بگیرد. قرائت قرآن میکند اینها را شریک کند در ثواب قرائت آن. ایشان میفرمایند: " روزهای جمعه سوره صافات و توحید را بخوان و خیرات هم بنما." یعنی هم تلاوت قرآن است، هم خیرات است. برای که؟ برای اموات. سوره توحید که روشن است در روایات، ما بحثش را مفصل در همین جلسات ماه رمضان داشتیم. یک روایت این بود که خواندن سوره مبارکه توحید به منزله ثلث قرآن است. یعنی شما سه تا قل هو الله بخوانید برای امواتتان، یعنی یک ختم قرآن کردید.
نمونهای از آثار و برکات سوره صافّات
اما سوره صافات که توصیه شده در روز جمعه خوانده شود، آثار و برکاتش زیاد است. مرحوم آقای بهجت توجه میدهند به این سوره که خواندن آن در روز جمعه این همه آثار و برکات دارد و اموات خود را در قرائت سوره صافات سهیم کنیم. خیلی هم سوره مختصری است و زمانی هم نمیبرد، اما آثارش زیاد است. مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب "ثواب الاعمال" این روایت را نقل کرده. در کتابهای تفسیری هم این روایت آمده، اما ریشه آن در همین ثواب الاعمال مرحوم شیخ صدوق است. روایت از امام صادق (صلوات الله و سلامه علیه) است. "عن ابی عبدالله علیه السلام مَنْ قَرَأَ سُورَهً الصَّافَّاتِ فِی کُلِ یَوْمِ جُمُعَهً" هر کسی که در هر جمعه (آن هم نه یک جمعه، بلکه هر جمعه) اشتغال پیدا کند به خواندن سوره صافات، "لَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً عَنْ کُلِّ آفَهً" پیوسته محفوظ خواهد بود از هر آفتی ( "کُلِّ آفَهً" آفات دنیوی هست، آفات معنوی هست. همه را شامل میشود. اختصاص به آفات بدنی ندارد. پس از هر آسیبی حفظ خواهد شد.) "مَدْفُوعاً عَنْهُ كُلُّ بَلِيَّةٍ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا" هر بلایی هم در زندگی دنیوی از او برطرف خواهد شد، "مَرْزُوقاً فِي اَلدُّنْيَا بِأَوْسَعِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلرِّزْقِ" وسیعترین رزق و روزی را در عالم دنیا پیدا خواهد کرد، "لَمْ يُصِبْهُ اَللَّهُ فِي مَالِهِ وَ لاَ وَلَدِهِ وَ لاَ بَدَنِهِ بِسُوءٍ مِنْ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ وَ لاَ مِنْ جَبَّارٍ عَنِيدٍ" خداوند مال و فرزندان و خود او را از سوی شیطان رجیم و ستمکاران ستیزه جو حفظ میکند. (یعنی نمیگذارد این فرد از ناحیه اینها آسیبی ببیند. حالا جالب اینجاست) "وَ إِنْ مَاتَ فِی یَوْمِهِ أَوْ فِی لَیْلَتِهِ" اگر روز جمعه که دارد سوره صافات را میخواند، روز یا شب از دنیا رفت، "وَ أَمَاتَهُ اللّه شَهِیداً" خدا او را به عنوان شهید از این عالم میبرد "و بَعَثَهُ شَهِیداً" خدا او را در زمره شهدا مبعوث میکند. "وَ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّةَ مَعَ اَلشُّهَدَاءِ فِي دَرَجَةٍ مِنَ اَلْجَنَّةَ" و مرتبه او را در بهشت هم رتبه شهدا قرار میدهد. یک سوره صافات با این همه آثار و برکات در روز جمعه! نخواندنش واقعاً حیف است!
با دو قِران میتوان قصرها خرید
اموات آدم انتظار دارند. خدا رحمت کند استاد بزرگوارمان مرحوم ایت الله جعفری تهرانی را. ایشان روزهای جمعه میرفتند سر مزار مادرشان در قبرستان بقیع قم. و روزهای شنبه هم میرفتند قبرستان نو، سر مزار پدرشان. این برنامهشان بود. یک روز وقتی از جلسه آمدیم، ایشان حالشان خیلی خوب نبود. پایشان به شدت درد میکرد. بنده عرض کردم که آقا امروز که شنبه هست با این وضعیتی که دارید، دیگر نمیخواهد شما قبرستان نو بروید. فرمودند: " فلانی پدر و مادر انسان وقتی از دنیا میروند، انتظارشان از فرزندانشان بیشتر از دوران حیاتشان است که سر قبرشان بیایند." لذا آن روز را هم ایشان ترک نکردند. حالا ایشان پدر و مادر را تعبیر کردند، اما من کلاً میگویم. کلاً اموات اینطور هستند. لذا یک سوره صافاتی با این همه آثار و برکات، این اموات انتظار دارند که بچههایشان، اقوامشان، دوستانشان اینها را سهیم کنند.
بعد مرحوم آقای بهجت میفرمایند: "شخصی کسی را که زنده بود در خواب میبیند که در میان باغی است و قصرهایی در آنجا است (آن شخص از دنیا نرفته بوده زنده بوده یک زنده دیگری او را در عالم خواب میبیند) این آقایی که زنده است در یک باغی است اما قصرهایی دارد. میپرسد این قصرها برای کیست؟ میگوید برای من است. آن شخص که خواب دیده تعجب میکند. او میگوید: تعجب مکن. عجیبتر از این آن است که این قصرها را در برابر دو فلس به من دادهاند! (حالا بگویید دو قِران. این همه قصر که در این باغ است را به دو قران به من دادند.) این را در عالم خواب به او میگوید و بیدار میشود. و او را ملاقات میکند و خوابش را برای او تعریف میکند. میگوید که جریان چه بود این دو قران چه بود؟ آن قصرها چه بود؟ میگوید که بله روز گذشته دو قران دادم کوزهای خریدم و با آن کوزه به مردم آب دادم." آن قصرها اثر این است.
حالا ماه محرم نزدیک است. این اطعامهای شما این هزینههایی که برای اباعبدالله (علیه السلام) میکنید، حتی یک دانه قند میدهید، یک مقدار چای میدهید، اینها را خدا میداند که برای انسان چه ذخیرههایی صورت میگیرد. این هم کلام هجدهم ایشان بود.
نکند در حرم، حمار باشیم!
کلام نوزدهم ایشان مربوط به مراقبت سالک است نسبت به زیارات معصومین(علیهم السّلام) مبنی بر این که وقتی سالک به زیارت ائمه معصومین(علیهم السّلام) میرود، چه مواظبتهایی باید داشته باشد؟ باید مؤدّب برود. پاک برود. ما همیشه به دوستان این توصیه را میکنیم که وقتی از محل اسکانتان میخواهید به سمت حرم بروید مشغول ذکر استغفار شوید. به محض اینکه آثار حرم را دیدید، حالا گنبدی دیدید، منارهای دیدید، از آنجا دیگر مشغول صلوات شوید. آن استغفار حکم تخلیه را دارد. زمین دل را پاک و آماده میکند. و این صلوات هم حکم تحلیه را دارد و دل را نورانی و آماده میکند برای اینکه انسان به محضر امام معصوم برود. این زیارت جامعه کبیره را ملاحظه کنید. قبل از آن صد تکبیر دارد. دستوری مبنی بر این که این مقدار که رفتی، این مقدار تکبیر بگو؛ با ادب با احترام.
اجمال این کلام نوزدهم مرحوم آیت الله بهجت این است که وقتی شما به زیارت میروید، بین امام زنده و امامی که از دنیا رفته فرق نگذارید. اگر این امام در قید حیات ظاهری بود چطور مؤدّب میرفتید محضرش؟ حرمش هم که میخواهید مشرف شوید همینطور باشد. این ماجرا که می گویم با یک واسطه یا دو واسطه برای من نقل شده. زنی در آستان قدس رضوی خوابی دیده که آثار سرّ در این خواب هست. این را مرحوم آیت الله بهجت تصدیق میکند که این از رؤیاهای صادقه بوده. حالا آثار صدقش چیست؟ خواب این بوده که امام رضا (علیه الصلاة و السلام) در مسجد بالای سر مبارک نماز میخوانند. این خانم عرض میکند که: آقا امسال زائر زیاد دارید. حضرت میفرمایند: "چیزی نیست." عرض میکند: آقا چگونه چیزی نیست این همه زائر!؟ میفرمایند: "میان دو انگشت من را نگاه کن" چون نگاه میکند میبیند همه به صورت حمار هستند و کسی هم نزدیک است و قد بلندی دارد!! از حضرت رضا (علیه الصلاة و السلام) سئوال میکند که: آقا این کیست؟ میفرمایند: "این هم تویی."!
خب ما باید توجه داشته باشیم که برای امام معصوم چیزی مخفی نیست. حضرت آن صورت باطنی و ملکوتی ما را میبینند. ملکات نفسانی ما چه هست؟ امام از اینها خبر دارند. آگاه هستند. بعد ما اینطور به محضر امام میرویم! بعد ایشان میفرماید: "از استادان اخلاقی ما کم به حرم مشرف میشدند. شاید به این نظر بود که با آمادگی مخصوصی مشرف شوند. اگر کسی برای امام "مرده و زنده" قائل نشد؛ البته باید چنین باشد. البته باید چنین باشد." بعد ایشان میفرماید: "کسی در خواب دیده بود افرادی که به حرم امیرالمومنین (سلام الله علیه) میروند همه به صورت حمار هستند! گوش یکی از آنها را گرفته بود و در این حال از خواب بیدار شد، دید دستش به گوش خودش میباشد" حالا اینها خوب است. این که آدم در همین عالم دنیا بفهمد که چه کاره است و چه صورت باطنی دارد و چه گرفتاریهایی دارد، اگر جبران کند، خوب است.
أسالک بحقّک و قدسک و أعظم صفاتک و أسمائک أن تجعل أوقاتی من الّیل و النّهار بذکرک معموره و بخدمتک موصوله و أعمالی عندک مقبوله حتّی تکون أعمالی و أورادی کلّها ورداً واحداً و حالی فی خدمتک سرمدا