پنجشنبه 6 دى 1397 17:11 ساعت
شناسه خبر : 302576

نگاهی به ساخته جدید پیمان معادی؛
بمب؛ یک عاشقانه رو به جلو در نمایش دهه شصت/ فیلمی که برخی سکانسهایش به تنش زار میزند!
معادی بعد از سالها فحش روشنفکران به دهه شصت، در فیلمش مدعی میشود که جنگ میتواند زیبا هم باشد. بمب میتواند همبستگی اجتماعی ایجاد کند و خراب شدن خانه میتواند، نقطه عطفی باشد تا زوج داستان به این نتیجه برسند که در دورانی که مشخص نیست تا کی نفس میکشند بهتر است همدیگر را دوست داشته باشند و اختلافاتشان را کنار بگذارند. معادی با عینک دیگری به این زوایای زندگی در دهه شصت پرداخته است و قطعا در این ماجرا عینکش با عینک روشنفکرنماهای سینما به کلی فرق میکند.
گروه فرهنگی-رجانیوز: بمب و عشق شاید نقیضترین جمع تاریخ باشند؛ شاید هم نه؛ بستگی به عینکی دارد که میگذاریم روی چشمان عقل، و با آن به اتفاقهای پیرامون خود نگاه میکنیم. آن وقت احتمالا میشود در اوج مشکلات و بحرانهایی حتی از جنس جنگ، زیبایی دید و عشق دید و همبستگی اجتماعی.
به گزارش رجانیوز پیمان معادی در دومین ساختهی خود به سراغ دهه شصت رفته و داستان عاشقانهای را در آن برهه به تصویر میکشد. داستان زوجی که در اواخر جنگ با بحرانی در زندگی زناشویی خود دست و پنجه نرم میکنند و داستان پسر بچهای که در پناهگاه عاشق دختر همسایه میشود شاکله اصلی فیلم معادی را تشکیل میدهند.

در تضاد با روشنفکری!
میشود گفت معادی بعد از ساخت «برفهای روی کاج» هم از لحاظ کارگردانی و هم از لحاظ شیوه روایت داستان پیشرفت قابل توجهای داشته است. دیگر خبر از کارگردانی که روشنفکرمآبانه فیلمش را سیاه و سفید میسازد و سعی میکند به تقلید از آثار فرهادی و به تبعیت از سندرم فراگیر داستانها آپارتمانی 90 دقیقه بدبختی و فلاکت به تصویر بکشد، نیست. اتفاقا معادی در فیلم جدیدش تا حد قابل قبولی از سینمای روشنفکری فاصله میگیرد. البته هنوز رگههایی از روشنفکرمآبی در اثر جدید او دیده میشود اما بر خلاف غالب فیلمسازان سینمای ایران که تلاش بیش از حدی برای سیاه نشان دادن دهه 60 میکنند، معادی دهه 60 را بستر یک فیلم عاشقانه کرده است و این حرکتی است بر خلاف موج سینمای ضد ارزشی! البته بمب را میشود به دو قست خارجی و داخلی تقسیم کرد.

سکانسهای داخلی فیلم در خانه زوج حاتمی و معادی و پناهگاه میگذرد و سکانسهای خارجی عمدتا در مدرسه. هر قدر که سکانسهای داخلی به فیلم مربوط است و موضعگیری سیاسی کارگردان را به رخ بیننده نمیکشد، سکانسهای خارجی پر از طعنه و کنایه ونمادهاییست که دهه 60 را دهه بسته و دوران تسلط ایدئولوژی بر مردم معرفی میکند.
ایرج با بازی پیمان معادی ناظم مدرسهایست که پسر بچه داستان در آن درس میخواند و برای همین رفت و آمدهای زیادی در طول فیلم بین خانه و مدرسه شکل میگیرد. مدرسه را میتوان یک نهاد حکومتی نامید که مدیرش که همان رییس نهاد حکومتیست سخنگو و نماد حاکمیت است. سیامک انصاری نقش مدیر مدرسه را بازی میکند و الحق هم به خوبی از عهده نقشش برآمده و به تنهایی بار کمدی داستان را به دوش میکشد. مدرسه درست همانجاییست که معادی به دوستان روشنفکرش نزدیک میشود. معادی ایدئولوژیک بودن دهه شصت را در شعارهایی خلاصه میکند که از دهان مدیر مدرسه گاه و بی گاه بیان میشوند. البته معادی در این کار افراط هم میکند! مدیر مدرسه نه تنها بر سر صف هر روز چندعدد فحش نثار کشورهای دشمن میکند که دستور میدهد روی دیوار مدرسه کودکان شعارهایی از جنس مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس بنویسند.

البته باید گفت معادی بعد از سالها فحش روشنفکران به دهه شصت، در فیلمش مدعی میشود که جنگ میتواند زیبا هم باشد. بمب میتواند همبستگی اجتماعی ایجاد کند و خراب شدن خانه میتواند، نقطه عطفی باشد تا زوج داستان به این نتیجه برسند که در دورانی که مشخص نیست تا کی نفس میکشند بهتر است همدیگر را دوست داشته باشند و اختلافاتشان را کنار بگذارند.
معادی با عینک دیگری به این زوایای زندگی در دهه شصت پرداخته است و قطعا در این ماجرا عینکش با عینک روشنفکرنماهای سینما به کلی فرق میکند. البته بعید نیست معادی سالها بعد نیز به این نتیجه برسد که همانگونه که دهه شصت دهه مرگ و نیستی و بدی نبوده! دادن شعارهای ایدئولوژیک علیه دشمن نیز به همبستگی اجتماعی به همان میزان کمک میکرده است.
هنوز پای فرم میلنگد!
فیلم معادی با این که فیلم سرپاییست و تا انتها مخاطب را راضی نگه میدارد؛ اما از لحاظ کارگردانی و فیلمنامه هنوز هم میلنگد. فیلم معادی در برخی قسمتها به شدت خوب عمل میکند. موسیقیِ النی کارایندرو و فیلمبرداری محمود کلاری کمک شایانی به جذابیت و فضا سازی فیلم کرده اما یکی از مشکلات اصلی فیلم شخصیت پردازی ضعیف کارکترهای داستان است.
ما میدانیم که میترا همسر ایرج با بازی لیلاحاتمی معلم زبان بوده و در جوانی احتمالا دلباخته برادر ایرج شده است. اما کارکتر حاتمی در داستان به شدت منفعل است. دیالگوهای رد و بدل شده بین کارکترهای زوج فیلم، تا نیمههای داستان بسیار کم است و این باعث میشود خیلی دیر بفهمیم که اصلا ماجرا چیست و چرا زوج فیلم با هم قهر کردهاند. برخی سکانسهایی که لیلا حاتمی در آنها حضور دارد از اساس بیدلیل و اضافه است. برای مثال معادی برای اینکه مثلا شخصیت را بسازد در سکانسی نشان میدهد که حاتمی دارد به دختر بچهای انگلیسی یاد میدهد. در آن سکانس ما میفهمیم که پدر و مادر دختر دارند از ایران مهاجرت میکنند و همه چیزشان را برای فرش گذاشتهاند. دختر بچه میگوید که اگر بروند از هم جدا میشوند و به حاتمی تاکید هم میکند که پولش را همان روز بگیرد. سکانس نه شخصیت پردازی حاتمی را تکمیل میکند و نه اصلا پازلی از فیلم را برایمان پر خواهد کرد. سکانس بیش از حد اضافی به چشم میآید.
پایان بندی فیلم هم یک پایان بندی ساده و ابتداییست! دردی که تنها با حرف زدن دوا میشود نمیتواند اصولا خیلی جدی گرفته شود. معادی برای جمع بندی داستانش با کمبود ایده مواجه بوده و این به روشنی قابل فهم است. البته این به آن معنا نیست که پایان بندی معادی پایان بندی بدیست!
به هرحال فیلم جدید معادی در قسمتهایی عملکرد قابل قبولی دارد و در قسمتهایی مخاطب را سرافکنده میکند. اما در کل فیلمی است که میتواند سرگرم کند و این یعنی معادی برخلاف خیلی دیگر از کارگردانها سینما را تا اینجای کار درست فهمیده است.

لینک کوتاه »
http://rajanews.com/node/302576
لینک کوتاه کپی شد