
انحراف در موسیقی توسط خلفای اموی و عباسی اتفاق افتاد/ اسلام با سوءاستفاده از هنر مبارزه میکند/ کدام موسیقی حرام است؟
گفتيم موسيقي يکي نعمتهاي الهي است و بسياري، موسيقي را ابداع عارفان و فيلسوفاني همچون فيثاغورث و فارابي ميدانند و اساساً فضاي موسيقي در اختيار حکيمان و فيلسوفان عالم بود. و آنان نيز مدعي بودن اين موسيقيها را از موسيقي افلاک و آسمانها اقتباس کردهاند. و به تعبير مولوي:
نالة سرنا و تهديد دهل چيزکي ماند بدان ناقور کل
پس حکيمان گفتهاند اين لحنها از دوار چرخ بگرفتيم ما
بانگ گردشهاي چرخست اينکه خلق ميسرايندش به طنبور و به حلق
اما مانند هر نعمت ديگري که عدهاي از شياطين از آن سوء استفاده ميکنند، رفتهرفته موسيقي را کساني در اختيار گرفتند که از حکمت و فلسفه و عرفان بهرهاي نداشته و ندارند و جز مهارتي در نواختن چيزي ندارند.
اشارهاي به روايات اسلامي مربوط به موسيقي و همچنين ديدگاه فقيهان شيعي در اين زمنيه داشتيم و گفتيم که تمرکز ايشان بيشتر بر روي موسيقي غنايي بوده است. غنا را به عنوان موسيقياي که مناسب مجالس لهو و لعب است و موجب اعمال غير اختياري و سلب عقل شود، حرام کردهاند. بنابراين، موسيقي غنايي و مطرب حرام است و غير آن را هيچکس حرام ندانسته است. در جلسة پيشين، برخي از روايات را که آثار منفي غنا را ذکر ميکند، قرائت کرديم و ديديم که بر اساس روايات اسلامي موسيقي غنايي موجب دوري رحمت الهي، نفاق در دل، فساد اخلاقي و اضطراب و ناامني خانواده و مشکلات روحي و رواني ميشود.
موسیقی از نگاه عالمان اخلاق
از نظر اخلاقي نيز عالمان گفتهاند کسي که به دنبال پيشرفت معنوي و زندگي انساني است، نبايد به دنبال موسيقي غنايي باشد. حضرت امام(ره) در کتاب «چهل حديث» ميفرمايد: «استاد معظم ما[1] دام ظله ميفرمودند: بيشتر از هر چه گوش کردن به تَغَنيّات، سلب اراده و عزم از انسان ميکند.»[2] منظور از تغنيّات همان موسيقيهاي غنايي است. دليل اين سخن اين است که ما در اخلاق با اراده و انتخاب و گزينش سر و کار داريم، لذا هر آنچه باعث ضعف اراده شود، مذموم است. اراده و اختيار از اصول موضوعة اخلاق است؛ به هر ميزان که از ارادهاي قوي برخوردار باشيم، به همان ميزان امکان گزينشهاي اخلاقي ما بيشتر خواهد بود.
به همين دليل تقويت اراده براي عالمان اخلاقي بسيار مهم بوده است. در عين حال، اراده، عزم، تصميم، انتخاب و اختيار، محصول عقل و شعور انساني است و غنا همچنانکه اشاره کرديم، تحريک شهوت ميکند و شهوت ضد عقلانيت است. هر جا شهوت حاکم باشد، عقل ضعيف ميشود و نسبت ميان اين دو نسبت معکوس است.
هر مقدار شهوت قوت يابد، خواه جنسي، خواه شهوت جاه و مقام، تفاوتي نميکند. به همان ميزان عقلانيت ضعيف و ضعيفتر ميشود. در مسائل سياسي ميبينيد که واضحترين مسائل را برخي سياستمداران درک نميکنند و ديگران نيز متحير ميماند که چرا مسأله به اين روشني را درک نميکنند. ميگوييم نکند سحر و جادو شده باشد. چون بديهيترين مسائل را درک نميکند. يکي از عوالم، شهوت جاه و مقام است که اراده و عقل را کور ميکند. در زندگي فردي نيز همينطور است.
لذا عالمان اخلاق ميگويند افسار شهوت را بايد به دست گرفت و الا بر عقل سيطره پيدا ميکند و در نهايت درک و فکر و تصميم صحيح از بين ميرود. و سعدي شيرازي چه زيبا اين حقيقت را بيان کرده است:
حقيقت سرايي است آراسته هوا و هوس گرد برخاسته
نبيني که هر جا که برخاست گرد نبيند نظر گر چه بيناست مرد
حکایتی از اثر موسیقی غنایی
بنابراين اگر دقت کنيم، خواهيم يافت که مبارزه فکري اسلام و فقيهان اسلامي با غنا، به اين دليل بود که غنا و موسيقي مطرب، يک عمل حيواني است. در واقع اسلام با سوء استفاده از هنر مبارزه ميکند. اسلام و فقيهان با کساني که ميخواستند جامعه اسلامي و انساني به جامعه حيواني و غفلت زده و جاهلي تبديل شود، مبارزه ميکردند. انحرافي که در فضاي هنر اسلامي به خصوص موسيقي رخ داد، انحرافي بود که توسط خلفاي اموي و عباسي صورت گرفت و گرنه اسلام و شخص پيامبر اسلام(ص) روايات فراواني درباره موسيقي کلامي دارند. خلفا آمدند موسيقي کلامي و غير کلامي را منحصر به مجالس لهو و لعب کردند. در آن زمان عدهاي از کنيزان رومي و ايراني اهل موسيقي لهو و لعب بودند و درباريان اموي و عباسي از آنها در مجالس عيش و نوش خود استفاده ميکردند. ائمه با چنين اعمال و افکاري مبارزه ميکردند.
ابوالفرج اصفهاني (284-356ق)، از عالمان شيعي قرن سوم و چهارم هجري، کتابي با عنوان «الاغاني» يا ترانهها درباره مغنيهها و خنياگران است که در چندين جلد، داستانهاي خوانندگان و نوازندگان را ذکر کرده است. اين کتاب مشتمل بر آوازها و موسيقيها و موسيقيدانان عرب در عصر جاهلي و اموي و اوايل حکومت عباسيان است. ابوالفرج مينويسد که که يک زن آوازهخوان رقاصي به نام جميله در مدينه که به فحشا هم شهرت داشت، قصد سفر حج داشت. اولا پنجاه نفر از زنان و مردان خنياگر و رقاص و رقاصه او را از مدينه مشايعت کردند و ثانياً در بين راه به هر منزلي که ميرسيد استقبالي بينظير از او ميشد. بعد از پايان يافتن موسم حج نيز وقتي به مدينه برگشتند، شهر مدينه يکپارچه به استقبال آنها آمد و مردم در کوچه و بالاي بامها به مشاهده آنها پرداختند!
مسعودي، يکي از مورخين نامدار در کتاب «مروج الذهب» آورده است: در زمان عمر بن عبد العزيز، شخصي عراقي کنيز خود را گم کرد. مدتها در قبائل عراق و شام و مکه و مدينه به دنبال اين کنيز بود. در نهايت متوجه شد که در اين کنيز در اختيار قاضي مدينه است. قاضي تعجب کرد که چطور ممکن است شخصي مدتها به دنبال کنيزي سياهسوخته باشد! قاضي پرسيد: مگر اين کنيز چه چيزي دارد که تو اينهمه مشقت به خود دادي؟ گفت او خواننده خوبي است. قاضي گفت نميدانستم. درخواست کرد مقداري بخواند. آن زن شروع به خواندن کرد.
الي خالد حتي انَخْنَ بخالد فنعم الفتي يرجي و نعم المؤمل
اروح الي القُصّاص کل عشية ارجِّي ثواب الله في عدد الخُطا
قاضي با شنيدن صداي زيباي آن کنيز شروع کرد روي دست و پا راه رفتن و به کنيز ميگفت: هات بابي انت و امي؛ اي پدر و مادرم فدايت بيا سوار من شو! به اين اکتفا نکرد. کفشهايش را درآورد و بندهايش را به هم بست و به گوشهاي خود آويزان کرد و چهاردست و پا در خانه ميرفت و ميگفت بيا سوار من شو! و در نهايت به مرد عراقي گفت، من او را به تو تحويل نميدهم. نميدانستم چنين هنري دارد. آن مرد عراقي به عمر بن عبد العزيز شکايت کرد. بعد از مدتي که هر سه نزد عمر بن عبد العزيز حاضر شدند، به قاضي گفت اگر اين کنيز را به مرد عراقي ندهي، تو را از منصبت خلع ميکنم. گفت باکي نيست؛ خلع کن! در نهايت عمر بن عبد العزيز از آن کنيز خواست مقداري بخواند! وقتي شروع به خواندن کردن، عمر بن عبد العزيز شروع کرد به تکان خوردن. به قاضي گفت: تا آبروي مرا نبردي اين کنيز را بردار و برو. اين هم حکم عادلانه او!
در آن زمان چنين نمونهها فراوان بود. لذا اهل بيت(ع) منع ميکردند و ميخواستند مانع بي بند و باري در جامعه اسلامي شوند. خيانتي که خلفاي اموي و عباسي به موسيقي کردند، در تاريخ نظير ندارد. اسلام ابتدا به موسيقي رايج بشري جهتدهي کرد، اما متأسفانه خلفاي اموي و عباسي موجب انحرافات شديدي در اين عرصه شدند.
اسلام انديشه پاک، انساني و الهي و فطري درباره موسيقي داشته و دارد، اما با چنين عملکردهايي انديشه ناب و انساني اسلام دربارة موسيقي تحت الشعاع قرار گرفت. گفتيم که يکي از هنرهاي اسلام، قرآن شريف است. آيات قرآن به خصوص آيات مکي، موسيقي آهنگين فوقالعادهاي دارد و فوق بشري است. اين فصاحت و بلاغت و موسيقي در کلام الهي، يک اعجاز است.
کارکردهای موسیقی
براي بتوانيم قضاوت روشنتر و تفسير و تحليل روشنتري از ديدگاه اسلام و فقيهان و حکيمان و اخلاقيان مسلمان دربارة موسيقي داشته باشيم، خوب است اشارهاي به کارکردهاي مختلف موسيقي داشته باشيم و بعد ببينيم که اسلام دربارة هر کدام از آنها چه حکمي دارد:
1ـ تحريک مشتهيات: يکي از کارکردهاي موسيقي، تحريک شهوت است. اوج اين نوع موسيقي، موسيقي غنايي است که ديدگاه اسلام را دربارة آن بيان کرديم. اسلام موسيقيهاي شهوت برانگيز جنسي و غنايي را حرام کرده است. در همين سطح نيز هر نوع موسيقي را حرام ندانسته است؛ في المثل موسيقياي که اشتهاي غذايي را تحريک کند، في نفسه از نگاه اسلام حرام نيست؛ يا موسيقياي که اشتهاي به غذايي خاص را تحريک کند، هرگز تحريم نشده است.
2ـ تحريک غضب و خشم: موسيقيهاي خشن، کارکردشان تحريک قوه غضبيه است. اين نوع از موسيقيها نيز داراي مراتب مختلفياند. برخي از آنها مانند مارش نظامي و شيپورهاي جنگ، حرام نيست. اما گاهي به درجه سبُعيت رسيده و قوة غضبيهاي را به قدري تحريک ميکند که گويي انسان را تبديل به يک سگ هار و گرگ درنده ميکند. همچنانکه موسيقي شهوت برانگيز ميتواند قاضي مدينه را به چهار دست و پا بياندازد و به کنيز بگويد پدر و مادرم فدايت بيا از من سواري بگير، موسيقي تحريک کننده خشم و غضب نيز ميتواند انسان را به حيواني وحشي تبديل کند که به عزيزترين کسانش حملهور شود و با چاقو و کارد و امثال آن گلوي آنها را ببرد.
برخي از موسيقيهاي شيطاني از اين سنخ هستند. ما هيچ روايتي دربارة اين دسته از موسيقيها نداريم. اساساً در صدر اسلام اين نوع از موسيقيها توليد نشده بود. اينکه غضب را به حدي تحريک کند که ـ بنا بر يک گزارشي ـ به مادر خود حملهور شود و او را با کارد آشپزخانه بکشد و بعد هم تجاوز کند! اما همانطور که گفتيم، ملاک موسيقي غنايي اين است که موجب خفت عقل و حاکميت شهوت شود. همين ملاک در موسيقيهاي غضبي نيز هست. يعني اگر اين دسته از موسيقيها موجب حاکميت غضب بر عقل شده و عقل انسان را از کار بياندازد، اينها نيز قطعا حرام است.
3ـ تحريک همزمان شهوت و غضب: اين نوع موسيقي از جديدترين توليدات موسيقي در عصر حاضر است و اوج موسيقيهاي معروف به موسيقيهاي شيطاني است. غضب و شهوت انسان طبيعي به صورت همزمان تحريک نميشوند؛ حتي در اوج گرسنگي، اگر خبر ناگواري برسد، اشتهاي انسان کور ميشود. انسان نميتواند همزمان در اوج غم، شاد باشد. يا در اوج غضب، شهوتي باشد. اما برخي موسيقيها اين کار را ميکند. اوج شهوت جنسي فرد زماني تأمين ميشود که به اوج غضب برسد و با ضربه زدن و آزار افراد صورت بگيرد.
امروز مقولهاي با عنوان بردگي جنسي در غرب مطرح است. خدا را شکر در جامعه ما چنين چيزي وجود ندارد، اما سازمان ملل در سال 2012 اعلام کرد که حدود 20 ميليون برده در دنياي غرب وجود دارد. کارشناسان ميگويند آمار واقعي در چنين مواردي چندين برابر آمار به دست آمده است. همانطور که ميدانيد برخي از اين بردهها، بردههاي جنسياند. يعني افرادي هستند که ديگران را به بردگي جنسي ميگيرند.
4ـ تقويت معنويت و اخلاق: همچنانکه که گفتيم، اساساً موسيقي با همين هدف به وجود آمد. چيزي را که امثال فيثاغورثها و فارابيها و اخوان الصفاها و فيض کاشانيها دنبال ميکردند، اين مدل از موسيقي بود. آن موسيقي که مقام معظم رهبري نيز بر آن تأکيد دارند، اين نوع موسيقي است.
حضرت آيت الله مصباح تعبير عجيبي دارند. ايشان در جمع مسئولان انجمنهاي هنري سازمان بسيج هنرمندان کشور درباره هر هنري از جمله موسيقي ميفرمايند: «هر نوع هنري که بتواند در خدمت دين و اسلام قرار گيرد، استفاده از آن نه تنها به عنوان يک کار مباح، بلکه به عنوان بزرگترين عبادتها لازم است.»[3] اينکه به فکر هنرمند و موسيقيدان ما جهت ميدهد، اين است که اگر قصد عبادت داري، بيا اين هنر را در خدمت تعالي انسان و روح بشري قرار بده. خب اين فرمايش متکي بر چه مبنايي است؟
ترغیب به موسیقی کلامی در روایات
همانطور که اشاره کردم، به اعتقاد بنده اسلام قصد داشت موسيقي را ترويج دهد که در طراز باورها و ارزشهاي اسلامي باشد. از طرفي موسيقيهاي غنايي را تحريم کرد و از طرفي، برخي موسيقي ها را ترويج و تأکيد کرد. در کتاب کافي که يکي از معتبرترين کتابهاي روايي شيعيان است آمده است: «إِنَّ مِنْ أَجْمَلِ الْجَمَالِ الشعْرَ الْحَسَنَ وَ نَغْمَةَ الصَّوْتِ الْحَسَنِ»[4] يکي از بهترين هنرها، شعر زيباست[5] و يکي از بهترين آهنگها، آهنگ کلامي است. ما گاه با ابزار موسيقي مينوازيم، گاه با زبان و کلام و دهان موسيقي مينوازيم.
در روايت ديگر ميفرمايد: «لِكُلِّ شَيْءٍ حِلْيَةٌ وَ حِلْيَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ»[6] هر چيزي زيور و زينتي دارد و زينت قرآن، صوت نيکو و زيباست. در روايت ديگر آمده است: «مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيّاً إِلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ»[7] خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نکرد مگر اينکه صوتي زيبا داشت. در روايت نبوي آمده است: «اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا»[8] يعني قرآن را به الحان و موسيقيهاي عربي بخوانيد؛ مبادا سراغ صداها و الحان اهل فسق و گناهان کبيره برويد.
روايتي درباره صداي زيباي امام زين العابدين(ع) وارد شده است. از امام رضا(ع) نقل شده که نزد حضرت درباره موسيقي و صوت و لحن سخن گفته شد. کاش اين گفتگوها هم براي ما نقل ميشد تا بتوانيم استفاده کنيم. اما متأسفانه به صورت کامل نقل نشده است؛ در عين حال راوي ميگويد، امام رضا در ضمن سخنان خود فرمود: امام سجاد(ع) قرآن را چنان زيبا ميخواند که افرادي که از کوچه عبور ميکردند، مدهوش ميشدند! «ذَكَرْتُ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَقْرَأُ فَرُبَّمَا مَرَّ بِهِ الْمَارُّ فَصَعِقَ مِنْ حُسْنِ صَوْتِهِ»[9] سپس فرمود: همانا امام اين هنر را در سطحي دارد که اگر قدري بيشتر به کار برد، مردم تحمل ندارند. ممکن است بر اثر غش و مدهوشي، بميرند!
در روايت ديگر آمده است: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ كَانَ السَّقَّاءُونَ يَمُرُّونَ فَيَقِفُونَ بِبَابِهِ يَسْمَعُونَ قِرَاءَتَهُ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً»[10] امام زين العابدين، زيباترين صوت قرآني را داشت و آب آوران راه خود را کج ميکردند و از مقابل خانه او ميگذشتند و در آنجا توقف ميکردند تا اين صداي زيبا و دلنشين را بشنوند.
قطب راوندي در کتاب «الخرائج و الجرائح» درباره صوت زيباي امام باقر(ع) چنين نقل ميکند که عبد الملک مروان در شام نامهاي خطاب به حاکم مدينه نوشت و گفت گزارشهايي از محمد بن علي به من رسيده است. او را در غل و زنجير کن و نزد من بفرست. يعني دستور دستگيري امام را صادر کرد. حاکم مدينه در پاسخ نوشت: «کسي که تو ميخواهي، عفيفتر از او روي زمين نمييابي. زاهد و باتقواتر از اين فرد پيدا نميکني. هنگام عبادت او در محراب، پرندگان و درنگان اطراف او جمع ميشوند و از صوت او شگفت زده ميشوند».[11]
بنابراين، روشن است که خواستة اسلام اين است که درباره معارف ديني موسيقي به کار گرفته شود. به تعبير ديگر اين احاديث نشان ميدهند که اسلام و اولياي دين به دنبال ترويج نوعي موسيقي متعالي بودند. البته در همين جا نيز توجه ميدهند که اگر کسي قرآن را به گونهاي بخواند که عقل و مشاعر افراد را بگيرد، حرام است. جابر به امام باقر(ع) ميگويد: گروهي هستند وقتي قرآن نزد آنها خوانده ميشود يا درباره آن گفتگو ميشد، گاه يکي از آن افراد، بيهوش ميشود. مانند سماع صوفيان که يکي در ميان حلقه مدهوش ميشود! جابر ميگويد: اين بيهوشي به اندازهاي است که اگر دستان و پاهايش را قطع کنند، متوجه نميشود. امام فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ ذَاكَ مِنَ الشَّيْطَانِ مَا بِهَذَا نُعِتُوا إِنَّمَا هُوَ اللِّينُ وَ الرِّقَّةُ وَ الدَّمْعَةُ وَ الْوَجَل»[12]يعني اين کار شيطاني است. قرآن اينان را چنين وصف نکرده است بلکه در تمجيد مؤمنان به قرآن ميگويد: آنان کسانياند که قلبشان نرم ميشود، اشکشان جاري ميشود، خشيت و ترس مقدسي به آنها دست ميدهد. همين. نه آنکه چنان عقل از سرشان ميپرد که حتي اگر دست و پايشان را قطع کنند متوجه نشوند!
دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی درباره موسیقی
مقام معظم رهبري در ديدار با اصحاب هنر و موسيقي صدا و سيما در سال 76 بياني دارند که خيلي مهم و جالب است. ميفرمايد: «هر کار که متکي به اراده انسان است، بايد براي هدفي انجام گيرد. هر چه هدف متعاليتر باشد، آن کار يا هنر ارزشمندتر ميشود.... اگر موسيقي براي هدفي متعالي باشد، آنوقت ميشود موسيقي را پاک و مقدس ناميد.... توقع من از شما، هدفدار کردن موسيقي است. من اين توقع را هم از آقايان آهنگساز و موسيقيدان دارم. اگر شما توانستيد اين کار را بکنيد، بدانيد خشتي را خواهيد گذاشت که براي تمدن ايران اسلامي، بلکه براي کل جهان ... مبارک خواهد بود....»[13]
همچنين فرمودند: «يک سبک جديدي از هنر اسلامي و هنر مورد انتظار از جامعه اسلامي و انقلاب اسلامي را تحويل دنيا بدهيد. ما انقلاب کرديم. گفتيم در همه چيز انقلاب کرديم. دگرگوني عميق را به آن انقلاب ميگويند ... يکي از ابعاد هم فرهنگ موسيقي است...» سپس ميفرمايند: «موسيقي را هدفدار، جهتدار و معنادار، اجرا و طراحي کنيد و صبغههاي لهو را از آن بزداييد. ... من دعوت به غمانگيز بودن و بيذوقي نميکنم؛ بلکه دعوت من، به متعالي شدن و پديده موسيقي را از ابتلائات مادي بشر بيرون کشيدن و فراتر آوردن است.»
متأسفانه کسي از مسئولين مطالبه حضرت آقا را پيگيري نکرد. ما مدعيان فقه و فلسفه و فرهنگ اسلامي نيز هيچ اقدامي نکرديم. فلسفه هنر و موسيقي اسلامي را متروک گذاشتيم. بنده معتقدم اگر ميخواهيم موسيقي را از دست افراد بيفکر و بيپايه و اهالي لهو و لعب، که اساساً انتظامي در رفتار و فکر و انديشهشان وجود ندارد، نجات دهيم و اگر ميخواهيم انديشه اسلامي را در عرصه موسيقي اجرايي و محقق کنيم و موسيقي در طراز اسلام و انقلاب اسلامي توليد کنيم و تحويل بدهيم، چند کار عمده بايد انجام دهيم. که يکي از مهمترين کارها اين است که فلسفه هنر اسلامي را از نگاه بزرگاني مانند فارابي و ملاصدرا و ابنسينا و نيز فيلسوفان و انديشمندان معاصري مانند علامه طباطبايي و مقام معظم رهبري و آيتالله مصباح بررسي کنيم.
تأسف ميخورم که حتي در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني يک پايان نامه درباره ديدگاه علامه مصباح پيرامون هنر و موسيقي نوشته نشده است. اين در حالي است که ايشان انديشههايي بسيار متعالي در اين زمينه دارند. به هر حال،جا دارد درباره فلسفه هنر اسلامي رسالهها نوشته شود و کارهاي پژوهشي بزرگ ا نجام گيرد. بايد کار علمي و عميق فکري کنيم و موسيقي را از اين وضعيت نجات دهيم.
پرسش و پاسخ
پرسش: همانطور که گفتيد، موسيقي غنايي از نگاه اسلام حرام است. سؤال من اين است که آيا اين نوع موسيقيهايي که در صدا و سيما پخش ميشود، اگر امام زمان هم حاضر باشند، قابل پخشاند؟ اساساً وضعيت موسيقي در زمان حضور امام زمان (عج) چگونه است؟
پاسخ: همچنانکه گفته بوديم، به نظر ميرسد که سياست حکومت اسلامي، نميتواند ترويج موسيقي ابزاري باشد؛ برخلاف موسيقي کلامي مانند قرائت قرآن و مداحي و... که به نظر ميرسد به دليل اينکه اين نوع موسيقي آثار و برکات و سودمنديهاي اخلاقي و معنوي و تربيتي خودش را به خوبي نشان داده است، ترويج آن ميتواند به معناي ترويج اخلاق و معنويت باشد. به تعبير ديگر، برخلاف موسيقي کلامي که در روايات متعددي به استفاده از آن در قرائت قرآن سفارش شده است، هيچ سفارشي به استفاده از موسيقي ابزاري نداريم؛ در عين حال، هيچ نهي و منع مطلقي نيز از آنها نداريم. لذا توسعه اين مورد، دستور اسلامي نيست. اما اينکه اگر کسي مانند جناب الهي قمشهاي بگوييد موسيقي يعني طرب و لهو و لعب، در آن صورت طبيعتاً نهي صريح نسبت به آن داريم و به اجماع همه علما ترويج آن وگوش دادن به آن و خريد و فروش و نگهداري چنين ابزاري که براي هدف لهو و لعب باشد، حرام است. اما در غير اينصورت توصيه نشده است.
اما اينکه در زمان ظهور حضرت چگونه باشد، و آن حضرت چه برخوردي با ابزارها و آلات موسيقي ميکند، بنده نميتوان نظر قاطعي بدهم؛ يعني بر اساس مستندات ديني و روايات ناظر به عصر حضور نميتوان قاطع در اين زمينه سخن گفت. اما آنچه را ميتوان به طور قطع و يقين ابراز کرد اين است که در عصر حضور، غريزة زيباييخواهي و زيباييجويي در همه عرصهها از جمله عرصه موسيقي به اعلا درجه و بهترين شکل ممکن ارتقا خواهد يافت.
پرسش: با توجه به فرمايش حضرت آيتالله مصباح که هر هنري که به ترويج اسلام و ارزشهاي آن و تقويت نظام کمک کند، عبادت محسوب ميشود. اولاً آيا به معناي «هدف وسيله را توجيه ميکند» هست يا خير؟ و ثانياً ميتوان از سنتور و پيانو و تنبک براي ترويج ارزشهاي اسلامي استفاده کرد؟
پاسخ: ابزارهاي موسيقي تماماً و بالاتفاق همچون تيغ دو لبه ميمانند. تار و سنتور و چنگ و پيانو و امثال آن همگي چند منظورهاند. نقل است که فارابي را در مجلس سيفالدوله حمداني دعوت کردند. گفتند برايمان موسيقي بزن! شايد او قدري ناراحت شد که اينان به جاي درخواست آموزش آيين حکمراني و شهرياري، او را به مجلس خود فراخواندهاند تا برايشان موسيقي بنوازد و ساعاتي را خوش بگذرانند. در عين حال، ايشان في المجلس، با دو مقداري چوب و نخ، تار ساخت. طوري نواخت که همه به گريه افتادند. بعد از مدتي تغيير آهنگ داد، همه را به خنده واداشت. و دارد که «سپس راه بگردانيد همه را خواب در ربود». و به همان حالت آنها را رها کرد و از مجلس خارج شد. بنابراين، ابزاري مثل تار را ميتوان در خدمت تحريک شهوت قرار داد يا در خدمت تقويت معنويت و انسانيت و عقلانيت و اخلاق. اين بستگي به نوازنده دارد.
پرسش: شخصي گفته بود من منزل پسرم نميروم چون عروسم پيانو در خانه دارد. حکمش چيست؟
پاسخ: به اعتقاد بنده به صرف اينکه کسي در خانهاش ابزاري از ابزار آلات موسيقي را داشته باشد، مجوز قطع ارتباط با او نميشود. بله اگر با اين پيانو لهو و لعب انجام ميدهد، در اين صورت ما موظف به ارشاد و امر به معروف و نهي از منکر هستيم. و اگر قطع ارتباط ما موجب بازداشتن او از اين منکر ميشود، در اين صورت کار خوبي است. اما اگر با اين پيانو کار لهو و لغو و بيبندوبارانهاي انجام نميدهد در اين صورت، اساساً کار بدي صورت نداده است که مجوز قطع ارتباط با او باشد. البته بنده فتوا نميدهم و بايد از مراجع سوال کنيد. تا آنجا که من ميدانم فقط فتواي آيتالله صافي گلپايگاني است که ميگويد موسيقي حرام، آن چيزي است که مردم به آن موسيقي بگويند. بقيه مراجع ميگويند موسيقي مناسب مجالس لهو و لعب، حرام است و خريد و فروش ابزار آلات آن هم حرام است. در غير از اين موارد، هيچ منعي نيست. نه اينکه تشويق باشد. در عين حال، راه مخالفت با موسيقي لهو و لعبي هم قطع ارتباط با ارحام نيست.
پرسش: درباره مجسمه حکم چيست؟ پيامبر اکرم(ص) حرام کردهاند، اما امروز برخي اجازه مي دهند!
پاسخ: تا جايي که بنده به خاطر دارم، در حال حاضر هيچ مرجعتقليدي به حرمت مجسمهسازي به نحو مطلق فتوا نميدهد. اما در صدر اسلام به دليل اينکه هنوز در سابقة تاريخي مردم بتپرستي وجود داشت، اگر مجسمهسازي مجاز بود، بعد از رحلت پيامبر اسلام، احتمال بازگشت فرهنگ بتپرستي زياد بود. اما امروز چنين شائبهاي نيست و ديگر موضوعيت ندارد. مانند شطرنج که امروز از آن حالت قماري خارج شده است.
جلسات قبلی را در لینک های ذیل میتوانید مطالعه کنید.
جلسه سوم: موسیقی فقط غنا نیست
جلسه دوم: ظرفيتهای سبکساز فرهنگ شيعی
جلسه اول: اهمیت «سبک زندگی» در بیانیه گام دوم
[1] . ظاهرا اشاره به مرحوم شاه آبادي(ره) باشد.
[2] . چهل حديث، ص8.
[3] بيانات در جمع مسئولان انجمن هاي هنري سازمان بسيج هنرمندان کشور؛ 23/12/97.
[4] . الكافي، ج2 ، ص615.
[5]. البته تعبير الشعر الحسن را هم با فتح شين به معناي «مو» ميتواند خواند و هم با کسر شين به معناي «شعر». و هر دو وجه هم از نظر معنايي درست است.
[6] . الکافي، ج2، ص615.
[7].همان، ص616.
[8]. همان، ص614.
[9]. همان، ص615.
[10] . همان، ص616.
[11] . الخرائج و الجرائح، ج2، ص602 و 603: « كَتَبَ عَبْدُ الْمَلِكِ إِلَى عَامِلِ الْمَدِينَةِ أَنِ ابْعَثْ إِلَيَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ مُقَيَّداً وَ قَالَ لِزَيْدٍ أَ رَأَيْتَكَ إِنْ وَلَّيتُكَ قَتْلَهُ قَتَلْتَهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَلَمَّا انْتَهَى الْكِتَابُ إِلَى الْعَامِلِ أَجَابَ عَبْدَ الْمَلِكِ لَيْسَ كِتَابِي هَذَا خِلَافاً عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أَرُدُّ أَمْرَكَ وَ لَكِنْ رَأَيْتُ أَنْ أُرَاجِعَكَ فِي الْكِتَابِ نَصِيحَةً لَكَ وَ شَفَقَةً عَلَيْكَ وَ إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِي أَرَدْتَهُ لَيْسَ الْيَوْمَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَعَفَّ مِنْهُ وَ لَا أَزْهَدَ وَ لَا أَوْرَعَ مِنْهُ وَ إِنَّهُ لَيَقْرَأُ فِي مِحْرَابِهِ فَيَجْتَمِعُ الطَّيْرُ وَ السِّبَاعُ تَعَجُّباً لِصَوْتِهِ وَ إِنَّ قِرَاءَتَهُ كَشِبْهِ مَزَامِيرِ دَاوُد».
[12] . الكافي، ج2 ، ص616: «جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ إِنَّ قَوْماً إِذَا ذَكَرُوا شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ أَوْ حُدِّثُوا بِهِ صَعِقَ أَحَدُهُمْ حَتَّى يُرَى أَنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ قُطِعَتْ يَدَاهُ أَوْ رِجْلَاهُ لَمْ يَشْعُرْ بِذَلِكَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ذَاكَ مِنَ الشَّيْطَانِ مَا بِهَذَا نُعِتُوا إِنَّمَا هُوَ اللِّينُ وَ الرِّقَّةُ وَ الدَّمْعَةُ وَ الْوَجَل».
[13] . سايت تحليلي خبري عصر ايران، 30/05/1395 – کد خبر: 488050 به نقل از: هنر از ديدگاه مقام معظم رهبري.
